در مراسم رونمايي از غزليات مولانا

جمشيد مشايخي: 73 سال بي‌كتاب زندگي كردم

يزدفردا به نقل از فارس :جمشيد مشايخي، بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون در مراسم رونمايي از 400 غزل مولانا گفت: 73 زندگي كردم ولي بي دوست و بي كتاب بود.

در مراسمي كه براي رونمايي از گزيده غزليات شمس شامگاه امروز در محل انتشارات نگاه برگزار شد، «جمشيد مشايخي» گفت: در مدرسه به ما آموخته‌اند كه بهترين دوست كتاب است ولي من 73 سال بي دوست زندگي كردم.
اين بازيگر سينما و تئاتر با بيان اينكه شب قبل اين بيت حافظ را كه «آن يار كزو داشت سر دار بلند ـ جرمش آن بود كه اسرار هويدا مي‌كرد» از «بهاء‌الدين خرمشاهي» شنيده، گفت: خرمشاهي بيت ديگري را هم براي من خواند ولي من معناي آن را نفهميدم و بايد در يك ساعت خلوتي معناي آن را از او بپرسم.
اين بازيگر 74 ساله در پايان افزود: شخصيت‌هايي مثل خرمشاهي از نوادگان مولانا هستند.
جمشيد مشايخي، كمال‌الملك سينماي ايران مريض‌ احوال است

جمشيد مشايخي دو روز قبل  74 ساله شد.

اين بازيگر سينما، تئاتر و تلويزيون در ديدار ايسنا كه همزمان با سال‌روز تولدش انجام شد از ديسك كمرش كه اين‌ روزها باعث شده است، استراحت كند و پروژه‌ي سينمايي را نپذيرد، سخن گفت.

مشايخي همچنين به گفته‌ي خودش دچار درد معده نيز شده است كه ناشي از اثرات زخم اثني‌العشر است كه قبلاً داشته است.

او گفت: دكتري گفت؛ مشكل از اعصاب من است و بايد براي يكي دو روز از تهران بيرون بروم كه اتفاقا رفتم اما وقتي برگشتم، دوباره اين درد شروع شد.

مشايخي اظهار تاسف كرد از اينكه؛ پيشرفت‌هاي علمي انسان را دچار اضطراب و نگراني مي‌كند و ادامه داد: اين روند باعث دور شدن از طبيعت شده است، در حاليكه در دامن طبيعت هميشه همه‌چيز تازگي دارد و ثانيه‌ به ثانيه‌اش لذت‌بخش است.

مشايخي به گفته‌ي خودش قصد داشته است در فيلمي از پناه برخدا رضايي بازي كند، اما به دليل بيماري‌ نتوانسته است پيشنهادي را قبول كند.

او گفت: اين كار سينمايي فيلم‌نامه خوبي داشته است، اما ترسيدم وضعيت جسمي‌ام كار گروه را برهم بزند، اما در آينده اگر نقشي باشد كه با مردم ارتباط برقرار كند آن را قبول خواهم كرد.

جمشيد مشايخي يكي از ماندگارترين چهره‌هاي عرصه بازيگري متولد 6 آذر 1313 در تهران است و از سال 1336 با نمايش "وظيفه پزشك" فعاليت بازيگريش را آغاز كرد و با فيلم كوتاه "جلد مار" در سال 42 مقابل دوربين رفت و دو سال بعد با فيلم "خشت و آينه" وارد سينما شد. تا به امروز ايفاگر نقش‌هاي ماندگاري بوده است كه از جمله آنها مي‌توان به فيلمهاي "گاو"، "قيصر"، "شازده احتجاب"، "سوته‌دلان"، "خانه عنكبوت"، "كمال‌الملك"، "گل‌هاي داودي"، "آوار"، "پدر بزرگ"، "طلسم"، "سرب"، "روز واقعه"، "خانه روي آب" و "يك بوس كوچولو" و مجموعه‌هاي "هزاردستان"، "داستان هاي مولوي"، "سلطان صاحبقران"، "امام علي (ع)" و "پهلوانان نمي‌ميرند" اشاره كرد.

او پنجاه سال حضور مداومش در عرصه بازيگري را خوب ارزيابي كرد و اظهار داشت: خيلي لحظه‌ها بوده كه هدر دادم در حاليكه مي‌توانستم از اين لحظات تجربه كسب كنم. بنابراين به اين نتيجه رسيدم در هر سني كه انسان باشد مي‌تواند آن خطاها واشتباهات گذشته را تكرار كند.

مشايخي ادامه داد: در آن‌زمان كه تئاتر را شروع كرديم براي اسم و شهرت نبود و عاشقانه اين‌كار را مي‌كرديم و وقتي كار خوب مي‌شد ارضاء مي‌شديم و اصلاً به اين فكر نمي‌كرديم كه وقتي در خيابان مي‌رويم مردم ما را بشناسند و عكس و امضاء بگيرند.

وي از پيشكسوتان تئاتر در آن‌زمان ياد كرد و گفت: وجود آنها بود كه ما به اين حرفه علاقه‌مند شديم؛ درحالي كه بسياري از آن‌ها مورد بي‌مهري هم قرار مي‌گرفتند؛ اما تحمل كردند و نگذاشتند چراغ تئاتر خاموش شود و آن عشق و علاقه فقط به خود هنر بود.

اين بازيگر پيشكوست ادامه داد: الآن دلم مي‌خواهد كنار نهر آبي بنشينم و صداي آب را بشنوم و طبيعت را ببينم؛ اما آن طرف قضيه را هم بايد ديد كه نه كارخانه و نه درآمدي دارم كه بتوانم از طريق آن زندگي‌ام را بگذرانم.

او از "يك بوس كوچولو" به عنوان فيلمي نام برد كه در ميان كارهايش علاقه زيادي به آن دارد و به ايسنا گفت: اين نقش به خودم خيلي نزديك است و آن را دوست دارم.

"آبادان" هم كار خوبي بود كه متأسفانه توقيف شد. از ميان كارهاي قديمي‌تر هم "قيصر"، "شازده احتجاب"، "چشمه"، "ماهي‌ها در خاك مي‌ميرند" و "سلطان صاحبقران" را خيلي دوست دارم.

به گزارش ايسنا، قرار است از نيم‌قرن فعاليت بازيگري مشايخي تقدير شود.

او در بخش ديگري از اين ديدار درباره‌ي اين مراسم تقدير گفت: دوستاني زحمت كشيدند و علي‌رغم اين‌كه گفتم؛ اين‌كار را نكنيد. من را شرمنده كردند و قرار است مراسمي در روز 14 آذرماه برگزار كنند. در اين مراسم قطعا از حضرت حافظ مدد خواهم گرفت و جواب آن‌ها را با تفالي خواهم داد.

وي سخنانش را با اين بيت حافظ كه "حافظ غبار فقر و قناعت ز رخ مشوي كاين خاك بهتر از عمل كيمياگري" به پايان برد.

جمشید مشایخی، نیم قرن فعالیت هنری


وي همچنين به عنوان چهره ماندگار سينما در ششمين مراسم چهره‌هاي ماندگار انتخاب شد و چهارشنبه -24 آبان ماه- هم در مراسمي باعنوان "شب حافظ" در كاخ اكتشاف پاريس مورد تجليل قرار گرفت.

اين بازيگر پيشكسوت در گفت‌وگويي تفصيلي با خبرنگار هنري خبرگزاري دانشجويان ايران(ايسنا)، از تاريخچه سينما‏‏، تئاترو‏‏ زندگي و خاطراتش سخن گفت. 

دوران كودكي 

پدرم مهندس شيمي بود و رياست كارخانه اسيدسازي در پارچين را بر عهده داشت. كه بعد هم رييس فني كارخانجات آن منطقه شد. من در پارچين به دنيا آمدم. دركلاس پنجم ابتدايي بودم كه براي جشن پايان تحصيل نمايشي با عنوان "مناظره شتر و موتور" اجرا شد كه من نقش شتر را بازي كردم و به شدت مورد تشويق خانواده‌هاي حاضر درآن منطقه واقع شد. بعدها هم كه به اتفاق خانواده تهران مي‌آمدم بيشتر به تماشاي تئاتر مي‌رفتيم. تئاتر در آن زمان طرفدار بيشتري نسبت به سينما داشت وهنرمندان زيادي در اين حرفه مشغول به فعاليت بودند. من تئاتر را دوست داشتم و بعد از تشويق‌هايي كه شدم علاقه بيشتري پيدا كردم.

نمايشنامه‌هايي را هم كارگراني مي‌كردم و روي صحنه‌اي كه خودمان درست مي‌كرديم به اجرا مي‌گذاشتيم. مردم پارچين بسيار استقبال مي‌كردند. پدرم نظامي بود و دوست داشت نظامي شوم و به خاطر همين من را به دبيرستان نظام و بعد دانشكده افسري فرستاد و من كه از نظام خوشم نمي‌آمد، هنگامي كه پدرم در ايران نبود فرار كردم و وقتي پدرم برگشت ديگر كار از كار گذشته بود. او من را به بيمارستان ارتش معرفي كرد تا به كمك مدير بيمارستان كه از دوستانش بود اعلام كنند قلب من مشكل دارد تا از خدمت معاف شوم. درنهايت بعد از 15 روز كه در بيمارستان خوابيدم اتفاقات زيادي رخ داد و معافيت‌ام به سرانجام نرسيد و به خدمت وظيفه اعزام شدم و به اروميه رفتم. 

شروع فعاليت هنري با تئاتر

بعد از اتمام خدمت، دايي‌ام كه كارهاي زمان مدرسه‌ام را ديده بود، خبر داد كه اداره‌اي با عنوان هنرهاي دراماتيك در حال تاسيس است و من را به دوستش كه رييس كارگزيني اداره هنرهاي زيبا بود معرفي كرد. ايشان هم من را پيش دكتر فروغ رييس اداره برد و امتحان از من گرفتند. هنوز هيچ هنرپيشه‌اي به استخدام آنجا درنيامده بود و تنها "ركن‌الدين خسروي" كه معلم آموزش و پرورش بود قرار بود به آنجا بيايد. به هر حال تعدادي كه بيشتر غير‌حرفه‌اي‌ها بودند جمع شدند و بعد از آموزش‌هايي كه دكتر فروغ داد كار خود را آغاز كرديم. ابتدا در شبكه 2 تلويزيون اجرا داشتيم تا اينكه در حياط اداره ، سالن 100 نفره‌اي درست شد كه وسايل آنجا را هم خودم خريدم و با توجه به اينكه هنوز مردم ما را قبول نداشتند بليط‌هاي افتخاري پخش كرديم تا مردم بيايند و كارهاي ما را ببينند. بعدها در خيابان جنوبي پارك‌شهر سالن 25 شهريور كه امروز "سنگلج" نام دارد راه اندازي شد. مردم هم كم كم به نمايشنامه‌هاي ما كه از تلويزيون پخش مي‌شد عادت كردند و به كارهاي ما علاقمند شدند وتئاتر رونق پيدا كرد.

جعفر والي، ركن‌الدين خسروي، علي نصيريان، عباس جوانمرد، محمدعلي كشاورز، اسماعيل شنگله، اسماعيل داورفر وبعدها عزت‌اله انتظامي، فخري خروش، حسين كسبيان، مهين شهابي و پرويز بهرام از جمله كساني بودند كه با هم كار مي‌كرديم ونمايش‌هايي همچون "اميرارسلان نامدار"، "بهترين باباي دنيا" و "كوروش پسر ماندانا" را به روي صحنه برديم در تلويزيون هم نمايش‌هايي را به صورت زنده اجرا مي‌كرديم كه كار بسيار مشكلي بود.

فعاليت ما در تئاتر ادامه داشت تا اينكه دكتر فروغ دانشكده هنرهاي دراماتيك را تاسيس كرد و ما كه سالها كار تئاتركرده بوديم و جزو هنرپيشه‌هاي مشهور آن زمان محسوب مي‌شديم، وارد دانشكده شديم. بعد از مدتي وقتي ديدم چيزي از نظر بازيگري به من اضافه نمي‌شود از آنجا بيرون آمدم. البته اساتيد بزرگي چون آريان‌پور، محجوب و باستاني بودند كه دروس غيربازيگري را تدريس مي‌كردند و براي من بسيار مهم بود. اما ديدم همه چيزهايي كه تدريس مي‌شود درتئاتر ديده‌ام و ادامه ندادم. 

ورود به سينما با "خشت و آينه"

سال 40 هژير داريوش فيلم كوتاهي بنام "جلد مار" را در 20 دقيقه ساخت كه من به همراه خانم خروش براي اولين بار مقابل دوربين رفتيم و در آن بازي كرديم. دو سال بعد هم ابراهيم گلستان به همراه فروغ فرخزاد به تماشاي نمايشنامه‌ي "مرده‌هاي بي‌كفن و دفن" آمده بودند كه توسط حميد سمندريان كارگرداني مي‌شد. من نقش يك افسر ژاندارم را بازي مي‌كردم ومرحوم فني‌زاده، محمدعلي كشاورز ومنوچهر فريد هم ديگر بازيگران اين نمايش بودند. آن زمان گلستان همه ما را براي بازي در فيلم "خشت وآينه" دعوت كرد و نقش افسر پليس عارف مسلكي را به من داد. اين فيلم با كارهاي آن روزگار فرق داشت و نگرفت اما فيلم خوبي بود. گلستان به عنوان تهيه‌كننده وكارگردان زحمات زيادي كشيد. من ابراهيم گلستان را اولين استادم به عنوان كسي كه بازيگري در سينما را به من آموخت مي‌دانم واز حرف‌هايي كه مي‌زد خيلي لذت مي‌بردم.

استادي درانگليس فيلمي آموزشي درباره بازيگري تكثير كرده كه خيلي از حرف‌هاي آن زمان گلستان را من در درونش ديدم كه الان مطرح مي‌شود وآدم لذت مي‌برد كه يك ايراني در سال 42 اينگونه روي كارش مسلط بوده است.

گاو

تا سال 48 مجددا به بازيگري در تئاتر ادامه دادم تا اينكه روزي آقاي انتظامي به خانه من آمد و گفت كارگردان جواني از خارج به ايران آمده كه بسيار با شعور است ومي‌خواهد يكي از قصه‌هاي غلامحسين ساعدي را كار كند. اين داستان را قبلا جعفر والي با چند پرسوناژ براي تلويزيون اجرا كرده بود و وقتي به صورت فيلمنامه درآمد شخصيت‌هاي ديگر داستان وارد قصه شدند. من "الماس 33 " كار قبلي مهرجويي را نديده بودم اما وقتي فهميدم ساعدي اجازه ساخت داستانش را به او داده متوجه شدم آدم بزرگي است. وقتي سناريو را خواندم مش عباس به نظرم بي‌رنگ آمد كه مهرجويي گفت اين نقش را مخصوصا به توداده‌ام. ما اين فيلم را در روستايي واقع در 30 كيلومتري جاده رشت به قزوين كار كرديم. همه كساني كه بازي كردند تئاتري بودند و به غير از من همه تجربه كار اولشان بود.

قيصر 

همان سال كيميايي مي‌خواست "قيصر" را كارگرداني كند و دنبال من وكشاورز فرستاد. با هم به "آريانا" فيلم رفتيم. با كيميايي آنجا آشنا شدم. من قرار بود نقش "فرمان" را بازي كنم وكشاورز "خان دايي" را كه كشاورز به خاطر اينكه كارمند اداره تئاتر بود نتوانست بازي كند. عباس جوانمرد گزينه بعدي براي اين نقش بود كه آن هم نشد تا اينكه يك روز وارد حياط شدم وكيميايي و وثوقي با هم مشغول صحبت بودند. تا كيميايي من را ديد گفت « گير آوردم جمشيد "خان دايي" را بازي مي‌كند و "ملك‌مطيعي" هم "فرمان" را» و همين اتفاق افتاد آن موقع مازيار پرتو يكي از فيلمبرداران تواناي سينما در هنرهاي دراماتيك بود كه پشت دوربين قرار گرفت و گروه خيلي خوبي جمع شد، براي اين فيلم جايزه مجله فيلم وهنر را گرفتم.

فيلم‌هاي ديگر

بعد از "قيصر" با اداره تئاتر به مشكل برخوردم آن موقع مثل الان زير بار بسياري از چيزها نمي‌رفتم و از آنجا بيرون آمدم. فعاليت خودم را بيشتر در سينما ادامه دادم. "طلوع" با ميناسيان، "شازده احتجاب" با فرمان‌آرا، "نفرين" با تقوايي، "چشمه" با آرمانسيان كه يكي از فيلم‌هاي مطرح آن زمان بود، "سلطان صاحبقران" و "سوته‌دلان" با حاتمي از كارهايي هستند كه تا سال 56 بازي كردم و خيلي دوستشان دارم.

چند كار تئاتر هم مثل "آوار بر سنگ"، "در گوش سالمم زمزمه كن" و "باغ وحش" داشتم كه بين فيلم‌هايم اجرا شدند. چون با جعفر والي خيلي دوست بودم بيشتر درنمايش‌ها او بازي مي‌كردم. 

بعد ازانقلاب اسلامي

كار من در بعد از انقلاب به صورت مداوم ادامه داشت و از سال 58 به مدت 18 ماه مسوول اداره تئاترشدم وحدود 40 نمايش روي صحنه آمد. بعد از آن تقاضاي بازنشستگي كردم و19 نفراز هنرمندان ديگر هم به خاطر اينكه بامن دوست بودند خودشان را بازنشسته كردند كه آقاي والي وكشاورز از جمله آنها بودند. "دادا" اولين فيلم من در بعد از انقلاب بود. 

هزاردستان

تابستان سال 58 كار را در خانه‌اي قديمي در لاله‌زارنو كه به مرحوم پيرنيا تعلق داشت شروع كرديم. نام "هزاردستان" قبلا "جاده ابريشم" بود. با توجه به اينكه طرح از مدتها پيش آمده بود. "حاتمي" بهروز وثوقي را براي يكي از نقش‌هاي اصلي در نظر گرفته بود كه نشد. دو نقش "رضا تفنگچي" و نقشي كه "آقاي انتظامي" بازي كردند را هم به من پيشنهاد داد وگفت: دوست دارم، رضا تفنگچي را بازي كني كه مقدار زيادي رو شخصيت تو نوشته‌ام به هر حال كار شروع شد و در طول 4 ماه صحنه‌هايي را كه رضا از ترور دست برداشته و به خانه‌اي در مشهد فرار كرده را در آنجا گرفتيم. بعد ازآن براي قسمت‌هاي ديگر به بالاي "اقدسيه" رفتيم و در آنجا محلي كه سالها محل نگهداري گوسفند وگاو بود را خالي كرده بودن و قرار بود صحنه‌هاي زندان "رضا" در آنجا گرفته شود. من و آقاي رشيدي در آن صحنه بازي داشتيم و سه ماهي آنجا بوديم.

من در آن صحنه‌ها مدام با قل و زنجير بودم و بدنم را گازوئيل زده بودند تا چرك شود و دائما بوي گازوئيل مانع غذا خوردنم مي‌شد و زجر زيادي در طول اين صحنه‌ها كشيدم. همان جا مرحوم حاتمي به من گفت:« فيلمي را دارم كه مي‌خواهم دراروپا بسازم و تو كه اينقدر زجر كشيدي مي‌خواهم به آنجا ببرم» كه اين اتفاق نيفتاد و حاتمي با وقفه‌اي كه در وسط كار افتاد، "حاجي واشنگتن" را در ايتاليا ساخت. "هزار دستان" در طول كار به دليل تغيير مديران تلويزيون مدام تعطيل مي‌شد، به طوريكه ما 5 ماه كار مي‌كرديم وبعد يك سال تعطيل مي‌شد و مديران جديد كار را تصويب مي‌كردند و دوباره شروع مي‌شد به خاطر همين از سال 58 تا 65 ساخت اين مجموعه به طول انجاميد.

جمشيد مشايخي در ادامه گفتگوي تفصيلي با خبرنگار هنري ايسنا به فيلم‌ "كمال‌المك" اشاره كرد و گفت: در يكي از وقفه‌هايي كه در طول ساخت مجموعه "هزاردستان" پيش آمد. دوستي به پيش من آمد و گفت مي‌خواهند به همراه چند شريك ديگر فيلمي را سرمايه‌گذاري كنند؛ كه من در آن نقش اصلي را داشته باشم. علي حاتمي را براي كارگرداني معرفي كردم وقرار شد كمال‌الملك ساخته شود. براي اين فيلم كتاب‌هاي زيادي مطالعه كرديم و حتي سراغ نوه‌ها وشاگردان كمال‌الملك رفتيم وسعي كرديم شخصيت او هماني باشد كه همه مي‌گويند. وقتي سناريو را خواندم كمال‌الملك بيشتر با مردم و درمدرسه‌اش بود و كمتردر كاخ‌ها حضور داشت . ولي در نهايت قرار شد قسمت تبعيد به خاطر بالارفتن هزينه فيلم حذف شود كه من گفتم بدون قسمت آخر اصلا به درد نمي‌خورد و ديگر كمال‌الملكي نيست كه به قول خودش "خاك پاي ملت ايران" باشد و بالاخره آن قسمت‌ها هم گرفته شد. من براي اين فيلم پيش استاد شكيبا رفتم واز ايشان نقاشي كردن ياد گرفتم و سعي كردم اين نقش را هر چه طبيعي‌تر بازي كنم. بعد از اتمام فيلم درمنزل استاد عرب‌زاده كه شاگرد كمال‌المك بود، حضور داشتم كه ايشان به من گفت: « نقش استادم را خيلي خوب بازي كردي، فقط قدت كوتاه‌تر از او بود.» اين حرف او جايزه بزرگي براي من بود و يا وقتي زمان اكران فيلم از نوه‌هاي كمال‌الملك راجع به فيلم پرسيده بودند جواب دادند كه پدر بزرگمان را در فيلم ديديم علي حاتمي در اين فيلم شاه هنر ايران را در مقابل سلاطين قرار داد. 

علي حاتمي 

مرحوم "حاتمي "سعدي سينماي ايران بود كه ديالوگ‌هاي حساب شده‌اي در فيلم‌هايش استفاده مي‌كرد. او حرف امروز را در قصه‌هاي ديروز مي‌گفت و تاريخ برايش وسيله بود. حاتمي هنرمند توانايي بود كه به تاريخ وادبيات اشراف كاملي داشت واثر را از فيلتر ذهن خود خارج و روايت مي‌كرد. من در داستانهاي مولوي، سلطان صابحقران، سوته‌دلان، كمال‌الملك و هزاردستان با او همكاري داشتم. ضمن اينكه قرار بود در "دلشدگان" هم حضور داشته باشم و حتي تست گريم دادم و قرارداد بستم. يك روز هم علي حاتمي با حسين دهلوي خانه ما آمدند و قرار شد او هم به ما كمك كند. مدتي هم تار زدن ياد گرفتم تا استيل ساز زدن را در فيلم به شكل درست داشته باشم. حاتمي به من گفت تا شهريور كاري با من ندارد و دراين فاصله سريال "پيك سحر" پيشنهاد شد. به گونه‌اي قرارداد بستم كه كارم اول شهريور تمام شود. اما 10 مرداد حاتمي مدير توليد را سراغ من فرستاد و به خاطر اينكه كاخ گلستان را جلوتر گرفته بودند، خواستند كار را شروع كنند كه نتوانستم در فيلم بازي كنم. در "مادر" هم قرار بود بازي كنم آن هم نشد. "ورسيون اول "تختي" را هم به من داد و قرار بود نقش "مردم" را در مقابل پيروزي‌ها و شكست‌هاي "تختي" بازي كنم. اما عده‌اي نمي‌خواستند علي با من كار كند وهمين افراد باعث شدند دلخوري‌هايي بين ما بوجود آيد. من كار با او را خيلي دوست داشتم و خود حاتمي معتقد بود ديالوگ‌هايش را من از همه بهتر مي‌گويم و به همين دليل هنوز هم بعضي ازديالوگ‌هايش را حفظ هستم. 

ساير فيلم‌ها و جوايز

"آوار"، "گل‌هاي داوودي"، "خانه عنكبوت" كه نقش منفي داشتم. "پدربزرگ"، "طلسم"، "كاغذ بي‌خط" و "روز واقعه" از ديگر كارهايي هستند كه به آنها علاقه دارم. براي "خانه عنكبوت" تا به 20 دقيقه قبل از مراسم قرار بود جايزه بازيگري به من وخانم خروش تعلق گيرد كه نتايج را عوض كردند وتقديرنامه‌اي به ما دادند. براي "گلهاي داوودي" و "كمال‌الملك" هم جايزه بهترين بازيگر نقش اول جشنواره فيلم فجر را گرفتم. "پدربزرگ" نيز در جشنواره پيونگ يانگ كره شمالي بهترين بازيگري را دريافت كرد. چند جايزه داخلي ديگر هم از جمله جايزه تلاش براي راه افتخار ،تنديس خانه سينما براي "بانوي من" و يك جايزه هم از شهرداري براي "شمعي در باد" گرفته‌ام. 

خانه‌اي روي آب

با فرمان‌آرا يك بار در سال 52 در "شازده احتجاب" همكاري داشتم و وقتي پيشنهاد "خانه‌اي روي آب" را داد به خاطر احترامي كه برايش قاتل بودم از كوتاه بودن نقش ايراد نگرفتم. براي ما كه تئاتر كار مي‌كرديم كوتاه و بزرگ بودن نقش از نظر مقدار معنا نداشت. مهم بازيگر بزرگ و كوچك است. هميشه نقش اول را همه نگاه مي‌كنند و نقش‌هاي ديگر ديده نمي‌شود، در حاليكه بايد توجه داشت آن كسي كه در نقش اول مطرح مي‌شود چگونه بدون بازيگران ديگر اين كار عملي مي‌شود. اين حرفها آدم را متاثر مي‌كند كه مي‌آيي و نقش كوتاهي را به نحو احسن بازي مي‌كني ولي كسي آنرا نمي‌بيند. اما بعد از چند وقت مي‌گويند اين سكانس در "خانه‌اي روي آب" عجيب بوده اما موقعي كه فيلم به نمايش درمي‌آيد، خبري از هيچ تقديري نيست. زمان فيلم "چشمه" هم ايراد مي‌گرفتند، اما امروز مي‌گويند يكي از بهترين‌هاي ايران است. 

مجموعه‌هاي تلويزيوني 

بعد از "هزاردستان" كه بهترين بود، سريال "پهلوانان نمي‌ميرند" را با اينكه نقشم زياد نبود اما دوست داشتم. همچنين "روشن‌تر از خاموشي"، "بهشت گمشده"، "عشق گمشده"، "پيله‌هاي پرواز" و "امام علي (ع)"، در امام علي (ع) نقش "ابن مسعود" را بازي مي‌كردم و سكانس زيبايي با "مالك اشتر" بود كه درباره‌ي مولا علي (ع) صحبت مي‌شد. در واقع بازي در اين مجموعه را به خاطر اين سكانس طولاني قبول كردم. اين صحنه را از سه زاويه هم فيلمبردار ‌كردند، اما وقتي خانه آمدم به همسرم گفتم اين صحنه را نمي‌گذارند چون با تمام وجود بازي كردم و آنرا خيلي دوست دارم. بعد كه علت حذف آنرا پرسيدم گفتند «چون دكور بد بوده حذف شده» گفتم خاك بر سر بازيگري كه آنقدر بد بازي كند كه مردم دكور را ببيند. اين چيزهاست كه آدم را عصبي و ناراحت مي‌كند. 

بهترين‌ها

فيلم "خشت و آينه" را با اينكه نقشم زياد نبود ولي بسيار مشكل بود، دوست دارم. همچنين "قيصر"، "گاو"، "سوته‌دلان"، "شازده احتجاب"، "طلوع" و "ماهي‌ها در خاك مي‌ميرند". در بعد از انقلاب هم يكي از فيلم‌هايي كه خيلي از نظر بازيگري برايم مشكل بود و آن نقش را خيلي با زحمت بازي كردم "خانه عنكبوت" بود. اما چيزي كه خيلي به آن نزديك بودم و اين اواخر با آن زندگي كردم همين "يك بوس كوچولو" بود. مثل اينكه خود من بودم و دارم مي‌ميرم با آن عشقي كه به ايران دارم ودر روحيه خود من هم همچنين احساس بوده است، من اين فيلم را بهترين كار دوران بازيگري‌ام مي‌دانم. 

تئاتر

بعد از انقلاب 4 نمايش بازي كردم يكي "ولد كشته" كه زمان مسووليت من در اداره تئاتر بود كه مريض شدم و 7،8 روز بيشتر كار نكردم. همچنين پي‌اس تلويزيوني بنام "سبز در پاييز" كار فرهودي و اسماعيل خاني، "خانه‌اي روي آب" را حدود 7 سال پيش با هادي مرزبان كار كردم و "ميرعشق" را 4 سال پيش به مدت 18 شب در اصفهان بازي كردم كه در اجراهاي تهران آن ، ايرج راد بازي كرد. الان هم با وجود اينكه تئاتر را خيلي دوست دارم اما از نظر روحي در شرايطي نيستم كه كار كنم.

حضوردر تبليغات شهري

سرحضور من در تبليغ يك كالا انتقادهاي زيادي صورت گرفت. اما الان مي‌بينيد كه همه به اين كار روي آورده‌اند. چطوري است كه "پهلوان جهان" براي روغن ماشين تبليغ مي‌كند و ايرادي ندارد اما كار من ايراد داشت مگر دزدي كرده بودم. اين كار در همه كشورهاي دنيا صورت مي‌گيرد. ضربه را من خوردم. بعد كه ديگران كردند هيچ اتفاقي نيفتاد. در واقع من راه را براي بقيه باز كردم مصداق اين شعر كه "دربند اين نه ايم كه دشنام يا دعاست، يادش بخير هر كه زما ياد مي‌كند." 

جوانان بازيگر

كار بعضي از جوانهاي واقعا بي‌نظير است. گروهي هم كه بعد از انقلاب مثل شكيبايي و پرستويي آمدند، واقعا هنرمندان شايسته و بزرگي هستند. ما بازيگران خيلي خوبي داريم. ساز ويولون چون پرده ندارد نواختن آن سخت است وكمتر كسي به سراغ آن مي‌رود بازيگري هم بايد به همين شكل باشد و هر كسي كه فكرمي‌كند مي‌تواند داد بزند، بخندد، راه برود، بازيگر نيست. چرا كه بايد استعداد و نبوغ اين كار را داشت و تربيت كرد تا شكل بگيرد. ضمن آنكه هدف مشخصي هم بايد داشت. متاسفانه وضع بازيگري ما جور خاصي شده و جوانهايي كه واقعا استعداد دارند و دوره ديده‌اند و تئاتر كار كرده‌اند كمتر به اين حرفه راه پيدا مي‌كنند و ورود با قيافه و پول شده در حاليكه هنر بازيگري ربطي به قيافه ندارد. سينماي امروز جهان به دنبال هنر است و ما تازه به دهه 60 آمريكا كه دنبال چهره‌هاي زيبا بودند رسيده‌ايم.

فرزندان

من دو پسر و يك دختر دارم. "نادر" بزرگترين است كه سه فرزند دارد. فرزند دومم "نغمه" است كه در آمريكا تدريس مي‌كند و دو دختر دارد. "سام" هم پسر كوچكم است كه در دفتر چهره‌آزاد مشغول است بازي هم كرده اما علاقه بيشتري به تهيه‌كنندگي وتوليد دارد او هم صاحب دختري است. 

نادرمشايخي

نادر در اينجا به هنرستان عالي موسيقي مي‌رفت كه بعد او را به اطريش فرستاديم وادامه تحصيل داد. تا سال 59 هم مي‌توانستيم برايش پول بفرستيم كه بعد اعلام كردند، كساني كه در رشته‌هاي هنري در خارج تحصيل مي‌كنند نمي‌توان برايشان پول ارسال كرد. به همين دليل روي پاي خودش ايستاد و زحمات زيادي كشيد. خواهرم هم در طول 28 سال كمك‌هاي زيادي در خارج از كشور به او كرد تا اينكه برگشت و به عنوان رهبر اركستر سمفونيك تهران انتخاب شد. با اينكه نادر فرزند من است اما كاري برايش نكردم و هر چه شده تلاش خودش بوده وهيچ دخالتي در پيشرفت او نداشتم. الان به وجودش افتخار مي‌كنم و معتقدم از من جلوتر است و بعضي وقت‌ها از او ياد مي‌گيرم. 

برنامه آينده 

هيچ برنامه‌اي ندارم. چند پيشنهاد شده كه نقش‌هاي خوبي نبوده‌اند مردم هم انتظار ندارند هر نقشي را بازي كنم. سالها پيش آقايي به من گفت چرا در فلان كار بازي كرديد، گفتم:« كارگردانش جوان بود و به من احتياج داشت و به خاطر همين بازي كردم» گفت: « تو دلت براي آن جوان سوخت ولي براي يك ملت نسوخت» اين حرف خيلي جالبي است.

و فكر نمي‌كنم، ديگر پيشنهاد خوبي براي بازيگري‌ام پيش بيايد. بنابراين بايد بعد از اين دنبال كارديگري بگردم. كاري كه اصلا هنري نيست. عرصه هنر ديگر به من احتياج ندارد. دوست دارم گوشه‌اي در طبيعت كتاب بزرگان بخوانم و شجريان و بنان گوش بدهم. من هميشه گفته‌ام بازيگر نبودم ولي اين‌بار مي‌خواهم بگويم اتفاقا بازيگر توانايي بودم و بازيهايي كه كردم ماندگار است. برعكس هميشه ديگر فروتني به درد نمي‌خورد و حالا كه كار را كنار گذاشتم بگذاريد حقايق را بگويم. 

جامانده از صحبت‌هاي مشايخي 

** اولين كار بهرام بيضايي نمايشنامه‌ي تك پرده‌اي بود بنام "ميراث و ضيافت" كه در دهه 40 اجرا كرد. من و جمشيد لايق و محمود دولت‌آبادي در آن حضور داشتيم.

** بعد از "كمال‌الملك" به اين نتيجه رسيدم. اي كاش به جاي بازيگر نقاش بودم. چون هم زيباتر است و هم بسيار آرامش مي‌دهد.

** در مجموعه "پيك سحر" نقش "رفته‌گر" را بازي مي‌كردم وانتقادهاي زيادي به من شد. در حاليكه توقع داشتم مرا تشويق كنند.

*** حكم استخدامي من دراداره تئاتر كارگرداني است اما يك نمايش بيشتر كارگرداني نكردم.

*** از هنرمندان با جمشيد شاه‌محمدي ، مرتضي احمدي، ولي شيراندامي و سعيد اميرسليماني معاشرت دارم.

*** قلمي كه خبرنگاران به دست دارند احترام دارد و اين قلم به دست فردوسي و مولانا بوده است. وظيفه كسي كه قلم به دست مي‌گيرد سنگين است و نبايد پا را روي حق گذاشت. هميشه گفته‌ام دست اهل قلم را مي‌بوسم.

بزرگان سینما زندگي جمشيد مشایخی را روایت می‌کنند

مستند بلند "زندگینامه استاد جمشید مشایخی" با حضور مسعود کیمیایی، خسرو شکیبایی، پرویز پرستویی، حمید سمندریان، امین تارخ و ... در مراحل پایانی تولید است.
تهیه‌کننده پروژه "زندگینامه استاد مشایخی" در این باره گفت: این فیلم به کارگردانی امیرمهرتاش مهدوی تولید می‌شود و تاکنون هنرمندانی چون عزت‌الله انتظامی، محمدعلی کشاورز، مرضیه برومند، جهانگیر الماسی، نیکی کریمی، داود رشیدی، اکبر عبدی، فاطمه معتمدآریا، بیژن بیرنگ، جلال‌الدین معیریان، محمدرضا فروتن، رامبد جوان، پانته‌آ بهرام و ... درباره این چهره ماندگار عرصه هنر صحبت کرده‌اند."



جمشید شاه‌محمدی در ادامه افزود: "بخش عمده‌ای از صحنه‌های این فیلم مستند، فیلمبرداری شده و قرار است مابقی صحنه‌ها نیز در روز بزرگداشت جمشید مشایخی که در دهه اول آذرماه برگزار خواهد شد گرفته شود. در این روز بخش‌هایی از گفتگوهای انجام شده نیز پخش خواهد شد."

وی سپس با اشاره به حجم بالای گفتگو و محدودیت استفاده کامل از آنها در این فیلم مستند گفت: "با توجه به حجم بالای گفتگوها تصمیم بر این است مشروح کامل صحبت‌های هنرمندان در قالب کتاب همراه با تصاویری منتشر نشده از جمشید مشایخی در فیلم‌ها و سریال‌های مختلف به چاپ برسد و همراه با فیلم به بازار عرضه شود."

شاه‌محمدی در خصوص چگونگی پخش مستند "زندگینامه استاد مشایخی" نیز خاطرنشان ساخت: "این فیلم در قالب CD به بازار عرضه خواهد شد و همزمان با آن نیز کتاب مورد نظر چاپ و عرضه می شود. پرویز پرستویی گوینده متن این فیلم است که در بخش‌هایی که فیلم به روایت زندگی استاد می‌پردازد روی تصاویر صحبت می‌کند. گفتار متن را هم الهام قره‌خانی نوشته است."

امیرمهرتاش مهدوی نیز درباره کارگردانی فیلم مستند "زندگینامه استاد مشایخی" گفت: "هدف از ساخت این مستند در درجه اول، قدردانی از این چهره ماندگار در عرصه هنر ملی و ثبت فیلمی با حضور برترین‌های سینما و تئاتر درباره شخصیت هنری جمشید مشایخی است."

برادر جمشيد خان هم هنرمند است

فستيوال "وين مدرن" از نادر مشايخي تقدير كرد. 

در سومين شب از برنامه‌ي پنج‌روزه‌ي نمايش آثار مستند فرانك شفر - فيلم‌ساز مستند بخش موسيقي -، شفر روي صحنه ايستاد و گفت: در 20 سال گذشته بهترين اجراي آثار كيج را در تهران شنيدم. فيلم‌هاي من بعد از آشنايي با نادر مشايخي با يک تحول روبه‌رو شده‌اند و در حال حاضر ترجيح مي‌دهم موسيقي او را بشنوم.

اشاره‌ي شفر به قطعات چهار تهران و هفت تهران بود كه در اين بخش فستيوال به‌نمايش درآمدند. فيلم "سون تهران" به‌کارگرداني فرانک شفر و تهيه‌کنندگي اميرحسين آهويي، حاضران را با اجراي قطعه‌ي هفت از جان کيج در تهران همراه كرد.


كنسرت هاوس با نمايش دو فيلم مستند از اجراي دو اثر جان كيج به رهبري نادر مشايخي و اجراي تازه‌ترين اثر او "استخوان ايشانگو" از اين آهنگساز ايراني تجليل كرد. "استخوان ايشانگو" اثري است که براي چهار ساز زهي نوشته شده و با نمايشي تصويري از فرانك شفر همراه است.

نادر مشايخي سال‌ها با ارکستر وين - 2001 كنسرت‌هاي تلفيقي را با هنرمندان معاصر در رشته‌هاي ادبيات و هنرهاي تجسمي در کنسرت هاوس رهبري كرده است و بسياري از آثار او در سالن‌هاي کنسرت مختلف شهر وين اولين اجراي بين‌المللي را داشته‌اند.

نخستين اجراي مشايخي در سالن شوبرت - کنسرت هاوس وين به سال 1988 برمي‌گردد.

از سال 1988 به ابتکار کلاديو آبادو، هرساله در ماه نوامبر از هنرمندان مختلف، رهبران، آهنگسازان، ارکسترهاي مجلسي، فيلم‌سازان و... از سراسر دنيا براي شرکت در فستيوال "وين مدرن" براي عرضه‌ي آثارشان دعوت مي‌شود. اين فستيوال فرصتي است براي عرضه‌ي آثار هنرمندان معاصر در رشته‌هاي مختلف هنري، از آهنگسازي گرفته تا هنرهاي تصويري.

امسال يكي از برنامه‌هاي‌ اين فستيوال به نمايش آثار مستند فرانک شفر اختصاص پيدا کرد. فرانک شفر - فيلمساز هلندي - يکي از مهم‌ترين فيلمسازان مستند بخش موسيقي دنياست. او مستندسازي است كه با موسيقي ارتباط نزديكي دارد. از بسياري آهنگسازان مدرن از جمله پير بولز، جان كيح، بريو، فرانك زاپا و بسياري ديگر فيلم ساخته است.



درباره جمشيد مشايخي بیشتر بدانید

تا چشم برهم بزنيد، عمر مي‌‌گذرد و شما مي‌‌مانيد و يك دنيا خاطره... خاطرات تلخ و شيرين كه چه بخواهيد و چه نخواهيد در ذهنتان باقي مي‌‌ماند اما هستند در اين بين افرادي كه نه تنها از خودشان خاطرات زيبايي دارند بلكه مردم هم از آنها خاطرات به ياد ماندني در ذهن دارند، مانند بازيگران سينما يا ورزشكاران...


يك نمونه كامل از اين دست، استاد جمشيد مشايخي است، مردي كه در سال 1313 در تهران به دنيا آمد و كوله‌باري از تجربه را با خود به همراه دارد، ثمره زندگي مشترك 49 ساله او، دو پسر به نام‌هاي نادر و سام است كه اولي رهبر اركستر سمفونيك است و دخترش سال‌هاست كه در آمريكا زندگي مي‌‌كند، مشايخي چهار نوه دارد، سه دختر و يك پسر... همسرش بازنشسته آموزش و پرورش است و به همراه استاد در حوالي ولنجك تهران زندگي آرامي را سپري مي‌‌كند، يكي از مهم‌ترين خصوصيات استاد، اين است كه ميانه بسيار خوبي با خبرنگاران دارد... اميدواريم، خداوند سايه او را از هنر ايران زمين كم نكند. گفتني است، تعداد فيلم‌ها و مجموعه‌‌هايي كه در آن ايفاي نقش داشته آن‌قدر زياد است كه نگارش آن صفحات زيادي را مي‌‌طلبد، در اين صفحه تصاويري از هنرمند گرانقدر ايران زمين، استاد جمشيد مشايخي را خواهيم ديد. با ديدن اين تصاوير گذر زمان را بيشتر احساس مي‌‌كنيد. 





 

جمشيد مشايخي سلطان هنر نمايش ايران
جمشيد مشايخي سلطان هنر نمايش ايران
 

 

برادر جمشيد

سال -1352 استاد مشايخي بر بالين يك پسر بچه

 

 

 
سال -1317 نفر دوم از سمت چپ - جمشيد مشايخي .استاد4ساله بود
 
اواسط دهه -50 عكس يادگاري به همراه دختران اقوام
 
اواخر سال -59 تصويربرداري مجموعه هزاردستان- از راست جهانگير فروهر- مرحوم علي حاتمي و استاد مشايخي...
 
سال -1347 تصويري يادگاري از آلبوم استاد
 
در دهه 60 شمسي - به ترتيب از راست: نادر مشايخي، استاد و پدر
در دهه 60 شمسي - به ترتيب از راست: نادر مشايخي، استاد و پدر
 
اول بهمن ماه سال -1385 استاد در كنار پسرش سام
اول بهمن ماه سال -1385 استاد در كنار پسرش سام
 
 
 
 

 

دو عكس در فاصله‌ي سالهاي دور و نزديك از جمشيد مشايخي

 
 
 
 
 
بهرام رادان ، جمشيد مشايخي ، پوران درخشنده در پشت صحنه فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)
 
جمشيد مشايخي ، پوران درخشنده در پشت صحنه فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)

 
جمشيد مشايخي ، عليرضا چوپان مزايني در پشت صحنه فيلم اعاده امنيت(۱۳۷۴)
 
علي الهياري ، جمشيد مشايخي در پشت صحنه فيلم مكافات(۱۳۶۶)
 
مسعود كيميايي ، جمشيد مشايخي ، ناصر ملك مطيعي ، بهروز وثوقي ، ايران دفتري در پشت صحنه فيلم قيصر(۱۳۴۸)
 
جمشيد هاشم پور ، رضا كيانيان ، هديه تهراني ، فاطمه معتمدآريا ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم يك بوس كوچولو(۱۳۸۴)
 
سيروس گرجستاني ، خسرو اميرصادقي ، فتحعلي اويسي ، جمشيد مشايخي ، محمدرضا اميرصادقي ، ثريا قاسمي ، سارا جهرمي زاده در پوستر فيلم بله برون(۱۳۸۲)
 
پرويز پرستويي ، جمشيد مشايخي ، پانته آ بهرام ، كتايون رياحي در پوستر فيلم بانوي من(۱۳۸۱)
 
پرويز پرستويي ، جمشيد مشايخي ، پانته آ بهرام ، كتايون رياحي در پوستر فيلم بانوي من(۱۳۸۱)
 

فرامرز قريبيان ، مهناز افضلي ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم اشك و لبخند(۱۳۷۳)
 
داوود رشيدي ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم راه افتخار(۱۳۷۳)

 
جمشيد مشايخي در پوستر فيلم كوسه ها(۱۳۷۳)
 
افسانه بايگان ، علي معلم ، رضا رويگري ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم آلما(۱۳۷۱)
 
عليرضا خمسه ، جمشيد مشايخي ، احمدرضا اسعدي ، شهلا رياحي در پوستر فيلم دلاوران كوچه دلگشا(۱۳۷۱)
 
عنايت بخشي ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم خانواده كوچك ما(۱۳۷۰)

 يزدفردا
جمشيد مشايخي ، ايرج راد ، كمند اميرسليماني در پوستر فيلم چون ابر در بهاران(۱۳۶۹)
 
مهدي فتحي ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم دخترك كنار مرداب(۱۳۶۸)


 
جمشيد مشايخي در پوستر فيلم شاخه هاي بيد(۱۳۶۷)
 

جمشيد مشايخي در پوستر فيلم سايه هاي غم(۱۳۶۶)
 
حميده خيرآبادي ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم سايه هاي غم(۱۳۶۶)

 
جمشيد مشايخي ، بيژن امكانيان در پوستر فيلم سيمرغ(۱۳۶۶)
 
پروين سليماني ، جمشيد مشايخي ، بيژن امكانيان در پوستر فيلم سيمرغ(۱۳۶۶)يزدفردا
 
جمشيد مشايخي ، ولي شيراندامي در پوستر فيلم مكافات(۱۳۶۶)
 
جمشيد مشايخي ، پرويز پورحسيني در پوستر فيلم سراب(۱۳۶۵)
 
جمشيد مشايخي ، پرويز پورحسيني ، سوسن تسليمي در پوستر فيلم طلسم(۱۳۶۵)
 
آتيلا پسياني ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم طلسم(۱۳۶۵)
 
پروانه معصومي ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم ملاقات(۱۳۶۵)
 
فرامرز قريبيان ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم آوار(۱۳۶۴)
 
جمشيد مشايخي در پوستر فيلم آوار(۱۳۶۴)
 
جهانگير الماسي ، جمشيد مشايخي ، آهو خردمند در پوستر فيلم پدربزرگ(۱۳۶۴)
 
جهانگير الماسي ، جمشيد مشايخي ، آهو خردمند در پوستر فيلم پدربزرگ(۱۳۶۴)
 
فرامرز قريبيان ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم گردباد(۱۳۶۴)
 
افسانه بايگان ، فرامرز قريبيان ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم گمشده(۱۳۶۴)
 
جمشيد مشايخي ، شهاب عسگري ، كاظم افرندنيا در پوستر فيلم پيراك(۱۳۶۳)
 
پروانه معصومي ، داوود رشيدي ، جمشيد مشايخي ، بيژن امكانيان ، هيلدا پيرزاد در پوستر فيلم گلهاي داوودي(۱۳۶۳)
 
عزت اله انتظامي ، داوود رشيدي ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم خانه عنكبوت(۱۳۶۲)
 
عزت اله انتظامي ، داوود رشيدي ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم خانه عنكبوت(۱۳۶۲)
 
جمشيد مشايخي در پوستر فيلم كمال الملك(۱۳۶۲)
 
ايرج قادري ، جمشيد مشايخي در پوستر فيلم دادا(۱۳۶۱)
 
جمشيد مشايخي ، محمدعلي فردين در پوستر فيلم مردان خشن(۱۳۵۰)

 
جمشيد مشايخي در فيلم آبادان(۱۳۸۱)
 
جمشيد مشايخي در فيلم پل سيزدهم(۱۳۸۳)
 

سيروس گرجستاني ، خسرو اميرصادقي ، فتحعلي اويسي ، جمشيد مشايخي ، محمدرضا اميرصادقي ، ثريا قاسمي ، سارا جهرمي زاده در فيلم بله برون(۱۳۸۲)
 
بهرام رادان ، جمشيد مشايخي در فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)
 
پرويز پرستويي ، جمشيد شاه محمدي ، جمشيد مشايخي ، بهناز توكلي ، عباس محبي در فيلم بانوي من(۱۳۸۱)

 
بهرام رادان ، جمشيد مشايخي در فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)
 
بهرام رادان ، جمشيد مشايخي در فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)
 
جمشيد مشايخي ، ژانت آوانسيان در فيلم اعاده امنيت(۱۳۷۴)
 
جمشيد مشايخي در فيلم بله برون(۱۳۸۲)
 
جمشيد مشايخي در فيلم پل سيزدهم(۱۳۸۳)
 
رضا كيانيان ، جمشيد مشايخي در فيلم يك بوس كوچولو(۱۳۸۴)

 
جمشيد مشايخي در فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)
 
جمشيد مشايخي ، شراره رخام در فيلم پل سيزدهم(۱۳۸۳)
 
جمشيد مشايخي ، ثريا قاسمي در فيلم بله برون(۱۳۸۲)
 
پرويز پرستويي ، جمشيد مشايخي در فيلم بانوي من(۱۳۸۱)
 
جمشيد مشايخي در فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)

افسانه بايگان

افسانه بايگان ، جمشيد مشايخي در فيلم شكوه بازگشت(۱۳۷۱) 
 

رضا كيانيان ، جمشيد مشايخي در فيلم يك بوس كوچولو(۱۳۸۴)
 
پرويز پرستويي ، جمشيد مشايخي در فيلم بانوي من(۱۳۸۱)
 
جمشيد مشايخي ، ماه چهره خليلي در فيلم چشمان سياه(۱۳۸۱)
 
پرويز پرستويي ، جمشيد مشايخي در فيلم بانوي من(۱۳۸۱)
 
جمشيد مشايخي در فيلم سيمرغ(۱۳۶۶)
 
پرويز پرستويي ، محمد سادات ابهري ، جمشيد مشايخي ، بهناز توكلي ، كتايون رياحي در فيلم بانوي من(۱۳۸۱)

 
رضا رويگري ، جمشيد مشايخي در فيلم رانده شده(۱۳۶۸)
 
جمشيد مشايخي در فيلم آبادان(۱۳۸۱)
 
سيامك اطلسي ، جمشيد مشايخي در فيلم ملاقات(۱۳۶۵)
 
جمشيد مشايخي ، ثريا قاسمي در فيلم بله برون(۱۳۸۲)

جمشيد مشايخي ، ايران دفتري در فيلم قيصر(۱۳۴۸) 
 
جمشيد مشايخي در فيلم پل سيزدهم(۱۳۸۳)
آتيلا پسياني ، جمشيد مشايخي ، پرويز پورحسيني در فيلم طلسم(۱۳۶۵)
 
جمشيد مشايخي در فيلم يك بوس كوچولو(۱۳۸۴)
 
جمشيد مشايخي ، داريوش اسدزاده در فيلم آبادان(۱۳۸۱)
 
رضا كيانيان ، فاطمه معتمدآريا ، جمشيد مشايخي در فيلم يك بوس كوچولو(۱۳۸۴)
 
جمشيد مشايخي در فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)
 
جمشيد مشايخي در فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)
 
جهانگير الماسي ، جمشيد مشايخي در فيلم پدربزرگ(۱۳۶۴)
 
جمشيد مشايخي در فيلم شمعي در باد(۱۳۸۲)
 
جمشيد مشايخي در فيلم بانوي من(۱۳۸۱)
 
جمشيد مشايخي در فيلم آبادان(۱۳۸۱)
 
جمشيد مشايخي ، ثريا قاسمي در فيلم بله برون(۱۳۸۲)
 
جمشيد مشايخي در فيلم يك بوس كوچولو(۱۳۸۴)
 
جمشيد مشايخي ، رسول توكلي در فيلم شكوه بازگشت(۱۳۷۱)
 
جمشيد مشايخي در فيلم خانه اي روي آب(۱۳۸۰)
 
 
جمشيد مشايخي در فيلم سيمرغ(۱۳۶۶)
 
جمشيد مشايخي در فيلم كمال الملك(۱۳۶۲)
 
عليرضا خمسه ، جمشيد مشايخي در فيلم دلاوران كوچه دلگشا(۱۳۷۱)
 
محمد سادات ابهري ، جمشيد مشايخي ، بهناز توكلي ، عباس محبي در فيلم بانوي من(۱۳۸۱)
 
سيروس گرجستاني ، خسرو اميرصادقي ، فتحعلي اويسي ، جمشيد مشايخي ، ثريا قاسمي ، سارا جهرمي زاده در فيلم بله برون(۱۳۸۲)
 
افسانه بايگان ، حبيب اسماعيلي ، مهري مهرنيا ، جمشيد مشايخي در فيلم حريم مهرورزي(۱۳۶۵)
 
جمشيد مشايخي ، احمد مظفري ، رضا رخشاني در فيلم اعاده امنيت(۱۳۷۴)
سيروس گرجستاني ، خسرو اميرصادقي ، فتحعلي اويسي ، جمشيد مشايخي ، محمدرضا اميرصادقي ، ثريا قاسمي ، سارا جهرمي زاده در فيلم بله برون(۱۳۸۲) 
 
جمشيد مشايخي ، بابك حميديان در فيلم يك بوس كوچولو(۱۳۸۴)
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 بازيگر : (۹۰)مورد
(۱۳۸۰)(۱۳۷۰)(۱۳۶۰)(۱۳۵۰)(۱۳۴۰)
۱ - ترديد (۱۳۸۶)
۲ - نسكافه داغ داغ (۱۳۸۵)
۳ - اين ترانه عاشقانه نيست (۱۳۸۴)
۴ - يك بوس كوچولو (۱۳۸۴)
۵ - پل سيزدهم (۱۳۸۳)
۶ - بله برون (۱۳۸۲)
۷ - شمعي در باد (۱۳۸۲)
۸ - آبادان (۱۳۸۱)
۹ - بانوي من (۱۳۸۱)
۱۰ - چشمان سياه (۱۳۸۱)
۱۱ - خانه اي روي آب (۱۳۸۰)
۱۲ - كاغذ بي خط (۱۳۸۰)
۱۳ - بادام هاي تلخ (۱۳۷۸)
۱۴ - تهران روزگار نو (۱۳۷۸)
۱۵ - كميته مجازات (۱۳۷۷)
۱۶ - تنها (۱۳۷۶)
۱۷ - حريف دل (۱۳۷۵)
۱۸ - اعاده امنيت (۱۳۷۴)
۱۹ - سلام به انتظار (۱۳۷۴)
۲۰ - اشك و لبخند (۱۳۷۳)
۲۱ - بيقرار (۱۳۷۳)
۲۲ - حالا چه شود! (۱۳۷۳)
۲۳ - راه افتخار (۱۳۷۳)
۲۴ - روز واقعه (۱۳۷۳)
۲۵ - كوسه ها (۱۳۷۳)
۲۶ - مجازات (۱۳۷۳)
۲۷ - آلما (۱۳۷۱)
۲۸ - دلاوران كوچه دلگشا (۱۳۷۱)
۲۹ - شكوه بازگشت (۱۳۷۱)
۳۰ - ماه عسل (۱۳۷۱)
۳۱ - خانواده كوچك ما (۱۳۷۰)
۳۲ - دندان طلا (۱۳۷۰)
۳۳ - راز چشمه سرخ (۱۳۷۰)
۳۴ - چون ابر در بهاران (۱۳۶۹)
۳۵ - گالان (۱۳۶۹)
۳۶ - ملك خاتون (۱۳۶۹)
۳۷ - دخترك كنار مرداب (۱۳۶۸)
۳۸ - رانده شده (۱۳۶۸)
۳۹ - سرب (۱۳۶۷)
۴۰ - شاخه هاي بيد (۱۳۶۷)
۴۱ - تحفه ها (۱۳۶۶)
۴۲ - سايه هاي غم (۱۳۶۶)
۴۳ - سيمرغ (۱۳۶۶)
۴۴ - مكافات (۱۳۶۶)
۴۵ - تصوير آخر (۱۳۶۵)
۴۶ - حريم مهرورزي (۱۳۶۵)
۴۷ - سراب (۱۳۶۵)
۴۸ - طلسم (۱۳۶۵)
۴۹ - ملاقات (۱۳۶۵)
۵۰ - آوار (۱۳۶۴)
۵۱ - پدربزرگ (۱۳۶۴)
۵۲ - ستاره دنباله دار (۱۳۶۴)
۵۳ - گردباد (۱۳۶۴)
۵۴ - گمشده (۱۳۶۴)
۵۵ - پيراك (۱۳۶۳)
۵۶ - گلهاي داوودي (۱۳۶۳)
۵۷ - تفنگدار (۱۳۶۲)
۵۸ - خانه عنكبوت (۱۳۶۲)
۵۹ - كمال الملك (۱۳۶۲)
۶۰ - دادا (۱۳۶۱)
۶۱ - گفت هرسه نفرشان (۱۳۵۹)
۶۲ - سوته دلان (۱۳۵۶)
۶۳ - شارلوت به بازارچه مي آيد (۱۳۵۶)
۶۴ - ماهي ها در خاك مي ميرند (۱۳۵۶)
۶۵ - بت شكن (۱۳۵۵)
۶۶ - ماه عسل (۱۳۵۵)
۶۷ - ذبيح (۱۳۵۴)
۶۸ - صداي صحرا (۱۳۵۴)
۶۹ - آب (۱۳۵۳)
۷۰ - شازده احتجاب (۱۳۵۳)
۷۱ - بي حجاب (۱۳۵۲)
۷۲ - نفرين (۱۳۵۲)
۷۳ - آب نبات چوبي (۱۳۵۱)
۷۴ - اتل متل توتوله (۱۳۵۱)
۷۵ - باشرف ها (۱۳۵۱)
۷۶ - پدر كه ناخلف افتد (۱۳۵۱)
۷۷ - چشمه (۱۳۵۱)
۷۸ - مطرب (۱۳۵۱)
۷۹ - آسمون بي ستاره (۱۳۵۰)
۸۰ - پل (۱۳۵۰)
۸۱ - سه تا جاهل (۱۳۵۰)
۸۲ - شكار انسان (۱۳۵۰)
۸۳ - فرياد (۱۳۵۰)
۸۴ - مردان خشن (۱۳۵۰)
۸۵ - پسر زاينده رود (۱۳۴۹)
۸۶ - جواني هم عالمي دارد (۱۳۴۹)
۸۷ - طلوع (۱۳۴۹)
۸۸ - قيصر (۱۳۴۸)
۸۹ - گاو (۱۳۴۸)
۹۰ - خشت و آينه (۱۳۴۴)
منابع :ايسنا -فارس -مجله خانواده سبز -سوره
يزدفردا

 

 Jamshid Mashayekhi

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع :ايسنا -منابع :ايسنا -فارس -مجله خانواده سبز -سوره

يزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا