بعد از رویکارآمدن دولت تدبیر و امید در سال ٩٢، حسن روحانی برای تحققبخشیدن به بخشی از شعارهایش، یک دستیار ویژه در امور اقوام و اقلیتهای دینی و مذهبی برای خود در نظر گرفت و حجتالاسلام علی یونسی را به این سمت گمارد. یونسی که در دوران اصلاحات صدارت بر وزارت اطلاعات را بر عهده داشت، کاری دشوار را آغاز کرد. چهار سالی که به نظر می رسد برای او با مشکلات بسیاری همراه بوده و در این مصاحبه عنوان میکند که قصد واگذاری این سمت را دارد. او میگوید تلاش خود را در تمام این چهار سال انجام داده است و مهمترین دستاورد خود را جاانداختن این گفتمان میداند که در آن به مطالبات اقوام و اقلیتها با رویکرد وحدت و هویت ملی، توجه جدی ميشود. یونسی میگوید از اینکه رقبای دولت نیز تلاش میکنند این گفتمان را جذب کنند، خوشحال است چون آنها هم مطالبهگر شدهاند. او همچنین معتقد است مطالبات در حوزه قومی و اقلیتها با نهادینهشدن «حقوق شهروندی» حل میشود. حجتالاسلام علی یونسی در این مصاحبه از دوران چهارساله دستیاری ویژه و مشکلات و مصائب آن میگوید.
چه چیزی آقای روحانی را به اینجا رساند که در دولت خود سمت دستیاری ویژه در امور اقلیتها و مذاهب ایجاد کند؟
موضوع اصلی سابقه ذهنی ایشان بود. در دورانی که آقای روحانی دبیر شورایعالی امنیت بودند، به طور طبیعی ذهنشان نسبت به مسائل اساسی حساس شده بود. به صورت بالقوه فرصتها و تهدیدهایی در جامعه داریم که اینها گاهی به هم گره خورده است؛ بهطوریکه اگر درست استفاده و مدیریت شود به فرصت و چنانچه درست استفاده نشود به تهدید تبدیل میشود.
بیشترین تهدیدی که در این حوزه حس میشود چیست؟
برای مثال جوانبودن جمعیت کشور؛ یعنی اگر از این انرژی خوب استفاده کنیم و هدایت و مدیریت داشته باشیم، فرصت است و اگر غفلت کنیم، ممکن است به یک تهدید تبدیل شود. مسائل مذهبی و دینی هم همینطور؛ اقشار اگر خوب مدیریت نشوند، ممکن است به یک بحران جدی تبدیل شوند. متأسفانه بحرانها در فعالکردن سایر بحرانهای پنهان هم تأثیرگذار هستند. جامعه گسلهایی دارد. انرژیاي که در دل این گسلها وجود دارد ذخیرهای است برای آینده، اگرچه الان از آن استفاده نمیکنیم.
یعنی شما میگویید در جامعه ایران گسلهایی وجود دارد؟
من مایل نیستم تعبیر گسل را درباره اقوام به کار ببرم. این تعبیر ناقص و تحریکآمیزی است. باید با مسامحه زیاد آن را به کار ببریم. بالاخره به صورت طبیعی تفاوتهایی وجود دارد در عین اینکه اشتراکات زیادی هم دارند؛ از جمله فرهنگ، تاریخ و هویت. مثلا تفاوتی که بلوچها با کردها یا گیلانیها با مازندرانیها دارند. به تعبیر قرآن این تفاوتها، همه آیات و نشانههای خداوند هستند، امام خمینی (ره) هم این تفاوتها را ذخیره و رهبر معظم انقلاب آنها را فرصت نامیدهاند. اما این تفاوتها ممکن است گاهی تبدیل به یک تهدید شوند، آقای روحانی ذهنشان به این مسائل حساس است. در انتخابات ٩٢ من پیشنهاد دادم این مسئولیت را بر عهده بگیرم و همه اعضای ستاد هم استقبال کردند.
عنوانش در ابتدا چه بود؟
همین اقوام و مذاهب، چیز دیگری نبود. من بنا به رابطه خوبی که در دوران وزارتم در اطلاعات با اینها داشتم و نیز رفاقت با خیلی از سران عشایر، اقوام و روحانیون اهل سنت و حسن ظن و اعتمادی که آنها به من داشتند، سعی کردم از این رابطه برای امنیت کشور استفاده کنم. این رابطه خیلی مؤثر بود و ارتباط خیلی خوبی با روحانیون، مولویها و سران و اقوام پیدا کردم و از آن برای امنیت کشور حداکثر استفاده را بردیم.
فکر میکردید یک روحانی شیعه بیشتر رأی را بین اهل سنت ایران بیاورد؟
شاید من اولین کسی بودم که اعلام کردم حسن روحانی برنده قطعی است. دو چیز باعث شد آقای روحانی بیشترین رأی را بین اقلیتها کسب کنند؛ یکی گفتمان خود آقای روحانی بود. ایشان موفق نشدند به همه استانها مسافرت کنند، ولی همه پیام او را دریافت کردند. گفتمان ایشان، گفتمان حقوق شهروندی بود و این برای اقوام ایرانی بسیار گفتمان مقبول و دلچسبی بود. روحانی میدانست رعایت حقوق شهروندی نقش اساسی در وحدت و انسجام ملی دارد. عامل دوم هم حمایت جدی مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و آقای خاتمی و سایر چهرههای اصلاحطلب و معتدل بود، چهرههایی مثل آقای ناطق نوری که چهرهای اصولگرا و معتدل است.
با توجه به سابقهای که داشتید، پيشبيني میشد به وزارت اطلاعات بروید، اما دستيار حسن روحانی در امور اقوام و اقلیتها شدید.
آقای روحانی در کوران و شور و حال انتخابات بیانیهای معروف به «بیانیه اقوام» صادر کردند. این بیانیه پیشنهاد جمعی از نخبگان اقوام بود که مورد تأیید آقای دکتر روحانی قرار گرفت و امضا شد. من در میانههای کار متوجه تحریر این بیانیه پیشنهادی شدم که البته به این شکل هم موافق نبودم.
چرا؟
برای اینکه در آن بیانیه وعدههای خیلی سنگینی دادند که همه آنها را با توجه به شرایط کشور عملی نمیدانستم. معتقد بودم رئیسجمهور نباید تعهدی بدهد که نتواند به همه بخشهای آن، عمل کند. تلاش هم کردم که امضا نشود، ولی در نهایت ایشان متقاعد شدند امضا کردند و منتشر شد. بههرحال فکر میکنم آقای روحانی در راستای تحقق وعدههایی که به اقوام داده بود، این نهاد جدید را ایجاد کردند. دستیاری از نظر جایگاه، به رئیسجمهور نزدیک است و معنای آن این است که کارهای رئیسجمهور را باید انجام دهد و مافوق همه نهادها، سازمانها و وزارتخانههاست، ولی چون قبلا هیچ ساختاری برای آن وضع نشده و شرح وظایفی نداشت و بودجهای برای آن مشخص نشده بود، فقط به این جایگاه اکتفا شد و در همین حد ماند. من از همین دستخط ریاستجمهوری باید استفاده میکردم و میدانستم که دو جریان شدیدا با من مخالفت خواهند کرد؛ البته بعدا مشخص شد که مخالفت خیلی بیشتر از آن چیزی است که پیشبینی میکردم. مطمئن بودم که در بین رقبای دولت و همچنین در بدنه اجرائی دولت، مخالفان زیادی خواهم داشت و احساس میکنند این تشکیلات به نوعی در کار آنها دخالت خواهد کرد. دامنه مخالفتها خیلی وسیعتر شد و مسئله را به حوزههای علمیه، صداوسیما و دستگاه قضائی کشاندند. این مخالفتها اگرچه از جهاتی به ضرر من بود و مشکلات و محدودیتهایی ایجاد کرد، ولی یک فایده بزرگ داشت و آن این بود که همه اقلیتها و اقوام متوجه جایگاه این نهاد شدند و فهمیدند دولت برای رعایت حقوق آنها خیلی جدی است و شخص رئیسجمهور برخلاف همه مخالفتها این کار را انجام داده است. این مخالفتها پتانسیل احساسی را افزایش داد و آنها همچنان به عنوان بخش زیادی از حامیان دولت باقی ماندند.
فکر میکنم این مخالفتها از یک جایی به بعد شما را خیلی محتاط کرد
درست است. من چارهای نداشتم. وقتی سازمان و تشکیلاتی نداشتم، باید با ارائه یک گفتوگو و ادبیات خاص و ویژه جدید جلب توجه میکردم. احساس کردم باید خودم وارد و فدا شوم تا بتوانم همه آن کاستیها را خودم برعهده بگیرم. جهت دیگر تکیهام به مؤلفههای فراقومی بود و به این دلیل بود که توجه بیشازحد به مسائل قومی چه بسا به واگراییهای قومی منجر شود یا به دست رقیبان و مخالفان بهانه بدهد. ما معتقد بودیم برای مدیریت این شکافها و گسلها و اقلیتها آمدهایم، نه برای تحریک آنها و ناچار بودیم و اعتقاد هم داشتیم که باید به مؤلفههای انسجام ملی و نیز مؤلفههای چسبندگی و وحدت ملی بیشتر توجه کنیم. در این راستا بود که ما بیش از هر چیزی به مسئله تقریب توجه کردیم؛ توجه بیشازحد به این مسئله سبب شد بسیاری نگران باشند که ما درصدد تقویت بیشازحد اهل سنت و تضعیف شیعه هستیم. هجمه سنگینی متوجه ما شد؛ اما ما درصدد وحدت و انسجام بودیم. این مسائلی است که من تابهحال جایی نگفتهام. مسئله تقریب مسئلهای است که امام راحل و مقام معظم رهبری هم خیلی به آن توجه داشتند. وقتی این مسائل را با عبارات و تعابیر جدیدی مطرح کردیم، سبب شد من مورد هجوم قرار بگیرم که دولت را هم تحت تأثیر قرار داد. انتظار داشتیم نهادهایی که برای تقریب ایجاد شدهاند به کمک من بیایند که نهتنها کمک نکردند، بلکه علیه من وارد عمل شدند یا سکوت کردند. دیگر اینکه من باید به ارزشهای فراقومی توجه میکردم تا نشان دهم ما هدف بزرگتری را دنبال میکنیم. باید به مسئله ایرانشناسی و هویت ملی، به تاریخ و ارزشها و فرهنگ ایرانی توجه میکردیم. اینجا بود که من باید شخصیت محبوبی مثل کوروش را مطرح میکردم. کوروش شخصیتی است که همه ایرانیان او را دوست دارند و در دنیا هیچ جهانگشای محبوب و خالصی مثل کوروش نداریم؛ در حدی که بزرگانی مثل علامه طباطبایی و آیتالله مکارمشیرازی او را پیغمبر میدانند.
سندی دارید که آیتالله مکارم این را بیان کردهاند؟
بله، ایشان در تفسیر نمونه، ۱۲ دلیل آوردهاند و همچنین علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و شخصیت بزرگی مانند فتحالله مجتبایی که استاد برجسته تاریخ ادیان و از مفاخر ایران هستند به این موضوع اشاره کردهاند. این باعث شد هجوم شدیدی به من شود که چرا آنقدر کوروش را مطرح میکنید. در همین زمان بود که من «شیر و خورشید» را هم مطرح کردم. به غلط گفتند که فلانی گفته است طرح شیر و خورشید را به جای پرچم ایران قرار دهند که این از دروغهایی بود که به من نسبت دادند. در صورتی که من این را درباره «هلال احمر» گفتم. گفتم هلال احمر یک نماد غیراسلامی است و حتی عربی هم نیست، بلکه یک نماد عثمانی است؛ درحالیکه شیر و خورشید بدون تاج، یک نماد اسلامی و ایرانی و شیعی است. ما همچنان در سازمان ملل این نماد را به نام خود ثبتکرده داریم.
شمامیدانید که ما در ابتدای انقلاب، هلال احمر را جایگزین شیر و خورشید کردیم و حتی اسم خیابان شیر و خورشید را هم عوض کردیم. دراینباره چه نظری دارید؟
طبیعی بود که فضای بهشدت انقلابی آن زمان به دلیل اینکه تاج بالای شیر و خورشید بود این اشتباه و توهم را ایجاد کرد که این یک نماد شاهی است؛ درحالیکه این نماد قبل از پهلوی و حداقل در زمان صفویه هم بوده است. خورشید مِهر از قبل بوده و مِهر از گذشته یک نماد ایرانی است. مهرپرستی به عنوان یک آیین عرفانی و معنوی است، نه آتشپرستی.
ولی به نظر میرسد دولت، اصلا ارادهای در اینباره نداشت.
یک بار آقای دکتر کمال خرازی به من گفت ای کاش شما این حرف را نمیزدید و شخص دیگری این موضوع را مطرح میکرد. نظر آقای خرازی این بود که چون شما گفتید، موضوع سیاسی شد؛ درحالیکه آقای حدادعادل هم برای اینکه این نماد را بر سردر مجلس شورای ملی نصب کنند، تلاش زیادی کرد تا یک مدتی هم بود، اما برداشتند. این از جمله آسیبهای ماست که با آن روبهرو هستیم؛ مثلا آنهایی که به سفارت عربستان حمله کردند شاید همه آنها نیتشان و برداشت شخصیشان نسبت به مسائل لزوما بد نبود اما این اتفاق زمانی افتاد که شیخ نمر، روحانی شیعه عربستان، مظلومانه توسط حکومت سعودی اعدام و شهید شد، ولی حمله به سفارت عربستان در تهران باعث شد خون شیخ نمر عملا پایمال شود و رابطه دو کشور ایران و عربستان قطع شده و به تیرگی بگراید. به نمونه دیگری هم اگر بخواهیم اشاره کنیم این است که ما در نامگذاری اسامی خیلی از خیابانها هم همین مشکل را داریم. برخی از خیابانهای ما اسامی افرادی است که با تمام معیارهای ما تناسب ندارند و منطبق نیستند و بعضا برخی از این افراد، اندیشههای تند و افراطی داشتهاند و داریم هزینه سنگینی برای آنها میدهیم. من هیچ وقت فراموش نمیکنم «مرسی» رئیسجمهور مصر که قبل از برکناری از سوی نظامیان، به ایران آمد، با کمال بیادبی حاضر نشد به خدمت رهبری برود. این در حالی است که رهبر یک ابرقدرت مثل روسیه با افتخار میآید خدمت رهبری بدون اینکه رهبری یک قدم به استقبال او رفته باشد. ما در مسئله شیر و خورشید داریم با اسرائیل میجنگیم، اسرائیل نمیخواهد نماد شیر و خورشید، در سازمان ملل باشد یا ماجرای هولوکاست که احمدینژاد مطرح کرد فقط به نفع اسرائیل تمام شد. احمدینژاد با طرح این مسئله در سازمان ملل کلی به اسرائیل خدمت و به منافع ملی خودمان ضرر وارد کرد و ما همچنان داریم هزینه آن را میدهیم.
به نظر ميرسد شما یک حرفی میزنید، اما دنباله آن گرفته نمیشود.
بله، میخواهم بگویم اگر ما تا حدودی محافظهکار شدیم، به خاطر همین مسائل بود. ما در این رابطه به دادگاه هم رفتیم و بازخواست هم شدیم، هرچند دادگاه حرفها و استدلالهای من را قبول کرد.
در آن دادگاه که اشاره کردید، چه اتهامی به شما وارد کردند؟
گفتند چرا گفتید شیر و خورشید یک نماد ایرانی - اسلامی است؛ درحالیکه نماد پهلوی بوده است. گفتند که شما بر خلاف نظر امام راحل سخن گفتید.
شما چه استدلالی آوردید؟
من گفتم اولا مخالفت با نظر امام یا با نظر رهبری در حوزه نظر و علم جرم نیست، بلکه جزء مزیتها و محاسن ماست، اصلا تربیت حوزوی و اسلامی ما این است که در مباحث نظری نظر بدهیم. ثانیا آن چیزی که امام فرمودند به آثار طاغوتی برمیگردد و منظورشان تاج بود، نه شیر و خورشید. دراینباره حجتالاسلام اشراقی خیلی به من گله کردند. گروههای تندرو که در مجلس بودند گفتند من، یعنی یونسی، برخلاف نظر امام، از شیر و خورشید حمایت کرده و گفتهام که شیر و خورشید باید جایگزین پرچم ایران شود. در نهایت دفاعیات من در دادگاه پذيرفته شد.
مهمترین دستاوردتان را چه میدانید؟
مهمترین دستاورد من این بود که توانستم این گفتمان را جا بیندازم؛ گفتمانی که در آن به مطالبات اقوام و اقلیتها به عنوان یک شهروند مانند سایر ایرانیان، با رویکرد وحدت و انسجام ملی و هویت ملی، توجه جدی مطابق قانون اساسی شود و اگر تهدیدی هست تبدیل به فرصت شود.
فکر نمیکنید در غياب شما آن گفتمان هم دیگر وجود نداشته باشد؟
نه چون قائم به شخص من نیست.
ما فکر میکنیم هست؛ یعنی اگر شما نباشید احتمالا تمام میشود.
از اینکه رقبای دولت و مخالفان من تلاش میکنند این گفتمان را جذب کنند خوشحال هستم به این معنا که آنان پذیرفتند که این گفتمان مؤثر است. آنها هم مطالبهگر شدند و سازمانهای دولتی هم بهشدت روی این مسئله حساس شدند. کار دیگر دولت که باید آن را هم به پایان برسانیم بحث «حقوق شهروندی» است. دولت باید حقوق شهروندی را نهادینه و نهادسازی کند. این عمده مطالبات، در حوزه قومی و اقلیتها وجود دارد که با نهادینهشدن حقوق شهروندی حل میشود. اما درعینحال نگرانیهایی در آنجا باقی میماند که با نصب یک اهل سنت در کنار رئیسجمهور به عنوان مشاور یا معاون همه این توقعات برآورده خواهد شد.
یعنی معتقدید باید برای این حوزه یک معاونت ایجاد شود؟
فرقی نمیکند؛ مهم نهاد و شخص مسئول آن است که اهل سنت باشد.
به نظر ميرسد میخواهید این دستیاری را رها کنید، درست است؟
بله، همینطور است.
فکر میکنم در این چهار سال خیلی اذیت شدید
آنچه رسالت من بوده است، به نظرم انجام شده است.
فکر نمیکنید اگر شما نباشید، این سمت منحل شود؟
نه. به شرطی که فردی از اهل سنت یا متعلق به یکی از اقوام بزرگ ایران که اهل سنت هم باشد در جایگاه مشاور یا معاونت رئیسجمهور قرار گیرد.
مشاور بدون سمت که نمیشود، قدرتی ندارد.
مشاور اهمیتش در این است که در همه چیز میتواند نظر بدهد، محدود نیست و بستگی به جایگاه او نزد رئیسجمهور دارد.
شخص خاصی مدنظر شماست؟
افراد زیادی هستند.
چه عنوانی خواهد داشت؟
مثلا معاونت حقوق شهروندی. اگر برای حقوق شهروندی فردی را از یکی از اقوام بزرگ ایران در آنجا قرار دهند، خودبهخود این مسائل هم حل میشود.
مسئله چالشبرانگیز دیگر، آموزش زبان مادری است که مخالفان و موافقانی دارد و هر کدام استدلالهای خودشان را بیان میکنند. دراینباره نظرتان چیست؟
مسئله زبان به عنوان یکی از مسائلی است که دولت باید در حوزههای قومی مورد توجه قرار دهد. البته کارهایی هم هست که اگر انجام نشود، ممکن است رنگ قومی به خود بگیرد؛ مثل رفع محرومیتهایی که در مناطق پیرامونی کشور وجود دارد. این محرومیتها به قوم و مذهب خاصی ارتباط ندارد؛ برای مثال ایلام و خوزستان بیشترین محرومیت را دارند که البته در سیستانوبلوچستان و کردستان هم محرومیت وجود دارد. دولت باید این بهانه را از قومگرایان بگیرد و برای رفع محرومیت اقدام کند. در کشور مطالباتی هست که اگر توجه نکنیم ابتدا قومی و کمکم به مشکلات امنیتی تبدیل میشود. دشمنان سعی میکنند از این فرصت استفاده کرده و اینگونه القا کنند که چون اینها، مثلا قوم بلوچ یا کُرد هستند، دولت و حاکمیت نمیخواهد به آنها کمک کند و در نتیجه با این شیوه تبلیغاتی میان مردم و دولت، اختلاف ایجاد کنند که ازنظر من، این میتواند خطرآفرین باشد. از آن سو مطالبات فرهنگی و اجتماعی وجود دارد که دولت باید با شهامت و جرئت بیشتری حضور داشته باشد، در اینجا سرمایهگذاری زیادی احتیاج نیست، ولی عزم ملی و جرئت و شهامت میخواهد.
دولت دقیقا چه کاری میتواند انجام دهد؟
مثلا وقتی مقام معظم رهبری به کردستان سفر کردند، گفتند اینجا یک استان فرهنگی است. این خیلی مهم است؛ چراکه تا به حال میگفتیم مثلا شیراز استان فرهنگی است. این شناخت عظیم رهبری از کُردها را نشان میداد، کردها واقعا مردمی فرهنگی هستند و به عنوان نمونه در حوزه هنر، بهترین هنرمندان از آن مناطق برخاستهاند. اگر به آنها توجه شود، میتوانند در اعتلای فرهنگ ملی نقش مؤثری بازی کنند. آنها باید در همه زمینهها بدرخشند و فقط یک شهرام ناظری نداشته باشند که به عنوان شوالیه ایرانی مطرح باشد. ما باید آنجا را به عنوان استان فرهنگی معرفی کنیم نه استان تروریستها، این دیدگاه را سازمانهای اجرائی ندارند. رهبری در سفرشان حدود یک هفته آنجا ماندند و با مردم صحبت کردند و در کنار آنها بودند. ما باید با این شیوه و روش، مسائل را حل کنیم. در منطقه هم باید قبول کنیم که هر جا کُردی هست، یعنی یک ایرانی است. پایه اصلی هویت ملی ما کُردها و آذریها هستند. ما در اینجا بیشتر نیاز به سرمایهگذاری معنوی داریم و نه پول. آموزش زبان و موسیقی آنها در راستای همین سرمایهگذاری معنوی است. بلوچها قدیمیترین قوم ایران هستند زبان آنها هم زبان ایرانی است؛ درحالیکه در گذشته نمادهای فرهنگی ملی ما مثل نوروز در تمام روستاها و شهرها در مناطق بلوچستان و پاکستان و ایران گرامی داشته میشد، اما مدتی است که اینها کنار گذاشته و کمرنگ شده است و این تأثیر فرهنگ عربهای ضدایران و شبهقاره هند است درحالیکه شبهقاره هند بهشدت متأثر از فرهنگ ایران است، اما توانستهاند فرهنگزدایی ایرانی انجام دهند. آنجا سرمایهگذاری فرهنگی احتیاج دارد. در دو دهه اخیر مخصوصا دانشگاه آزاد خیلی مؤثر بوده و نقش خوبی در زمینه تقویت فرهنگ ایرانی و ملی داشته است. خدا رحمت کند، آقای هاشمی با تأسیس دانشگاه آزاد خیلی در توجه به این ضرورت ملی مؤثر بودند. بلوچستان امروز مثل سیستانوبلوچستان گذشته نیست که نیروی انسانی نداشت و ما از جاهای دیگر برای آنجا نیروی انسانی متخصص تأمین میکردیم. الان دیگر خود این استان نیروی بومی دارد. بیش از صد هزار دانشجو در سیستان و بلوچستان وجود دارد که ۵۰ درصد از آنها را خانمها تشکیل میدهند. در سیستان و بلوچستان همان اتفاقی را شاهد بودیم که در کردستان رخ داد که آن بیشتر شبیه هم شدن فرهنگ ایرانیان است یعنی آن فاصلههایی که در گذشته ایجاد شده بود در حال رنگباختن است و شباهتهای فرهنگی بیشتر خودشان را نشان میدهد. من شدیدا با بومیسازی مخالف هستم، ایجاد دانشگاه در آنجا کار درستی است، ولی نه اینکه بومیسازی شود. بومیسازی کاملا یک سیاست غلط است. خداوند در قرآن میگوید ما شما را از اقوام مختلف خلق کردیم و همدیگر را بشناسید و همشناسی ما را به هم نزدیک میکند. ما باید همه توان را به کار بگیریم تا مردم ایران بیشتر همدیگر را بشناسند، وگرنه نمیتوانیم گردشگری راه بیندازیم. اگر گردشگری نداشته باشیم، نمیتوانیم کردستان و سیستانوبلوچستان را از بنبست دربیاوریم، گردشگردی است که میتواند به آنها رونق دهد. چرا از ۵۰ میلیون نفر گردشگر ایام نوروز، یک میلیون آن هم به سیستانوبلوچستان نمیرود و سفر نمیکند؟ وقتی جوانان آنها در شهر دیگر تحصیل کردند وقتی ازدواج با غیر اقوام خودشان صورت گرفت آنگاه همگی به این واقعیت میرسند که همه به لحاظ تاریخی و ملی، یکی بودهاند، این یک خانواده بودن زمانی است که همه به هم نزدیک باشیم. سیاستهای تحصیلی، اشتغال، توسعه، آموزش، ازدواج و مسائل اجتماعی همه اینها باید به گونهای طراحی شود که پیوندهای اجتماعی ما را به هم نزدیک کند. با این وضع میتوانیم زبانهای ایرانی مثل بلوچی، کردی، گیلکی، تالشی و ترکیِ ایرانی را آموزش دهیم. من با فراکسیون قومی مخالف هستم، فراکسیون محلی و منطقهای ایرادی ندارد، اما ما واقعا تبعیض قومی نداریم. در کردستان اگر حساسیت هست به خاطر کُردبودن نیست، در بلوچستان هم همینطور. ما نباید اجازه دهیم اینها به یک رقابت در سطح ملی تبدیل شوند. این رقابت متأسفانه گاهی تهران را به خدمت خودش میگیرد؛ در آذربایجان چند اتفاق باید بیفتد؛ یکی اینکه بچههایی که زبان فارسی را بلد نیستند، به آنان آموزش داده شود که آقای روحانی نیز دستور دادند و بودجههایی هم هزینه شد که در مقطع پیشدبستانی این مشکل، یعنی آموزش زبان فارسی به فرزندان آذریزبان حل شود. اساسا در مدارس، آموزش زبان ترکی به دانشآموزان آذریزبان معنی ندارد؛ زیرا آنان به زبان مادری خود کاملا آشنا و مسلط هستند و به آن زبان نیز تکلم میکنند؛ بنابراین به اعتقاد من، این اتفاق باید در دانشگاهها رخ دهد. آموزش زبان و ادبیات ترکی و آذری ایرانی، تأکید میکنم که آذری ایرانی، باید در دانشگاههای ما انجام شود و ضرورتا این آموزشها باید با محتوا و نمادهای ایرانی و نه آنگونه که در اطلاعیه وزارت علوم ابتدا اعلام شد و با اعتراض شدید علاقهمندان و ایرانشناسان و علمای آذری مواجه شد، باشد و البته ما هم از این اعتراض و انتقاد، حمایت کردیم و به وزارت علوم، اعلام کردم حتما باید سرفصلها و نمادها و دروس مدنظر، کاملا از منابع ایرانی و منطبق با وحدت و انسجام ملی باشد و نه چیزی مقابل آن.
منبع: سالنامه شرق
- نویسنده : یزد فردا
- منبع خبر : خبرگزاری فردا
پنجشنبه 25,آوریل,2024