محمد رضا شوق الشعرا

تبریکی به انجمن نمایش یزد ...

«شین بدون سین» مجوز نمایشنامه خوانی هم نگرفت!
سی سال پس از نگارش نمایشنامه «شین بدون سین» که ده سال پیش نیز مجوز حضور در یکی از جشنواره های تئاتر یزد را نیافت، از جانب ارشاد یزد، مجوز نمایشنامه خوانی آن نیز صادر نشد، تا این نمایش نیز به نمایشنامه های مجوز نگرفته «راه عشق» و «تصویرهای شکسته» و «آخرین نفر در آخرین قفس» و ... بپیوندد.
از خودمان می پرسیم نمایش های «پنجره های بی پنجره»، «در سکوت گذرگاه» و «مادر برایم قصه نگو» که دو دهه پیش در جشنواره های استانی یزد، حائز رتبه بهترین متن و کارگردانی و بازیگری شدند، در هوا و فضای فعلی، مجوز اجراء خواهند گرفت؟
بیست سال پیش و آنزمان که احمدی مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان یزد بود، «اشکی بر رنجی» را در «اعتراض» به وضعیت فرهنگ و هنر، به مدیران هنری وقت ارشاد تقدیم کردیم، و امروز انگار باید که «اشکی بر رنجی» را به دست اندرکاران تئاتر امروز یزد تقدیم کرد، و اما حیف که حوصله نداریم...
در قسمتی از اشکی بر رنجی، بازیگر به عامل هنری می گوید: « شما از هنرمندانتان می خواهید سنگ فرهنگ و هنری را به سینه بزنند که «ف» آن «فلاکت است، «ر» آن «رسوایی»، «ه» آن «هلاکت»، «ن» آن «ندامت» و «گاف» آن «گدایی» ...

پس از سی سال، «شین بدون سین» مجوز اجرا خواهد گرفت!؟

 

پس از سی سال، «شین بدون سین» مجوز اجرا خواهد گرفت!؟
«شین بدون سین» برای کسب مجوز نمایشنامه خوانی به ارشاد یزد ارسال شد!
در سال 62 و در بیست و دو سالگی و پس از نگارش نمایشنامه «پنجره های بی پنجره» که سال 62 به کارگردانی «حافظی مقدم» مجوز حضور در جشنواره دهه فجر را نگرفت و عاقبت در سال 70 به کارگردانی «مرتضی کوراغلی» اجرا شد! نمایشنامه «شین بدون سین» را بر مبنی شخصیت های «پنجره های بی پنجره» به نگارش درآوردیم، نمایشنامه ای که در سال هشتاد دو نمی دانم یا هشتاد و چهار و زمانی که غیاثی مدیرکل ارشاد و خورشید نام معاون سیاسی و امنیتی استانداری و خانه نمایش یزد در اختیار مدعیان هنر و روشنفکری بود، مجوز حضور در جشنواره را نگرفت! و حال چندی پیش نسخه ای از آن را برای کسب مجوز نمایشنامه خوانی به ارشاد و انجمن نمایش و حوزه هنری ارسال کردیم، تا شاید موفق شویم که پس از سی سال، یکی از نمایشنامه های قدیمی را برای مردم بخوانیم، تا زمان اجرایش برسد. الان زبان و اندیشه سی سال پیش خود را خود،  به زور می فهمم، اینکه آنزمان در چه اندیشه ای بوده و تحت تاثیر کدام فلسفه قرار داشته ایم را الان درک نمی کنیم، ولی حدس می زنیم که هنوز موضوع تازه باشد، هرچند که سی سال پیش نوشته شده باشد...
شین بدون شین اینگونه آغاز می شود:
 صحنه تاريك .
هفت بازیگر با حالات مختلف  خوابیده اند.
با اولین صدا از تماشاچیان، توپی بداخل صحنه پرتاب می شود.
بازیگران از جا پریده، در جستجوی توپ می دوند.

            بازیگر 4 توپ را می قاپد.
            بازیگر 2 سوت میزند.

ب 1    آهای ! خفتگان.
ب 3    آهای ! بیداران.   
ب 5    آهای ! خفتگان بیدار.
ب 6    آهای ! بیداران خفته.
ب 7    آهای ! خواب ماندگان.
ب 2    سکوت کنید.
ب 4    نمایش شروع شد.
ب 2    تماشا کنید.
ب 1    آهای ! هوشیاران.
ب 3    آهای ! مدهوشان.
ب 5    آهای ! هوش داران.
ب 6    آهای ! بی هوشان.
ب 7    آهای ! هوش داران بیهوش.
ب 2    گوش کنید.
ب 4    بازی، شروع شد.
ب 2    توجه کنید.
ب 1    اینک! در این نقطه زمانی خطیر.
ب 2    در میان هیاهو و غوغا.
ب 1     ما غریبان دیروز.
ب 5    از تبار نیامدگان.
ب 1    و آشنایان امروز.
ب 3    از نسل آمدگان.
ب 1    و منتظران فردا.
ب 2    از دیار رفتگان.
ب 1    در این هوای خوب...
ب 6    که نسیم. گل می آورد.
ب 7    که گل. نسیم می برد.
ب 5    که باد. نمی وزد.
ب 4    که  بو. می آید.
ب 1    که شب. شب نیست.
ب 2    که روز. روز نیست.
ب 5    که پیدا. پیدا نیست.
ب 6    که خواب. خواب نیست.
ب 7    که زنده. زنده نیست.
ب 5    که مرده. مرده نیست.
ب 4    که بیدار. بیدار نیست.
ب 1    با قلب هایی سرشار از عشق و امید.
ب 2    محبت و ایثار.
ب 5    حزن و شور.
ب 7    شوق و رنج.
ب 3    صبر و تحمل.
ب 6    انتظار و  عشق.
ب 4    عشق و توپ و عشق
ب 1    برای فردا
ب 2    در پی دیروز.
ب 5    امشب!
ب 1    گرد هم آمده، و منتظر رسیدن سرور بزرگوار ...
ب 2    بزرگ قدرت!
ب 7    بزرگ    شوکت!
ب 5    بزرگ هویت!
ب 3    بزرگ امید!
ب 6    بزرگ تبار!
ب 4    بزرگ بازیگر!
ب 1    می باشیم. و می خواهیم...
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا