وحید شیخ احمد صفاری

این که ما و همه ی ما می دانیم مطالعه چیز خوبی است، چیز خوبی است که می دانیم و این که می گویند هر کتابی ارزش یک بار خواندن را دارد، چیز خوبی نیست و واقعاً ارزش ندارد. سرعت نشر و نوشتار چنان فراگیر و غیرقایل کنترل شده است که نه خوانندگان حرفه ایی حوصله مطالعه آن ها را دارند و نه غیر حرفه ای ها می توانند از عهده خرید و مطالعه آن ها برآیند و نه آن که وقت و زمان، آن قدر کافی است تا بتوان به تک تک آثار نشر شده پرداخت و تنها یک موضوع اهمیت پیدا می کند و آن انتخاب بهترین کتاب است که هم وقت محدود و هم حوصله محدودتر و هم ارزش هر نوشتاری در این انتخاب تأثیر دارد.

معرفی کتاب ارزشمند، قاعدتاً یا از طریق خوانندگان حرفه ایی و حتی غیرحرفه ایی - بر حسب سلیقه و خوش آمدشان که بیشتر در زمینه داستان و رمان است -  صورت می گیرد و یا از طریق بانیان فرهنگ و هنر که در این میان نقش ارشاد، حرفه ای تر و تخصصی تر می باشد و زمینه وسیعتری از موضوعات را می تواند شامل شود.

همین چند وقت پیش تر بود که اداره ارشاد، حامی نقد کتاب تعزیه به نویسندگی کارمندی خود شد. نتیجه آن شد که بدانیم که ایشان ، در مرتبه اول، کارمند بودند. در مرتبه دوم پایان نامه ایی که به اجبار تحصیل و دانشگاه باید تهیه می شد (خدا کند این دوره تحصیل ، به صورت مأموریت و یا امتیازی منظور شده برای ادامه تحصیل و یا استناد به بندی از قوانین و دستورالعمل ها که در بسیاری از ادرات و نهادها، معمول و مصطلح هست، نبوده باشد که در مورد چگونگی ادامه تحصیل ایشان بی اطلاع هستم) را دیدند حیف است و یا شرایط بسیار ساز است را به صورت کتاب چاپ کردند و استفاده از کلمه نویسنده را هم بر روی جلد و شناسه کتاب کاربردی نمودند. چاپ و نشر و نقد آن آیا چگونه بود؟ دلیل چاپ چه بود؟ نقد آن چه ابهامی را شکافت؟ آیا لازم نبود بعد از آن اقدام، یک عذرخواهی دسته جمعی از سوی بانیان و حامیان مادی و معنوی آن صورت می گرفت؟ آیا نویسنده، در قالب نویسنده بوده یا جمع آوری کننده مطالب از این کتاب و آن کتاب بوده است؟ آیا بچه ی 13 ساله من، که علاقه ای خاص به جست و جو در اینترنت و کتاب ها دارد، و خیلی سهل و راحت می تواند ر مطلبی را در یک مجموعه ای گردآوری کند، اجازه دارد نویسنده خطاب شود؟ حداقل من خودم چنین حقی را به او نمی دهم. آیا دست چین کردن از کلیات سعدی و دیوان حافظ و نام منتخب اشعار گذاشتن فرد را نویسنده کرده است؟ این چه آفتی است که خوره روح نویسنده پروری شده و از امکانات و شرایط استفاده می شود و منتخب و گزیده و مروری بر آثار و چاپ جدید و تحت نظر و اسامی دیگر را بر این اقدام ناصواب خود می نهند و رونمایی و یادبود و نقد و اهداء جوایز و...... را هم ارگان ها و نهادها با هزینه های هنگفت برای آن برپا می نمایند که چی شود؟ آیا این نویسنده ناپروری برای آن نیست که ما دیگر گلشیری و هدایت و دولت آبادی و احمد اعطا و ..... نداشته باشیم؟ اگر برای ممانعت از نویسنده شدن نیست، پس چی هست؟ ادبیات ما چرا جهانی نمی شود؟ چطور است ادبیات جهانی را هم این باصطلاح نویسندگان فرصت طلب، دست چین و منتخب نمایند تا همینگوی و شکسپیر و فلاسفه و مفسرین از این کپی کردن ها علم شوند؟!

اداره ارشاد محترم، ابهامی را با جوابیه ایی خواستید پوشش دهید، اما مگر جوابیه شما موضوع و ابهامی را حل کرد؟ بررسی کتاب نشک خروس، شد مورد مشابه و تکرار تعمدی و اصرار بر اندیشه ی ناصواب نویسنده ناپروری! کتاب نشک خروس چی هست؟ جمع آوری چند داستان از آقای مهدی آذریزدی که منتقد محترم، ذوق زده با به به و تحسین نمودن بدون دلیل که چه کار بزرگی انجام شده و جای این اثر بسیار خالی بوده است، نظر بود چه چیزی اثبات شود؟ این که نشک خروس، چند اثر آقای مهدی آذریزدی را به زبان یزدی بیان کرده است، مگر زبان یزدی چه زبانی است؟ یک گویش محلی که در هر نقطه از استان تغییر می کند، می تواند به عنوان زبان، آن را علم کرده و استنادی برای توجیه این دست چین نمودن مجدد اثر یک نویسنده نامی، قرار گیرد تا این دست چین کننده مطلب نام ارزشمند نویسنده بر خود نهد؟ آقای شکرانه به عنوان نویسنده چکار کردند جز این داستان و آن داستان را دوباره چاپ کردند؟ همین را هم ببینید چند بار مراسم تقدیر و تشکر برگزار می شود، بدون آن که به نوع اثر توجه شود؟ اگر آقای شکرانه به عنوان رییس کانون پرورش فکری کودکان در گذشته نبود و اکنون پس از بازنشستگی به عنوان مدیرعامل فرهنگسرای آذریزدی در همان کانون مشغول به کار نبودند، چنین کتابی را دیگر جمع آوری می کرد؟ چاپ می شد؟ هزینه و مراسم و تقدیر و تشکر و احسنت و نقد تعریف گونه ی فراوان می شد؟ اصلاً این کتاب، آن هم در عصر انفجار چاپ و نشر مطالب بسیار ارزشی  و  دست اول، ضرورت چاپ داشت که چنین هرینه شود؟ یا چون مدیر عامل فرهنگسرای آذر یزدی بودند، خواستند اقدامی بکنند و نمودار فعالیت را ارائه نمایند؟ یا نیاز جامعه ادبیاتی جای خالی این اثر را داشت؟ این که ارشاد اطلاعیه می دهد و فراخوان میکند که نشک خروس آقای شکرانه،  یار دیرین آذریزدی نقد و تحلیل می شود، چه مفهومی دارد؟ آیا ارشاد متوجه بین کتاب و دست چین کردن و گردآوری و نویسنده و گردآور هست؟ خود آقای شکرانه بفرمایند چگونه یار دیرین آقای آذریزدی بودند؟ بنده خود هر وقت با آن مرحوم گرامی بودم در حالتی از بغض و دلتنگی و ناراحتی از بی توجهی مسولین وقت و بالاخص مسولین کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، شاکی بودند و حتی یک بار تمجید و تشکر از یار دیرینی نداشتند!!!! خدا کند اشاره به یار دیرین بودن برای توجیه خود و کار نبوده باشد که نظر آن مرحوم دقیقاً خلاف این حرف بوده است.

اداره ارشاد محترم، نویسندگان نوپا، معرفی نشده، مستعد، توانا با ذهن قوی ادبیاتی بسیاری هستند که نه میدان نوشتاری دارند و نه هزینه چاپ و نشر و نه کانال های ارتباطی معرفی و رونمایی و نقد و تعریف اثر، اما اگر بنویسند از نویسنده بودن قطعاً تعریف مناسبی را بیان خواهند کرد. حداقل حامی نمی شوید چنین با نانویسنده گان، روح و روان نویسندگان را خراش ندهید.......

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا