محمد سعید صالحی فیروزآبادی

 امروز رئیس جمهور ایالات متحده گفت: "رهبران ایران کلمات خوب و مشفقانه نمی‌فهمند و آنچه سران ایران می‌فهمند فقط زور و قدرت است." وی در ادامه گفت:"بیانیه‌ای بسیار ناآگاهانه و توهین‌آمیزی که ایران امروز منتشر کرد نشان می‌دهد آنها واقعیت را درک نمی‌کنند. هر حمله ایران به هر چیز متعلق به آمریکا، با نیروی عظیم و کوبنده مواجه خواهد شد."  این سخنان رئیس جمهور ایالات متحده در پاسخ به آقای روحانی بود. آقای روحانی در واکنش به اقدام اخیر کاخ سفید برای تحریم‌های بیشتر علیه ایران، گفته بود "آنها دچار ناتوانی ذهنی شده‌اند و امروز کاخ سفید دچار معلولیت ذهنی شده و نمی‌داند چه کاری انجام می‌دهد". 

 جنگ  و تضاد منافع  ایران و ایالات متحده  مدت طولانی است که ادامه دارد. این جنگ در سالهای اخیر بویژه بعد از رویدادهای سوریه و فروپاشی دولت یمن شدت یافته است. جنگهایی که در آن ایالات متحده بر خلاف انتظار خود پیروز میدان نبوده است. میدان سیاست میدان نبرد حق و باطل نیست. میدان سیاست میدانی است که  نیروهای مختلف برای برسمیت شناخته شدن مبارزه می کنند. شاه کلید به رسمیت شناخته شدن، رسیدن نسبی به قدرت و داشتن اقتدار است. اقتدار گذرگاهی است که نیروهای مختلف برای برسمیت شناخته شدن مجبور به گذار از آن مسیر هستند. همچنانکه گفته شد سرنوشت جنگ در سوریه و یمن بر خلاف انتظار خواست ایالات متحده بود. برای آدمها و سیاستمداران شکست در جنگ ناکامی است. طبیعی ترین واکنش در برابر ناکامی عصبانیت است. خامترین سیاستمدار سیاستمداری است که منطقی ترین رفتارهای دشمن خود را به رسمیت نشناسد. سیاستمداران ایرانی و سیاستمداران آمریکایی از جمله خامترین سیاستمداران دنیای کنونی ما هستند. آنها حاضر نیستند رفتارهای منطقی و دو دو تا چهارتای رقبای خود را برسمیت بشناسند. سیاستمداران تنها هنگامی می توانند رفتار رقیب خود را مدیریت و برای آن برنامه ریزی کنند که به این باور برسند اندازه ای از عقلانیت و منطق در چگونگی رفتار رقیب وجود دارد. هنگامیکه سیاستمداری هیچ درصدی از عقلانیت و منطق را در رفتارهای طرف مقابل خود نمی بیند چگونه می تواند رفتار رقیب عصبانی خود را مدیریت و برای آن برنامه ریزی کند؟ 

 تشکیل دولت اسرائیل در سرزمینی که اکنون در آن یهودیان و فلسطینیها زندگی می کنند، انقلاب اسلامی 1357 و اشغال افغانستان بوسیله ارتش اتحاد شوروی 3 رویدادی بود که نیروی عظیمی را در منطقه ای که غربیها آن را خاورمیانه می نامند آزاد نمود. نیروی عظیمی به نام اسلامگرایی. در رقابتهای بین بلوک غرب و شرق و بعد از اشغال افغانستان غرب سعی نمود این نیروی عظیم را بر علیه رقیب قدرتمند خود اتحاد شوروی بکاربگیرد. غرب موفق شد با استفاده از این نیروی عظیم، اتحاد شوروی را از افغانستان فراری دهد. این در حالی بود که این نیروی عظیم که با قدرت شگرف خود آشنا شده بود نمی توانست در بسیاری از مسائل دیگر ساکت بماند و عروسک خیمه شب بازی غرب شود. شکاف بین مردم اسرائیل و مردم فلسطین، مسئله عقب نگهداشته شدن مدیریتهای سیاسی در این منطقه از جهان که بخاطر شکاف تمدنی مسیحیت و اسلام بوجود آمده بود و جنگ اول و دوم خلیج فارس زمینه را برای فعالتر نمودن این نیروی عظیم فراهم نمود. دولت ایالات متحده بخاطر برسمیت نشناختن این نیرو همواره در حال دریافت ضربات متوالی بوده است. برسمیت نشناختن  و پیامد آن که  باعث برنامه ریزی نکردن برای مدیریت این نیرو شده است باعث اتلاف زیاد جانهای سربازان جوان آمریکایی در کشورهای عراق و افغانستان شده است. اتلاف جانهای زیاد سربازان جوان آمریکایی در برابر نتیجه ای تقریبا هیچ. همه اینها بوجود آورنده چیزی است که عنوان این مطلب می باشد: " عشق و نفرت" 

رابطه ایران و ایالات متحده بر روی این دوگانه بنا شده است. ایالات متحده آمریکا عاشق ایران می باشد. از سویی دیگر ایالات متحده از ایران متنفر است. راز عشق و نفرت ایالات متحده از ایران چیست؟ راز تنفر سیاستمداران آمریکایی از ایرانیان ناتوانی سیاستمداران آمریکایی در رسیدن به عشقشان ایران می باشد. عاشقی که روی خوش از معشوقش نبیند از معشوقش متنفر می شود. در زندگی معمولی چه تعداد عاشقان بوده اند که بخاطر روی خوش ندیدن از معشوقشان به اعمال جنایتکارانه  در حق معشوق دست زده اند؟ شاید بخشی از نزدیکی هر چه بیشتر ایالات متحده به اسرائیل، برسمیت شناخته شدن بیت المقدس به عنوان پایتخت اسرائیل، اعدام شیخ نمر در عربستان و مسائلی از این دست محصول  بخشی از نفرتی است که عاشق برای شکنجه دادن معشوق خود و ناکامی در وصال معشوق به آن دست می زند. عاشق چه چیزی در این معشوق یافته است که اینچنین مجنون وی شده است؟ شاید پاسخ را در شباهت خیره کننده معشوق به عاشق یافت. معشوق یعنی ایران شباهت خیره کننده ای به عاشق خود دارد. کشورمان بعد از چند صد سال ضعف و عقب ماندگی نسبت به تمدنی که بعد از قرون وسطی و ظهور رنسانس در اروپا شکل گرفته بود، بدون هیچگونه کمک گرفتن از غرب در حال آشنا شدن با نیروهای عظیم و شگرفی است که در درون خود آنرا پیدا کرده است. آشنایی با خود و آشنایی با نیروهایی عظیمی که ایرانی از خود کشف نموده است به او و کشورش اقتدار می بخشد. این همان اقتداری است که پیش از آن غرب به آن دست پیدا کرده است.  قدرت و اقتدارغرب که در ایالات متحده متبلور شده است حاصل همین آشنایی با توانمندیهای خود می باشد. تمامی تلاشهای غرب و بویژه ایالات متحده در این منطقه از جهان بدون درآغوش گرفتن و نزدیکی با معشوقش یعنی ایران ناکام می ماند.  تامین منافع ایالات متحده و دوست شدن با مردم مسلمان این بخش از جهان از مسیر دوست شدن و درآغوش گرفتن سیاستمداران ایرانی می گذرد. 

 دوگانه عشق و نفرت تنها در مورد سیاستمداران آمریکایی صادق نیست. در میان سیاستمداران ایرانی نیز همین دوگانه عشق و نفرت به غرب و ایالات متحده  وجود دارد. سیاستمداران ایرانی از یکطرف عاشق تفکر منطقی انسان غربی و روشهای بسیار پیچیده اداره کشورهای غربی و مدیریت افکار عمومی کشورهای غربی هستند و سعی دارند به همان پیچیدگیها و فنون دست پیدا کنند. از سویی دیگر با شناختی که از خودشان، تاریخ کشورشان  و نیز مدیران غربی پیدا کرده اند نمی توانند  ذره ای به وفاداری معشوقشان اطمینان داشته باشند. آنان به این باور رسیده اند در صورت نزدیک شدن بیش از اندازه به معشوق، معشوق جفاکار ضربه ای مهلک و ناگهانی را از پشت بر پیکرشان وارد می کند.  

سخن پایانی: سخنان آقای روحانی در مورد عقب افتادگی و معلولیت ذهنی آقای ترامپ اوج بی تدبیری و خامی آقای روحانی بود. آقای روحانی عصبانیت ایالات متحده و شکست عظیم  همه سرمایه گذاریهای اخیر در جنگ روانی ایالات متحده  که با سقوط پهپاد آمریکایی بر باد فنا رفت را درک نمی کند و عصبانیت ایالات متحده را برسمیت نمی شناسد. منطقی ترین و خردورزانه ترین کاری که رئیس جمهور آمریکا با پیش زمینه ذهنی مانند ترامپ می توانست انجام دهد همان کاری بود که آقای ترامپ انجام داد. تحریم رهبری کشوری که تمامی سرمایه گذاریهای هنگفت او را در جنگ روانی طولانی که چندین ماه بدرازا کشیده است را با یک اقدام نابود می کند طبیعی ترین کاری است که ترامپ قادر به انجام آن بود. مردم کشوری به پیچیدگی ایران از رئیس جمهورشان انتظار فردی زمینی بودن، فردی که ماهیت و پیچیدگیهای روابط انسانی را درک نمی کند و بدون تامل حرف می زند را ندارند. بدون تردید اگر من بجای آقای روحانی بودم و چنین سخنانی را در مورد ترامپ می گفتم از آقای ترامپ پوزش می خواستم. پوزش خواستن از آقای ترامپ پوزش از آقای ترامپ و ترس از قدرت ایالات متحده آمریکا نیست. این پوزش بخاطر شناخت از خودمان و ترس از قدرت دهشتناک و ویرانگری است که هر کدام از ما آدمها دارای آن می باشیم. آخرین نمونه قدرت دهشتناک، سبعیت و ویرانگری آدمی همین قتلی است که اخیرا انجام شد و یکی از آدمهایی که همه بخوبی او را می شناسیم همسرش را با گلوله به قتل رسانید. نه من، نه ترامپ و نه آقای روحانی هیچکداممان کمتر از آن فرد مشهور نیستیم و می توانیم در هنگام عصبانیت و افزوده شدن به عصبانیتها و آماده کردن افکار عمومی، نه یک نفر بلکه صدها و هزاران نفر را در جنگی دهشتناک به خاک و خون بکشانیم.  انگیزه و شروع بسیاری از خونین ترین جنگها بین انسانها و کشورها، مسخره ترین و پیش پا افتاده ترین دلایل را داشته است.   انتظار ما ایرانیان از روسای کشورمان، فروش منافع کشورمان، پایداری نکردن بر منافع کشورمان و ایستادگی نکردن بر زیاده خواهیهای رقبای کشورمان نیست. انتظار ما ایرانیان از روسای کشورمان، کشف ماهیت روابط و رفتارهای رقبا، انتقال این اطلاعات به رقبا، برسمیت شناختن ترس و عصبانیت رقبای کشورمان، تلاش برای مدیریت خشم و عصبانیت دشمنانمان ، شخصی نکردن دشمنیها و سنجیده سخن گفتن می باشد. دوگانه عشق و نفرت روزی یا با کشتن معشوق یا با مدیریت نفرت و کشتن نفرت به پایان می رسد. آیا ما ایرانیان با شناخت هر چه بیشتر ماهیت روابط زندگی آدمی، توانایی بدست آوردن هر چه بیشتر دانش مدیریت دشمنی را دارا می باشیم و می توانیم با بدست آوردن این دانش  نفرتها را در جوامع انسانی کنترل و مدیریت کنیم؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا