نگاهی به اسناد منتشر شده ثروت اندوزی رضاشاه در دوران سلطنت 16 ساله

موسی حقانی

 


رضاخان میرپنج پس از به قدرت رسیدن خیلی زود راه انداختن زر و سیم را آموخت و در این طریق از هیچ اقدامی از واگذار نکرد

 

شهریور 1320 شمسی، یادآور 2 واقعه مهم در تاریخ معاصر ایران است؛ اشغال کشور توسط قوای متفقین و سقوط و تبعید رضاشاه پهلوی.
در خصوص این دو واقعه و ارتباط آنها با یکدیگر می‌بایست در مجالی دیگر سخن گفت، اما همین قدر باید اشاره کرد که با نقض بی‌طرفی ایران توسط متفقین، کشور ما به منظور استفاده از امکانات اقتصادی و سوق الجیشی آن به اشغال قوای انگلیس و شوروی درآمد.
در چنین شرایطی به دنبال وضعیت سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور، تداوم سلطنت رضاشاه پهلوی از نظر متفقین به ویژه حامی اصلی یعنی دولت انگلستان، مقرون به صلاح و صرفه نبود.
عدم مشروطیت رژیم پهلوی در میان ایرانیان، شرایطی را به وجود آورده بود که مردم به رغم احساس سنگینی حضور بیگانه در کشور، از سقوط دیکتاتور حاکم خرسند بوده و به پایکوبی و شادمانی می‌پرداختند، این امر برای مقامات سیاسی حاکم بر لندن و مسکو، کاملاً قابل درک بود و آنان دریافته بودند که با حفظ رضاخان بر سریر قدرت و همزمان با حضور قوای بیگانه در کشور، موج قیامهای مردمی دامن آنان را نیز گرفته و ایران را به محیطی ناامن برایشان تبدیل خواهد کرد. لذا طرح برکناری دیکتاتور فرتوت و جایگزینی فرزند جوان او را در دستور کار خود قرار دادند و بدین‌سان پرونده سلطنت کسی که به کمک بیگانگان از نگهبانی سفارتخانه‌های خارجی به پادشاهی رسیده توسط همانان بسته شد.
نکته حائز اهمیت در پرونده سلطنت رضاخان این است که چرا تا آن اندازه در میان مردم، منفور بود که با تبعید وی از کشور، لبخند مسرت بر لبان ملت مظلوم ایران نشست و موجی از شادمانی کشور را فرا گرفت؟ مگر راه‌آهن احداث نکرد؟ مگر دانشگاه تأسیس نکرد و ...؟ پس چرا کم شدن سایه او از سر مردم آن هم در شرایطی که قوای بیگانه کشور را اشغال کرده بود، باعث خوشحالی و خوشبختی مردم شد؟
برخلاف ادعای خاندان پهلوی و تاریخ‌نویسانشان که ملت شریف ایران متهم به قدرنشناسی می‌کنند. باید اذعان کرد که سمت و سوی تمامی تحولات ایران از کودتای 1299 به بعد، به نفع استعمار بریتانیا و منافع شخصی رضاخان رقم می‌خورد و این از چشمان تیزبین مردم ایران دور و مخفی نمانده بود.
امنیت جهنمی‌ای که پس از کودتای سوم اسفند در اوج قدرت رضاخان به قیمت سرکوبی ایلات و عشایر و کشته شدن بیش از 24 هزار نفر در زندانهای پلیس سیاسی به وجود آمد، محیطی برای بیگانگان و چپاولگران منابع ملی فراهم اورد. در چنین شرایطی هیچ کس نتوانست اعتراضی بر غارت نفت ایران توسط انگلستان و چپاول عایدات نفتی توسط پهلوی اول بکند.
مردم می‌دیدند که راه‌آهن از محل اخذ مالیاتهای متعدد از انها احداث می‌شود و در خدمت بیگانگان فرار می‌گیرد. آنها بعینه می‌دیدند که از طریق دانشگاه و مؤسسات جدید، غربگرایی در کشور ترویج می‌شود. مردم با تمام وجود، ترویج بی دینی و ممانعت از انجام واجبات و شعائر دینی را لمس می‌کردند. کتک خوردن زنان و دختران دیندار در کوی و برزن و شهر و دهات به حرم حفظ حجاب و لرزیدن دخترکانی که در مقابل دیدگان آنها مادرانشان مورد ضرب و شتم قرار می‌گرفتند، مسأله‌ای بود که ایرانیان غیور اعم از کرد و ترک و فارس و لر آن را می‌دیدند. بعلاوه مال و دارایی و اراضی مردم نیز از دست ددمنشان وابسته به دیکتاتور در امان نبود، حجم غارت امکلاک و اموال مردم به تدریج به حدی رسید که شده مجبور شد که اداره‌ای برای ضبط و ربط املاک غصب شده مردم تأسیس کند، املاکی که مالکان آن یا با ضرب تهدید، اسناد واگذاری را امضاء کردند و یا تن به تبعید اجباری یا مرگ در زندانهای پهلوی دادند.
رضاخان میرپنج پس از به قدرت رسیدن خیلی زود راه انداختن زر و سیم را آموخت و در این طریق از هیچ اقدامی از واگذار نکرد. به عنوان مثال، در سال 1310 شمسی 60 سال پس از رسیدن به سلطنت از محل غارت عایدات نفت که فقط خود به آن دسترسی داشت، توانست مبالغ هنگفتی را در بانکهای خارجی به امانت بگذارد و از بهره آن استفاده کند. به عنوان مثال، دو سند محرمانه از آن دوران حاکی از سپرده‌گذاری رضاشاه در «اوئین در بانک سوئیس» و (؟؟؟؟بانک» (هر کدام به مبلغ یکصد و 50 دلار) است که با در نظر گرفتن زمان آن (1310 شمسی) حجم سپرده گذاری مزبور روشن می‌شود.
بررسی دهها جلد دفترچه حساب جاری او در بانک ملی ایران، نشان می‌دهد که دارایی او در خلال سالهای حاکمیت بر ایران، به طور مداوم در حال افزایش بوده است تا جایی که پس انداز 14/640/589 ریالی او در سال 1314 شمسی، در تیر ماه 1320 به 104/632/058 ریال می‌رسد.
اما او در فاصله اشغال ایران و کنار گذارده شدن از سلطنت، تمامی نقدینگی متفرق خود را جمع‌آوری کرد؛ نذا دارایی نقدی او طبق اسناد، شواهد و اظهارات گوناگون در شهریور 20 به 600 میلیون ریال سر زده است1 که پیش‌نویس نامه رضاشاه به فرزندش محمدرضا مبین این مطلب است، اما دولت انگلستان به دلایل گوناگون، قبل از خروج از ایران او را مجبور کرد که کلیه دارایی نقدی خود را ایران او را مجبور کرد که کلیه دارایی نقدی خود را به شاه جدید تحویل دهد و اسناد مالکیت اراضی غصب شده را نیز به او منتقل کند.
دکتر سیف‌پور قاضی می‌گوید:
رضاشاه رفتی که از تهران خارج شد، به اصفهان آمد، در اصفهان کنسول انگلیس در آن وقت مستر گولت بود. به او گفت که شما از اصفهان نمی‌توانید بروید، مگر این که کلیه املاک و دارایی خودتان را که در آن موقع بیش از 600 میلیون تومان پول نقد در بانک داشت، واگذار کنید و از ایران خارج شوید، از تهران هم قوام شیرازی و دکتر سجادی آمدند به اصفهان و نوشته را از او گرفتند، بعد از آنجا به کرمان می‌رود. در کرمان رضاشاه را باز برای چند روزی نگاه می دارند تا کلیه اسنادی را که باید امضاء بکند، مرحوم جم که آن وقت وزیر دربار بود، همراه او بوده است کمک می‌کند که این اسناد را حاضر بکنند و آن وقت کنسول انگلیس به او خبر می‌دهد که کشتی در بندرعباس حاضر است.
البته مبلغ مزبور غیر از سپرده گذاری های ارزی در بانکهای خارجی و نیز جواهرانی است که از ایران خارج کرد.
افزون بر موجودی ریالی و دلاری رضاخان، می‌بایست کارخانجات و مزراع فراوانی را که به زور عصب کرده بود نیز جزو مایملک نامشروع او به حساب آورد. براساس دفتر اسامی املاک اختصاصی، حدود 6400 روستا و قریه فقط در یک دفتر به نام او به ثبت رسیده بود و بنا به اظهار مؤید احمدی نماینده دوره سیزدهم مجلس، در دوره 17 ساله سلطنت رضاخان بالغ بر 44000 سند مالکیت به نام او صادر شده است.»2
در اوایل سال 1320 تقریباً تمام دهات و املاک مرغوب مازندران و گرگان تصرف شده و دیگر محلی باقی نمانده بود، لذا حرص و طمع شاه متوجه املاک و مستغلات تهران شد و تصمیم گرفت که کلیه خانه‌ها و مشتغلات دو طرف خیابان شاهرضا را از ابتدای میدان 24 اسفند (میدان انقلاب فعلی) تا ابتدای دروازه شمیران به طور تقریبی چهار کیلومتر به عرض بیست متر را خریداری کند، ارزیابی ها هم خیلی منصفانه بود، اراضی خانه و مستغلات، متری 7 ریال، ساختمان یک طبقه، متری یکصد و پنجاه ریال و عمارت دو طبقه متری 250 ریال قیمت گذاری شد و معامله آن شروع شد.3 لکن با اشغال ایران و سقوط رضاخان ناتمام باقی ماند. به هر حال شرح مظالمی که در آن دوران سیاه بر ملت ایران وارد شد، از حوصله این مقاله خارج است و خوانندگان گرامی را به مطالعه آثاری که در خصوص آن مقطع از تاریخ نگاشته شده، حوالت می دهیم.
میراث سلطنت 16 ساله پهلوی اول، از دست رفتن استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشور به نفع بیگانگان و چپاول اموال دولت توسط این خاندان بی هویت بود که توسط قدرتهای خارجی بر سر کار آمدند و پس از تبعید مؤسس این سلسله نیز توانستند همچنان 37 سال بر ایران حکومت کنند.
اسناد و عکسها از:
مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر




منبع : روزنامه جام جم 21/6/81
1. هر دلار در سالهای قبل از جنگ معادل 8 ریال بود (همایون الهی، اهمیت استراتژیک ایران در جنگ جهانی دوم، چاپ دوم مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1365، ص 199، لذا 600 میلیون ریال مزبور بر گذشته چراغ راه آینده است، 2. چاپ پنجم، تهران، ققنوس، 1367، ص 111.ابر با 75 میلیون دلار است. 3همان، ص108.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا