یزدفردا: دست آخر آنکه شلیک انجام شده، هواپیما سقوط کرده، ۱۷۶ انسان عموما نخبه ایرانی جان خود را از دست داده، خانواده‌هایی عزادار شده، کشوری در شوک و سوگ فرو رفته، و سیاه‌نمایی‌های جهانی علیه ایران افزایش یافته است. همه این‌ها درست و اکنون نمی‌توان آب رفته را به جوی باز گرداند

 امیر هاشمی مقدم؛ بالاخره امروز صبح هم مانند همه صبح‌های ۹ روز گذشته که پس از بیدار شدن، بلافاصله با ترس و اضطراب، گوشی‌های‌مان را برای پیگیری اخبار روشن کردیم، شوک دیگر فرود آمد و بیانیه ستاد کل نیرو‌های مسلح را دیدیم که علیرغم سه روز انکار مقامات، به ساقط شدن هواپیما به دست پدافند هوایی کشور اشاره کرده بود. جدا از خودِ این خطای بزرگ و غیرقابل چشم‌پوشی (که حتما کارشناسان درباره‌اش خواهند نوشت و برای مردم روشن‌سازی خواهند کرد)، چند پیامد مهم این خبر را در زیر می‌آید:

نخست از همه، فروپاشی باقی‌مانده‌های اعتماد به نظام خبررسانی انحصاری در کشور است. کسانی که تاکنون اندک اعتمادی به اخبار رسمی کشور داشتند، اکنون و پس از سه روز انکار قاطعانه ساقط کردن هواپیما از سوی پدافند هوایی، دیگر چگونه می‌توانند به باقی اخبار رسمی منتشر شده اعتماد داشته باشند؟ اینکه سه روز چنین خبر مهمی از مردم (و احتمالا بخشی از مسئولین) پنهان نگاه داشته و بلکه انکار می‌شد، آن هم در حالی‌که تقریبا همه رسانه‌های خارجی و کانال‌های ماهواره‌ای فارسی‌زبان، همگام با مقامات غربی به شلیک پدافند هوایی ایران به این هواپیما اشاره داشتند، معنایی به جز تقدیم دو دستی مجرا‌های خبررسانی به خبرگزاری‌های بیگانه ندارد.

مایک پمپئو به‌عنوان یکی از نخستین سیاستمداران غربی‌ای که با قاطعیت می‌گفت: هواپیما از سوی خود ایران ساقط شده، همان شخصی است که در یک همایش، با خنده و آشکارا می‌گوید زمانی که رئیس سازمان سیا بوده، در راستای منافع امریکا مدام اقدام به دروغ‌سازی و انتشار موفقیت‌آمیز آن‌ها می‌کردند. طبیعتا همچنان این شخص و این سازمان دروغ‌هایی علیه منافع ایران منتشر خواهند کرد. اما تفاوت در این است که این بار اذهان جهانیان و ایرانیان آمادگی بیشتری برای پذیرش سخنان مسئولین غربی و امریکایی دارند. اگر مسئولین در همان ساعات نخستین سقوط هواپیما و پیش از آنکه مسئولین غربی این ادعا را داشته باشند، خطای‌شان را می‌پذیرفتند، و یا دست‌کم اینگونه با قطعیت انکار نمی‌کردند، اینگونه ته‌مانده‌های اعتماد به مسئولین کشور و رسانه‌های در اختیار آنان فرو نمی‌ریخت. اگر پرواز خارجی نبود و رسانه‌ها و مسئولین غربی اینچنین پیگیر نمی‌شدند، ممکن بود دیرتر از این اعتراف کنند یا حتی اصلا به گردن نگیرند؟

دوم، کم شدن قدرت مانور ایران در برابر جنایت امریکا در سرنگونی هواپیمای مسافربری بندرعباس به دوبی در سال ۱۳۶۷ است. امریکا تاکنون ادعا می‌کرد که خطای انسانی رخ داده بود و ایران این توجیه را نمی‌پذیرفت. اکنون که ایران پذیرفته خطای انسانی رخ داده، عملا به معنای پذیرش ادعای دروغین امریکا برای لاپوشانی این جنایت است.

سوم، نا امن نشان دادن آسمان ایران برای پرواز‌های خارجی است. چیزی که در دو روز گذشته و با لغو پرواز‌های شرکت لوفتهانزای آلمان آغاز و اندک اندک به اتریش و سوئد و ترکیه هم کشیده شد. هرچند پس از این خطای رخ‌داده در شلیک به هواپیمای ایران- اوکراین، دقت و حساسیت سامانه پدافندی کشور بالاتر خواهد رفت و تقریبا قطع به یقین می‌توان مطمئن بود دیگر هرگز چنین خطایی رخ نخواهد داد، اما همان یک شلیک کافی بود تا نه تنها ترس را به دل دیگر خطوط هواپیمایی جهان بیندازد و حاضر به ریسک کردن نباشند، بلکه رسانه‌های غربی نیز بی‌گمان بر این موج سوار شده و به این فضا دامن می‌زنند. در این میان به جز تبلیغات روانی و منفی علیه امنیت ایران، کاهش پرواز‌های مستقیم به ایران و زیان شرکت‌های هواپیمایی ایرانی از یکسو و کاهش استفاده از آسمان ایران برای خطوط هواپیمایی خارجی و بنابراین کاهش درآمد ایران که از این هواپیما‌ها دریافت می‌کرد، از سوی دیگر قابل توجه است.

چهارم، احتمالا نیمه‌نفس‌های گردشگری خارجی کشورمان که نزدیک دو سال است به شماره افتاده، از این هم دشوارتر شود و گردشگران خارجی کمتری (دست‌کم در کوتاه مدت) جرأت آمدن به ایران را داشته باشند.

پنجم، همه دستاورد‌های ایران در شلیک موشک به پایگاه امریکایی‌ها در عراق (که بسیاری از کارشناسان آنرا حرکتی هوشمندانه از سوی ایران دانسته بودند که بدون گرفتن جان یک سرباز، بخشی از ابهت امریکا در منطقه را فرو ریخت و شهادت سردار سلیمانی را بی‌پاسخ نگذاشت) اگر فراموش نشود، چنان به حاشیه رانده می‌شود که دیگر سخن گفتن از آن بی‌معنا می‌شود. اکنون تیتر اخبار همه رسانه‌های جهان، سقوط هواپیمای مسافربری در پایتخت ایران است و نه شلیک به پادگان امریکایی‌ها.

دست آخر آنکه شلیک انجام شده، هواپیما سقوط کرده، ۱۷۶ انسان عموما نخبه ایرانی جان خود را از دست داده، خانواده‌هایی عزادار شده، کشوری در شوک و سوگ فرو رفته، و سیاه‌نمایی‌های جهانی علیه ایران افزایش یافته است. همه این‌ها درست و اکنون نمی‌توان آب رفته را به جوی باز گرداند؛ اما دست‌کم با انحصار زدایی از رسانه ملی و آزادتر کردن فضای رسانه‌ای کشور و اجازه دادن به خبرنگاران مستقل برای پرسشگری از مسئولین و اطلاع‌رسانی آزادانه، تا حدودی به بازسازی اعتماد مردم به رسانه‌های داخلی و پیشگیری از تبدیل رسانه‌های غربی و کانال‌های ماهواره‌ای به تنها مرجع مطئن اخبار ایرانیان بپردازند.

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا