یزدفردا: این روزها در میانه اعتراض‌هایی که در خیابان‌ها رخ داده شاهد آن هستیم، شعارهایی سر داده می‌شود که بدون مطالبه خاصی در آن فحش‌های رکیک و الفاظ ناشایست به کار برده می‌شود.

فحاشی نشانه‌ای از برانگیختگی، عصبانیت و البته «استیصال» است. وقتی گروهی از معترضان که عده زیادی از آنها هیچ وابستگی اطلاعاتی، مالی و عضویت در سرویس‌های امنیتی بیگانه ندارند، همنوا با لیدرهای این جریانات می‌شوند در واقع می‌خواهند بگویند مسائل حل نشده‌ای دارند که به آنها پاسخ داده نشده است. سمفونی بوق‌های مکرر ماشین‌ها در میانه اعتراضات خیابانی نیز چنین پیامی را تشدید می‌کند. 

همه اینها در کنار این واقعیت است که چنین اتفاقاتی از سوی گروه‌های اپوزیسیون نظام جمهوری اسلامی ایران حمایت می‌شود و رسانه‌های فارسی زبان خارجی در آن نقش جدی دارند. آنها بر موجی سوار شده‌اند که می‌دانند به هرحال بخشی از جامعه با آن همراهی می‌کند و به دنبال افزایش سهم خود در این موج هستند.
 
هیچ فرد منصفی همه این افراد را عاملان دشمن قلمداد نمی‌کند و خوشبختانه در اظهارات رسمی مقامات کشور این گزاره تکرار می‌شود که حساب این افراد با لیدرهای جریان‌های اعتراضی جداست.
 
اما این نکته قابل تامل و ناراحت‌کننده است که بخش گسترده‌ای از این معترضان به جای بیان مسائل‌شان سراغ آسیب زدن به اموال عمومی و گزینه فحاشی رفته‌اند. پلیس ضد شورش در چنین میدانی وقتی رفتارهای خشن طرف معترض را می‌بیند ماموریت دارد تا به آن پاسخ دهد. اما تجربه سال‌های اخیر نشان داده که هربار موج اعتراضات شکل گرفته به خشونت، آشوب و درگیری‌های خیابانی کشیده شده است، این موجب شده  وقت نیروهای پلیس مدتی به‌طور فرسایشی درگیر آن شوند تا ماجرا پایان یابد. اما با گذر زمان به محض اینکه باز بهانه‌ای پیدا شود و آن بهانه از سوی رسانه‌های فارسی بیگانه ضریب داده شود، دوباره این مسیر تکرار می‌شود.
 
یک سوال اساسی اینکه پایان این حلقه معیوب کجاست؟‌ تا به کی قرار است عاملی که ریشه در مسائل درونی جامعه دارد دستاویز عوامل بیرونی قرار بگیرد تا عده ای را به خیابان‌ها بیاورد. یکبار مساله‌ای اجتماعی، بار دیگر اقتصادی و معیشتی، یکبار موضوعی سیاسی و... و البته هربار هم ظاهر ماجرا پایان یافته اما درباره تاثیر این خشونت ها و لایه های زیرین آن در جامعه سکوت می‌شود. به همه اینها اضافه کنیم که در هر مرتبه از اعتراضات برخی از سلبریتی‌ها، ورزشکاران، نویسندگان و هنرمندان نیز بخواهند به هر دلیل با اعتراضات همراه شوند و سرمایه اجتماعی جامعه صرف آن شود. به‌طوری که امروز به شوخی برخی بگویند در آینده نزدیک صداوسیما دیگر برای باز پخش فیلم و سریال‌های قدیمی دچار مشکل خواهد شد!
 
نگارنده این سطور به عنوان خبرنگار حوزه فرهنگ و کتاب معتقد است، جامعه ایرانی در کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلند‌مدت نیازمند این است که با «کتاب» به عنوان نمادی از خرد و خردورزی آشتی کند. تاریخ ایران، جهان و اسلام بخواند، مکاتب مختلف جامعه‌شناسی را صرف‌نظر از تعصبات بخواند و بشناسد. با مطالبه‌گری و حقوق مدنی خود آشنا شود. راه گفت‌وگو با دولت و حاکمان جامعه خود را کشف کند و البته آن بخشی‌هایی که به‌واسطه آن آسیب‌پذیر است را بشناسد.
 
در این مورد هم تک تک اعضای جامعه می‌توانند نقش داشته باشند و هم نهادهای متولی فرهنگ مسئولیت‌های مهم و جدی دارند؛ به این مسئله باید توجه شود که چه در میانه جنگ‌ سخت، جنگ اقتصادی و حتی تقابل رسانه ای و فرهنگی، جامعه نیازمند نسخه‌هایی از جنس خوراک فکری است تا راهش را درست طی کند.
 
جامعه‌ای که به سمت کتاب‌های آگاهی بخش پیش برود، انتخاب‌های آگاهانه‌تری خواهد کرد، اعتراض‌های معقولانه‌تری هم خواهد کرد و به سمت بن بست یا راه بی بازگشت نخواهد رفت.
 
در دل کتاب‌ها است که راه‌‌حل‌های مختلف مسائل اجتماعی پیدا می‌شوند، وقتی نویسندگان، مترجمان و ناشرانی که چنین کتاب‌هایی می‌نویسند، میدان پیدا کنند بدون شک پای آن جنس از دشمنانی که کمر همت به نابودی کشور بسته‌اند از میدان بریده می‌شود.
 
مطالعه روی مدل‌های مختلف توسعه و پیشرفت دیگر کشورها و جوامع مسلمان و مرور تجربیات سالهای گذشته در کشور عزیزمان برای پیدا کردن نقاط قوت و ضعف‌ می‌تواند چراغ راه آینده ما هم باشد. 

محمد فیروزی

  • نویسنده : یزدفردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا