رضا بردستانی

 چین، ترکیه، مصر، ایتالیا، فرانسه، هنر و حتی آمریکا و ژاپن نیز این واقعیت که برای جلب توریست هر آنقدر سرمایه گذاری کنند باز هم کم است را به خوبی دریافته اند اما ایران با ذخائری عظیم برای ارائه به «گردشگرانی» که تاریخ را از دل واقعیات جستجو می کنند هیچ کار درخورِ دفاعی انجام نداده است که هیچ، با بی مبالاتی، مسئولیت ناشناسی و رفع تکلیف هایی ویران کننده، بسیاری از داشته های«میراثی»ِ خود را به ورطه ی نابودی کشانیده است.

برخی می توانند نگارنده را به سیاه نمایی یا انتقادِ مغرضانه کتهم و محکوم نمایند اما واقعیت این است وقتی درصد بالایی از جاذبه های توریستی در مساحت یک میلیون و ششصد هزار کیلومتری ما قرار دارد، پس چگونه است که سهمِ اندکی از درآمد هزارمیلیاردلاری این صنعت نصیب و بهره ی کشور ما می شود؟ همه اش سیاسی است؟ تبلیغاتِ معاندان است؟ نا امنی منطقه است؟ یا عدمِ درک صحیح از این صنعت پولساز و پردرآمد؟

در نخستین نگاه باید بپذیریم بسیاری از کشورهایی که سهم بسیار بالایی از توریسم و درآمدهای آن را به خود اختصاص داده اند در دیگر عرصه ها نیز جزئی از سرآمدانند و اگر از جمع ده کشور توریست پذیر درجه ی اول، ترکیه را حذف کنیم آن گاه خواهیم دید درآمدِ آن کشورها از این صنعتِ هزار میلیار دلاری، مازادی است که کشورهای انان را به رفاه و آسایش بیشتری سوق می دهد. چین و آمریکا به تنهایی صنعت جهان را مصادره کرده اند اما با وجود قرار داشتن در رده ی اول و دوم صنعتی بودن هرگز چشم بر دلارهای بادآورده ی صنعت گردشگری نبسته اند. فرانسه و ایتالیا اگرچه خود از بزرگترین صادر کنندگان دانش فنی، اتومبیل، عطر و ادکلن و دیگر موارد درآمد زایی هستند اما نگاه ویژه ای به این صنعت و دلارهای سبز و خوشرنگِ آن داشته اند. در این میان ترکیه با ضعیف ترین اقتصاد در بینِ کشورهای توریست پذیر همه ی کسری درآمدهای احتمالی اش را با جذب میلیون ها توریست جبران کرده است به گونه ای که سهم عمده ای از درآمدهای ملی این کشور به این صنعت و ورود و خروج حتی خیلی کوتاهِ گردشگران اختصاص دارد.

گردشگری را اگر صنعتی مبتنی بر چهار اصلِ اساسی بدانیم؛ تنها یک پایه اش به فضاهای اقامتی، رفاهی و خدماتی وابسته است و سه دیگر به مدیریت در این بخش، تبلیغاتِ مؤثر بین المللی و بستر سازی مناسب مربوط و منحصر است سه دیگری که در ایران سرشار از ذخائرِ مورد توجه توریست ها کاملا مغفول مانده است. در بحث هتلینگ، فضاهای اقامتی، موارد رفاهی و تصمیمات خدماتی به شدت با ضعف در مدیریت و تأمینِ زیر ساخت ها مواجهیم، نگاه دولتی و انحصار طلبانه در این بخش موجب شده است کمتر سرمایه گذارِ غیر ایرانی راغب باشد تا در این بخش در سرزمین طلاخیزِ ایران سرمایه گذاری کند. قوانینِ دست و پاگیر، عدم حمایت وتأمینِ امنیتِ مالی و روانی، و نیز تعدد بخشنامه های ناپایدار باعث می شود کشوری کوچک در حاشیه ی جنوبی خلیج فارس که نه وسعتی دارد و نه جذابیتی بتواند درامدهایی از بیابان های گرم و تفتیده ی خود داشته باشد که ما ناتوان از کسب همان درآمد از دامنه های پر جاذبه و زیبای طبیعتمان باشیم. بحث های حاشیه ای چونان ناامنی، سیاست زدگی و تبلیغاتِ منفی شامل کشور های دیگری هم شده است اما تا به این حد بر درآمدهای اینچنینی آن کشورها تأثیر منفی نداشته است. برای مثال در بخش تأمین امنیت و ارائه ی خدماتِ رفاهی ایران را –البته منصفانه و به دور از غرض و مقاصد شخصی-مقایسه کنید با کشورهایی مثلِ مصر، ترکیه و کشورهای تازه استقلال یافته ی آسیای مرکزی! آن چه مسلّم است در هیچ کدام از مناطق یاد شده درصد کمتری از آرامش و امنیتی که در ایران حکمفرما است، یافت نمی شود اما باز شاهدیم تعداد توریست هایی که مقصدِ گردشگری آنان همان مناطق است بسیار بیشتر از توریست هایی است که ایران را برای فرصت هایی که به گردشگری اختصاص می دهند و این ساخته و پرداخته ی سیستم مدیریتی است که این صنعت، باید ها و نباید های این صنعت و چاره اندیشی های مدبرانه ی ان را هنوز به خوبی درنیافته است.

یکی از بزرگترین چالش هایی که«صنعتِ گردشگری»ایران را به مخاطره انداخته است نگاه صرفاً سیاسی و مقطعی به این بخش است نگاهی که با تغییر دولت ها در ایران گاه دچار عمیق ترین و ویران کننده ترین تغییراتی دیدگاهی و مدیریتی می شود. حامیانی که باید مدافعِ تمام قدِ میراث های ماندگار باشند در زد و بندهای سیاسی به ویرانی همان آثار تن در می دهند، سکوت می کنند و گاه در میانه ی دعوا«کاسه ی داغ تر از آش»نیز می شوند و با دیدن این چرخش های ویرانگر اما سیاسی دیگر رمقی برای آشنایان با صنعت توریسم و میراث های ماندگار باقی نمی ماند. صرف نظر از نگاه های سیاسی و تنها با دقت در اتفاقات سی و چند سال اخیر بررسی ویران شده هایی که دیگر جایگزینی نخواهند داشت در حوزه ی میراث های تاریخی و فرهنگی از حجمِ«مثنوی هفتاد من کاغذ»نیز پا فراتر نهاده اند.

کمتر شهر و استان و منطقه ای در ایران یافت می شود که چندین و چند جاذبه ی گردشگری و مناسب برای جذبِ توریسم نداشته باشد اما وقتی خوب می نگریم آنگاه عمقِ فاجعه آشکار می شود و آن نبودِ حداقل ترین ها برای ارائه ی جلوه های اغوا کننده برای جذب توریسم است. تنوعِ این صنعت نیز ایران را در بینِ بسیاری از کشورهای توریسم پذیر به یک استثناء قابل توجه تبدیل کرده است؛ توریسم تاریخی و اماکن، توریسم درمانی و پزشکی، توریسم طبیعت گرد، توریسم مذهبی، توریسم علمی و بسیاری دیگر از شاخه های این صنعت در ایران وجود دارد و تنها منحصر به چند مکان سرشناس جهانی نیست. جنگل هایی بکر، بیابان هایی بی نظیر، غار و آبشارهایی اعجاب برانگیز، وجود پزشکانی حاذق، دانشگاهایی خوب و اماکن مذهبی مورد توجه ادیان مختلف، همه و همه از پتانسیل های مغفول مانده هستند که مصداق واقعی سوزاندنِ سرمایه های بلند مدت به شما می روند.

استان کویری یزد یکی از نقاطی است که در بین پنج نقطه ی هدف گردشگران همیشه وجود داشته است، جاذبه های تاریخی کم نظیر، ادیان زنده و متنوع با آثار و عادات فرهنگی، پتانسیل های لازم جهت جذب توریسم درمانی و توریسم طبیعت گرد هنوز نتوانسته است به ان گونه که باید و شاید جایگاه خود را محکم کند، فترت چندین ساله ی این صنعت با به روی کارآمدن مدیران ناآشنا به توریسم و کاملاً سیاسی باعث د تا لطماتِ جبران ناپذیری بر این بخش وارد آید بازگشت مدیرانی با کارنامه هایی موفق و روشن این نوید را داده است که شاید بتوان«آب رفته را به جوی باز گردانید»اما عدم تناسب بین کارهای به انجام رسیده و تغافل های ویرانگر در بخش های مختلف به طرز آزاردهنده ای رخ می نماید، ضعف مدیریت آسیب زننده و سلب کننده ی اعتماد در بخش هتلداری و فضاهای اقامتی، عدم رسیدگی بهینه به فضاهای مورد توجه گردشگران و سازماندهی نداشتنِ تورگردان ها باعث می شود گردشگرانی که به این استان وارد می شوند بیشتر اسیر کلیشه هایی ویرانگر باشند، چند نقطه ی مشخص با فضاهایی فاقد جذابیت و خدماتی ناکافی انتخاب مجدد یزد را کمی دشوار می نماید اما آن چه امید را در دل ها زنده نگاه می دارد«مدیریت فعلی»میراث یزد است فردی که در کارنامه ی مدیریتی اش انواع و اقسام ابتکار، خلاقیت و موفقیت دیده می شود البته این مدیریت موفق در صورتی همچنان کارآمد خواهد بود که از زیر بار مدیریت های از راه دور و مداخله نگر بخش سیاسی رهایی یابد و اگرچنین نشود این مدیر موفق نیز به مدیری همچون مدیران قبلی؛ اجراکننده ای خوش اخلاق برای بخشنامه های من درآوردی! بدل خواهد شد.

با دقتی اندک خواهیم دید این بخش از بدنه ی اجرایی با آن که نیازمند نگاه هایی تخصصی و فاقد چرخش های سیاسی است اما همیشه و همواره در بندِ زد و بند های سیاسی و بده بستان های فرا مدیریتی قرار داشته است با آن که می دانیم و اعتقاد داریم توانِ مدیران فعلی بسی بیش از آن است که در یک سال گذشته دیده ایم اما ایمان داریم همه ی استقلال مدیریتی به این بخش اعطا نشده است و همچنان عده ای مدیران رده ی اجرایی و سیاسی سایه ی اختلالی خود را بر این بخش حفظ کرده اند. بیکاری، درآمدهای مشخص و توسعه ی اشتغال زایی در صورتی که به این بخش فرهنگی، علمی و تخصصی نگریسته شود رفع و حاصل خواهد شد اما چاره و درمان رهایی این بخش از دخالت های سیاسیون تعیین ساز و کارهایی است عملاً این دخالت ها را غیر ممکن کند واگرنه تا راه دخالت های اینچنینی باز باشد مداخله گران دست بر نخواهند داشت.

نگاه انتقادی به صنعت«هزارمیلیارد دلاری» که سرمایه هایش از نگاه محبت آمیز و آینده نگر پیشینیان بر جای مانده است به معنای سیاه نمایی یا خاکستری دیدن همه چیز نیست بلکه در آستانه ی روز «گردشگری»بر این باوریم که باید در رده های مدیریتی کلان«چشم ها را شست و جوری دیگر دید». ان چه مسلم است این که غفلت امروز برای آیندگانِ ما چیزی جز آه و افسوس و انبوهی از سؤالات بی جواب نخواهد داشت.


«پنجم مهرماه»، روز«گردشگری»

بر تلاشگران این عرصه ی فرهنگی و قابل تأمل مبارک باد.


 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا