علی رضا جلالی

نقش عوامل نامرئی در تربیت از نظر اسلام

چکیده: توجه به تربیت توجه به حیاتی ترین مقوله انسانی است، زیرا همه سامانها و نابسامانها، صلاحها و فسادها، سعادتها و شقاوتها به نوع تربیت باز می گردد و تربیت بستر خوشبختی و بدبختی انسانها و جوامع انسانی است. انسان موجودی است مستعد همه والاییها و همچنین همه تباهی ها، و اینگونه شدن یا آنگونه گردیدن به نوع تربیت آدمی بسته است. عالم طبیعت، عالم شدن آدمی است، به هر سو روی کند و هرگونه که بخواهد تربیت یابد. سعادت و شقاوت آدمی به دست خود اوست و در نتیجه تربیتی است که می یابد. انسان به سبب تربیت درست، الهی و متخلق به اخلاق ربانی می شود و به سبب تربیت نادرست، از سیر به سوی حقیقت انسانی خود باز می ماند و متخلق به اخلاق نفسانی می گردد. این مقاله درصدد است با روش کتابخانه ای و ابزار فیش برداری با توجه به آیات و روایات تعدادی از عوامل نامرئی (نقش اراده الهی، نقش دعا، نقش شیطان، نقش فرشتگان، نقش لقمه حلال و حرام) را شناسایی کند و در صورت امکان نمونه های تاریخی (که بیانگر تأکید بر ادعای محقق است) همراه با نتیجه گیری عقلی آورده شود. 

کلید واژه ها: تربیت، اسلام، اراده الهی، دعا، ملائکه، شیطان، لقمه حلال و حرام

مقدمه

در میان عوامل مؤثر بر تربیت عواملی وجود دارند که فراتر از امور طبیعی اند و برای انسان ملموس و محسوس نیستند. ولی این عوامل پیوسته در تعامل با انسانند و در زندگی آدمی نقش دارند و در تربیت انسان به نحو اقتضا و نه علت تامه مؤثرند که به دلیل محسوس و ملموس نبودن نقششان در تربیت مورد توجه جدی قرار نمی گیرد و نیز نقش آنها در تربیت به درستی دریافت نمی شود به گونه ای که گاه نقش این عوامل در تربیت کاملاً منتفی می شود و گاه به آنها به صورت تامه در تربیت نگاه می شود (دلشاد تهرانی، ماه مهرپرور، 231). عده ای با شنیدن عنوان مددهای غیبی خواهند گفت در عصر علم و دانش و تجربه و آزمایش که بشر همه چیز را تحت تسلط مشاهدات عینی و حسی و لمسی خود آورده است «مددهای غیبی» یعنی چه؟ این انکارها و اعراض ها، نوعی جهالت است. بلکه بدتر از جهالت است و آن جمود است؛ همچنان که از نظر مال و ثروت و اقتصاد، از فقر بدتر هم هست و آن غرور و اتکاء به دارایی خویش است، یعنی اینکه انسان فکر کند آنچه او دارد او را از همه چیز بی نیاز میکند. پس جمود که بدتر از جهالت است عبارت است از روح ضد تحقیق، حالتی که مقدس ترین روحیه را که روحیه تحقیق و کاوشگری است از بشر می گیرد شاید بشود گفت همانطوری که جمود از جهل زشت تر است، حس تحقیق از خود علم مقدس تر است (مطهری). 

علی (ع) درباره شدن آدمی و راههایی که در برابر آدمی است –تا چه شود- فرموده است (نهج البلاغه، حکمت 385): مردم سه دسته اند: دانایی که شناسای خداست، آموزنده ای که در راه رستگاری کوشاست، و فرومایگانی رونده به چپ و راست که درهم آمیزند، و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد به سویی خیزند. نه از روشنی دانش فروغی یافتند و نه به سوی پناهگاهی استوار شتافتند.

در این مقاله با توجه به آیات و روایات تعدادی از عوامل نامرئی (نقش اراده الهی، نقش دعا، نقش شیطان، نقش فرشتگان، نقش لقمه حلال و حرام) شناسایی شد و در صورت امکان نمونه های تاریخی (که بیانگر تأکید بر ادعای محقق است) همراه با نتیجه گیری عقلی آورده شد.

مفهوم و تعریف تربیت

واژه «تربیت» از ریشه «رُبُوّ» به معنای زیادت و فزونی و رشد و برآمدن گرفته شده است (نهج البلاغه، خطبه 32). و کاربردهای گوناگون از این ریشه همه، همین معنا را در بر دارد، چنانکه «رَبو» نفس عمیق و بلند را گویند که موجب برآمدن سینه است و «رَبوَة» و «رُبوَة» و «رِبوَة» و «رابِيَه» سرزمین بلند و مرتفع را گویند (نهج البلاغه، خطبه 230)، و «رِبَا» یعنی افزون شد و نمو کرد که در اصطلاح شرع مخصوص به افزون شدن سرمایه با غیر از سود شرعی است، «اُربِیَّتَانِ» دو قسمت بن ران در قسمت کشاله ران را گویند که بالا می آید و حالت برآمدگی دارد و «أربَی عَلَیهِ» یعنی بر او اشراف و احاطه یافت؛ و «رَبَیتُ الوَلَدَ فَرَبَا» یعنی فرزند را تربیت کردم و او رشد کرد این کاربردها در سخنان علی (ع) نیز همین گونه وارد شده چنانکه فرموده است: اذا حییت بتحیه فحی باحسن منها و اذا اسدیت الیک ید فکانئها بمایر بی علیها، الفضل مع ذلک للبادی (نهج البلاغه، خطبه 99): چون تو را درودی گویند، درودی گوی از آن به؛ و چون به تو احسانی کنند، افزونتر از آن پاداش ده، و فضیلت او راست که نخست به کار برخاست.

پیشینه تحقیق

از آنجاکه موضوع این مقاله جدید و بدیع است و در جستجویی که از بانکهای اطلاعاتی و تحقیقات شد تحقیقی که مشابه باشد مشاهده نشد اما در موضوعات جزئی مطالبی یافت شد که همانها به عنوان پیشینه تحقیق ذکر می شود.

- شهید مطهری در کتاب امدادهای غیبی در زندگی بشر آورده است. که در زندگی افراد بشر انواعی از مددهای غیبی وجود دارد: به صورت تقویت دل و اراده، به صورت فراهم شدن اسباب و وسایل مادی کار، به صورت هدایت و روش بینی، به صورت الهام افکار بلند علمی. پس معلوم می شود بشر به خود واگذاشته نیست، دست عنایت پروردگار در شرایط خاصی او را دستگیری می کند، از ظلالت و گمراهی و سرگردانی و از عجز و ضعف و ناتوانی نجات می دهد.

- شهید مطهری در کتاب انسان و سرنوشت تحت عنوان تأثیر عوامل معنوی در سرنوشت آورده اند که: از نظر جهان بینی مادی، عوامل مؤثر در اجل، روزی، سلامت، سعادت و خوشبختی منحصراً مادی است. تنها عوامل مادی است که اجل را دور یا نزدیک می کند، روزی را توسعه می دهد یا تنگ می کند، به تن سلامت می دهد یا می گیرد، خوشبختی و سعادت را تأمین می کند. اما از نظر جهان بینی الهی علل و عوامل دیگری که عوامل روحی و معنوی نامیده می شدند نیز هم دوش عوامل مادی در کار اجل و روزی و سلامت و سعادت و امثال اینها مؤثرند. از نظر جهان بینی الهی، جهان یک واحد زنده و باشعور است، اعمال و افعال بشر حساب و عکس العمل دارد، خوب و بد در مقیاس جهان بی تفاوت نیست، اعمال خوب یا بد انسان مواجه می شود با عکس العمل هایی از جهان که احیاناً در دوره‏ی حیات و زندگی خود فرد به او می رسد.

- شهید مطهری در کتاب انسان و سرنوشت آورده اند: یک نفر مسلمان مؤمن و معتقد عقیده دارد که جهان طوری ساخته شده که اگر او در راه حق و حقیقت فداکاری کند دستگاه جهان به حمایت او بر می خیزد و او را از پشتیبانی خود بهره مند می کند. صدها هزار برابر نیرویی که او در راه هدف مقدس خود مصرف می کند نیروی ذخیره در جهان است که در چنین شرایطی به یاری او به کار می افتد. از نظر مکتب مادی یک نفر طرفدار حقیقت و عدالت همانقدر باید به اثر فعالیت خود مطمئن و امیدوار باشد که یک نفر طرفدار ظلم و باطل به فعالیت های خود و اثر آنها مطمئن است؛ زیرا به عقیده او از نظر جهان و جریان کلی عالم فرق میان این دو نفر نیست. ولی از نظر مکتب الهی بین این دو تفاوت بسیار است.

- دلشاد تهرانی در کتاب سیری در تربیت اسلامی مسئله نقش عوامل نامرئی در تربیت را با زبانی دیگر بیان کرده است. ایشان عوامل ماورای طبیعت را مطرح کرده و می نویسد مراد از عوامل طبیعت مجموعه عواملی است که فراتر از امور طبیعی اند و برای انسان ملموس و محسوس نیستند ولی پیوسته در تعامل با انسانند و در تربیت انسان به نحو اقتضا مؤثرند. در این میان مهمترین عوامل فرشتگان و شیاطینند. آنان در سعادت و شقاوت انسان و جامعه نقش دارند و رابطه شان با انسان رابطه ای طولی است، بدین معنا که چون اراده خیر کند، فرشتگان در آن امتداد او را یاری می کنند و چون انسان اراده شر کند، شیاطین در آن امتداد یاری اش می کنند، ولی هیچ یک بر انسان مسلط نیستند و تا انسان خود را نفوذ آنها را باز نکند؛ آنها نمی توانند آدمی را به سوی خیر و شر ببرند.

- شکوهی در در مقدمه کتاب تعلیم و تربیت کانت مقاله ای از سیر تعلیم و تربیت غرب از قرن هجدهم به بعد دارد: "قرن 18 دوره ایمان به عقل و اعتماد به علم و رواج این باور بود که عقل و منطق می تواند تمام مسائل را حل کند و در چنین شرایطی چنانچه عقل از تبیین موضوعی یا حل مسئله ای عاجز می ماند، طبقه روشنفکر آن را نه بر ضعف عقل بلکه بر غیر منطقی بودن موضوع حمل می کرد". به نظر کانت: "فهم در ماورای حدود محسوسات نمی تواند قدم نهد". "به نظر کانت اصول اخلاقی دین باید مطلق بوده پابسته‏ی مسائل قابل اعتراض حسو تجربه یا استنباط موقتی نباشد و مزج و اختلاط یا عقل ضعیف تباهش نساخته باشد". از نظر کانت "بچه باید به خدای تعالی، این خالق حیلت و آفریدگار کل جهان که علاوه برآن حافظ آدمیان و بالاخره داورشان است احترام احساس کند. 

- نقیب زاده در مقاله ای با عنوان باهم نگری و نتیجه گیری که در آخر کتاب درآمدی بر فلسفه آمده به نکات قابل توجهی اشاره کرده است: "بدین سان نادیدن ارزشها و به کار نبستن آنها نشانه نبودن آنها نیست بلکه نشانه تنزل افراد و جامعه هاست". تلاش این مقاله در رابطه با بررسی عوامل نامرئی مؤثر بر تربیت نیز بر همین اصل است یعنی اگر کسی تا به حال به طور مستقیم به عوامل مورد بحث (عوامل نامرئی) نپرداخته نتیجه نبود آنها نیست. 

عوامل نامرئی در تربیت از نظر اسلام

1- نقش اراده الهی در تربیت

1-1- رابطه اراده الهی و ضمیر انسان

«له معقبات من بین یدیه و من خلفه یحفظونه من امرالله ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم و اذا ارادَ اللهُ بقومٍ سوءً افلا مَرَدّ له و ما لهم من دونه من وال» (سوره رعد، آیه 11).

«برای انسان مأمورانی است که از جلوی رو و پشت سرش، او را از فرمان خدا محافظت می کنند و خدا نعمتی را که نزد گروهی هست تغییر ندهد، تا آنچه را که ایشان در ضمیرشان هست تغییر دهند و چون خدا برای گروهی بدی بخواهد هیچ نمی تواند جلو آن را بگیرد و برای ایشان غیر از خدا ادراک کننده ای نیست» (تفسیر المیزان، جلد11، صفحه 414).

علامه طباطبایی (ره) در قسمتی از تفسیر این آیه می فرمایند:

«... خدای تعالی این معقبات را قرار داده و بر انسان موکل کرده تا او را به امر خدا از امر خدا حفظ نمایند و از اینکه هلاک شود و یا از وضعی که دارد دگرگون گردد نگهدارند چون سنت خدا بر این جریان یافته که وضع هیچ قومی را دگرگون نسازد مگر آنکه خودشان حالات روحی خود را دگرگون سازند مثلاً اگر شکرگزار بودند به کفران مبدل نمایند و یا اگر مطیع بودند عصیان بورزند و یا اگر ایمان داشتند، به شرک بگرایند، در این هنگام خدا هم نعمت را به نقمت، و هدایت را به اضلال، و سعادت را به شقاوت مبدل می سازد» و همچنین ... این جمله، یعنی "ان الله لایغیر مابقوم..." چکیده اش این است که خداوند حکم رانده و حکمش را حتمی کرده نعمتها و موهبتهایی که به انسان می دهد مربوط به حالات نفسانی خود انسان باشد، که اگر آن حالات موافق با فطرتش جریان یافت نعمتها و موهبتها هم جریان داشته باشد. مثلاً اگر مردمی به خاطر استقامت فطرتشان به خدا ایمان آورده و عمل صالح کردند، به دنبال آن نعمتهای دنیا و آخرت به سویشان سرازیر شود. 

همچنان که فرمود: ولو ان اهل القری آمنوا و اتقو افتحنا علیهم برکات من السماء و الارض و لکن کذبوا و مادامی که آن حالت در دلهای ایشان دوام داشته باشد این وضع هم از ناحیه خدا دوام یابد و هر وقت که ایشان حال خود را تغییر دادند خداوند هم وضع رفتار خود را عوض کند و نعمت را به نقمت مبدل سازد.

... مردم در قبضه قدرت خدایند و هیچ مفری از حکم خدا ندارند نه در طرف خیر و نه در طرف شر. پس معنای آیه این می شود که: وقتی خداوند برای مردمی بدی بخواهد (که البته نمی خواهد مگر آنکه ایشان خود را تغییر دهند، و از زی‏عبودیت و مقتضیات فطرت خارج شوند) هیچ کس نیست که از شقاوت و نقمت، و یا عذاب او جلوگیری به عمل آورد.

«ومالهم من دونه من وال» این جمله عطف بر جمله «واذا اراد الله بقوم سوءً افلامرد له» و مفسر آن است و معنای تعلیل را می رساند، وقتی مردم غیر از خدای سبحان والیی نداشته باشند که متولی امرشان شود، قهراً کسی را نخواهد داشت که جلو خداوند متعال را بگیرد و نگذارد خواسته هایش راعلیه ایشان اجرا سازد (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد، 11، صفحه 420).

1-2- تربیت در قرآن

امام خمینی (ره) در تفسیر سوره حمد می فرمایند:

«بدان که ربوبیت حق تعالی جلّ شأنه از عالمیان بر دو گونه است: یکی "ربوبیت عامه" که تمام موجودات عالم در آن شرکت دارند و آن تربیتهای تکوینی است که هر موجودی را از حد نقص به کمال لایق خود در تحت تصرف ربوبیت می رساند. و تمام ترقیات طبیعیه و جوهریه و حرکات و تطور ذاتیه و عرضیه در تحت تصرفات ربوبیت واقع شود. و بالجمله، از منزل مادة المواد و هیولای اولی تا منزل حیوانیت و حصول قوای جسمانیه و روحانیه حیوانیه، تربیت تکوینی، و هر یک از آنها شهادت دهند به اینکه الله جل جلااله ربی. و دوم از مراتب ربوبیت "ربوبیت تشریحی" است، که مختص به نوع انسانی است و دیگر موجودات را از آن نصیبی نیست، و این تربیت هدایت طرق نجات و ارائه راه های سعادت و انسانیت و تخدیر از منافات آن است که به توسط انبیاء علیه السلام اظهار فرموده و اگر کسی با قدم اختیار خود را در تحت تربیت و تصرف رب العالمین واقع کرد و مربوب آن شد به طوری که تصرفات اعضا و قوای ظاهریه و باطنیه او تصرفات نفسانیه نشد بلکه تصرفات الهیه و ربوبیه گردید، به مرتبه کمال انسانیت که مختص به این نوع انسانی است، می رسد» (امام خمینی، تفسیر سوره حمد، صفحه 45).

2- نقش دعا در تربیت 

2-1- چگونه دعا کنیم

«و اذ سألک عبادی عنّی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلسیجیبوا لی و لیؤمنوا بی لعلهم یرشدون» (سوره بقره، آیه 186):

«و هرگاه سؤال کنند از تو بندگان من از من بدانند که من نزدیکم و اجابت می کنم دعوت هر کسی که مرا بخواند پس باید دعوت مرا اجابت نمایند و هر آینه باید ایمان آوردند به من شاید به راه سعادت ارشاد یابند» (مخزن العرفان، جلد 2، صفحه 211، سطر 13).

در جهت نزول این آیه آمده است: «عربی حضور پیامبر مشرف شد عرض کرد خدای تو نزدیک است که آهسته بخوانمش یا دور است که به آواز بلند او را آواز کنم؟ که این آیه نازل شد» (تفسیر عاملی، جلد 1، صفحه 301، سطر 14).

و در ادامه آیه 186 سوره بقره برداشت هایی بیان شده که تعدادی از آنها ذکر می گردد:

- در آیه به نقش دعا اشاره شده است دعاکننده آنچنان مورد محبت پروردگار قرار گرفته که خداوند از سر لطف هفت مرتبه تعبیر «خودم را به کار برده است. «اگر بندگان خودم درباره خودم پرسیدند به آنان بگو من خودم به آنان نزدیک هستم و خودم دعاهای آنان را مستجاب می کنم هرگاه خودم را بخوانند، پس به سراغ خودم بیایند و به خودم ایمان بیاورند».

اینهمه ارتباط محبت آمیز به خاطر آن است که انسان تصمیم دعا گرفته باشد و بخواهد با ذات مقدس او مناجات کند.

- دعا وسیله حرکت با دو بال است که انسان، هم از امکانات مادی کمک می گیرد و هم با دعا از امدادهای غیبی نیرو می یابد. و دعا گوشه نشینی نیست بلکهانس با خدا و استمداد از اوست. دعا با بیکاری سازگار نیست بلکه با تلاش و کار بیشتر با توکل به خداست (قرائتی، تفسیر نور، جلد 1، صفحه 374).

2-2- فرزندانی شایسته با دعا

«الحمدالله الذی وهب لی علی الکبر اسماعیل و اسحق ان لسمیع الدعاء» (سوره ابراهیم، آیه 39).

«حمد و سپاس مختص خدایی است که در بزرگی (و سن پیری) به من اسماعیل (ع) را (به قول ابن عباس در 99 سالگی) و اسحاق (ع) را (نیز به قول او در 120 سالگی) موهبت و عطا فرموده حقا پروردگار من شنونده و اجابت کننده دعا و درخواست (بندگان است)» (تفسیر خسروی، جلد 5، صفحه 98، سطر 7).

همانطور که می بینیم حضرت ابراهیم (ع) هم برای گرفتن فرزندانی چون اسماعیل و اسحاق نزد خداوند دعا کرده است و در همین زمان خودمان همگان مشاهده کردیم که در مصاحبه تلویزیونی که با پدر محمدحسین طباطبایی این کودک نابغه و به عبارتی معجزه زمان، شد ایشان گفتند من محمدحسین را با دعا از خداوند خواستم ولی آنچه من خواسته بودم خداوند بیشتر ارزانی داشته است.

3- نقش شیطان در تربیت

3-1- شیطان چه کسانی را فریب می دهد

«یا بنی آدم لایفتَننَّکُم الشَّیطنُ کَمَا أخرَجَ أبویکُم مِن الجنَّةِ ینزع عنهما لِباسهُما لِیُریَهُما سَوء تِهِما اِنًّهُ یریکم هوَ و قبِیله مِن حیثُ لاتَرَونَهُم اِنّا جَعَلنا الشَّیطین أولیَاءَ لِلَّذینَ لایُومنون» (سوره اعراف، آیه 27).

«ای فرزند آدم شیطان شما را نفریبد چنانکه پدر و مادر شما را از بهشت بیرون کرد، لباس ایشان را از تنشان می کند تا عورتشان را به ایشان بنمایاند، شیطان و دسته وی شما را از آنجایی می بینند که شیطان را سرپرست کسانی قرار دادیم که ایمان نمی آورند.»

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرمایند (تفسیر المیزان، جلد 8، صفحه 87):

این آیه گرچه با خطاب یابنی آدم از آیات قبل جدا شده الا اینکه بر حسب معنا تتمه همان مفاد است، به شهادت اینکه کلمه «سوات» دوباره ذکر شده است و بنابراین معنای آن چنین می شود: ای بنی آدم بدانید که برای شما معایبی است که جز لباس تقوا چیزی آن را نمی پوشاند و لباس تقوا همان لباسی است که از راه فطرت به شما پوشانده ایم سپس زنهار که شیطان فریبتان دهد و این جامه خدادای را از تن شما بیرون نماید، همانطوری که در بهشت از تن پدر و مادرتان بیرون کرد آری، ما شیطان را اولیای کسانی قرار دادیم که به آیات ما ایمان نیاورده با پای خود دنبال آنها راه بیافتد... «اِنًّهُ یریکم هوَ و قبِیله مِن حیثُ لاتَرَونَهُم» این جمله نهی قبلی تأکید نموده می فهماند راه نجات از فتنه های ابلیس بسیار باریک است. زیرا وی طوری به انسان نزدی می شود و او را می فریبد که خود او نمی فهمد. آری انسان غیر از خود کسی را سراغ ندارد که به جانب شر دعوت و به سوی شقاوت راهنمایی اش کند. «اِنّا جَعَلنا الشَّیطین أولیَاءَ لِلَّذینَ لایُومنون» این جمله نیز تأکید دیگری است برای نهی مزبور، و چنین می فهماند که ولایت شیطانها در آدمی تنها ولایت و قدرت بر فریب دادن اوست به طوری که اگر از این راه توانستند کاری بکنند بدنبالش هر کار دیگری می کنند.

3-2- راه مبارزه با شیطان

«... فقاتلوا اولیاء ان کید الشیطان کان ضعیفاً» (سوره نساء، آیه 76)

«با پیروان شیطان بجنگید که حیله شیطان ناتوان است».

در احسن الحدیث در تفسیر این قسمت آمده است: «ان کید... حاکی است که اگر مجاهد فی سبیل الله کمی استقامت کنند حیله شیطان از هم خواهد پاشید» (احسن الحدیث، جلد 2، صفحه 404).

و در تفسیر اطیب البیان در قسمی از تفسیر این آیه ذکر کرده است که: (اطیب البیان، جلد 4، صفحه 1370)

... اما کید شیطان و اتباء و اولیاء آن اگرچه بسیار بزرگ است در قرآن می فرماید (و مکروا مکراً)کبارا (سوره نوح، آیه 22) و نیز می فرماید: (و مکرو مکرهم و عندالله مکرهم و ان مکرهم لتزول منه الجبال) (سوره یوسف، آیه 5).

لکن در مقابل مشیت حق بسیار ضعیف و ناچیز است باید پناه برد به خدا و از او طلب نصرت کرد... 

3-3- راه مبارزه با شیطان و تربیت فرزند را از مادر حضرت مریم بیاموزیم

«فلما وضعتها قالت رب انی وضعتها انثی والله بما وضعت و لیس الذکر کالانثی و انی سمیتها و انی اعیذها بک و ذریتها من الشیطان الرجیم» (سوره ال عمران، آیه 36).

«و چون دختر بزایید گفت: خدایا من دختر زاییدم. و خدا عالمتر است به آنچه زایید و پسر مثل دختر نیست و من آن را مریم نامیدم و او و ذریه اش را از شر شیطان به تو می سپارم».

در تفسیر این آیه آمده است: «... مادر مریم از آفاتی که ممکن بود مریم را تهدید کند ترسان بود و از اینرو این دعا را نمود» (مجمع البیان، جلد 4، صفحه 46).

و نیز آمده است: «درخواست مادر مریم از خداوند، برای حفظ همیشگی مریم و نسل او از شر شیطان است... و از استعمال فعل مضارع (اعیذ) دوام و استمرار استفاده شده است» (رهنما، جلد2، صفحه 407).

تفسیر نور برداشتهای زیبایی از همین آیه ارائه داده که قابل تأمل است. «... قبل از هر چیز به فکر سلامتی فرزند از شر شیطان باشید، تنها فرزندان بلافصل را درنظر نگیرید با دور اندیشی نسلهای بعدی را نیز درنظر داشته باشید، در پناه بردن به خدا فقط به فکر خودمان نباشیم و دیگران را نیز با خود همراه کنیم (انی اعیذها بک و ذریتها)، برای تأمین سعادت فرزند به تربیت خود متکی نباشید بلکه او را به خدا بسپارید چون توانایی های ما محدود و عوامل انحراف زیاداست» (قرائتی، تفسیر نور، جلد2، صفحه 55).

4- نقش فرشتگان در تربیت

فرشتگان اسبابی الهی و عوامل اساسی در تربیت انسان و یاورانی نیکو در راه رسیدن به خیر و کمال و سعادت حقیقی اند. انسان مسجود فرشتگان است و همه آنان مأمور یاوری انسان در جهت سیر به سوی کمال مطلقند. خدای سبحان از زبان فرشتگان این حقیقت را اعلام فرموده است: «نحنُ أولیاؤکم فی الحیاةِ الدّنیا و فی الاخرة» (سوره فصلت، آیه 31).«ما در زندگی این جهان و در آن جهان متولی امور شماییم».

فرشتگان موکلان امور و متولیان آدمیانند و واسطه فیض رسانی و رحمت و برکت و کرامت خداوند بر انسانند. آنان نگهبان آدمیان به سوی خیر و کمالند و هرکه خود را تحت ولایت الهی قرار دهد از یاری آنان بهره مند می شود. بیان امیر المؤمنین علی (ع): «انَّ مع کلِّ انسانٍ ملکین یحفظانه» (نهج البلاغه، حکمت 201). «با هر انسان دو فرشته است که او را می پایند».

یاری فرشتگان در تربیت مردمان به سوی کمال مطلق چنان است که امام علی (ع) آنجا که سخن از اهل ذکر آورده و آنان را توصیف نموده چنین فرموده است (نهج البلاغه، خطبه 222): 

«همانا یاد خدا را مردمانی است که آن یاد آنان را جایگزین زندگی -جهان فانی است. نه کسب و کار سرگرمشان ساخته، و نه خرید و فروش یاد خدا را از دل آنان انداخته. روزهای زندگانی را بدان می گذرانند، و نهی و منع خدا را –در آنچه حرام فرموده- به گوش بی خبران می خوانند. به قسط و عدالت فرمان می دهند و خود را بر اساس آن عمل می کنند، و از کار زشت باز می دارند، و خود از زشتکاری به کنارند. گویی دنیا را سپری کرده و به آخرت درند، و آنچه از پس دنیاست دیده اند... گرداگردشان فرشتگان، آدمیان آرامششان در جسم و جان، درهای آسمان به روی آنها گشاده، کرسیهای کرامت برایشان نهاده، آنجا که خدا از حالشان آگاه است و از کوششان خشنود و مقامشان نزد او محمود».

امیرمؤمنان علی (ع)، درباره تربیت والاترین آدمیان، یعنی سرور عالمیان حضرت ختمی مرتبت بدین حقیقت اشاره فرموده است:

«و لقد قرنَ اللّه به –صلّی الله و علیه و آله- من لدن أن کان فطیماً أعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم، و محاسن أخلاق العالم، لیلهُ و نهاره» (نهج البلاغه، خطبه 192).

«هنگامی که آن حضرت از شیر گرفته شد خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان را شب و روز همنشین او فرمود تا راههای بزرگواری را پیمود، و خویهای نیکوی جهان را فراهم نمود».

5- نقش لقمه حلال و حرام در تربیت

5-1-تأثیر مال حرام اعمال، دین و مروت مرتکب را می پوساند

قرآن کریم می فرماید: «سماعون للکذب أکلون للسحت...» (سوره مائده، آیه 42).

«گوش اینان خریدار دروغ و هوسشان خوردن مالی است که دین و مروتشان را تباه می کند» (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 5، صفحه 552).

علامه در تفسیر این آیه می فرماید: «عمل نادرستی که مرتکبش را ننگین می سازد "سحت" گفته می شود کانه اعمال، دین و مروت مرتکب را می پوشاند و به صورت پوسته ای در می آورد که باید دور ریخته شود و به همبن معنا است که در قرآن کریم فرموده: "اکالون للسحت" یعنی بسیار چیزهایی که دین آنان را می پوشاند... پس معلوم شد هر مالی که از راه حرام کسب شود سحت است».

همچنین در جای دیگر خداوند می فرماید: «... أکلهم السّحت لبئس ماکانوا یعلمون» (سوره مائده، آیه 62).

«... در رشوه خواریشان از یکدیگر پیشی می گیرند راستی چه اعمال بدی است که مرتکب می شوند» (علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، جلد 6، صفحه 36).

5-2- لقمه حرام در نهج البلاغه

حضرت علی (ع)، در نامه ای که به عثمان بن حنیف فرمودند: «... فما اشتبه علیک علمه فالفظه، وما أیقنت بطیب وجوهه فنل منه» (نهج البلاغه، نامه 45).

«پس آن غذایی که حلال و حرام بودنش را نمی دانی دور بیفکن، و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن» (ترجمه محمد دشتی).

در آخر خطبه 151 آمده است: «واتقوا مدارج الشیطان، و مهابط العدوان و لاتدخلوا بطونکم لعق الحرام فانکم یحین من حرم علیکم المعصیه، و سهل لکم سبل الطاعه» (نهج البلاغه، خطبه 151).

«اگر گرفتار شدن به دامهای شیطان و قرار گرفتن در وادی دشمنیها بپرهیزید، و لقمه های حرام به شکم خود راه ندهید، شما برابر دیدگان خداوندی قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه طاعت و بندگی را آسان فرمود» (ترجمه محمد دشتی).

5-3- مال حرام مانع هدایت و تربیت خوهد شد

امام حسین (ع)، در دومین سخنرانی خود در روز عاشورا این نکته را بیان فرمودند:

«ویلکم ما علیکم ان تنصتوا الی فتسمعوا قولی و انما ادعوکم الی سبیل الرشاد فمن اطاعنی کان من المرشدین و من المهلکینَ و کلکم عاص لامری غیرمستمع لقولی قد انخزلت عطیاتکم من الحرام و ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم» (نجمی، محمدصادق، سخنان حسین بن علی (ع) از مدینه تا کربلا، دفتر انتشارات اسلامی).

«وای بر شما چرا گوش فرامی دهید تا گفتارم را –که شما را به رشد سعادت فرا می خوانم- بشنوید هر کس از من پیروی کند خوشبخت و سعادتمند است و هرکس عصیان و مخالفت ورزد از هلاک شدگان است و همه شما عصیان و سرکشی نموده و با دستور من مخالفت می کنید که به گفتارم گوش فرا نمی دهید. آری، در اثر هدایای حرامی که بدست شما رسیده و در اثر غذاهای حرام و لقمه های غیرمشروعی که شکمهای شما را از آن انباشته شده است که خدای بر دلهای شما مهر زده است» (همان).

آری این است تأثیر لقه حرام که انسان را از قرار گرفتن در مسیر هدایت باز می دارد و مانع تربیت می شود.

نتیجه گیری

1- اولین و مهمترین مربی انسان خداوند است.

2- برای استفاده از تربیت الهی باید انسان خود گام بردارد.

3- بعضی از انسانها که تعداد آنها هم زیاد است کاری کرده اند که هیچ روش تربیتی نمی تواند آنها را هدایت کند.

4- ولایت شیطانها در آدمی تنها ولایت و قدرت بر فریب دادن او است به طوری که اگر از این راه توانستند کاری بکنند به دنبالش هر کار دیگری می کنند.

5- یکی از راههای مبارزه با شیطان پناه بردن به خداوند است چراکه مکر شیطان در مقابل مشیت الهی بسیار ناچیز است.

6- یکی دیگر از راههای مبارزه با شیطان دعا کردن است.

7- قبل از هر چیزی فکر سلامتی فرزند از شر شیطان باشیم و برای او دعا کنیم.

8- برای تأمین سعادت فرزند فقط به تربیت خود متکی نباشیم بلکه او را به خدا بسپاریم چون تواناییهای ما محدود و عوامل انحراف زیاد است.

9- در صورت لزوم ملائکه مستقیماً به کمک ما می آیند.

10- ما می توانیم فرزندانی شایسته را با دعا از خداوند بگیریم.

11- ما می توانیم نسلی پاک را با دعا از خداوند بگیریم.

12- دعا می تواند جامعه را تربیت کند و انسان ساز است.

13- خوردن لقمه حرام اعمال مارا می پوساند و از بین می برد.

14-لقمه حرام یک مانع بزرگ برای تربیت است.

15- یکی از راههایی که شیطان بر انسان مسلط می شود خوردن لقمه حرام است.

16- برای رهایی از دامهای شیطان باید لقمه حلال خورد و از حرام پرهیزد کرد.

17- تأثیر لقمه حلال و حرام تا آنجاست که اندیشه های مارا تحت تأثیر قرار می دهد.

منابع

- قرآن کریم

- نهج البلاغه

- امام خمینی (ره)، تفسیر سوره حمد، دفتر انتشارات اسلامی قم.

- بانوی اصفهانی، تفسیر مخزن العرفان، (10 جلد)، جلد 2.

- تفسیر عاملی، جلد 1.

- دلشاد تهرانی، مصطفی، سیری در تربیت اسلامی.

- دلشاد تهرانی، مصطفی، ماه پرور، چاپ اول، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

- رهنما، زین العابدین، رهنما، 4 جلد، جلد دوم.

- طبرسی، شیخ ابوعلی الفضل بن الحسن، تفسیر مجمع البیان، (م 548 ق)، 27 جلد، مترجمان ابراهیم میرباقری، احمد بهشتی، حاج شیخ محمد رازي، سید هاشم رسولی محلاتی، حاج شیخ علی صحت، حاج شیخ علی کاظمی، محمد مفتح، ضیاءالدین نجفی، حاج شیخ حسین نوری. جلد چهارم.

- طیب، سیدعبدالحسین، اطیب البیان، (م 1411 ق. 14 جلد)، جلد 4.

- علامه طباطبایی، تفسیر المیزان.

- قرائتی، محسن، تفسیر نور، دو جلد، جلد 1 و 2.

- کانت، امانوئل، تعلیم و تربیت، ترجمه غلامحسین شکوهی، چاپ دوم، انتشارات دانشگاه تهران.

- مطهری، مرتضی، امدادهای غیبی در زندگی بشر، چاپ نهم، انتشارات صدرا.

- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، 27 جلد، جلد 3 و 6.

- میرزاخسروانی، شاهزاده علیرضا، تفسیر خسروی، 8 جلد، جلد 5.

- نقیب زاده، میرعبدالحسین، درآمدی به فلسفه.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا