محسن اختياري


دست يافتن به اهداف و سياستهاي تعيين شده از جانب هر كشور و دولتي مستلزم صرف هزينه هايي است كه جنبه هاي گوناگون جوامع بشري از جمله  ابعاد اقتصادي ، فرهنگي و اجتماعي را در بر ميگيرد و بسته به نوع هدف و روش حركت در جهت رسيدن به هدف ميزان اين سرمايه گزاريها و هزينه ها متفاوت خواهد بود ، و ليكن قطعا آْنچه در اين راه مد نظر است رسيدن  به هدف  با كمترين هزينه هاست .
يكي از اهداف و سياستهاي غرب و بويژه آمريكا در سالها و حتي دهه هاي اخير علاوه بر استيلا يافتن بر كشورهاي صاحب ثروت و موقعيت ، پروژه اسلام هراسي و در وراي آن پروژه اسلام زدايي است كه در اين راه از هرگونه ترفند و سياستي فروگذار نكرده اند ؛ توجه به مسير حركتي كه غرب پس از نمايشهاي يازدهم سپتامبر  2001  آنرا دنبال نموده در گذر زمان بسياري از اين اهداف را نمايان ساخته است . حوادث يازدهم سپتامبر ، جنگهاي عراق و افغانستان و در كنار آن رخدادهايي نظير دستگيري صدام و قتل اسامه بن لادن كه  بانمايشهاي بسيار گسترده تبليغاتي همراه بوده است همگي گوشه اي از يك سناريوي بزرگتر است كه استكبار آنرا دنبال مي كند .
 هزينه هايي كه آمريكاييان در نمايشهاي يازدهم سپتامبر متحمل شدند قطعا بسيار كمتر از هزينه هاي ورود به يك جنگ مستقيم نظامي بود و ليكن دستاوردهاي آن بسيار بيشتر و چشمگيرتر ؛ اصولا هرگونه چالش و درگيري و بويژه جنگهاي مستقيم در قبال اهدافي كه مد نظر است در برگيرنده هزينه هاي بسيار زيادي از جنبه هاي گوناگون اقتصادي و اجتماعي خواهد بود  ، و ليكن همانگونه كه ذكر شد مهمترين مسئله در اين ميان رسيدن به اهداف با صرف كمترين هزينه ها است . حوادث يازدهم سپتامبر نظير هر جنگ ديگري تلفات انساني به همراه داشت كه مستلزم هرگونه نبردي است و همينطور هزينه هاي اقتصادي و تبعات اجتماعي ديگر و ليكن اهداف برآمده از اتاقهاي فكر پشت پرده اي كه دنبال مي شد و بعدها در گذر زمان بر جهانيان آشكار شد نظير لشكر كشي غرب به خاور ميانه و حمله به عراق و افغانستان كه علي الظاهر آنهم جزيي از يك سناريوي بسيار بزرگتر است بسيار بيشتر از جنگهاي مستقيم بود . از آنرو دستاوردهاي آن براي دولت آمريكا كه در لابلاي تبليغات بسيار گسترده و فريب اذهان جهانيان بدست آمد و تا حدودي مسير حركتي سياست جهاني را تغيير داد ، اين رخداد برآمده از اتاقهاي فكر حامي سياستمداران آمريكا را توجيه پذير ساخت .
جنگهاي عراق و افغانستان با حضور مستقيم نظامي آمريكا و غرب كه دو هدف عمده و بزرگ را دنبال مي نمود ، شامل تسلط بر ثروتهاي بسيار هنگفت منطقه و بويژه نفت از يكسو و تسلط بر بازار فروش سلاح و تجهيزات نظامي از سوي ديگر كه در اين ميان تفرقه افكني از طريق اختلافات نژادي و مذهبي و ايجاد ترس در ميان كشورهاي منطقه و بويژه كشورهاي ثروتمند عربي از دشمنان ساختگي و تبليغاتي نظير جمهوري اسلامي از ابعاد ديگر اين سياستهاست .




از جانبي حتي دقت و توجه در زمان وقوع بسياري از اين وقايع نظير زمان دستگيري اسامه بن لادن كه سالها در بوق و كرناي تبليغاتي و هراس افكني غرب قرار گرفته بود ، با زمان برخي رخدادهاي سياسي و اجتماعي نظير انتخابات رياست جمهوري آمريكا بگونه ايكه بيشترين استفاده هاي تبليغاتي از اين حوادث بعمل آيد خود بيانگر بسياري از سياستهاي پنهان و جريانات پشت پرده حوادث است كه براي مثال در اين مورد اين فكر را به ذهن متبادر ميسازد كه چرا يافتن و دستگيري بن لادن در اين زمان بخصوص بود ؟ و آيا اين احتمال وجود دارد كه اين شخص بعنوان ابزاري تبليغاتي مدتهاي زيادي تحت نظر بوده وليكن زمان دستگيري وي بگونه اي تنظيم شده كه بيشترين بهره هاي سياسي و تبليغاتي از آن بعمل آيد ؟
جريان ديگري كه اين روزها رئوس اخبار رسانه هاي سرتاسر جهان را بخود اختصاص داده جنايات فاجعه بار گروهي موسوم به  داعش  است كه خود را بعنوان دولت اسلامي معرفي نموده و سركرده خود را خليفه مسلمين مي نامند ؛ خليفه در ادبيات ديني به معناي جانشين خدا و پيغمبر است و آنچه در اين ميان بيشتر جلب نظر مي كند همين عناوين اسلامي و ارتباط با اسلام و مسلمانان است همراه با ظواهر و پرچمهايي با شعارهايي حاوي اصول دين مبين اسلام ؛ همان مواردي  كه در بين گروههاي مشابهي نظير طالبان ، بوكو حرام ، ضرغاوي و امثالهم داراي وجه اشتراك است  . از سويي هجمه بسيار گسترده رسانه ها و تبليغات و نمايشهاي فاجعه آميز فجيع ترين جنايات در عرصه رسانه اي و تبليغاتي دنيا بويژه در فضاي مجازي و اينترنت خود گوياي اهداف آشكاريست كه هر شخص صاحب انديشه اي را به تامل وا مي دارد كه اهداف گسترده اي فراتر از گفته هاي اين گروه در سناريوي جنايات شوم آنان نوشته شده و آن چيزي نيست مگر اهداف اسلام ستيزي و اسلام هراسي و نماياندن چهره اي زشت و خشن از اسلام ، كه خود گوشه اي از يك سناريوي بزرگتر يعني همان پروژه  " اسلام زدايي " است كه بازيگردانان  بزرگتري در وراي صحنه دارد كه كسي نيست مگر دولتهاي غربي و بويژه سردمدار آن يعني آمريكا با استفاده ابزاري از حكومتهاي ثروتمند عربي بويژه عربستان .
سوالات بسياري در اين جريان مطرح مي شود كه انسان را به تامل وا مي دارد و نتيجه گيري از آن پرده ترديد از بسياري واقعيتهاي پشت پرده كنار مي زند ؛ سوالاتي نظير اينكه  دست يابي چنين گروههايي  به اينهمه تجهيزات نظامي و غير نظامي مانند انواع و اقسام ماشين آلات و تجهيزات مدرن و بسيار هزينه هاي ديگر كه حتي از توانايي برخي دولتهاي مستقل هم خارج است آنهم توسط چنين گروههاي نو ظهور و بي ريشه اي ، بدون اتكا و حمايت به دولتهاي بزرگ امكان پذير است ؟! و به زبان ساده تر اينكه آيا يك گروه محدود مگر چه پشتوانه و درآمد مالي و اقتصادي دارد كه بتواند از پس هزينه هاي ميليارد دلاري بويژه در زمينه تجهيزات نظامي برآيد ، كه تامل در جواب اين سوال به تنهايي روشن كننده اين واقعيت است كه بدون وابستگي به دولتهاي بزرگ و ثروتمند چنين چيزي امكان نخواهد داشت .
 سوال ديگري كه در اين زمينه مطرح مي شود اينكه پخش گسترده چنين فجايع وحشتناك غير انساني كه هيچ موجود درنده اي حتي درغالب غرايز حيواني خود به آن مبادرت نمي كند در رسانه ها ، و قرار دادن آن در معرض انظار جهانيان آنهم با نام و پرچم خدا واسلام چه هدفهاي ديگري غير از اسلام ستيزي ، اسلام هراسي و سرانجام  " اسلام زدايي " را دنبال مي كند ؟

وچرا محل وقوع عمده چنين جريانهايي  در سرزمينهايي مانند سوريه ، عراق ، فلسطين و نظاير آنهاست كه كانونهاي شاخص دين مبين اسلام است ؟! كه شايد نفت  و ثروتهاي اين كشورها يكي از دلايل باشد وليكن كشورهايي مانند سوريه و افغانستان كه فاقد نفت است چرا ؟!
چندي قبل در يكي از سخنرانيهاي ملكه انگلستان كه متن آن توسط دولت نگاشته مي شود ، در ارائه توضيحاتي در خصوص نقاط مختلف جهان در گوشه اي از آن نكته بسيار قابل تاملي را مطرح مي نمايد مبني بر اينكه  " خاور ميانه و شمال آفريقا در حال گذار از مرحله انتقال است "؟!؛   اگر با اندكي  تامل در اين جمله كوتاه دقت شود سوالات بسياري مطرح خواهد شد كه گوياي بسياري اهداف پشت پرده است ، از جمله اينكه منظور از مرحله انتقال چيست ؟! و آيا گردانندگان چرخه سياست جهاني چه تصويري براي آينده جهان و بويژه اين مناطق خاص از جهان كه اتفاقا عمده مسلمانان و كشورهاي اسلامي در آن قرار گرفته ترسيم نموده اند ؟!  و آنچه از طرح بسياري گفته هاي آنان بر مي آيد اينكه آنها اين مرحله انتقال را چيزي شبيه به   " رنسانس " غربي مي دانند كه طي آن با انقلابهاي صنعتي و فرهنگي  در يك بازه زماني نه چندان طولاني معنويت و مذهب را به حاشيه رانده و چيزي بجز پوسته شكننده آن در جوامع خود اثر ديگري از دين برجاي نگذاشتند و سكولاريته و لامذهبي را دستاورد اين انتقال تعريف نمودند .
و آيا رخدادهاي سالهاي اخير در عرصه جهاني گوياي واقعيت ديگريست مگر اينكه چنين خوابهايي براي اسلام و مسلمانان ديده اند كه طي يك جريان و خزش نامحسوس به كمك يكي از ابعاد سياستهاي جهاني يعني گذر زمان رنگ توجيه به خود مي گيرد وبا ياري قويترين و موثرترين ابزارهاي تبليغاتي نظير اينترنت ، ماهواره ، هاليوود و نظاير با يك جريان آرام بويژه از طريق تاثيرگذاري و تغيير در اذهان جامعه بشري با توصل به نوعي شستشوي آرام مغزها و در جهت رسيدن به همان هدف بزرگ يعني  " دين زدايي "  چهره جهان بشري را ديگر گون سازند ؟!


                                                                                                                    محسن اختياري

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا