هر چند که هنوز یک سال تا انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باقی مانده است اما کم کم فضای سیاسی کشور در حال ورود به این رقابت می باشد  به گونه ای که عده ای از سیاسیون تا حدی تبلیغات خود را نیز شروع نموده اند.


کسب کرسی ریاست جهموری برای هر گروه سیاسی از اهم امور است چرا که « پس از مقام رهبری,  رئیس جمهور عالیترین مقام رسمی کشور است ». از همین رو  اقدامات سیاسیون از هم اکنون قابل رصد و حتی پیش بینی است. در این مقال بر آنیم تا با توجه به رفتار رجال سیاسی کشور سناریوهای احتمالی (بخوانید قریب به قطعی) انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را از زاویه رقابت ها مورد بررسی قرار دهیم.

بر اساس تحولات سیاسی در سال های اخیر می توان جریان های پیشرو در انتخابات ریاست جمهوری آتی را اینگونه تقسیم نمود:

 1)اصول گرایان:
http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_12522.jpeg

2)اصلاح طلبان:
 http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_12523.jpeg

حال به بررسی اشخاص احتمالی این طیف های سیاسی می پردازیم، اما قبل از آن ذکر این نکته ضروری است که در هر طیف تنها به بررسی شاخص ترین فرد یا افراد می پردازیم و در مورد مابقی به اختصار اکتفا می کنیم:
 
الف) اصولگریان
 
1) سنتی ها:
اصولگرایان سنتی که تا قبل از تشکیل شورای هماهنگی نیروهای انقلاب اسلامی به نام راست سنتی شناخته می شدند از سه گروه مهم جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و جبهه پیروان خط امام و رهبری تشکیل می شود.

اختلاف نظر در هر کدام از این گروه ها همواره وجود داشته است به گونه ای که در انتخابات ریاست جمهوری نهم جامعه مدرسین از کاندیدای خاصی حمایت ننمود و هیمن وضع در انتخابات ریاست جمهوری دهم برای هر دو جامعه به وجود آمد  هر چند که در انتخابات 88  اکثریت جامعتین از محمود احمدی نژاد حمایت می کردند. اما نگاهی به تاریخ این طیف نشان می دهد که با وجود اختلاف آراء در اکثر موارد به نتیجه واحد رسیده و از فردی خاص حمایت نموده اند.

وجه ممیزه قدیمی ترین طیف اصول گرا از دیگر گروه های سیاسی را می توان در چند امر دانست: 1- محور قرار دادن روحانیت 2- تاکید زیاد بر عقل گرایی و مصلحت اندیشی در عین انقلابی گری 3- استفاده از چهره های با سابقه و معمولا غیر جوان.

راست سنتی از آن رو که مورد هجمه های بسیار در خصوص چرخه بسته قدرت قرار گرفته است به سمتی خواهد رفت تا ضمن مشخص کردن ماهیت انقلابی خود از چهره هایی که توان حاشیه سازی برای آنان بیشتر است استفاده ننماید، از همین رو قطعا با انتخاب افرادی که در فتنه 88 مواضع صریح و مشخصی داشتند سعی در نشان دادن گفتمان انقلابی خود دارد. با وجود این مولفه ها در بین افراد مطرح، ولایتی، متکی و پور محمدی نزدیک ترین افراد به این جریان هستند.
 
 علی اکبر ولایتی:
ولایتی خود از چهره های راست سنتی است. زمانی که کلمه راست تنها به جامعتین و حزب موتلفه گفته می شد و اصلا دسته بندی راست سنتی و غیر آن معنی نداشت، ولایتی به عنوان یکی از بارزترین چهره های راست شناخته می شد به گونه ای که بدون شک 16 سال تصدی وزارت امور خارجه توسط وی از تجارب شیرین راست سنتی است خصوصا آنکه دوران نخست وزیری موسوی و ریاست جمهوری هاشمی برای این جریان زمانه مطلوبی نبود.

بنا بر تصور سنتی ها ولایتی در ماجرای اتحاد اصولگرایان در مجلس و همچنین در فتنه 88 اولا انقلابی عمل نموده است و ثانیا از تندروی و حاشیه سازی دوری کرده است، از همین رو این گروه معتقد است که ولایتی از رأی بالایی هم در بین سابقین و ریش سفیدان انقلاب و هم در بین جوانان و نیروهای تازه نفس برخوردار است.

البته باید توجه داشت که ولایتی تا کنون خود را در معرض انتخاب مردم قرار نداده و سابقه انصراف از انتخابات به نفع هاشمی رفسنجانی را در کارنامه خود دارد لذا انتخابات یازدهم می تواند فصل جدیدی از زندگی سیاسی ولایتی را رقم بزند. ‬
 
منوچهر متکی:
منوچهر متکی از معدود دیپلمات های حرفه ای و باسابقه در وزارت امور خارجه بود که پس از جدایی اجباری و برخورد غیر اخلاقی جریان انحرافی با او به نقش آفرینی در قامت یک بازیگر سیاست داخلی متمرکز شد و تجربه دبیری اجرایی جبهه متحد نیز نشان داد می تواند به ایفای نقش موثر در میان اصولگرایان بپردازد.

شهریورماه امسال بزرگترین نشست بین المللی سران پس از پیروزی انقلاب اسلامی در تهران برگزار می شود که تصویب میزبانی آن یکی از دستاوردهای دیپلماتیک او در زمان تصدی بر وزارت امور خارجه به شمار می آید.

متکی به عنوان یک چهره معتدل و دور از هیاهو می تواند نشانی از ثبات را به دنبال داشته باشد و با استفاده از تجربیاتش در حوزه سیاست خارجی به بهبود روابط ایران با نظام بین الملل کمک نماید اما باید توجه داشت تدوین برنامه عملیاتی و شبکه سازی افراد برجسته و شناخته شده می تواند به تقویت جایگاه سیاسی او در داخل کشور کمک نماید.
 
مصطفی پور محمدی:
مصطفی پور محمدی که ازچهره های فعال جامعه روحانیت است     در سال های اخیر بیش از قبل به چهره ای رسانه ای تبدیل شده است. با این حال توجه عموم جامعه معمولا به کاندیدایی معطوف خواهد بود که توان اصلاح و پیشبرد امور فرهنگی، اقتصادی و ارزشی در سابقه وی به وضوح وجود داشته باشد اما در مورد پورمحمدی آنچه که در افکار عمومی جامعه وجود دارد تصور یک چهره امنیتی و قضایی است لذا در مورد بعد فرهنگی و اقتصادی او سوال هایی در اذهان جامعه وجود دارد، هر چند که این ضعف را می توان با ارائه برنامه اقتصادی و فرهنگی و انتخاب چنین شعار هایی جبران نمود.

از سوی دیگر فعالیت مستمر در زمینه مبارزه با مفاسد اقتصادی برگ برنده ای برای او به حساب می آید که از توان و تجربه اصلاح گیری و عدالت محوری او حکایت دارد.
 
2)ائتلاف برخی فرماندهان سابق دفاع مقدس
با کمی اغماض می توان گفت که برخی فرماندهان دوران دفاع مقدس که امروزه از آنان به عنوان فرماندهان سابق سپاه نیز یاد می شود در یک چارچوب فکری مشابه متمرکز هستند، حمایت محمدباقر قالیباف از رودکی و حبیبی در انتخابات اخیر خود گویای این تشابه فکری  است.

با توجه به اینکه این افراد و برخی دیگر از سرداران دفاع مقدس نظیر محسن رضایی و اطرافیان وی نیز قالب های نزدیک به هم دارند می توان اینگونه نتیجه گرفت که ائتلافی بین این افراد به وقوع خواهد پیوست.

این نوع تفکر اصولگرایی از جانب برخی از گروه های اصولگرا نزدیک به دولت باعث شده که این افراد عزم بیشتری برای احیای خود و تفکر خود بنمایند لذا اصلا عجیب و بعید به نظر نمی آید که چنین ائتلافی به وجود بیاید هر چند که بین افراد مذکور تفاوت های جدی وجود دارد.
این اتفاق وقتی جالب تر می شود که زمزمه های  ورود علی لاریجانی به آن را نیز جدی بگیریم. شاید بتوان اصلی ترین عامل نزدیکی لاریجانی را به این تفکر اولا زاویه شدید با دولت و ثانیا سابقه حضور در سپاه و جبهه دانست هر چند که کم رنگ شدن میل سنتی ها به رئیس مجلس به دلیل احتمال حضور ولایتی نیز قطعا از عوامل این نزدیکی است.
 
محمدباقر قالیباف:    
آنچه فضا را برای شهردار تهران سخت می نماید انتقادهایی است که از عملکرد اطرافیان وی در حوادث بعد از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در رسانه ها مطرح شده است؛ انتقادهایی که اثر خود را در انتخابات مجلس گذاشت. در واقع اگر ائتلاف مذکور به صورت جدی به دنبال پیروزی باشد باید در مرحله اول بتواند از زیر بار این هجمه ها بیرون آید، خصوصا آنکه همین اوضاع برای دیگر نامزدهای این ائتلاف نیز وجود دارد که البته تأکید بر گزارش سپاه سیدالشهدا در مورد عملکرد مثبت شهرداری تهران در آشوب و فتنه را می توان از جمله این تلاش ها دانست و به نظر می رسد این مساعی تا کنون نیز جواب داده است.
 
علی لاریجانی:
عملکرد مثبت در صدا و سیما و در مقابله با جوسازی های اصلاح طلبان (دوران حاکمیت اصلاحات بر فضای سیاسی) یکی از نکات برجسته کاری وی است. گرچه برخی اظهار نظرهایش بعد از انتخابات 88 آبی بر آتش فتنه نبود و حواشی مختلفی را نیز برای وی به وجود آورد. اما کاندیداتوری وی از قم و پیوند او با مراجع توانست بار دیگر به کمکش آید تا از این حاشیه ها عبور کند و بار دیگر بر کرسی ریاست مجلس تکیه بزند.

منش و عملکرد لاریجانی در سالیان اخیر به نحوی بوده است که طیف هایی از اصلاح طلبان نیز به وی متمایل شده اند و همین مسئله می تواند دایره هواداران او را گسترده تر نماید گرچه پایگاه اجتماعی لاریجانی آنچنان گسترده نیست و باید منتظر ماند و دید او چه شعارها و برنامه هایی برای پیوند بدنه مردمی با خود دارد.
 
محسن رضایی:
شکست رضایی در دو دوره انتخابات ریاست جمهوری فضای مناسب سیاسی را برای وی رقم نزده است. البته جدیت رضایی برای ورود به انتخابات حکایت از آن دارد که برای رفع این مشکل برنامه ای در دست دارند، سخن اخیر او که نامزدهای دیگر ریاست جمهوری را فاقد توان اصلاح کشور دانست نیز به خوبی گویای این مطلب است.

برنامه ای که از سوی وی مطرح می شود با محوریت اقتصاد خواهد بود چرا که تورم آخرین سال دولت دهم از یک سو و اهمیت جهاد اقتصاد و نقش آن در خوداتکایی در مقابل دشمن - که در سال های اخیر از جانب مقام معظم رهبری مورد تأکید قرار گرفته است - توجه مردم را به اینگونه برنامه ها جلب خواهد نمود.

گفتنی است دبیر مجمع تشخص مصلحت نظام در انتخابات سال 88 نیز با چنین برنامه ای به میدان آمد اما فضای آن موقع کشور سوال های با یا بی علت فعالیت اقتصادی را در مسئولین بیشتر می پسندید.
 
3)اتحاد تحول خواه و پایداری
قطعا در نگاه اول این  اتحاد بسیار عجیب به نظر می رسد خصوصا برای آنانکه تحولات انتخابات نهمین دوره مجلس را کامل رصد می نمودند؛ اما نگاهی به تحولات بعد از انتخابات مجلس نشان می دهد که برخی از افراد هر دو گروه به یکدیگر نزدیک شدند.

علل این نزدیکی نیز از اختلافات بوجود آمده میان اصولگرایان مجلس نهم به خوبی پیداست، نوع نگرش نسبتا نزدیک به هم این دو جریان به عملکرد خواص در فتنه 88 ، نگاهی نسبتا قریب به یکدیگر در خصوص راست سنتی و .... از جمله علل این اتحاد است.

البته توجه به این نکته ضروری به نظر می رسد که اختلاف شدید بین این دو جریان اصوگرایی خصوصا در مورد میزان حمایت و رابطه با دولت به حدی است که در صف اول بسیاری از اختلافات در انتخابات مجلس نهم افراد این دو گروه ایستاده بودند، از همین رو این اتحاد بسیار شکننده به نظر می آید.

 با این حال نزدیکی کنونی تحول خواهان و پایداری ها به یکدیگر که تا حدی خود را در جریان انتخاب ریاست مجلس نیز نشان داد حکایت از آن دارد که افراد سرشناس هر دو گروه مورد حمایت این اتحاد خواهند بود لذا حداد، زاکانی، فتاح، الهام و لنکرانی را می توان نامزدهای محتمل این دو جریان جوان اصولگرا دانست.

 با توجه به تمایل بدنه اجتماعی این دو گروه به یکپارچگی و یکصدایی در مقابل دیگر جریان های سیاسی انتخاب یک نامزد مشترک نیز محتمل است. برخی معتقدند این گزینه سعید جلیلی است چرا که اولا اکثر افراد دو جریان به او اعتماد داشته و وی را با توجه به کارنامه مذاکرات هسته ای فردی مناسب می بینند و ثانیا بدنه اجتماعی این اتحاد اعم از قشر نخبه آن یعنی طلبه  ود دانشجو حاضر به همراهی با این گزینه هستند.
 
غلامعلی حداد عادل:
هرچند اسم حداد عادل را در هیچ گروه و جناح سیاسی اصولگرایان نمی بینیم  و در واقع همانند برخی دیگر از اشخاص مطرح جریان راست همچون لاریجانی و قالیباف او نیز خود یک جریان سیاسی است، اما قرابت زیاد حداد عادل را به جمعیت رهپویان و در مجموع تحول خواهان نمی توان نادیده گرفت، این مهم را از تلاش های زاکانی، توکلی و نادران برای ریاست او در مجلس می توان مشاهده نمود؛ گرچه موفقیتی حاصل نشد.

جبهه پایداری که حداد عادل را به عنوان یکی از دو سر لیست خود قرار داده بود در خصوص ریاست او در مجلس نهم اتفاق نظری ضمنی داشتند هرچند که برخی از سرشناسان این جبهه تا حد امکان در خصوص ریاست مجلس سکوت نمودند چرا که بین دو گزینه مطرح هیچ کدام را مناسب دیدگاه خود نمی دانستند، به گونه ای که می توان گفت اگر احتمال رای آوردن شخص ثالثی وجود داشت قطعا این اشخاص به صورت جدی از آن فرد حمایت می نمودند.

در روزهای اول بعد از انتخابات حسینیان طی سخنانی حداد عادل را محافظه کار خواند و وی را برای ریاست مجلس نامناسب معرفی کرد.

 حداد عادل نیز که خود را عضو جبهه متحد معرفی می نمود  در مورد پایداری بیان داشت که خدا کند این جبهه مجلس را در دست نگیرد. با همه این مطالب اما اکنون دو طرف به این نتیجه رسیده اند که مشترکاتشان بیش از افتراقاتشان است.

آنچه به نظر می رسد آن است که حداد عادل با توجه به سوابق اجرایی خود بیش از دیگر نامزدها توجه این اتحاد را جلب می نماید.
 
سعید جلیلی:
فعالیت در سیاست خارجی خصوصا در جایی که تقابل دشمنان خارجی با ما مستقیم شود می تواند محک خوبی از میزان پایبندی بر اصول و عملکرد انقلابی باشد. با توجه به عملکرد جلیلی در پرونده هسته ای که بدنه اصولگرایی آن را مثبت ارزیابی می کند بسیاری معتقدند وی ظرفیت وجیه المله شدن را در بین اصولگرایان دارد گرچه برخی از منتقدان نکات جدی را در خصوص شبکه ارتباطی و توان اجرایی او بیان می دارند.  

از سوی دیگر جلیلی به دلیل جایگاهی که در آن قرار دارد از داد و قال های سیاسی داخلی دور بوده است و همین نکته باعث شده است در بین تمامی گروه های اصولگرا به غیر از حامیان دولت از پشتبانی خوبی برخوردار باشد. از همین رو دو گروه جوان اصولگرایان در صورت عملکرد آتی برنامه ریزی شده وی می توانند بر او اتفاق نظر نمایند.

نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که اگر پرونده هسته ای ایران تا انتخابات سال بعد مختومه نگردد حضور وی در انتخابات کمرنگ می شود و کناره گیری او از شورای عالی به بهانه انتخابات نیز غیر محتمل به نظر می رسد گرچه اهمیت سکانداری تحولات داخلی و خارجی ایران در جایگاه ریاست جمهوری می تواند عامل مهمی در تغییر صفحه بازی باشد.

 با این حال برخی از منتقدین وی نداشتن سابقه برجسته و تجربه اجرایی در کشور را جزو نکاتی می دانند که ممکن است وی را به حاشیه براند اما باید منتظر ماند و تیم سازی و برنامه های وی را برای جبران این نقیصه مشاهده کرد.
 
کامران باقری لنکرانی:
لنکرانی که  از وزرای دولت اول احمدی نژاد است و همچنان علی رغم انتقادهایش به دولت از آن حمایت می نماید در میان حامیان دولت وجهه خوبی دارد لذا اقبال هرچند کم و نسبی در میان آنان به وی وجود دارد، خصوصا آنکه عملکرد وی در وزارت بهداشت بازخوردهای خوبی را داشت. با این حال تجربه کم او در عرصه سیاسی شانس وی را کمتر از دیگران می نماید. لنکرانی خود به تنهایی از پایگاه اجتماعی خوبی برخوردار نیست لذا ممکن است برای حضور در انتخابات از پایگاه جبهه پایداری برای ارتباط گسترده تر با مردم استفاده نماید.
 
4)حامیان دولت
در ابتدا ذکر این نکته ضروری است که منظور از حامیان دولت آن دسته از افرادی نیستند که تضعیف و تخریب دولت را بر خود حرام می دانند که اگر منظور آن دسته بودند اکثر اصولگراها را شامل می شد، بلکه منظور افرادی هستند که خط فکری آنان با دولت یکسان می باشد در واقع اگر نام این افراد را دولتی ها بگذاریم بهتر است اما به دلیل جلوگیری از سوء تفاهم همان حامیان دولتی ها را استفاده می نماییم.

اصلی ترین تبلیغات حامیان دولت حمایت رئیس جمهور از ایشان است، محبوبیت رئیس دولت خصوصا در برخی مناطق محروم کشور باعث شده تا این گروه بر این باور باشند که در انتخابات آینده گوی سبقت را از دیگر اصولگرایان خواهند ربود، صرف نظر از اینکه چه تحلیلی را می توان برای این ادعا بیان نمود باید توجه کرد که این باور در انتهای دو دولت قبلی بعد از جنگ نیز شکل می گرفت به گونه ای که حامیان هاشمی رفسنجانی سعی بر آن داشتند تا با تغییر قانون اساسی اجازه شرکت در انتخابات را برای سومین بار متوالی به وی بدهند تا بار دیگر دولت به دست کارگزاران بیافتد، در انتهای دولت خاتمی نیز به دلیل وجود همین تصور معین برای جلب نظر مردم تبلیغ می نمود که رای به وی توصیه رئیس جمهور است.

 البته واضح است که شرایط کنونی کشور و شعار هایی را که احمدی نژاد و حامیان وی می دهند بسیار متفاوت است لذا ممکن است که شرایط سال های 76 و 84 نباشد اما با توجه به چرخش های اخیر دولت به نظر می رسد که حامیان دولت باید برنامه دقیق تری را برای حضور در رقابت ها در نظر بگیرند.

عزل و نصب های صورت گرفته در دولت و همچنین نزدیکی و فاصله خط فکری حامیان دولت با خط فکر اصلی آن به اضافه شنیده ها حاکی از آن است که صالحی، نیک زاد، سید حسن موسوی (میرحسن موسوی)، غضنفری، سید احمد موسوی محتمل ترین افراد برای این جریان هستند.

تسلط صالحی بر دو زبان و مشی او در تبعیت و همراهی با خواست های احمدی نژاد می تواند عامل مهمی برای مطرح شدن او توسط دولت باشد. البته همراهی و ارتباط او با جناح های مختلف نیز مزید بر علت است که دولت خواهان پررنگ نمودن او در این فاصله تا انتخابات باشد. البته باید توجه داشت همین نکات – تبعیت از خواست های دیگران و عدم مرزبندی صریح با اصلاح طلبان – بزرگترین نکات منفی است که برای وی می توان متصور بود.

سید حسن موسوی و سید احمد موسوی به دلیل آنکه چهره شناخته شده ای در میان مردم نیستند از شانس کمتری برخوردار هستنند. البته در پایان این قسمت ذکر این نکته ضروری است که ابتکار عمل دولت در طرح شعار های مورد پسند جامعه و همچنین مطرح کردن مسائل داغ و شور انگیز، پیش بینی ها را در مورد موفقیت یا عدم موفقیت دولتی ها کمی مشکل می گرداند.
 
ب) اصلاح طلبان
در این بیان اصلاح طلبان به دو دسته معتدل و افراطی تقسیم بندی شده اند؛ تا قبل از فتنه 88 با بیان اصلاح طلبان افراطی افرادی مثل بهزاد نبوی، سعید حجاریان و امثال ایشان به ذهن متبادر می شد اما بعد از فتنه، حق آن است که این اشخاص را خارج از نظام بدانیم و افرادی مثل سید محمد خاتمی، موسوی خوئینی ها و... را افراطی معرفی نماییم چراکه مواضع این افراد در فتنه و پس از آن که تا کنون ادامه دارد افراط را به خوبی نشان می دهد، برای روشن شدن مطلب این جمله را از محمد خاتمی می آوریم: «والله برایم گوارتر بود تا در بین دوستانم در زندان باشم»  

1)معتدل ها:
منظور از معتدل ها آن دسته از اصلاح طلبانی هستند که در خصوص تقابل با نظام خصوصا در فتنه 88 علنی به میدان نیامده و حتی انتقادهایی را نیز به این شیوه مطرح می کردند، و به همین دلیل هنوز در داخل نظام به فعالیت می پردازند و برخلاف افراطیون این گروه به ملاقات مقام معظم رهبری رفته و از جانب ایشان نیز پذیرفته می شوند؛ افرادی مثل سید حسن خمینی و  مجید انصاری در این گروه جای می گیرند.

البته فراموش نشود که این افراد برای احیای اصلاحات فعالیت می نمایند و حتی علاقه به بازگشت افراطیون به صحنه سیاسی کشور دارند، به همین دلیل سید حسن خمینی تلاش نمود تا با دعوت از خاتمی در مراسم سالروز رحلت حضرت امام (ره) وی را دوباره به عرصه سیاسی کشور برگرداند که البته خاتمی به بهانه سفر به  اردکان از حضور در این مراسم خودداری کرد تا خود را از حواشی بعدی آن راحت گرداند. خاتمی منتظر بود تا با گرمی از وی استقبال شود اما نظام روی چندان گرمی نشان نداد.

معتدلین اصلاحات برای دستیابی به هدف کنونی خود که احیای دوباره اصلاحات است باید به دنبال فردی بروند که نسبت به اصولگرایان نیز نزدیک باشد و در عین حال با اصلاح طلبان نیز در بسیاری موارد هماهنگی داشته باشد، راهکاری که مدتی پیش صادق زیبا کلام در اختیار اصلاح طلبان قرار داد. این کار برای این گروه از اصلاح طلبان کمی سخت است اما با وجود حسن روحانی این استراتژی چندان هم بعید به نظر نمی رسد.

حسن روحانی با توجه به کارنامه نه چندان مثبتش در ماجرای انرژی هسته ای که با چاپ کتاب اخیر این کارنامه سیاه تر نیز شد از اقبال کمتری در میان مردم برخوردار است و شاید تنها بتوان دل را به حامیان اصلاح طلبش خوش نمود که این حامیان نیز بدنه اجتماعی خود را از دست داده اند. مضافا آنکه پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان نیز به دلیل عدم هم سنخی کامل روحانی با خود قطعا کاندیدایی دیگر را از افراطی ها بیشتر می پسندند.
 
2)افراطی ها:
این دسته که به دلیل تقابل مستقیمشان با نظام از وضعیت بسیار نامطلوبی برخوردار هستند باید برای پاک کردن چهره خود اقداماتی را انجام دهد. یکی از این اقدامات معرفی کاندیدهایی کاملا اصلاح طلب و در عین حال آرام و نسبتا موجه است، از همین رو عارف، جهانگیری (کارگزاران نیز از این فرد حمایت می کند)، کمال خرازی بهترین افراد برای این گروه است.

با توجه به اینکه اصلاحات از وضعیت خوبی برخوردار نیست معرفی سید حسن خمینی هم می تواند برای این جریان مشروعیت بخش باشد، البته وی در سفر اخیر قم بعد از مواجه شدن با پیشنهاد کاندیداتوری گفت که من کاندیدا نخواهم شد بجای حمایت از یک نفر بیایید برای اصلاحات کاری کنید که اگر کسی خواست کاندیدا شود حمایت کنید.

اصلاحات احساس می نماید که با معرفی چهره هایی که قبلا محبوب بوده اند می تواند دوباره خود را احیا نماید از همین رو سید محمد خاتمی را گزینه مناسب می داند.


http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_12524.jpeg
در مورد کاندید های اصلاحات باید گفت که در مجموع این گروه در وضعیت نامناسب به سر می برد و تا هنگامی که تکلیف خود را در مرزبندی با دشمنان نظام مشخص نکنند در همین وضعیت خواهند ماند، البته نباید هیچگاه خطر دشمن داخلی را نادیده گرفت از همین رو اصولگرایان باید فعالیت این گروه را رصد کرده و متناسب با آن تصمیم گیری کنند.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا