رضا سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آيينه يزد

در تاریخ انقلاب اسلامی ایران به ثبت رسیده است که: محمدعلی رجایی در 11 مرداد 1360 مصادف با عید فطر در حسینیه جماران حکم خود را از رهبر انقلاب آیت‌ا… خمینی(ره) دریافت کرد و رسماً‌ به عنوان دومین رئیس‌جمهور ایران منصوب شد. در حکم شهید رجایی به حفظ مسئولیتی که ملت بر عهده او گذاشته، وفاداری به پیمانش با خدا، توجه به فرمان خدا مبنی بر رحمت میان مومنان و شدت در مقابل کفار، نهراسیدن از ملامت بدخواهان، طرف حق را گرفتن در نظارت بر قوای ثلاثه و خدمت به خلق خصوصاً توده‌های مستضعف اشاره و تاکید شده است. پس از تنفیذ حکم، محمدعلی رجایی به سخنرانی پرداخت و قول داد در جهت جامه عمل پوشاندن به خواست‌های اسلامی و انقلابی مردم و ایجاد یک جامعه اسلامی تمام تلاش خود را به کار خواهد گرفت.

بعد از گذشت 28 روز محمدعلی رجایی و حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر محمد جواد باهنر نخست‌وزیر وقت توسط یکی از منافقان در انفجار دفتر نخست وزیری به شهادت رسیدند. چند روز پس از فاجعه هشتم شهریور سال 60، مرحوم آیت‏‌ا… ربانی املشی (دادستان کل کشور) در 18 شهریور ماه عامل انفجار دفتر نخست‏ وزیری را که به شهادت شهیدان رجایی و باهنر منجر شد، در یک پیام تلویزیونی‏ بدین‌گونه معرفی کرد: «عامل انفجار نخست‏ وزیری شخصی به نام مسعود کشمیری، دبیر شورای امنیت بوده است. این شخص بمبی در کیف خود جاسازی کرده بود که به‏ طور عادی و معمولی، بدون این‏ که هیچ‏کس به او ظنین شود و هیچ‏کس هم کیف او را بازرسی و رسیدگی نمی‏کرده و… خیلی عادی بوده که کیفش را دست بگیرد و برود در جلسه شرکت کند و از آنجایی که منشی جلسه هم بوده، کنار مرحوم رجایی و شهید باهنر بنشیند؛ و این کار را کرده و کیف خود را هم کنار آن‏ها قرار داده و طوری تنظیم کرده بود که انفجار، اولین‏بار، این دو شخصیت بزرگ و ارزنده و عزیز را بگیرد… خود او هم رفتاری معمولی داشته است؛ گاهی بیرون می‏رفته، داخل می‏شده، با این و آن صحبت می‏کرده است؛ می‏رفته است چیزی از بیرون می‏آورده و گاهی چای می‏داده است. در بین یکی از این مواقعی که رفت‏ و‏ آمد می‏کرده است، به بیرون رفته و دیگر برنگشته؛ و در همان موقع این انفجار به‏ وجود آمده و این عزیزان را از ما گرفت. و کشمیری فرار کرد و هم‏اکنون نیز متواری است و زنده است؛ مگر این‏ که سازمان منافقین از آنجایی که ببیند او شاید وجودش برایشان مضر باشد. وی را از بین برده باشند.»(1)

به مناسبت شهادت دو یار و یاور انقلاب شهیدان رجایی و باهنر از دوم تا هشتم شهریور هر سال به‌نام هفته دولت نامگذاری شد تا مردم از خدمات دولت در زمینه‌های مختلف عمرانی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی بیشتر آگاه شوند و در نهایت از کارمندان و مدیران و دولتمردانی که مخلصانه در راه خدمت به مردم فعالیت و به این سرزمین و شهروندان خدمت نموده‌اند سپاسگزاری و قدردانی نمایند و به یکایک خدمتگزاران ملت خسته نباشید بگویند. چون یکی از عوامل مهم ثبات هر دولت و اقتدار آن پشتیبانی و همراهی و همدلی یکایک مردم مؤمن و صبور و مقاوم این مرزوبوم با دولت و نظام می‌باشد. مناسب می‌داند نظر خوانندگان آیینه یزد را به فرازهایی از سخنان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران در هفته دولت و در جمع اعضای هیات دولت در دوران ریاست جمهوری مقام معظم رهبری و نخست وزیری مهندس میرحسین موسوی در سال‌های 62 و 63 و 65 و 66 جلب نماید.

«…وقتی که ملت جدا باشد از دولت و دولت هم بخواهد از ملت استفاده کند و بدوشند ملت را، دیکتاتوری پیش می‌آید. در این رژیم‌های سابق شاهنشاهی وضع این‌طور بود که مردم حال گریز داشتند، و اینها می‌خواستند آنها را با فشار نگه دارند و از آنها بدوشند، از این جهت دیکتاتوری پیدا می‌شد. در هر صورت آنی که برای شما مهم است خدمت کردن به همه طبقات خصوصاً مستضعف‌ها، خصوصاً محرومینی که در طول تاریخ محروم بوده‌اند این بیچاره‌ها. باید خدمت کنید و خدمتتان را بگویید به آنها، و وقتی گفته می‌شود، عمل دنبالش باشد… مردم این دولت و این جمهوری را بپا کردند و آن هم، نه همه مردم؛ این مردم پابرهنه، این بازاری و این متوسطین و این محرومین. فشار روی اینها بوده است، یعنی فشار انقلاب روی دوش این محرومین بوده. اگر در خیابان‌ها، در تظاهراتی که مردم کردند در زمان رژیم سابق و بعد از او در اوایل انقلاب، اگر یک کسی بررسی کرده بود می‌دید که در بین اینها از آنهایی که مرفه‌اند چند نفرند و محرومین چقدرند. محرومین‏‌اند که این کار را کردند. بنابراین، دولت شما دولت محرومین است، یعنی، باید برای محرومین کار بکنید… ما هرچه خدمت بکنیم به این‏‎ ‎‏ملت، کم خدمت کرده‌ایم؛ برای اینکه این ملت بود که همه این گرفتاری‌ها به دست او رفع‏‎ ‎‏شد، دولت شاهنشاهی به دست آنها ساقط شد و هرچه ما داریم از آنهاست. ما باید‏‎ ‎‏خدمتگزار باشیم، واقعاً خدمتگزار باشیم و هرچه خدمت بکنیم باز کم است. ما که شکر‏‎ ‎‏خدا را نمی‌توانیم بجا بیاوریم، برای اینکه کوچکتریم از اینکه شکر خدا را به جا بیاوریم،‏‎ ‎‏لکن شکر این ملت قهرمان و مظلوم همان شکر خداست. کسی که شکر اینها را به جا‏‎ ‎‏نیاورد، شکر خدا را به جا نیاورده است، برای اینکه اینها بندگان خدا هستند، اینها کسانی‏‎ ‎‏هستند که برای خدا دارند خدمت می‌کنند به این کشور و شکر این است که ما به آنها‏‎ ‎‏خدمت بکنیم، هرکس در هر مقامی که هست خدمت بکند.‏.. من از مشکلات دولت، از مشکلات کارمندان دولت، از مشکلات همه قشرهایی‏‎ ‎‏که در بین دولت کار می‌کنند آگاهم؛ چنانچه شماها بهتر آگاهید و من می‌دانم که این‏‎ ‎‏دولت و این اقشاری که مربوط به دولت هستند، در عین حالی که محروم‌ترین قشرها‏‎ ‎‏هستند، با اخلاص‌ترین قشرها هستند، در عین حالی که با یک زندگی درویشانه‏‎ ‎‏می‌گذرانند، بحمدالله، قدرت معنوی دارند و هرچه زندگی زیادتر بشود، قدرت روحی‏‎ ‎‏کمتر می‌شود…»(2)‏

«…پرسشی که معمولا در مورد شخصیت‌های شهید انقلاب اسلامی به ذهن می‌رسد، این است که اگر آنان در قید حیات بودند، در کجای جامعه امروز می‌ایستادند؟ اگر محمدعلی رجایی در آن حادثه شوم تروریستی، شهید نشده بود و عمرش به امروز می‌رسید، چگونه فردی بود و در معادلات سیاسی چه وضعی داشت؟ برای ارائه پاسخ بدون هیچ اظهارنظری به خاطرات برخی دوستان و همراهان شهید رجایی مراجعه می‌کنیم.
خاطره یکی از همراهان آقای رجایی: یک شب که با آقای رجایی بودم و بحث بر سر عیادت از مهندس بازرگان بود، گفت: وقتی وارد بیمارستان شدم تا وارد اتاق آقای بازرگان شوم همینجوری که روی تخت خوابیده بود تا مرا دید نیم‌خیز بلند شد که دیدی رجایی! با من چه کردند؟ و بنای اعتراض را گذاشت. ولی من خم شدم و پیشانی او را بوسیدم و گفتم: آرام باشید. حال شما حالا مساعد این‌جور حرف‌ها نیست و به او مقداری آرامش دادم و گفتم به هر حال کار سیاسی پذیرفتن این تبعات را هم دارد. بعد می‌گفت: عده‌ای به من اعتراض می‌کنند که چرا در این شرایط حساس به عیادت آقای بازرگان رفته‌ام. ولی من به آنها گفته‌ام این معلم من است و من برای او احترام قائل هستم. حساب مسائل سیاسی از این مسائل جداست.» (نقل از مصطفی رسولی)(3)

شهید رجایی در دوران خدمت در وزارت آموزش و پرورش یا در هیات دولت برای مدیران و معاونانی که در جلسات شرکت می‌کردند اجازه استفاده از هتل نداد معمولاً افرادی که در نشست‌ها و سمینارها شرکت می‌کردند در مراکز شبانه‌روزی تربیت معلم یا خانه معلم تهران بیتوته می‌کردند، از پرداخت ماموریت و اضافه کاز و تغییر هر ساله دکوراسیون‌ها و وسایل اداری و به کارگیری خدم و حشم آن‌چنانی و ماموریت‌ها و سفرهای داخل و خارج با هزینه‌های سرسام‌آور خبری نبود به معنای واقعی همانند مردم بود و مثل آنها زندگی می‌کرد و از صمیم قلب با فساد و کم‌کاری مبارزه می‌کرد. مدیران و کارگزاران که به شهرها و مناطق به ماموریت می‌رفتند هنگام برگشت از پول مردم و بیت‌المال سوغات و هدیه‌ای به آنها داده نمی‌شد. وزراء و مقامات در ویلاها و آپارتمان‌های چند ده و احیاناً چند صد میلیاردی سکونت نداشتند و با اتومبیل‌های چند میلیاردی از بیت‌المال رفت و آمد نمی‌کردند.شهید رجایی چون طعم فقر را در زندگی خود چشیده بود به زندگی پر زرق و برق دنیا پشت پا زد و به معنای واقعی الگو و اسوه بود و اهل ظاهرسازی نبود.

علی‌رضا محجوب در نطق میان دستور خود در مجلس دهم می‌گوید: «وقتی به بودجه دولت رجایی نگاه می‌کنیم نشان می‌دهد دقت، صرفه‌جویی، هزینه‌ها و انضباط مالی ارکان اساسی دولت‌ها را در کنترل فساد تشکیل می‌دهد. دولتی که این 4 رکن را داشته باشد فاسد نیست. در زمان شهید رجایی حقوق کارگران نزدیک به 3 هزار و 500 تومان بود، ایشان گفتند که حقوق نخست‌وزیر نباید بیشتر از 7 هزار تومان باشد، حقوق نخست‌وزیر در آن زمان 2 برابر متوسط حقوق کارگر و 5/3 برابر حقوق حداقل‌بگیران بود، اما حالا مقامات و مسئولان در شرایط فعلی حتی به حقوق 10 برابری نسبت به کارگران نیز راضی نیستند. نماینده مردم تهران گفت: قانون فساد اداری هم‌اکنون تعطیل است و دیگران این پیام را می‌گیرند که مجلس و دولت به فساد حساسیت کافی را ندارد و انتظار می‌رود که قانونی که از جریان افتاده را دوباره به جریان بیاندازد. محجوب اضافه کرد: در این سال‌ها شاهد پرونده‌های بزرگ فساد و چند هزار میلیاردی بوده‌ایم، ما به فساد خُرد هم بپردازیم هرچقدر هم که فساد کوچکی باشد باز هم فساد است…»(4)

آنان که در کنار شهید رجایی بوده‌اند یا با نحوه زندگی و عملکرد آن بزرگوار آشنایی دارند به یقین می‌دانند معمولاً مقایسه دیگر دولتمردان و مقامات اجرایی در قوای سه‌گانه با شهید محمدعلی رجایی به معنای واقعی قیاس مع‌الفارق است مگر این که دولتمرد و کارگزاری نشان بدهد در همان حد و میزان توانسته است ساده‌زیست، حافظ بیت‌المال، پاسخگوی انتقادات و اعتراضات، مقاوم، مبارز، عارف، مردمی، قانع و متقی باشد. آیا مسئولان آمادگی دارند به این پرسش پاسخ دهند به غیر از حقوق و مزایا در هر ماه فقط بابت اضافه‌کار و حق ریاست چند برابر حقوق یک نفر خدمتگزار شاغل در اداره تحت مدیریت خویش دریافت می‌نمایند؟ یا مدیران کل آموزش و پرورش مناطقی که معلمان حمایتی (خرید خدمتی) در شهر و دیارشان شاغل هستند اعلام می‌نمایند هر ماه چند برابر تمام حقوق و مزایای یک نفر معلم حمایتی، اضافه‌کار و حق مدیریت دریافت می‌کنند؟ تاسف‌بارتر و شگفت‌انگیزتر رفتار مسئولی است که سعه‌صدر ندارد، پاسخ انتقادات و اعتراضات را نمی‌دهد، میز ریاست اداره را مِلک طِلق و ارباب‌رجوع را دست‌ نشانده خود می‌داند، عده‌ای مجیزگو و دست نشانده اطراف خود گمارده است، اما در هفته دولت درباره شخصیت و بزرگی باهنر و رجایی قلم‌فرسایی و سخنرانی می‌کند. این عده از مدیران و مسئولان اگر در این دور و زمان، شهیدان هشتم شهریور ماه 1360 دفتر نخست‌وزیری را در میان خود می‌دیدند درباره آنها چه قضاوتی می‌کردند و چگونه با آنها رفتار می‌نمودند؟

رضا سلطان زاده – مدیرمسئول

پی‌نوشتها:
1- خبرگزاری تسنیم، 8/6/1393
2- باشگاه خبرنگاران جوان، 5/6/1396
3- روزنامه اعتماد، 13/6/1391، شهید رجایی در ترازوی قیاس
4- خبرآنلاین، 11/6/1398

لینک کوتاه: http://ayenehyazd.ir/1TqRF
  • نویسنده : رضا سلطان زاده
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا