طبس-نمایندگی یزد فردا:براي اينکه دوباره متولد شده اي اگر به همه اين سؤالات ، پاسخي نيابي شياطين جن وانس به تو راه پيدا مي کنند وآرام آرام خاک هاي اين چهار روز را از وجودت مي ربايند ،نسيم خوش شلمچه را مي گيرند وتعفن گناه را جايگزين مي کنند . چهار روز با خاک،اين ريسک را قبول کردم که زخم زبان هاي دوستان وبستگان را بشنوم که آدم اينقدر کم عقل مي شود که تعطيلاتش آن هم چهار روز در سرزمين خاک هاي داغ بگذراند،سرزمين جنگ وباروت وخون.... پذيرفتم حتي اگر برايش پاسخي پيدا نکنم .امسال ،سال اولم بود که پايم به منطقه باز شد ،چيز عجيبي نديدم ونشنيدم ،اما خدا در وجود من و تو به غير از چشم و گوش،قلب هم قرار داده است،از آن لحظه اي جو گير شدم و براي ريا مثل همسفران عاشقم ،کفش و جورابم راکندم و پايم،خاک شلمچه وفکه ،طلائيه و اروند را حس کرد . انگار قلبم را خاک گرفت ،خاکي که کارش زميني کردن نبود .خدا براين خاک تأثير تولد را هديه کرد ،تأثيري که من و قلبم يکي از صدها مصداق آن معجزه ايم. و ديشب شب آخر بود ، يادم نمي رود ،هر سال مداح هيئتمان شب عاشورا که مي شد ،مي گفت :امشب شب آخر حسين(ع) است،با دوستم که بچه عاشقي است ،بعد از جلسه پيش مداح رفتيم .دوستم به او گفت :آقاي مداح درست است که امشب شب آخر حسين(ع)است ،اما آغاز با حسين بودن است ،يک سال بايد با حسين بود... وحال اينکه شهيدان شاگرد اول کلاس دانشگاه حسيني اند و واحد هاي درسي شان را در اين دانشگاه با نمره ممتاز پشت سر گذاشته ،پاس کرده اند.امشب در مقر حميد ،شب ،آخر زيارت ماست،اما حقيقتأ آخرين شب با شهدا بودن است . سفر به سرزمين استقامت و پايداري تمام قلب مرا تسخير کرد به همين راحتي،قلبي که حتي اولين اصل عاشقي را رعايت نکرده بود(رسم عاشق نيست با يک دل ،دو دلبر داشتن)تقييدي نداشتم،از غيبت ودروغ گرفته تا گناهان مرسوم امروز قلعه قلب مرا تصرف کرده بود ند ،سال ها بود به خاطر بي وفايي در عهدي که همه ما روز الست با خدا بسته بوديم ،لذت بندگي وتکلم با خدا احساس نکرده بودم . تا اين که همان سال خاکي ،انگار خداوند دوباره ازمن پيدا گرفت .قالوا بلي سر دادم و دوباره متولد شدم . امسال خاکي خاکي ام ،که نه قلبم بلکه تمام اعضاء وجوارهم را همرنگ و هم ذات خود کرده است ،خاکي از جنس بهشت که شايد براي تو لحظاتي از آخرين شب حضورت را پاي حرف هاي دل من نشسته اي سوال باشد که من وامثال من چگونه چهارروز را به 365روز مبدل کرده ،واين با حسين وبا شاگردان حسين بودن را وفادار مانده اند . خدا رحمتش کند آن در دانه اي را که روي سنگ قبرش به جاي ده ها خط نوشته که مي توانست قطره اي از خدمات وعناوين او باشد تنها يک کلمه را برجسته کرده اند که همه بدانند اين والاترين درجه عاشقي است (العبد) آيت الله بهجت را مي گويم ،آن جوان از او سؤال کرده بودچه کار کنم براي امام زمان آبرو باشم ،فرمود :انجام واجبات وترک محرمات . به راستي چقدر خدا مظلوم است ،به همه وفادار به خدا بي وفا،به همه ناقص وفادار به خداي کامل بي وفا.به همه نيازمندند وفادار به خداي بي نياز بي وفا .به هر لذت عذاب آور و پر خرجي وفادار به آن معشوق جميل بي خرج وبي منت بي وفا.هر که بود صبرش به سر آمده بود از اين همه بي وفايي ،هر که بود ترکمان کرده بود از اين همه دروغ ،اما هنوز اعمالم را در پس آن پرده محکم ستارالعيوبش نگه داشته تا کسي راز بين من واو را نفهمد. البته تا کي ؟تا آن روز موعود ،آن يوم تبلي السرائر ،واي بر من که شرم حضور ندارم ودر اين عمر کوتاه براي آغاز بندگي ام قاعده اشتباه امروز وفردا را پياده مي کنم و واي بر آن روزي که مهلت نيابم وبا همين حال محشور شوم. من وجود خاکي ام را با همين سفارش در دانه خدا سپري کردم .هر چه او را خواست لبيک گفتم وبه آنچه موجبات ناراحتي او را فراهم مي ساخت محکم واستوار جواب رد دادم .در اين ميان گاهي براي اين پاسخهاي منفي هزينه هاي گزافي پرداختم .اما در سفر عاشقي معيار خواسته معشوق است ومعشوق به ما وعده داده که (فان حزب الله هم الغالبون). اين پنج سال محبوبترين بودموالبته مقبولترين،چرا که(ان العزه لله ولجميع المؤمنين )،هر که را او بخواهد عزيز مي شود وهر که را او بخواهد به ذلت مي کشاند. چهار روز تنها خاک وسنگر و ادوات و محلي را ديدي که فقط جاي پاي عاشق بود وخدا جاي پاي آنان را هم زيارتگاه کرده است وقبورشان را قطعه اي از بهشت که انسا ن ها حاجت مي گيرند تا چه رسد به خودشان. مخالفت با آنچه ما را از خدا دور مي کند سخت نيست به شرط آن که بدانيم براي که وبراي چه مخالفت مي کنيم وتا کي بايد مخالفت کنيم. براي همه اين سؤالات اگر پاسخي نيابي شياطين جن وانس به تو راه پيدا مي کنند وآرام آرام خاک هاي اين چهار روز را از وجودت مي ربايند ،نسيم خوش شلمچه را مي گيرند وتعفن گناه را جايگزين مي کنند . غربت دو کوهه را مي گيرند وحضور بي پروايان از خدا را جايگزين مي کنند ،ردپايت را در اروند که آن را با خودت يادگاري برده بودي پاک مي کنند وخودشان پا مي گذارند ،نگاهت را که در اين چند روز با ديدن طلائيه وفکه قيمتي شده بود آلوده مي کنند تاآرام آرام صحنه ها را به سرقت ببرند ،من وتو بايد براي خدا مخالفت کنيم ،با هر کسي وهر چيزي که خواسته اش وهويتش خلاف خواسته خدا باشد .علتش اين است که ديگران به غير از خدا دو ديته اند يا براي تجويز وپيشنهاد اعمال دلخواهشان از خدا اذن واجازه دارند ويا اعمال آنها مورد قبول خدا نيست .دسته اول اهل بيت وعلماي صادق وشهدايند که خدا در وصف شان فرمود (وحسن اولئک رفيقا)آن ها نيز هر چه بگويند مورد قبول است واما دسته دوم واضح است که در صدد بر هم زدن قاعده بندگي وارتباط بين ما ومعشوقمانند .آن هم با نقشه هاي به روز والبته غبار آلود. ...وبايد بدانيم براي چه مخالفت مي کنيم ،سرمان را با افتخار بالا مي آوريم ومي گوييم براي خوشبختي وسعادتمان ،چرا که ما در اين چند روز موجود قادر،عالم محيط رزاق را بيشتر شناختيم ،اين طبيعت هر انساني است که کسي را بعنوان معشوق برگزيند که همه کاري از دستش بر ايد وهمه صفات دلخواهش را داشته باشد واگر چنين موجودي سر راه ما قرار گرفت به خواسته هايش تن در دهيم تا به خواسته هايمان لبيک گويد ،حتي اگر خواسته هايمان را به تأخير بيندازد ويا اصلا اجابت نکند به خاطر کامل بودنش ،زبان به شکايت باز نخواهيم کرد باز در مي زنيم تا اجابت کند ،پس اجابت نکردن در قاموس معشوق ما تعريف نشده است مگر دليلش بي وفايي ما باشد. ...وبه خواسته هاي معشوقمان پافشاري مي ورزيم تا زمان هجرت از دنيا...واي کاش ما را در جميع عاشوراييان بپذيرد ودر خيل شهدا راه دهد تا آخرين برگ دفتر زندگي مان به عاشقانه ترين وجه ورق بخورد.

منبع"پایگاه پلیس


  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا