هوالحق

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید

که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید

جای خالی شکیبی به کسی باید داد

آنکه بر شهر طبس دادرسی می آید

دیگران هر چه که کردند تمامی رفتند

عاشقی شاد و دلیری طبسی می آید

دشمنش ریخت بسی خار عبس بر سر راه

همچو موسی به امید قَبَسی می آید

بار الها دل غمدیده ما روشن کن

تا که از حنجره ما نفسی می آید

حال یک بار دگر غلغله بر پا گردد

خبر فتح،  برای قفسی می آید

گفت محمود که آرام بمانید و خموش

باز انگار صدای جرسی می آید

محمود کاظم زاده

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا