یزدفردا "امیر میرجلیلی " از طريق دنياي مجازي با يكي از جوانان خلاق و با استعداد همشهریمان  به نام جمال نكويي آشنا شدیم..این جوان یزدی آدم فعال و همه فن حريفيه و به تازگي دست به ابتكار جديدي زده و سبك نويي از هنرهاي تجسمي تحت عنوان "تابلوهاي برجسته كاهگلي" را ابداع كِرده..
به تازگي متوجه شدیم كه جمال،عليرغم ميل باطني و عشق سرشاري كه نسبت به شهر و ديارِش دارد به دليل برخي ناملايمات و عدم حمايت مسئولان امر جهت گذران زندگي مجبور به تَرك ديارش شده است.
سری به درد دلهای این جوان خوش و ذوق و هنرمند یزدی می زنیم واميدوارم مثمر ثمر واقع شده و حداقل باعث شود تا مسئولین استان را به فکر وادارد تا راه حلی برای  حمایت از هنرمندان جوان جامعه که هر کدام توانائی ایجاد تحول های عظیم را داشته و در صورت حمایت ،جاذبه های خاموش کویر را به فرصت های طلایی تبدیل می نمایند ،بیابند .
 "
جمال نکویی کیست ؟ "من جمال نكويي متولد ۶۰و ساكن شهر تاريخي يزد هستم علاقه زيادي به هنر دارم و در زمينه تابلوهاي برجسته كار ميكنم تا حالا در نمايشگاههاي مختلف شركت و محصولات خودم را به نمايش گذاشتم از كارهاي استاد پرويز كلانتري خوشم مياد و تا حدي از ايشان در كارهايم الهام گرفته ام سعي ميكنم سبك جديدي براي خودم داشته باشم منتظر نظرات شما عزيزان در مورد آثارم هستم .
تابلو برجسته کاهگلی چیست ؟موضوع تابلوهاي من اكثردرباره فضاها و آداب ورسوم قديم ميباشد در بعضي از آثارم سعي كردم تضاد بين حال وگذشته را نشان بدهم مهرباني وصميميت گذشتگان در مقابل دنياي ماشيني امروز ورفتار خشن انسانهاي امروزي را نميتوان مقايسه نمود دربعضي ديگر از آثارم سعي نمودم طرههاي مدرن را با ضمينه كاهگل نشان بدهم آثارم برجسته - نقاشي- برجسته نقاشي و حجمي ميباشد ظاهر مواد بكار رفته در آثارم ظاهري مثل كاهگل دارند ولي در حقيقت از گل درآن استفاده نكرده ام جنس مواد من از تركيب چند نوع مواد ميباشد كه بعد از تركيب مقاومت بالايي بدست مياورد وسخت ميگردد رنگ آميزي در آثار برجسته نقاشي كار ظريف و سختي است وزن تابلوهايم كمي زياد است البته در حال تحقيق براي بدست آوردن موادي با وزن كمتر ومقاومت بالاتر ميباشم

براي ارسال آثارم به مناطق دور از شاسيهاي منحصر به همان تابلو استفاده ميكنم تا از وارد آمدن ظربه به تابلو وخطكش شدن آن جلو گيري شود شيوه ديگر كارمن به صورت طراحي داخلي مي باشد بدين صورت كه مواد را روي ديوار و غيره پياده ميكنم وبه آن فرم ميدهم در بعضي موارد فضاي مورد نظر را مانند اطاق ،پاسيون ، مغازه ، دفتر كار وغيره را به صورت فضاي قديمي تغير ميدهيم ودرآن شومينه هيزمي ، صندلي چوبي وغيره بكار ميبرم ......

اين بود توضيح مختصري از فعاليت من در شهر تاريخي و زيباي ايساتيس ويا يزد كنوني درباره فضاهاي كاهگلي بايد بگويم كه قرارگرفتن در آن حتي براي مدت كوتاهي به انسان آرامش ميدهد در شهر من اينجور فضاها فراوان است البته با معماري بي نظير كه انسان از ديدن آن سير نميشود .

این جوان هنرمند یزدی کجاست و چه می کند ؟ زندگي من دستخوش تغيیرات زيادي شده وبه دنبال اين تغيیرات مجبورم شهر خودم يزد را ترك كنم وبه شهر بندرعباس نقل مكان كنم واز مهرباني مردمان يزد دور باشم مردماني كه با آنها بزرگ شدم ، با آنها نفس كشيدم وبا آنها زندگي ودوست داشتن را آموختم ،حال كه مجبورم آنها را ترك كنم بغض سنگيني توي  گلويم جا گرفته ،خاطره هاي زيبايم ازكوچه هاي كاهگلي و آثار باستاني ومردمان مهربان شهرم از جلوي چشمانم ميگذرد
راه کودکی تا جوانی ر ا چگونه طی کردی؟من از كودكي علاقه زيادي به نوآوري واختراع داشتم ولي به علت نبود امكانات به سرگرميهاي كوچك دست ميزدم و بارها با خطراتي مانند كوري چشم وبرق گرفتگي روبه رو شدم ولي هر بار در يك قدمي خطر متوقف ميشدم البته به خاست خدا ....
كمي كه بزرگتر شدم وبه مدرسه رفتم واين در حالي بود كه ذهنم در مورد هرچيزي سئوال داشت وكسي پاسخ آن را نميداد ... يادمه هميشه با پيچ گوشتي به سراغ راديو و تلوزيون ميرفتم ودر نقش جراح ايفاي نقش ميكردم در آن دوران خلاقيت زيادي داشتم و مرتب با چوب ويا گل ويا سيمهاي مفتولي اجسام مختلف ميساختم مانند دوچرخه وماشين ولوازم آشپزخانه و غيره
خلاصه كمي بزرگتر شدم به مدرسه راهنمايي رفتم وبا معلمين خوب وبد روبه رو شدم بعضي نيز مهربان و من نيز در همان دوران از راه قانون با آنها صحبت ميكردم البته معلم محترم است وقابل احترام ولي كسي كه معلم باشد نه معلم نما؟
در دوران راهنمايي يكي از معلمين هنر سر كلاس نقاشي مرا تشويق كرد و پيشرفت هنري من از همان زمان شروع شد مدتي گذشت وبه دبيرستان رسيدم مدتي گذشت وتمايل پيدا كردم به كار آزاد وبه شغل برق ساختمان كه شغل پدرم بود مشغول شدم وسپس به برق صنعتي مشغول شدم و بعد از مدتي به تعميركاري تلوزيون مشغول شدم ومجدد به برق ساختمان برگشتم وتخصصي كار كردم
اولین استادت در هنر که بود ؟   در آن زمان 16ساله بودم وبه طور اتفاقي به كلاس نقاشي رفتم و با استاد گرجي آشنا شدم(استاد گرجي ازاساتيد بنام هنر در يزد ميباشد)استاد خيلي هواي من راداشت وكلي با هم رفيق شده ايم
خلاصه مدتي به كلاس هنر رفتم
سربازی و هنر آموزی با هم :   وبه خدمت سربازي در تهران عازم شدم ،دردوران سربازي من لباس شخصي بودم ومرتب براي بازديد نگارخانه ها و مو زه هنرهاي معاصر ميرفتم وهمچنين در كلاسهاي هنري شركت ميكردم وبراي خودم دوران هنري مفيدي داشتم وحتي در محل خدمتم نيز نقاشي را ادامه ميدادم ونيز كار برقي را انجام ميدادم خلاصه سربازي تمام شد وبا آنكه پيشنهاد كاري تهران داشتم به يزد بازگشتم .

تشکیل خانواده : مدتي گذشت ومن ازدواج كردم در يزد مدتي برقكار ساختمان بودم
 
اختراعی که به علت نداشتن پشتوانه منجر به شکست شد ؟ وبعد از مدتي دوربين دنده عقب خودرو را اختراع كردم وبه عنوان اولين نفر در ايران شروع به كار كردم مدتي گذشت ومن كه سرمايه اي نداشتم رو به شكست رفتم وهرچه براي مسئوليني نظير استانداروفرماندارورياست پارك علم وفن آوري وغيره ناليدم تا فقط مقداري وام به من بدهند تا بتوانم ادامه بدهم فريادم به جايي نرسيد وبه ناچار شكست را پذيرفتم واين اولين شكست وبهترين تجربه كاري من بود .

تکمیل آموختن و راه اندازی کارگاه تابلو برجسته کاهگلی در یزد :  كلي مطلب جديد آموختم مدتي كه گذشت حرفه اي كاركردم ويكي از روزها در تهران با استاد اسماعيلي آشنا شدم او در زمينه حجم سازي كار ميكرد من نيزتمام پول سفر را تقديم استاد كردم و مقدمات حجم را آموختم وبه يزد بازگشتم و در يزد تمام پول پس اندازم را خرج كارگاه كردم و آنجارادخترم كه 5روزه بود افتتاح كرد كارگاه يكسال پا برجا بود ودر اين مدت در نمايشگاههاي مختلف شركت كردم و با اساتيد مختلف آشنا شدم ،و به علت کارشکنی بعضی ادارات خصوصا بیمه تامین اجتماعی که حاظر به پذیرش شغلم نشده و نامه ام را به صورتم پرت نموده و با برخورد فیزیکی حمایتم نمودند و چاره ای نداشتم که گارگاه را جمع كردم البته در مدتي كه كارگاه داير بود كار آموزاني داشتم كه هر كدام به سويي رفتند
تابلو هنری و مقایسه با نخود و کشمش :  بدترین نمايشگاه تهران بود چون همه آثار من را با قيمت نخود كشمش مقايسه ميكردند خلاصه مدتي  گذشت
 
تلاش برای ساختن بزرگترین ماکت شهر باستانی یزد : خيلي تلاش كردم تا بزرگترين ماكت سنتي يزد را بسازم كه آنهم بعلت نداشتن(یکی از عوامل موفقیت    پ    )منحل شد و به جاي آن ماكت چند ميليوني ساخته شد كه عمر آن هنوز به سال نكشيده تمام است.
 
 
تلاشی دیگر برای راه اندازی هنری بومی در ساختمانی بومی تر و باستانی :مدتي تلاش كردم تا يكي از آثار تاريخي يزد آب انباری که در بلوار کوثر یزد واقع است و در فاصله چند صد متری دارالحکومه استان یعنی استانداری یزد قرار دارد و رو به تخريب است  را به مركز نمايش آثار هنري تبديل كنم كه با مخالفت شديد ادارات دولتي روبه رو شدم با توجه به موافقت ميراث فرهنگي( البته طرح مرمت واحيا به تائيد مسئولين رسيده است ) کار را آغاز نمودم که شهرداري یزد با شدت برخورد نموده و کارم را تعطیل نموده و میراث را فاقد صلاحیت برای صدور مجوز اعلام نموده و خود هم هیچگونه راهی برای ادامه کار برایمان ارائه نداند  ومشكل از .........است،البته...........و من نيزطرح را نيمه كاره رها كردم وازطرفي هم بازاراقتصادي خراب شد و كم كم كارها خلوت شد و در آمدم شديد كم شد و از سويي موعد چكهايم رسيد همه اينها باهم كلنجار ميرفتند تا مرا به سوي نا بودي ببرند ولي من تحمل كردم تا خدا راه را نشانم داد و به بندرعباس آمدم آن مشكلات تمام نشده ولي خيلي كمتر شده  و عطای خدمت و افتخار آفرینی به یزد را به لقایش بخشیدم البته  تو اي همشهری عزيز قدر شهرت را بدان تا روزي حسرت آن را نخوري

 
 
مجدد به كار برق بازگشتم واينبار وارد بحث جديترين سيستمهاي امنيتي دزدگير و دوربين مدار بسته شدم و اكنون در بندر عباس در حال راه اندازي شركت با زمينه كاري سيستمهاي مداربسته ودزدگير ميباشم 
هنرت  را چه ميكنی و به كجا ميسپاری؟اكنون من ماندم هنري كه در پستوي نهانخانه دلم نگه داري ميكنم تا آسيب ادارات دولتي به آن نرسد و هرزگاهي با خلق اثري به آن آرامش ميدهم .البته دوستداران هنر منتظر نمايشگاه بنده در شهر بندرعباس باشند چون من هرگز هنرم را رها نمی کنم و پس ازمن دخترم ياسمن كه اكنون 3سال دارد هنر من را زنده ميكند
به چه فکر می کنی ؟  امروز با خوم فكر ميكردم كجا هستم وچه ميكنم   آيا به اهدافم رسيده ام يا نه  وهدفم چیََست ؟ آينده من چه ميشود !ولي تو ذهنم خودم را ديدم كه ميان افكارم ايستاده ام و به دنبال راهي ميگردم  بهتر است با تفكر راهي را پيدا كنم تا مرا به اهدافم برساند درحال حاظر كه توي شهر غريب دارم با مردم اين شهر آشنا ميشوم  عيد را يزد بودم روز 13 عيد ساعت 9 شب به بندر بر گشتم  روز 13 به همراه  خانواده در روستا در كنار اقوام بوديم جاتون خالي خيلي خوش گذشت   در پايان از اينكه وقتتون را صرف خواندن مطالب من كرديد بينهايت سپاسگذارم  در ضمن من را برادر كوچيك خودتون بدانيد اگه كمكي از من بر مياد صميمانه آماده هستم  

 سخن پایانی ات با مردم و مسئولین : البته دنیا بداند  در كوچه پس كوچه هاي شهرمن انسانهاي مهربان و مهمان دوست به وفور  چشم ميخورد . ومسئولین محترم استان ،خصوصا شهردار محترم  هم بدانند شاید جمال نکوئی نامی را از شهر یزد راندید اما در دنیا شهرداران مقدم هنرمندان را به شهرشان گرامی داشته و با ایجاد نگار خانه ها  در رشد شکوفائی هنر گام برمی دارند و من نه تنها قصد شومی نداشتم بلکه می خواستم آب انباری که  به هنگام آغاز کارم مملو بود از سرنج هایی که جوانان همین شهر زیبا که شما شهردارش هستید، با آن خود را نابود می کنند، تبدیل به نگار خانه ای از آثار هنر بومی کنم ؟!و ریاست محترم بیمه و نماینده ایشان در بیمه تامین اجتماعی شماره یک یزد  با نپذیرفتن شغلی تازه در یزد تنها باعث افزودن حداقل 5 نفر بیکار به جامعه شدند و یک شغل جدید را در ابتدای راه نابود نمودند !!


سخن پایانی یزدفردا :یزدفردا با انعکاس گوشه هائی از درد دلهای یک جوان خوش ذوق و پرتلاش  تنها به وظیفه خود که همانا انتقال درد ها بود عمل نموده و امیدواریم مسئولین محترم استان  با پیگیری خود یک جوان کار آفرین  و هنرمند را  مورد حمایت قرار داده و با تشویق امثال جمال نکویی ها  به دیگر جوانان نیز اجازه ظهور و اثبات خود را بدهند .

تصاویری از تابلوهای هنری این هنرمند و کارگاه های او :

 

تابلو باغ از آثار کاه گلی

تابلویی زیبا از آثار جمال نکویی  

کارگاه تعطیل شده جمال

آب انبار واقع در بلوار کوثر یزد  محل مورد درخواست جهت کارگاه و نمایشگاه آثار هنری

مطلب برگرفته از : خشت و گل
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا