تکرار ماجرای سعيده پورآقايي و ترانه موسوي در سوریه + فیلم

شواهد نشان می‎دهد که سناریوها و نقشه‎های غرب برای اجرای کودتای نرم در کشورهای مختلف به یک شیوه طراحی شده است به نحوی که پس از اجرای پروژه ناکام کشته سازی در فتنه امریکایی- انگلیسی 88 در ایران، جریان فتنه در سوریه هم به این شیوه دست زده است. این در حالی است که این پروژه همچون پروژه دروغین مرگ ترانه موسوی در فتنه 88، از سوی رسانه‎های سوریه افشا شده است.

به گزارش رجانیوز درپی انتشار خبری از سوی رسانه های غربی و برخی رسانه های وابسته منطقه درباره مرگ دلخراش یک دختر سوری، تلویزیون سوریه در مصاحبه ای با این دختر، از سناریوی ساختگی این رسانه ها برای تحریک افکار عمومی، پرده برداشت.

العالم در گزارشی از این ماجرا می‎نویسد: رسانه های غربی و برخی رسانه های وابسته در منطقه ماه گذشته از قتل دختری به نام "زینب الحصنی" 18 ساله خبر دادند که خانواده اش گفته اند جسد او را در سردخانه یافته اند.

عفو بین الملل نیز به استناد برخی گزارش‌ها، تاکید کرد که دست‌های این دختر قطع شده و قاتلان، او را سلاخی کرده اند.

با انتشار این خبر که هدف اصلی آن تحریک افکار عمومی در سوریه و تشویق مردم برای پیوستن به آشوبها و اعتراضات صورت گرفت؛ تلویزون سوریه دیروز گزارشی را در این باره منتشر کرد.

در این گزارش، "زینب الحصنی" با نشان دادن کارت شناسایی خود، به گزارشگر تلویزیون تاکید می کند که همچنان زنده است.

الحصنی خاطرنشان کرد: امروز نزد پلیس رفتم تا واقعیت را بگویم؛ من برخلاف اظهارات شبکه های ماهواره ای زنده هستم.

 

سناريوي كشته‌سازي دو سال قبل نيز در جريان فتنه 88 ايران تست شد كه پيگيري‌هاي امنيتي روشن كرد كه ماجرا در مورد افرادي به‌نام ترانه موسوي و سعيده پورآقايي كه ادعا مي‌شد كشته شده‌اند، اساساً شكل ديگري دارد.

در ماجراي ترانه موسوي، ادعاي ربودن دختري به اين نام،‌ شكنجه، تجاوز و سوزاندن آن مطرح شد و مهدي كروبي نيز در نامه خود به رئيس قوه قضائيه در بخشي از ادعاهاي بي‌پايه خود به اين موضوع نيز اشاره كرد.

اما 19 مرداد 88 بخش خبري 20:30 گزارشی پخش کرد که طی آن واقعیاتی در مورد ترانه موسوی مورد توجه قرار گرفته بود. در این گزارش توضیح داده شده بود که با توجه به آمار موجود تنها سه نفر با نام ترانه موسوی وجود دارند. این گزارش به سراغ یکی از این سه نفر و تنها کسی که می توانست مصداق این خیال پردازی ها باشد، رفته بود و با خانواده ترانه موسوی مصاحبه ای ترتیب داده بود.

جريان فتنه هیچ گاه نتوانست ادعاهای خود و خیال بافی هایشان را ثابت کند و اصلا حتی درصدد اثبات هم برنیامد. تنها نقشی که مدعیان تجاوز برای خود در نظر گرفته بودند طرح برخی موارد غیر مستند در افکار عمومی و شایعه سازی در سطح کشور و جهان علیه نظام بود.

در ماجراي سعيده پورآقايي كه بعداً‌ معلوم شد از خانه فرار كرده بوده، حتي مجلس ختمي نيز براي وي گرفته شد و ميرحسين موسوي نيز در اين مجلس شركت كرد و سايت فراكسيون اقليت مجلس نيز نوشت:  «همزمان با انتشار خبر کشته شدن فردی با نام سعیده پورآقایی (آمایی) دختر جوانی که عنوان می‌شود اکنون پیکر او در یکی از قبور گمنام قطعه 302 بهشت زهرا دفن شده است، فردی با ارسال یادداشتی برای فراکسیون خط امام(ره) مجلس به روایتی از زندگی و بازداشت سعیده پرداخت.»

این سایت خبری که تصویر اعلامیه سعیده پورآقایی را هم منتشر کرده بود، همچنین افزود:«دیروز مراسم ختم سعیده بود.مراسم ختم که نه! مادرش بود و چند نفر از اعضای خانواده و مهندس میر حسین موسوی و البته فضایی از غم و اندوه و بهت و حیرت. سعیده برای همراهی با جنبش سبز فقط به پشت بام خانه‌اش می رفت نه برانداز بود و نه مخملی فقط الله اکبر می‌گفت. تا اینکه شبی آمدند سه زن و دو مرد بودند او را بردند، برای همیشه!»

کمی که گذشت تردیدها دامان مدعیان ماجرا را هم گرفت. سایت نوروز طی مطلبی نوشت:«پایگاه اطلاع رسانی نوروز به اطلاعات تازه‏ای در خصوص خانم سعیده پورآقایی که مراسم ختم وی چند روز قبل برگزار گردید به دست آورده است. از آنجا که نقاط مجهولی در خصوص نامبرده مشخص و مبرهن شده است که نوروز از اظهار نظر درباره آن هنوز معذور هست، در حال حاضر برای جلوگیری از هرگونه پیشداوری و قضاوت عجولانه از انتشار این اطلاعات جلوگیری می کند و به همین دلیل تمام اخبار درج شده در خصوص این شخص را از سایت خود حذف کرده تا تمامی جوانب و حاشیه های این مسئله برای دست اندرکاران این سایت روشن گردد!»

چندی بعد گزارش کمیته سه نفره ای که مسول رسیدگی به این دست مسائل بود، منتشر شد. در این گزارش در خصوص سعیده پورآقایی از قول مهدی کروبی آمده بود:«این خانم فرزند شهید است و چند نفر از اعضاء خانواده او شهید شده‌اند و از طرفداران آقای موسوی بودند که با مادرش شبانه تکبیر می‌گفتند آمده‌اند او را در منزل دستگیر کرده‌اند و سپس او را مورد ضرب و شتم قرار داده‌اند و پس از چند روز جنازه او را که بخشی از قسمت پایین بدن او با اسید سوخته بوده مخفیانه به خاک سپرده‌اند. افراد آقاي میرحسین به منزل او رفته‌اند و شنیده‌ام آقاي میرحسین موسوی در جلسه ختم او شرکت کرده است و من هم قرار بود به منزل آنها بروم که فرصت نشد و فرزندم به سراغ آنها رفت.»

گزارش کمیته سه نفره می افزود:«از آقای کروبی سؤال شد آیا آنچه در مورد این چند نفر شنیده‌اید برای شما اطمینان حاصل شده که این افراد را در درگیری‌ها و آشوب‌های بعد از انتخابات دستگیر و مورد ضرب و شتم و احیاناً تجاوز جنسی قرار داده‌‌اند؟ آقاي کروبی پاسخ داد: نه. من اطمینان ندارم و اینها شنیده‌های من است ولی چون در انتخابات معترض بودم و ذهنیتی داشتم لذا هر کسی ادعایی داشت به سراغ او می‌رفتیم و یا آنها را دعوت می‌کردیم و با آنها صحبت می‌کردیم.»

در این گزارش در خصوص سعیده پورآقایی آمده بود:«۱ - پدر وی شهید نبوده و چند سال پیش فوت کرده واصولاً (س – پ) تنها فرزند خانواده نیست و دختر شهید هم نمی‌باشد. ۲- مشارالیها با مادرش اختلاف داشته و از سال ۸۶ تاکنون ۶ مورد از منزل فراری شده و هر بار مادرش برای پیدا کردن او به مراکز انتظامی مراجعه داشته است و در مواردی پس از روزهایی به منزل برگشته و در چند مورد هم توسط مأمورین انتظامی با پسر و دختر دیگر دستگیر و زندانی و یا تحویل مادرش شده است.»

چندی بعد بود که بالاخره سعیده پورآقایی پیدا شد. او ماجرای خود را این گونه روایت کرد:«روز 13 تیر از خانه بیرون رفتم. چون در قفل بود و مادرم ممانعت می‌کرد از تراس پریدم و پایم شکست، وقتی رفتم بیرون در راه با فردی آشنا شدم، خیلی حالم بد بود و بدنم زخمی شده بود من را به بیمارستان بردند و حدود دو ماه در خانه ایشان بستری بودم و از من پرستاری کردند.در این مدت یک بار یکی از افراد آن خانه بود به من گفت که عکس من را به عنوان کسی که در تظاهرات کشته شده در سایت‌ها زده‌اند.»

سعیده در پاسخ به این سؤال گزارشگر که آیا در این مدت هیچوقت نخواستند او را به خانه برگردانند؟ گفت:«بله، سؤال می‌ کردند اما من چیزی نمی‌گفتم و چون حالم بد بود، می‌ترسیدم مادرم مرا اینطور ببیند حالش بد شود، چون بیمار هم هستند. اما وقتی که در سایت‌ها آنطور خبر دادند خیلی تعجب کردم و اصلاً باورم نمی شد.»

او ادامه داد: «حتی اگر می‌خواستم برگردم، با شنیدن این شرایط می ترسیدم،چ ون من که زنده بودم ترسیدم برگردم و واقعاً بلایی سرم بیاورند.»

شنیدن ماجرا اما از زبان مادر سعیده توجه بیشتری به خود جلب می کند:‌«حدود یک ماه و نیم از غیبت سعیده گذشته بود، در تماس تلفنی که خود را معرفی نمی‌کردند گفتند دخترت را کشته‌اند، من گریه زاری می‌کردم و آنها قطع می‌کردند بدون آنکه نام خود را بگویند و فقط می‌دانم مرد بود. چند روز بعد زنگ زدند و گفتند حتماً ختم بگیرید. من هم تصمیم گرفتم مراسم را برگزار کنم چون با این شرایط همه دوستان و آشنایان تماس می‌گرفتند و می پرسیدند سعیده کجاست؟ نمی‌دانستم تا کجا می‌‌خواهم موضوع را کش بدهم، حتی دو بار نه اینکه بخواهم جلب توجه کنم اما به مرز خودکشی رسیدم.»

مادر سعیده می‌گوید:‌»در مجلس ختم دوستان و آشنا‌ها بودند اما پس از اتمام قرائت قرآن ورود مهندس میرحسین
موسوی را خیر مقدم گفتند، برایم جای تعجب داشت که ایشان از کجا خبر دارد، پیغام دادند که من بروم که آقای موسوی می‌خواهد تسلیت بگوید البته من نرفتم و گفتم حالم خوب نیست.»

او همچنین از سه آقا و یک خانم سخن می گوید که از طرف ستاد انتخاباتی آقای کروبی و برای کمک و پشتیبانی از آنها به درب خانه شان آمده اند:«پرسیدم آدرس ما را از کجا آورده‌اند گفتند پیدا کردن آدرس منزل شما برای ما کاری ندارد. گفتند که دخترتان را کشته‌اند یا در قطعه 302 دفن کرده‌اند یا در گور دسته جمعی. گفتم شما از کجا می‌دانید، من مطمئن نیستم. گفتند ما مطمئن هستیم. همانجا تکذیب کردم و گفتم دخترم نارسایی قلبی و عارضه کلیوی داشته، گفتند دروغ است نمی‌دانیم شما از چه می‌ترسید و پیگیری نمی‌کنید.»

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا