می دانم که حضرات بهائی بعد از مطالعه نیم بند این نوشتار چه خواهند گفت و نوشت ! اما اهمیتی ندارد که آنها درباره من و امثال من چه فکر کنند ، مهم حرفهایی است که می خواهم با خوانندگان این وبلاگ وزین در میان بگذارم چه بهائی و چه غیر بهائی .

 

     خیلی ها فکر می کنند این مبارزه های مفید و غیر مفید با بهائیت از سوی مسلمانان شیعه صاحب ریشه های دینی است ، البته باید تا حدودی در این زمینه با کسانی که اینچنین فکر می کنند موافق بود و نظر آنها را ثاقب دانست ، ولی مطمئنا ً این تمام موضوع نیست و اگر کسی موضوع مبارزه با فرقه بهائیت را منحصر به یک جدال مذهبی بداند بلاشک به راه خطا رفته است . پیش از اینکه بخواهیم پای در بحث اصلی بگذاریم باید به مقدمه کوتاهی داخل شویم تا در پرتو آن مواردی را برای خواننده روشن سازیم که صد البته ممکن است بر آنها واقف باشد .

 

     قرن پانزدهم میلادی سرآغاز ماجراجوئی غربیها و دست اندازی بر ممالک شرقی با نام استعمار است ، این روال دقیقا ً با افول آفتاب فرهنگ و تمدن مشرق زمین همراه بود و بدین سبب حرکت رو به جلو استعمارگران را سرعتی مضاعف بخشید . دست اندازی استعمارگران بر ثروتهای مشرقی باعث شد تا آنان برای جلوگیری از رشد و بیداری ملتهای مشرق زمین به هر ترفندی دست زنند و فرقه سازی و اختراع دین یکی از آنها بود . البته اصلا ً نباید گمان کرد که این حربه تنها در مورد ایران و یا کشورهای اسلامی به کار گرفته شده است ؛ این سیستمی است که قدرتها در تمام ممالک تحت سلطه از آن بهره برده اند که سعی می کنم ذیلا ً به برخی از آنها که برای ما ملموستر از دیگران است اشاره کنم .

 

     می دانیم که دینهای غالب در جهان که اکثریت مردم دنیا را به عنوان پیروان آنها می شناسیم عبارتند از اسلام با 1400 سال قدمت ، مسیحیت با 2000 را قدمت و بودائیسم با بیش از 2500 سال قدمت – البته تا حدودی دین هندو را نیز می توان در این گروه قرار داد – . سایر شریعتهای زنده موجود به دلایل متعددی فاقد پیروان بسیار هستند ، تعدادی مانند شینتو ( در ژاپن ) ، صابئین ( مندائیها ) درایران ، زرتشتیان و تا حدودی یهودیها به دلیل احساسات قومی و عدم تبلیغ چنین وضعی دارند ، اما در سایر موارد عدم اقبال عمومی به تعالیم یک آیین به سبب ناکارآمدی احکام و نیز رفتارهای سران یک فرقه است  . با در نظر گرفتن این شرایط و توجه به این نکته مذهب در مشرق زمین یکی از ارکان مهم در زندگی مردم است ، استعمارگران با بهره گیری از مذاهب و فرق انحرافی در برابر ادیان مزاحم استعمار ، سعی در مهار نهضتهای مذهبی در مشرق داشته اند که شاه بیت غزل این واکنشها در برابر اسلام و بلاخص تشیع بوده است . فرقه هایی چون وهابیت ، قادیانیگری ، بابیت و در نهایت بهائیت – که مورد اخیر محل بحث ما نیز هست – همگی بلا استثناء در کمتر از 200 سال اخیر ظاهر شده اند ، بر خلاف حرفهای برخی بهائیان در بخش نظرات وبلاگ که عمر فرقه خود را از دویست سال فراتر می برند باید گفت که اگر ادعای باب را نیز جزئی از بهائیت به حساب بیاوریم – که اسناد و تاریخ خلاف آنرا نشان می دهند – عمر این فرقه از 163 سال فراتر نخواهد رفت ( شروع ادعای باب بر اساس کتاب تاریخ نبیل سال 1223 شمسی است ) . پیدایش این فرقه ها در یک زمان آن هم در مناطق سوق الجیشی خاورمیانه و شبه قاره هند که همواره در معرض برنامه ریزی های کلان استعمارگران قرار داشته است نیازمند یک پژوهش عمیق و همه جانبه است که بیشک در خلال آن پرده از بسیاری رازهای نهانی برداشته خواهد شد . جالب اینجاست که انگار برای ایستادن در مقابل عقاید مذهبی در میان مسلمین و بلاخص شیعیان در یک گمانه زنی منطقی هر دو روش تغییر دیانت و تغییر فقاهت به کار گرفته شد تا در خلال آن روش موثرتر شناخته و مورد بهره برداری قرار گیرد . بابیت و بهائیت به مقابله با اساس دیانت اسلام و تغییر کامل آن و وهابیت با یک رویکرد سلفی و با تغییر منظر فقاهت نسبت به عدل الهی و تحریف فتوای احمد بن حنبل به مبارزه با اساس اعتقاد اسلامی اعم از شیعه و سنی و ایجاد اختلافات مذهبی در میان فرق اسلامی پرداخت .

 

     شیعیان و بلاخص مردم ایران آماج مستقیم این حملات بودند ، هنوز تاریخ خاطره حمله وهابیون به کربلا و یا راه زنی های بابیان تبعیدی در بغداد نسبت به زائران عتبات را از یاد نبرده است . مجموعه عقاید مذهبی و رفتارهای نابهنجار اجتماعی سبب گردید تا شیعیان ایران به واکنشهای شدید و بعضا ً قهر آمیز نسبت به بابیان داخل کشورشان دست زنند که صد البته تمام این واکنشها در آن دوره بر علیه بابیه بود و نه بهائیت ! بر خلاف آنچه همگان تصور می کنند بهائیت در ایران یک فرقه وارداتی است و نه یک فرقه بومی ! ادعا های حسینعلی نوری و بعد دور زدن برادرش میرزا یحیی صبح ازل و جدا شدن این دو از هم و ورود حسینعلی نوری به عکا در فلسطین و ادعاهای بعدی اش ، تماما ً در خارج از ایران اتفاق افتاده است و وی پس از تبعید از ایران دیگر به آن بازنگشت و در فلسطین ماندگار شد . اما تمام این مسئله در برابر آنچه بعدها فرقه بهائیت را در نظر مسلمین و بلاخص شیعیان منفور ساخت مقدمه ای بیش نیست ، مسئله ای که بیش از بحثهای پیش پا افتاده فقهی اهمیت دارد و متاسفانه در وبلاگهای ضد بهائیت توجه چندانی به آن نمی شود ، این مسئله به عملکرد بهائیان در ایران و خارج از آن نسبت به شیعیان  و سایر مسلمانان است که خلاصه وار بدان خواهیم پرداخت و اگر فرصتی دست داد بیشتر از آن سخن خواهیم گفت .

 

 

عملکردها در ایران

 

 

     حسینعلی نوری سر سلسله فرقه بهائیت که بهائیان او را به اصطلاح نبی می دانند پس از جای گیری در عکا در 1868 میلادی ( 1247 شمسی ) به گسترش فرقه خود پرداخت . پیداست که گروه بسیاری از بابیان ایران نیز دعوی او را پذیرفته و به جرگه بهائیان پیوستند ، درست از این زمان عملکرد بهائیان در ایران آغاز می شود . فریدن آدمیت – فراماسون معروف و روشنفکر غربزده معاصر – در کتاب امیر کبیر و ایران می نویسد : « عنصر بهائی همچون عنصر جهود به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران در آمد ، طرفه اینکه از جهودان نیز گروهی به این فرقه پیوستند ... » .

 

     حرکت 139 ساله بهائیت در ایران به لحاظ تاریخی درخشان نبوده است . آنها با وجودی که از کارهای سیاسی منع شده بودند تا در نزد بالاتری ها همان اغنام باقی بمانند ، لهذا در ایران توانستند با بهره گیری از لابی انگلیسی دوستان ( انگلوفیلهای) ایران و نیز حمایت از سیاستهای استعماری به سرعت به مناصب بالا دست پیدا کنند . که این روند تا انقلاب اسلامی ادامه یافت . این تاثیر گذاریها لااقل در بخش اقتصادی با فعالیتهای امثال هژبر یزدانی و عبدالکریم ایادی بسیار گسترده تر بود . از طرف دیگر حضور بهائیان در نهضتهای داخلی ایران نیز آمیخته با خیانت و توطئه است و این درست برعکس ادعاهای مظلومانه آنهاست .

 

     حرکتهای امدادی آنها به کودتای سوم اسفند باعث اوجگیریشان در قدرت شد و با خوش خدمتی به بریتانیا توانستند در کابینه سید ضیاءالدین طباطبایی کرسی وزارت فواید عامه و فلاحت را اشغال کنند ( علی محمد خان موقرالدوله ) این نخستین بار بود که یک بهایی می توانست خود را در یک مقام سیاسی بیابد ( البته بر خلاف دستور رهبران فرقه !!!) در همان دوران نقش احسان الله خان  ، بهائی دوآتشه ، که خود را یک کمونیست تمام عیار جا زده بود  ، در نهضت جنگل و در نهایت به شکست کشاندن نهضت و شهادت یکی از قهرمانان ایران و اسلام – کوچک جنگلی – خود داستانی غم انگیز و عبرت آموز دارد و خوشمزه اینجاست که وی بعدها در زمان حکومت استالین به جرم جاسوسی برای انگلستان به اعدام محکوم شد و یا میرزا شفیع خان نعیم و غلامحسین ابتهاج که در گیلان عصر نهضت جنگل گوی سبقت را در خیانت از هم می ربودند . از طرف دیگر حضور بهائیان در دستگاه رژیم پهلوی خود داستان دامنه دار و طولانی است که می تواند در اثبات خیانت بهائیان به این مرز و بوم شاهدی راستین باشد ، از حضور عبدالکریم ایادی و سپهبد صنیعی ، تا خسروانیها و دیگران .

 

 

عملکردها در خارج از ایران

 

 

     فعالیت بهائیت در خارج از مرزهای ایران نیز مقارن حضور حسینعلی نوری در عکا شکل گرفت . جالب اینجاست که تا مدتها اصولا ً کسی در فلسطین نمی دانست که او ادعای پیامبری داشته و خود را صاحب دین می داند . حسینعلی نوری و بعدها پسرش عبدالبهاء در همان دوران در نماز جمعه عکا حضور پیدا می کردند و از این طریق ضمن عوام فریبی ، هرگونه سوء ظن به خود را در میان اعراب فلسطینی بر طرف می نمودند . این اوضاع دیرزمانی پس از مرگ حسینعلی نوری ادامه یافت ، تا اینکه مقارن ریاست عبدالبهاء که نسبت به پدر سیاس تر و زیرکتر می نمود ، فلسطین به اشغال انگلیسی ها درآمد. به دنبال اشغال فلسطین هربرت ساموئل یهودی به عنوان حاکم انگلیسی فلسطین منصوب گردید . جالب است بدانید که در همین ایام عبدالبهاء به دلیل خوش خدمتی به نیروهای انگلیسی نشان "Sir " را از دستان نماینده دولت انگلستان دریافت کرد . بعدها و در زمان تشکیل حکومت اسرائیل و قتل عام مردم مظلوم فلسطین ، سازمان بهائیت که اینک زیر نظر عبدالبهاء و بعدها نوه اش شوقی سر و سامانی یافته بود با تشکیلاتی شبه ماسونی که امروزه بیت العدل نامیده می شود دربست در اختیار مطامع صهیونیستها قرار گرفت . جالب اینجاست که با وجود آزار و اذیت فلسطینیها اعم از مسلمان و مسیحی ، بهائیان از هر نوع تعرضی مصون ماندند و توانستند به ساخت و ساز ابنیه های به اصطلاح مذهبی شان بپردازند .

 

 

چند نکته :

 

در اینجا یادآوری چند نکته لازم است :

 

مدتها پیش که با فردی بهائی در مورد لقب "Sir " اعطاء شده به عباس افندی صحبت می کردم وی دلیل این موضوع را فراست و زیرکی " سرکار آقا " می دانست که با علم لدنی !!! توانسته اند قحطی را پیش بینی کنند و با ذخیره غله جلو قحطی عظیمی را بگیرند . این مطلب از آن رو مضحک می نماید که در عهد جنگ جهانی اول در منطقه خاورمیانه و حتی ایران خودمان که در همان زمان گرفتار قحط عظیمی شده بود واقعا ً وجود نداشته است !!! تعجب نکنید ، پژوهشهای بی نظیر دکتر محمد قلی مجد ، پژوهشگر ایرانی مقیم آمریکا در مرکز اسناد ملی ایالات متحده علاوه بر پرده برداشتن از قتل عام ایرانیان به سبب قحطی ناشی از سیاست استعماری بریتانیا بر اساس اسناد موجود در مرکز اسناد ملی آمریکا می نویسد : " بخش مهمي از محصولات کشاورزي ايران به‌وسيله ارتش بريتانيا و پيمانکاران آن خريداري مي‌شد. اين سياست سبب کاهش شديد مواد غذايي در ايران شد. عجيب‌تر اينجاست که ارتش بريتانيا مانع از واردات مواد غذايي از بين‌النهرين و هند و حتي از ايالات متحده آمريکا به ايران مي‌شد. در حالي‌که در بين‌النهرين (عراق) و هند وفور غله وجود داشت، در ميانه اين دو سرزمين، ايران از کمبود غله در رنج بود. در اين سال‌ها، دولت بريتانيا ايران را از درآمدهاي نفتي خود نيز محروم کرد. به‌طور خلاصه، به تعبير دکتر مجد، بريتانيا از قحطي و نسل‌کشي در ايران به عنوان ابزاري براي سلطه بر سرزمين ما بهره برد " . این تحقیق و تحقیقهای مشابه نشان می دهد که ماهیت حمایت انگلیسی ها ، ابدا ً به سبب انسان دوستی وی نیست و اصولا ً در آن سالها و تقریبا ً عصر حاضر ، محال است استعمارگران در تقدیم نشانهای لیاقتشان – به استثنای برخی نشانهای علمی – عنصری به نام لیاقت و خدمت به مردم را مد نظر قرار دهند ؛ نظیر این حرکت را در مورد رهبر بودائیان ( دالائی لاما ) و واکنش چین به حمایت آمریکا از او نیز شاهد بودیم .

 

یکی دیگر از مواضعی که بهائیان در مقابل چنین سخنانی اتخاذ می کنند مسئله هویداست که نگارنده عمدا ً از او در لیست عناصر فعال در رژیم پهلوی  نام نبرده است . برای ما در اینکه هویدا پسر عین الملک بهائی و نوه قناد بهائی است شکی وجود ندارد ، اما هویدا تنها عنصر بهائی سیستم پهلوی نیست ، مع الوصف هر گاه سخن از عناصر بهائی دستگاه پهلوی می شود و از هویدا ذکری به میان می آید ، بهائیان با یک شانتاژ و مغلطه عجیب مدعی عدم بهائیت او هستند و با سر و صدا اصلا ً از یاد مخاطب می برند که " گیریم هویدا بهائی نیست ! با عبدالکریم ایادی ، خسروانی ، هژبر یزدانی ، صنیعی ، ورقا ، خانواده نعیمی و ... چه کار می کنید ؟ لابد در منطق شما آنها هم بهائی نیستند ؟ !!! " . به طور خلاصه باید گفت : آمار بهائیان خائن و خیانتهای بهائیان در ایران آنقدر بالاست که با این شانتاژها نمی توان آنها را پاک کرده و مظلوم نمایی نمود .

فلسطین قلب جهان اسلام است و در حال حاضر مهمترین مسئله جهان اسلام تلقی می شود . این نکته سبب می گردد تا مسلمین همواره با دوستان غاصبین خاک سرزمینهای اسلامی رفتار مهرآمیزی نداشته باشند . اینکه بهائیان توانسته اند در فلسطین اشغالی با قدرت ماندگار شوند و در مراسم جشن و سرورشان میزبان سران دژخیم این رژیم باشند نمی تواند به سیاست یک بام و دوهوای مذهبی بهائیت مربوط باشد ، چه را که در همین سرزمین ، مسیحیان نیز در کنار مسلمانان دائما ً آماج توهین و تحقیر را تحمل می کنند حال آنکه هیچ واکنش منفی را بر علیه صهیونیستها از خود نشان نداده اند . از طرف دیگر سران این فرقه تا کنون حتی یکبار نه در مورد فلسطین و نه در مورد سایر قتل عامهای غربیها در کشورهای محروم سخنی نگفته و اعتراضی نکرده اند و در این وحدت عالم انسانی شان کاملا ً کلام و عمل را به سود استعمار چرخانده اند . این رفتارها هرگز نمی تواند از چشم مسلمین که شیعیان ایران نیز گروهی از آنان هستند دور بماند .

مسئله دیگری که بهائیان دائما ً با آن مانور می دهند ، مسئله تبعید حسینعلی نوری به فلسطین است . عموما ً عنوان می کنند که ما خودمان وی را به فلسطین تبعید کرده ایم و حالا می گوییم چرا فرقه اش در فلسطین و در آغوش صهیونیزم است ؟ !!!! حرف مضحکی است که از خلط و مغالطه خاص بهائیان ناشی می شود ! اصولا ً این دو مسئله چه ارتباطی با هم دارند ؟ اول آنکه اگر قرار بود حکم واقعی اجرا شود حسینعلی نوری باید اعدام می شد و نه تبعید ، چرا که پس از ماجرای ترور ناصرالدین شاه بابیان تحت تعقیب جدی قرار گرفتند ، دوم آنکه در این ماجرا حسینعلی نوری با وساطت سفارت روسیه آزاد و تبعید شد – البته شاید بهائیان این را نپذیرند – بنابر این عامل تبعید روسیه بود نه دولت ایران ! – قبلا ً هم گفتم اگر به دولت ایران مربوط می شد او اعدام شده بود – سوم آنکه گیریم فرض تبعید حسینعلی نوری صحیح باشد ، این مسئله چه ارتباطی با خوش خدمتی به بریتانیا دارد ؟ اگر اینگونه باشد تمام کسانی که در طول تاریخ ادعای آزادگی و حمایت از مردم را داشته اند و تن به تبعید داده اند – البته مسلما ً حسینعلی نوری از مسئله آزادی و آزادگی مجزا است - باید بعد از تبعید دست در دست دشمنان همان ملت گذاشته و به خوش خدمتی بپردازند. چنین عملی تنها از یک ذهن بیمار و خودخواه و خودکامه و سرسپرده سر می زند که برای حفظ موقعیت خود به هر خاشاکی دست می اندازد و بعد برای توجیه آن هزار مسئله می تراشد .

 

  امیدوارم در این مختصر مطالبی را که در ذهن داشته ام به روشنی بیان کرده باشم . باقی برای بعد .

 

موفق باشید

 

البرهان http://al-borhan.blogfa.com/

يزد فردا - بهتر است مطالب جديد اين وبلاگ را مرور كنيد

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا