در منطقه‌ای که ما بودیم قسمت لس‌آنجلس دور تا دورش کوه بود که گرما گاهی بسیار شدید بود و همه با لباس راحت و کم رفت وآمد داشتند برای همین کسی که در آن شرایط حجاب داشت خیلی به چشم می‌آمد. هم گرما اذیت می‌کرد هم برخورد بعضی از متعصبان و نژادپرستان که فحش می‌دادند و بد و بیراه می‌گفتند

 
به گزارش رهیافتگان (پایگاه جامع مبلغین و تازه مسلمانان )  گفتگو از معصومه طاهری / برنامه ماه عسل امسال ضعف‌های زیادی داشت تا جایی که حتی زمزمه‌های توقف آن در برخی رسانه‌ها و محافل شنیده می‌شد تا اینکه شب قدر حضور مهمانی خاص دوباره ماه عسل را عسلی و مقبول کرد. محمدعرب ایرانی مقیم امریکا که بر اثر معجزه قرآن در ایالات متحده امریکا خود را و معبود خود را بازیافته و سبک زندگی خود را قرآنی نموده بود به همراه همسرش مهمان ماه عسل بودند. گفت‌وگوی جذاب و تأثیرگذاری بود اما فارغ از این گفت‌وگوی خاص علیخانی با محمدعرب، ماجرای همسر عرب هم جالب است. او از سن سه سالگی در امریکا زندگی کرده و بزرگ شده بود اما همچنان پایبند اعتقادات دینی از جمله حجاب اسلامی خود بود. همین بهانه‌ای شد تا با کمک انجمن اسلامی شهید ادواردو آنیلی که پیش از این زمینه گفت‌وگو با محمدعرب را در نمایشگاه قرآن دو سال پیش فراهم کرده بود، ‌با راحله بهارلو همسر محمد عرب به گپ و گفت بنشینیم که با توجه به مناسبت این روزها یعنی هفته حجاب و عفاف خواندن آن خالی از لطف نیست.

چرا و از چه زمانی راهی امریکا شدید؟
آن زمان من سه سال بیشتر نداشتم پدرم مکانیک هواپیما بود قرار بود تا یک دوره کوتاه ۱۸ ماه به امریکا برویم. آن موقع عموی من ساکن کالیفرنیا بود پیشنهاد داد پیش آنها برویم. من تنها فرزند خانواده بودم مادرم اصلاً رضایت به رفتن نداشت ولی چون دوره کوتاه بود قبول کرد که البته خیلی طولانی شد.

در آن فضا چطور مقید به رعایت احکام و شرعیات بودید؟
مادرم بسیار به مسائل دینی و مذهبی تقید داشت و سعی می‌کرد فرهنگ ایرانی – اسلامی را به ما انتقال بدهد و برای همین خیلی اذیت شد و ما به گونه‌ای مدیون ایشان هستیم. الگوی ما در رعایت احکام اسلامی و به‌خصوص پوشش حجاب مادرم بود که در آن شرایط و محیط کالیفرنیا مراقب بود ما درست تربیت شویم.

از چه زمان محجبه شدید؟
۱۳ ساله بودم که برای رفتن دبیرستان از روسری و لباس بلند استفاده کردم یعنی زمان بلوغ و نوجوانی که هر دختر یا پسری به اقتضای سن و سال دوست دارد دیده شود و عرض اندام کند من محجبه شدم.

برخورد دوستان و همکلاسی‌ها چگونه بود؟
راستش خیلی می‌ترسیدم که من را با پوشش ببینند و دلهره داشتم. مادرم گفت راحله ببین این وظیفه دینی شماست ولی اگر احساس می‌کنی اذیت می‌شوی با حجاب مدرسه نرو هر وقت که با من هستی حجاب داشته باش تا کم‌کم ترس و نگرانی که داری برطرف شود ولی من گفتم نه می‌خواهم باحجاب باشم تصمیمم را گرفته‌ام ببینم چطورمی‌شود، البته در دل ترس و نگرانی داشتم زیرا می‌دانستم بچه‌ها چه برخوردی خواهند داشت. برایشان عجیب خواهد بود. آن زمان مدونا خواننده معروفی بود که در یکی از کنسرت‌هایش روسری سر کرده بود؛ البته نه اینکه با حجاب باشد برای مد بود چون لباسش ناجور و مو‌هایش هم بیرون بود دوستانم فکر می‌کردند من به تقلید از او روسری سرکرده‌ام. بعضی از همکلاسی‌هایم هم فکر می‌کردند من مو ندارم برای همین در دستشویی که بودیم می‌خواستند مو‌‌های زیر روسری من را ببینند. یک عده هم مسخره‌ام می‌کردند؛ خیلی ناراحت می‌شدم ولی چیزی نمی‌گفتم بعضی هم از من می‌ترسیدند.

برخورد معلم‌های مدرسه چطور بود؟
کاری به کارم نداشتند، فقط برای کلاس ورزش باید یونیفورم می‌پوشیدیم که شامل لباس ورزشی و شلوارک بود. من نمی‌توانستم شلوارک بپوشم گفتند یک نامه از خانواده بیاور تا تأیید کنند که شما به علت عقاید دینی خود نمی‌توانید شلوارک بپوشید و از این به بعد همان شلوار را بپوشید.

در فضای دانشگاه نیز همین شرایط حاکم بود؟
خوشبختانه در دانشگاه افراد بالغ‌تر و عاقل‌تر بودند و به دلیل فضای لائیک و آزاد برای گروه‌های دینی مانعی برایم وجود نداشت شاید بیشتر از دست منافقان و ایرانی‌های فراری اذیت می‌شدم که با توهین و بد و بیراه من را به نظام ایران وابسته می‌دانستند و آزار می‌دادند.

داشتن حجاب در آن فضای آزاد و بی‌بند و بار کالیفرنیا برای دختر جوانی مثل شما سخت نبود؟
خیلی سخت بود. در منطقه‌ای که ما بودیم قسمت لس‌آنجلس دور تا دورش کوه بود که گرما گاهی بسیار شدید بود و همه با لباس راحت و کم رفت وآمد داشتند برای همین کسی که در آن شرایط حجاب داشت خیلی به چشم می‌آمد. هم گرما اذیت می‌کرد هم برخورد بعضی از متعصبان و نژادپرستان که فحش می‌دادند و بد و بیراه می‌گفتند؛ اینکه با شترهایتان به کشورتان برگردید. آنها هم که مؤدب بودند بحث می‌کردند و تصورشان این بود که جامعه پدرسالار ایرانی اسلامی ما را مجبور به پوشش کرده است و ترحم می‌کردند خلاصه دیدگاه‌ها متفاوت بود؛ البته این را هم بگویم زمان انقلاب و گروگان‌های سفارت امریکا فشار و هجمه به ما بیشتر بود خیلی اذیت می‌کردند.

چطور شد با آقای عرب آشنا شدید؟
یک دوست مشترک داشتیم. البته ما دوبار به هم معرفی شدیم. یک بار دوست مادرم در کلاس انگلیسی از ایران آمده بود آنجا یکی از فامیل‌های ایشان با هم دوست شدند خانم حجاب نداشت ولی گفته بود دختر محجبه‌ای را می‌خواهند گفتند عکسی از این آقا بدهید و محمد شیطنت کرده بود و عکسی که در آمازون گرفته بود با مو‌‌های بلند و شلوارک را داد. من تا این عکس را دیدم گفتم نه. هرچه اصرار کردند قبول نکردم. گفتم ببخشید ما به هم نمی‌خوریم من این تیپی دوست ندارم. گذشت تا یکی دو سال بعد در محرم در برنامه‌ای برای امام حسین(ع) بودم که دیدمش ولی تیپی حزب‌اللهی و مرتب داشت. خوشم آمد گفتم این خوبه. دوست مادرم گفت این همان آقاست گفتم نه شما اشتباه می‌کنید! خلاصه بعد از مدتی ازدواج کردیم.

 

بعد از واقعه ۱۱ سپتامبر و تروریست معرفی کردن مسلمانان شرایط چگونه بود؟
دوران بسیار سختی داشتیم. خیلی از کسانی که حجاب داشتند از ترس حملات نژادپرستان حجابشان را برداشتند چون واقعاً اذیت می‌کردند و جان خودشان و فرزندانشان در خطر بود. خانه ما هم خیلی به دریا نزدیک بود برای همین پیاده می‌رفتیم. یک بار با همسرم پشت چراغ قرمز ایستاده بودیم که ناگهان ماشینی با سرعت زیاد از کنارمان رد شد بعد ایستاد فحاشی کرد تازه فهمیدیم سرعت عمدی بوده و اگر عقب نمی‌رفتیم حتماً به ما می‌زد.

شما خواهری هم دارید؛ آیا مقید به حجاب هستند؟
بله دو خواهر دارم که خواهر کوچکم باحجاب است ولی خواهر وسطی‌ام مقید به حجاب نیست می‌گوید هنوز به داشتن حجاب یک دل نشده‌ام. در مراسم دینی حجاب سر می‌کند اما حجابی ندارد. خیلی با او درخانه بحث می‌کردیم و حالا هم بروم امریکا صحبت می‌کنم ان‌شاءالله که او هم مقید شود.

تا به حال شده است کسی را به حجاب تشویق کنید که محجبه شود؟
بله. دختران فامیل و اطرافیان و دوستان ما هستند که عقاید مذهبی دارند ولی در رعایت حجاب سهل‌انگاری می‌کنند من به آنها می‌گویم شما خودتان قضاوت کنید وقتی جلوی آیینه خودتان را می‌بینید که آراسته شده‌اید چقدر ذوق می‌کنید اما وقتی مو‌‌هایتان بیرون باشد این دیگر برای خودتان نیست بلکه برای دیگران است. شما که در ذهن و دل جوان نیستید نمی‌دانید وقتی به شما نگاه می‌کند چه در دلش می‌گذرد چه حسی پیدا می‌کند هرچند نیت بدی ندارید و فقط برای دل خودتان آرایش می‌کنید و مو‌‌هایتان را بیرون می‌گذارید ولی باعث گناه شده‌اید نه یک نفر بلکه تمام کسانی که شما را با این وضعیت دیده‌اند. خیلی با آنها حرف می‌زنم.

به نظر شما که هر دو فرهنگ امریکایی و ایرانی را تجربه کرده‌اید مشکل بدحجابی در کشور چیست؟
از همه چیز مهم‌تر آن است که ارزش حجاب را متوجه بشوند و درک کنند چرا باید پوشش داشته باشند. من خودم نوجوان بودم دوست داشتم باحجاب باشم اما درک نمی‌کردم. با خودم می‌گفتم خب خدا گفته حجاب داشته باشیم حتی گاهی از شدت توهین و مسخره دوستان و اطرافیان مخفیانه گریه می‌کردم و به خدا شاکی بودم چون نمی‌دانستم حجاب برای چیست تا گلایه نکنم. دختران و زنان بدپوشش ما هم در ایران باید اصل حجاب را درک کنند و متوجه زیبایی و اهمیت آن بشوند.

چطور شد چادر سر کردید؟
وقتی ایران آمدم هرچند حجاب داشتم و پوشیده‌ بودم ولی احساس کردم این حجاب مناسب ایران نیست حس خوبی از پوشش خودم نداشتم اما وقتی یک خانم چادری را می‌دیدم انگار حضرت زهرا را می‌بینم یک حس خوب روحانی و آرامش‌بخشی به من می‌داد تا اینکه همسرم گفت تو که به حجاب عقیده داری چرا چادر سر نمی‌کنی و من هم انگار منتظربودم مشتاقانه قبول کردم.

در پایان صحبت خاصی دارید بفرمایید؟
همیشه سعی کرده‌ام به‌خصوص در امریکا با حجابم الگو باشم زیرا هر رفتار وگفتاری داشته باشم آن را به دین و حجابم نسبت می‌دهند و خواستم نشان بدهم این خیلی مهم است ما هر طور باشیم روی دیگران غیرمستقیم اثر می‌گذاریم و به نوعی می‌گوییم ما مسلمانان و زنان محجبه اینگونه‌ایم. از طرفی هر حجابی زیبنده زن مسلمان ایرانی نیست برخی حجاب‌ها مربوط به کشور ما و شرایط ما نیستند. در ایران باید حجاب ساده‌تر باشد تا جلب توجه نکند درحالی‌که حجاب در کشورهای لائیک مثل ترکیه یا امریکا به اقتضای شرایط و محیط شکل دیگری است البته من پوششی که برجستگی اندام یا زیبایی را خیلی نشان بدهد هم نمی‌پسندم. حجاب برای حفاظ بود. درست است ابتدا نمی‌فهمیدم ولی برای من اثرات خوبی داشت. من را از هر خطر و تهدید حفظ کرد. کسانی که پوشش بدی دارند خودشان را در معرض خطر قرارمی‌دهند. خدا زنان را زیبا آفرید و اگر این زیبایی را در معرض دید بگذارد امنیت خودش سلب می‌شود؛ وقتی از سر جهالت پوشش ناجور داشته باشیم یعنی به طرف مقابل اجازه جسارت داده‌ایم. من به دختران جوان می‌گویم خداراشکر امروز احساس پشیمانی از حجاب نمی‌کنم زیرا همان یک تکه پارچه اگر نبود نمی‌دانم درمعرض چه اتفاقاتی قرار داشتم که الان پشیمان می‌شدم.

روزنامه جوان

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا