مشروح مذاكرات مجلس تدوین قانون اساسی:

جلسه نوزدهم

بيست و هفتم شهريور ماه 1358 هجري شمسي

صورت مشروح مذاكرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران
یزدفردا :علی آبادی :جهت اطلاع رسانی به فردائیان و ثبت در تاریخ در این سلسله مطالب ، مشروح مذاکرات مجلس بررسي نهايي قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران و تدوین قانون اساسی آورده می شود.

توجه: تمام نوشته های مندرج در این بخش، از سایت شورای نگهبان و کتاب صورت مشروح مذاكرات شوراي بازنگري قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بازانتشار می شود. آوردن این جلسات در سایت یزدفردا به خاطر دسترسی مستقیم پژوهشگران و فردائیان به متن این جلسات در این سایت است وجلوگیری از تحریف آنها توسط دوستانی که بعضا در صف دشمن قرار گرفته اند .


یزدفردا

جلسه نوزدهم بيست و هفتم شهريور ماه 1358 هجري شمسي


جلسه در ساعت ده و چهل دقيقه روز 27 شهريور ماه 1358 هجري شمسي برابر با بيست و ششم شوال المكرم 1399 هجري قمري به رياست آقاي دكتر سيد محمد حسيني بهشتي (نايب رئيس) تشكيل شد.
فهرست مطالب
1ـ اعلام رسميت جلسه و قرائت صورت اسامي نمايندگاني كه در جلسة قبل غيبت يا تأخير داشته اند.

2ـ طرح مسائل متفرقه
3ـ طرح و تصويب اصل 13 (اصل سيزدهم)
4ـ پايان جلسه دبيرخانه مجلس بررسي نهائي قانون اساسي [--------------------------------------------------------------------------------------]
1ـ اعلام رسميت جلسه و قرائت صورت اسامي نمايندگاني كه در جلسة قبل غيبت يا تأخير داشت ه اند نايب رئيس (بهشتي) ـ عده حاضرين براي رسميت جلسه كافي است.
اساسي غائبين جلسه قبل قرائت ميشود.
غائبين آقايان: خادمي، سحابي، موسوي تبريزي.
نمايندگاني كه تأخير داشتد آقايان: آيت سي و چهار دقيقه، بني صدر هفتاد دقيقه، حائري سي و چهار دقيقه، فاتحي بيست و پنج دقيقه، فارسي سي و چهار دقيقه، كريمي بيست و هفت دقيقه مقدم مراغهاي شصت و نه دقيقه، موسوي اردبيلي سي و شش دقيقه، موسوي جزايري بيست و شش دقيقه، ميرمراد زهي سي و هفت دقيقه، نبوي بيست و دو دقيقه، نوربخش سي و هفت دقيقه و خانم گرجي نود و چهار دقيقه.

2ـ طرح مسائل متفرقه نايب رئيس (بهشتي) ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
امروز با مقدار كاري كه با كمك دوستان آماده شده اين توفيق را داريم كه صبح جلسه فوق العاده علني داشته باشيم و عصر هم همينطور و براي صبح و عصر هر دو دستور جلسه آماده شده است.
اگر به همين منوال اين توفيق را داشته باشيم كه در ساعات اول صبح قبل از ساعت ده و نيم بتوانيم براي دو جلسه، دستور جلسه آماده كنيم قطعاً سرعت كار مطلوب خواهد بود.
دستور جلسه صبح، اين اصولي است كه تحت عنوان دستور جلسه روز بيست و هفتم شهريورماه هزار و سيصد و پنجاه و هشت، چند ورقه خدمت دوستان داده شده كه شماره ترتيب چاپ آن چهل و شش است و اين يك طرح است نه دستور جلسه و پيشنهادها داده شده، اصلي كه حالا مطرح است اصل سيزدهم است.
آقاي بشارت فرمايشي داريد بفرمائيد.
بشارت ـ بنده تذكري دارم و آن اينكه ضرورت نطقهاي قبل از دستور و بعد از دستور كاملا احساس ميشود، مخصوصاً با تبليغات ناآگاهانه يا مغرضانهاي كه عليه ولايت فقيه ميشود.
ولو يك نفر ده ـ پانزده دقيقه صحبت كند يقيناً براي اينكه ملت در جريانات اين مطلب باشند، مفيد است.
پس بايستي نطق قبل از دستور يا بعد از دستور عملي شود و ديگر اينكه بعضي از نمايندگان سه چهار جلسه غيبت دارند و فعاليتهاي ديگري دارند اينها چرا نبايد طبق آئيننامه رفتار كنند و چرا نبايد تنبيه و جلوگيري شود؟ الان موكلين ما خيلي ناراحت هستند و تلفن ميكنند و ميگويند اگر قرار است در خارج از ايران تحريكاتي داشته باشيم اجازه بدهيد سه چهار روز از ايران برويم موضوع را روشن كنيم، تبليغ كم است و درباره ولايت فقيه سمپاشيها ميشود.
بنابراين اجازه بدهيد در نطقهاي قبل از دستور برادران عميقاً صحبت بكنند تا مردم در جريان باشند و تلويزيون هم حتماً پخش كند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ نطق قبل از دستور براي جلسات عصر محفوظ است ولي براي جلسات فوِالعاده مرسوم نيست.
عصر همين كار را خواهيم كرد و حداقل دو نفر ميتوانند نطق قبل از دستور داشته باشند و ساعت شروع جلسه بعدازظهر ساعت چهار است، پريروز بخاطر اين حذف كرديم كه اولين روزي بود كه اعلام كرده بوديم ساعت چهار جلسه داريم و شايد دوستان قبلا قرار گذاشته بودند، به هر حال نتوانستند طوري بيايند كه ساعت چهار عدة حاضرين در جلسه بحد نصاب برسد ولي اميدواريم از امروز به بعد با سابقه قبلي، عصرها ساعت چهار دوستان تشريف داشته باشند كه تا ساعت چهار و نيم بتوانيم نطق قبل از دستور داشته باشيم.
(دكتر شيباني ـ من اولين نفري هستم كه اسم نوشتهام و اگر عصر وقت شد، اولين نفري خواهم بود كه صحبت ميكند.)
بله، روي نوبت صحبت ميفرمائيد، ولي اسم حضرتعالي در اول نيست.
اگر نظرتان باشد در آئيننامه نوشتهايم كه ليستهاي قبلي براي جلسه بعد اعتبار دارد، تا حالا اسم حضرتعالي نيامده و نفر سيام اينجا نوشته شده است و از اين نفر، سه نفر صحبت كردهاند و بقيه مانده است، آقاي يزدي مطلبي داريد؟ يزدي ـ در رابطه با مسالهاي كه آقاي بشارت گفتند اگر صلي از تصويب گذشت آيا بعد از آن همه صحبتي كه هم در جلسات مشترك و هم درجلسات عموم شده، باز يك نماينده حق دارد درباره آن اصل در خارج صحبت كند و حتي نسبت بدهند به مرحوم آيت الله طالقاني كه ايشان مخالف بودند؟ در صورتيكه شخصاً كه با ايشان صحبت ميكردم موافق بودند.
آيا اين اصولا حق است يا نه؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ اين همه سؤال كمكم نطق قبل از دستور است.
رباني شيرازي ـ يك عدهاي كه مخالف هستند كارشان اين است كه بروند بيرون و در نظر مردم اين قانون را سست كنند و اين هيچ درست نيست.
مثل اينكه توطئهاي در كار است.
طاهري اصفهاني ـ اگر ما در مجلس خبرگان ايستاده باشيم مسألهاي نيست ولي اگر بخواهيم آبروي اين مجلس كه آبروي موكلين و بالنتيجه آبروي ايرانيان است، محفوظ باشد در اين مورد شديداً بايد ايستادگي كرد.
رباني شيرازي ـ به مردم اخطار ميكنم آنهائي كه با اين ماده و اين اصل موافقند تظاهرات كنند تا معلوم شود كه اكثريت چه كساني هستند و چه چيز را ميخواهند.
موسوي تبريزي ـ من حدس ميزنم براي بعد كه اين قانون اساسي را ميخواهيم به رفراندوم بگذاريم، توطئهاي در كار است.
كساني كه خودشان به قانون اساسي رأي ميدهند توطئه ميكنند كه فردا اين اصولي را كه اصول سعادت ملت ما و سعادت ملتهاي مسلمان است، متزلزلش بكنند و من خواهش ميكنم شما بعنوان نايب رئيس و آقاي منتظري بعنوان رئيس اين اشخاص را مشخص كنيد چون ممكن است سخنانشان را از طريق راديو و تلويزيون دو مرتبه پخش كنند پس اين را تذكر بدهيد، والا خودمان وارد عمل ميشويم.
هر كس بخواهد بر عليه قانون اساسي و انقلاب اسلامي ايران توطئه كند، ما مستقيما ميتوانيم جوابش را بدهيم و من خواهش ميكنم جلو اين توطئه را گرفته و بموقع تصميم مقتضي را بگيريد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ عنايت بفرمائيد، عرض ميشود كه يك مسألهاي اينجا داريم و يك وظيفه بعنوان خبرگان و نمايندگان منتخب مردم و آن كوشش براي بررسي هر چه عميقتر و تصويب هر چه سريعتر اصول قانون اساسي است و هر يك از اين رويدادها حجتي است از طرف خداوند بر ما كه بجاي هركار ديگر سعي در تسريع و عميقتر بودن اين كار بكنيم، كه فداي مسألة ديگري نشود، گفتگوهاي انحرافي را بايد صرفنظر كرد، امروز يكي از برادران ميگفت با توجه به اين مسأله بنا دارم آن چيزي را كه ضروري حس ميكنم با كوتاهترين بيان بگويم.
البته ما در اينجا وقتمان را صرف ميكنيم كه هر چه عميقتر ولي سريعتر اينكار را تمام كنيم، اينها خودش نشانة ضرورت اين مطلب است، يك وظيفهاي هم داريم براي توضيح مطالب براي مردم، اين لزومي ندارد كه از اينجا باشد، دستگاه راديو تلويزيون موظف است كه در پاسخ اينگونه مطالب كه آنجاها منتشر و پخش ميشود اگر دوستان مطلبي داشته باشند آنرا هم پخش كنند.
اگر به وظيفه خودشان بر طبق شرايط عدل عمل كردند كه بحثي نيست زيرا راديو تلويزيون بايد محل عرضة افكار باشد و مردم بشنوند و انتخاب احسن كنند اگر هم عمل نكردند مثل يك دستگاه مختلف ديگر، در مملكت مرجع وجود دارد كه تحقيقات اينگونه دستگاهها با آن مرجع در ميان گذاشته شود و از او خواسته شود جلوي آن تخلفات را بگيرد.
رباني شيرازي ـ اگر آن مرجع رسيدگي، جزء خود آن دستگاه نباشد، چون مراجع رسيدگي هم توطئه ميكنند.
صدوقي ـ پاسخ ندادن و سكوت كردن نمايندگان مجلس، عملي بسياربسيار نازيباست و بدتر از آن اين است كه بروند و به نام اينكه ميخواهند سخنراني امام خميني را پخش كنند، بر ضد قانون اساسي كه چند ساعت در اطرافش صحبت و بحث شده مطالبي بگويند و چنين وانمود كنند كه اين اصل يكي از اصول بيمورد و بيپايهاي است كه حساب ندارد.
اين معني ندارد كه شما سكوت كنيد، بايد از حقتان دفاع كنيد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي مراغهاي فرمايشي داريد؟ (مقدم مراغهاي ـ اگر اجازه بفرمائيد بيايم پشت تريبون) خير اگر مطلبي داريد مثل سايرين از همانجا بفرمائيد.
(مقدم مراغهاي ـ اخبار مجلس خبرگان منتشر نميشود، اگر اجازه بفرمائيد بيايم پشت تريبون، مطالبي دارم كه خيلي اساسي است و بايد صحبت كنم) از همانجا صحبت كنيد.
(مقد مراغهاي ـ اگر اجازه ندهيد بيايم در محل نطق، از اينجا صحبت نميكنم) (مير مراد زهي ـ صندلي نمايندگان كه جاي صحبت كردن نيست.)
آقاي مراد زهي، اگر قرار است چند كلمهاي تذكر بدهند از جاي خود ميدهد، درست است كه محل نطق براي صحبت كردن است ولي آيا بر طبق برنامه يا بدون برنامه؟ رشيديان ـ مساله اين است كه مسائلي كه اينجا مطرح ميكنيم همه ميدانند كه ده ـ دوازده ساعت رويش بحث و گفتگو ميشود بطوريكه وقتي تمام ميشود خسته و كوفته ميرويم، آنوقت آقائي كه خودش در مجلس بوده وتمام گفتگوهاي نمايندگان را شنيده و جوابهاي قاطع و لازم و قانع كننده را نيز شنيده ميرود بيرون و علنا مطالب را مسخ ميكند و به دنبال اينكه فرموديد مجلس مورد اتهام قرار گرفته است، اضافه ميكنم يك نفر اگر با آيت الله طالقاني چاي خورده فردا هزار نوع خداي نكرده تهمت ميبندد و مردم خيال ميكنند كه ما از روحانيت و مراجع و علما و از قرآن بريدهايم.
اين مساله براي گروههائي كه ضعف ايدئولوژيكي دارند، به هر حال بايد روشن بشود.
ما خيلي عجله داريم كه هر چه زودتر قانون اساسي تصويب شود تا مردم از سرگرداني بيرون بيايند و دولت هم از قوانين طاغوتي دست بردارد، اما ما دست از ضرورت نميتوانيم برداريم و از آن بگذريم.
اين مسأله ضروري است الان تمام وسائل ارتباط جمعي در مقابل مجلس خبرگان قرار گرفتهاند آن روزنامه هر چه تهمت ميزند ما همينطور سكوت ميكنيم چرا سكوت؟ اينها تهمت ميزنند، يعني چه؟ براي سه و نيم ميليون نفر دارند صحبت ميكنند، آنوقت مسائلي كه اينجا بحث ميشود در اطاقهاي در بسته بماند؟ بنده با توجه به اينكه با رفقا صحبت كردهام معتقدم كه بايد تمام اين مسائل روشن شود و تمام زوايا و ابعاد آن براي ملت روشن شود.
(مقدم مراغهاي ـ بنده قانع نشدم و مطالبي داشتم كه ميبايستي به عرض ميرسانم).
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي مقدم مراغهاي بفرمائيد.
بنشينيد، بر طبق نظام جلسه نمايندگان بايد مطالبشان را اظهار كنند، آقاي حجتي بفرمائيد.
حجتي كرماني ـ با استناد به آيه «ولاتجادلوا اهل الكتاب الابالتي هي احسن» من نميتوانم منكر بشوم كه برادران ما گاهي اشتباهاتي انجام ميدهند، بنابراين بهتر است با اينها با قيافه خصمانه رفتار نكنيم بلكه با رفاقت و دوستي مساله را حل كنيم و گرنه آنها بروند عليه كار اين مجلس در هر جا سخنراني بكنند و ما جواب ندهيم و همينطور اين مسأله در پهنه كشور مطرح بشود، يك كشاكش عمومي بوجود ميآيد كه به مصلحت انقلاب و اسلام نيست.
بايد اين دوستاني را كه نظر مخالف با اكثريت دارند از طرف هيأت رئيسه بخواهيم و از طريق خيرخواهي با آنها صحبت كنيم تا ان شاء الله مساله حل بشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ پيشنهاد من اين است كه سه نفر از دوستان را انتخاب كنيد، اين سه نفر با يك يا دو سه نفر از دوستاني كه در اين زمينه نظر ديگري دارند، در اولين فرصت يك گفتگوي راديو تلويزيوني داشته باشند و همانجا مسائل را متقابلا براي همديگر بگويند و بشنوند و ملت هم گوش ميكند، اين خيلي بهتر است.
مقدم مراغهاي ـ حضرت امام فرمودند كه مينشينند در اطاقهاي در بسته و قانون تنظيم ميكنند.
تريبون و ميكروفون جلو شما هست و شما هر وقت ميخواهيد صحبت ميكنيد و شما مثل استاد و ما مثل شاگرد مدرسه نشستهايم گوش ميدهيم، اين مجلس نيست فرصت بدهيد مخالف و موافق صحبت كنند و مخالف حرفهايش در جامعه شنيده شود، نه اينكه بخواهيد صدايشان را خفه كنيد.
كداميك از حرفهاي مخالفين را در راديو تلويزيون پخش ميكنند؟ آن شب در راديو تلويزيون مطالب شما كه موافق بوديد و مطالب من هم كه مخالف بودم هيچكدام پخش نشد، براي همين موضوع سوء تفاهم بوجود آمده است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ ملاحظه بفرمائيد كه آن شب نه سخن بنده را پخش كردند نه سخن شما را.
مقدم مراغهاي ـ خودتان چقدر صحبت كرديد و چقدر به ديگران فرصت داديد صحبت كنند؟ مقام رياست بايد بيطرف باشد و به نمايندگان فرصت بدهد حرفشان را بزنند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بنده از اول اين جلسه تا حالا، بعنوان نمونه، جز در جهت نظم دادن به كارمان آيا سخني گفتهام؟ طبعاً به خاطر اينكه هيجاني در جلسه حكم فرما است بناچار صحبت ميكنم.
كسي كه نميتواند بدون صحبت جلسه را اداره كند، اگر ميفرمائيد من در جهت دفاع يا رد مطلبي بعنوان مسئول جلسه چيزي ميگويم، چنين چيزي نيست.
من اگر صرفاً بخاطر دفاع از مطلب در اصول قبلي صحبت كردهام، بعلت مسئوليتم در گروه اول بود و گرنه ديروز و پريروز كه اينجا بودم اصلا صحبتي نكردم، اما بعنوان مسئول جلسه درجواب افراد و دوستاني كه نظري دارند، اعتراضي دارند، تذكري دارند، توضيحي لازم دارند عرايضي ميكنم.
خوب بنابراين بهتر است كار جلسة مان را ادامه بدهيم و سريعتر برويم جلو و با يك گفتگوي راديو تلويزيوني مسائل را روشن كنيم.
پرورش ـ آقاي مراغهاي بعنوان شاگرد از ما نام بردند بايد حرفشان را اصلاح كنند.

3ـ طرح و تصويب اصل 13 (اصل سيزدهم) نايب رئيس (بهشتي) ـ اصل سيزده مطرح است، درباره اصل سيزده قرار بود نمايندگان محترم زرتشتي و مسيحي و كليمي كه در مجلس حضور دارند، اينجا بيايند و نظرشان را بگويند و صحبت كنند تا بتوانيم با حضور ذهن بيشتر نسبت به خواستههايشان اقدام كنيم با اينكه در گروهها هم صحبت شده آقاي دكتر اوشانا بفرمائيد.
دكتر بيت اوشانا ـ بنام خدا، با اجازه هيأت رئيسه محترم، نمايندگان گرامي، اصلي كه امروز بنام اصل حقوِ اقليتها مطرح است واقعاً آنقدر مسالة سادهاي است كه ايجاب ميكرد هيچيك از نمايندگان اقليتها و اينجانب با عنايتي كه به عظمت انقلاب ملت ايران و به رهبري انقلاب ملت ايران داشتهايم، بعنوان توضيح آن و يا دفاع از حقوِ خود مصدع خاطرآقايان نباشيم و چند دقيقهاي وقت مجلس را نگيريم.
ولي خودبخود جريان اينطور پيش آمد، چون بعضي از دوستان بر روي لغات و بعضي عناوين از نظر درج آنها در اين اصل حساسيتي داشتند، باعث شد براي روشن شدن افكار دوستان ارجمند چند دقيقهاي وقت شما را بگيرم.
خدمتتان عرض كردم اگر بخواهيم از حقوِ اقليتها صحبت كنيم يك چيز زائدي است براي اينكه ملت ما از قديم با اين اقليتها زندگي كرده است و براي آنها حقوِ بسيار با ارجي را شناخته است.
اقليتهائي كه اينجا نماينده دارند يا بعضيها كه نماينده ندارند بيش از سه هزار سال است در ايران ساكنند و زندگي ميكنند.
آشوريها بيش از سه هزار سال و ارامنه بعقيده من در حدود دو هزار و هفتصد سال است كه در اين مملكت ساكنند و قبل از آن هم كه سر حدات مملكت به اينجا نرسيده بود، باز ساكن بودهاند.
كليميها در حدود دو هزار و هفتصد سال و كمي بيشتر يا كمتر و اگر از صائبين هم اسم ببرم در حدود يكهزار و چهارصد تا يكهزار و پانصد سال است كه در اين مملكت ساكنند و اين سكونت همراه با زندگي مشترك با ملت ايران خودبخود انس و الفت حقوِ هم ملتي ايجاد كرده است و ما هيچوقت خود را از ملت ايران جدا ندانستهايم و نميتوانيم جدا از ملت بدانيم و عملا هم با ملت ايران متحد و يكرنگ بودهايم و هميشه از حق زندگي كامل و خوب برخوردار بودهايم و اگر وقتي از اوقات، مستبدان و جباران، همان كساني كه به ملت ايران ظلم و جور روا داشته و حقوِ ملت را پايمال كردند، حقوِ اقليتها را هم پايمال نموده و از بين بردهاند كه همراه با حقوِ از بين رفته ملت ايران، اين انقلاب بوجود آمد و پيروز شد.
حقوقي كه از ملت ايران سلب شده بود، به آنها برگردانده شد و مسترد گرديد و بايد همراه با حقوِ اكثريت ملت ايران، حقوِ اقليتهاي مذهبي و قومي هم به آنها مسترد و برگشت داده بشود.
به اين جهت من به يكي از مصاحبههاي رهبر بزرگ انقلاب در پاريس كه واقعاً مثل يك برادر غمخوار حق زندگي و حيات به گردن اقليتهاي مذهبي دارند، اشاره ميكنم.
در جواب اين سوال كه اگر انقلاب اسلامي ملت ايران پيروز بشود و حكومت اسلامي تشكيل بشود، با اقليتهاي ملي و مذهبي چطور رفتار خواهد شد؟ فرمودند «اقليتها در تعيين سرنوشت خود آزاد خواهند بود، با رعايت تماميت ارضي ايران همه آنها از حقوِ مساوي با برادران مسلمان برخوردار بوده و حقوِ ضايع شده آنها به آنها مسترد خواهد شد.
» حقوِ ضايع شدة ما همانطور كه عرض كردم همراه با حقوِ ضايع شده تمام ملت ايران به ما برگشت داده ميشود و وقتي بين آحاد و افراد ملت ايران با توجه به اصل دوم كه دوستان ارجمند تصويب كردند اختلافي وجود ندارد و باتوجه به هدفهاي جمهوري اسلامي كه در اصل سوم تصويب كردند، به تمام افراد و آحاد اين كشور حقوِ برابر داده شده است و واقعاً اين مطلب قلب تمام اقليتهاي ملي و مذهبي را مالامال از شادي و سرشار از محبت و علاقه نسبت به رهبر انقلاب و نسبت به تمام كساني كه اين حقوِ را به برادران خود كه ناشي از هدفهاي انقلاب است، اعطا كردهاند مينمايد ولي در اين اصل كه الان مطرح است يك اختلافاتي با اصول ديگر بنظر ميرسد اگر آن اصل تمام اين حقوِ را به اقليتهاي ملي و مذهبي اعطا كرده است در اينجا يك محدوديتهاي خاصي هم برايشان قائل شدهاند كه اين محدوديتها را عرض كردم و ما اصلا نميخواستيم درباره آنها بحث كنيم چون باتوجه و عنايتي كه دوستان و سروران عزيز به اين اصول دارند و خودشان بيش از ما به آن معتقدند و به اين اصل هم خيلي واضحتر و با وسعت نظر بيشتر نگاه ميكردند تا هيچ نظر كوتاه بينانهاي نتواند به انقلاب ايران با انتقاد نگاه كند.
همانطور كه عرض كردم انقلاب ما، انقلاب بزرگ ملت ايران قابل محدود كردن در سر حدات كشور ما نيست.
نه الان سابق هم هر وقت اتفاقي در كشور ما روي داده است نه خودمان توانستهايم آن را محدود كنيم نه ديگران.
براي اين كه كشوري كه ما در آن زندگي ميكنيم، كشوري است كه در موقعيت خاص استراتژيكي و ژئوپلتيكي است كه هر اتفاقي كه در آن بيفتد سرچشمه تمام اتفاقاتي خواهد بود كه در تمام نقاط، حتي خيلي دور دست، اثر خواهد داشت.
مثالي عرض ميكنم انقلاب مشروطيت ما با اينكه از نظر ملت ايران عملا انقلاب بزرگي بود ولي در آرمانهاي خودش نتوانست كاملا پيروز شود اما با وجود آن در سرنوشت همه تأثير گذاشت، حتي در سرنوشت ملل بزرگ دنيا.
همه دانشمندان، انقلاب بزرگ چين را در سال يكهزار و نهصد و دوازده متأثر از انقلاب مشروطيت ايران ميدانند يا استقلال هندوستان و نهضتهائي كه براي استقلال تلاش كردند همه متأثر از انقلاب كشور ما بود يا استقلال افغانستان و يا ساير انقلابات در آسيا و خاورميانه همه تأثير بسزائي از انقلاب ما داشتهاند و همينطور در امور تركيه و كشورهاي ديگر، انقلاب مشروطيت اثر مهم و شگرفي داشته است و من يقين دارم انقلاب با عظمتي كه امروز در كشور ما انجام گرفته است چون ديد آن بمراتب وسيعتر از انقلاب قبلي است و عظمت و وسعت آن با انقلاب مشروطيت قابل قياس نيست و داراي اشكال و ويژگيهاي خاص خودش است، خودبخود تأثيرش نيز بيشتر و عميقتر خواهد بود.
وقتي انقلاب ما داراي چنين ويژگيهائي است و اميد زندگي بهتر و نجات از يوغ نژاد پرستي را به همه ميدهد، آيا درست هست حقوِ كوچكي را درباره اقليتهائي كه دو هزار سال سه هزار سال همپاي ملت ايران ستم كشيده و زجر بردهاند، از آنها دريغ كنيد؟ نه، ملت ما و اقليتها، بخصوص اقليتهاي مذهبي بهيچ وجه مايل نيستند كه حقوِ آنها، با اينكه از نظر انقلاب تضمين شده است، محكي باشد براي امتحان قانون اساسي و انقلاب و جمهوري اسلامي ناشي از آن.
براي اينكه اگر سه هزار سال در اين كشور با هم زندگي كردهايم، اميدواريم هزاران سال ديگر هم، همپاي ملت ايران از زندگي شادمانه و آزاد و از تمام مواهب زندگي بطور مساوي برخورد باشيم و چون مايل نيستيم مورد محك و آزمايش قرار بگيريم و خرده گيران آن را مورد خردهگيري قرار دهند و اين خردهگيريهاي كوچك به لكههاي ابر تبديل شود كه خداي نكرده جلوي آفتاب تابناك انقلاب را بگيرد و به روشنائيش لطمه بزند، صريحاً از دوستان و همكاران گرامي تقاضا ميكنم پيشنهادي را كه در اين زمينه دادهايم، با عنايت و توجه مورد بررسي و تصويب قرار دهند.
البته اين پيشنهاد بنظر من خيلي ساده و بسيار كوچك است و چون ما حقوِ اختصاصي هم ميخواستيم، دوستان ميبايست ميدادند.
من تا حدي كه در تايخ ميتوانم قضاوت كنم، يك اصلي بود در صدر اسلام، بخصوص خود حضرت پيغمبر(ص) براي آشنائي و محبت بخشيدن به قلوب، به آنهائي كه پيرو اديان ديگري بودند، بيشتر محبت ميكردند.
حتي شنيدهام كه در فتح مكه، به صفوان بن معاويه، بيشتر از ابوسفيان دادند و به غير مسلمانها بيش از او و وقتي انصار و مهاجرين ايراد گرفتند گفت: من ميخواهم محبت اينها را جلب كنم و بايد به آنها بيشتر بخشش و محبت بكنم.
اگر آنها دو روز با پيغمبر همكاري داشتند و اينچنين مورد محبت وتوجه پيغمبر قرار گرفتند، جمعيتهاي ما، هم دينان ما، اقليتهاي مذهبي و قومي بيش از يكهزار و چهار سال است كه با مسلمين همكاري و زندگي مشترك دارند.
من اگر بخواهم از كارها و وظايفي كه در پيشرفت اسلام انجام دادهايم صحبت بكنم شايد در اين باره كتابها بايد نوشته شود ولي تنها به اين مساله اكتفا ميكنم كه يكي از پايههاي پيشرفت تمدن اسلامي در قرن دوم و سوم، علومي است كه به نام دخيل خوانده ميشود كه توسط نويسندگان و مترجمين هم نژاد ما و ساير اقليتهاي مذهبي به تمدن اسلامي تقديم شده است.
اجداد ما در حدود چهل دانشگاه بزرگ با شرايط آنروز در خود جزيره و شام داشتند كه نصيبين و قنصرين رها (اورنا) نمونههائي از آن هستند.
من از تاريخ به يادم ميآيد كه در قرن نهم ميلادي كتابخانه بغداد پنج ميليون كتاب داشت.
در اول قرن بيستم كتابخانه پاريس پنج ميليون كتاب داشت.
از نظر قياس همان موقع نصف كتابهاي كتابخانة بغداد يا به زبان سرياني و آرامي كه زبان مادري من است بوده يا مترجميني كه براي خدمت به مسلمين و اسلام اينها را ترجمه كرده بودند و يا تحقيق كرده و نوشته بودند آشوري و سرياني بودهاند و اينها همه كوشش و زحماتي بود كه هم دينان و برادران ما، اجداد ما براي خدمت به پيشرفت تمدن اسلامي انجام دادهاند.
من نميخواهم وقت سروران عزيز را بگيريم فقط به يك نكتهاي اشاره ميكنم، مابا قلبي پر از شادي به اصولي رأي داديم كه مفهوم آن اتحاد و همبستگي كليه مسلمين است به اين دليل كه اين همبستگي و وحدت باعث خواهد كه اقليتهاي قومي و ديني همراه ملل اسلامي از نتايج خيلي خوب زندگي بهرهبرداري كنند و به زندگي خود در محيطي آرام و آزاد ادامه دهند و به ايران و ايراني خدمت كنند.
اگر اين اصل خوب نوشته شود و تصويب گردد، در سرنوشت همة ما اثر خوبي خواهد داشت.
اقليت آشوري در خاورميانه در حدود سه ميليون نفرند كه همه در كشورهاي اسلامي زندگي ميكنند.
كليميها غير از آنهائي كه در اسرائيل زندگي ميكنند، در كشورهاي ديگر اسلامي هم هستند.
ارامنه هم همينطور منتشرند.
(نايب رئيس (بهشتي) - آقاي بيت اوشانا، وقت شما تمام است.)
چند جمله ديگر را عرض ميكنم.
زرتشتيان هم همچنين و ساير اقليتها نيز همين وضع را دارند.
اگر دوستان در اينجا لطفي در حقشان داشته باشند، بيارج نخواهد بود، بخصوص اگر قلوب آنها هم و محبت آنها را به انقلاب بيشتر جلب كنند ما كه از گرمي آفتاب انقلاب بهرهمنديم اميدواريم آنها هم بهرهمند شوند.
پيشنهاد كه داده بوديم قرائت ميكنم كه اگر دوستان قبول كنند بجاي متن قبلي قرار بگيرد و تصويب شود: «ايرانيان زرتشتي، كليمي، مسيحي و صابئين اقليتهاي رسمي ديني كشور شناخته ميشوند و در انجام مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعلميات ديني بر طبق آئين خود عمل ميكنند و در تعليم و تعلم فرهنگ و زبان خود و تشكيل شوراهاي قومي و ديني از حمايت قانون برخوردارند.
» من اميدوارم هيأت رئيسه محترم و نمايندگان گرامي حتما اين لطف را درباره اقليتهاي مذهبي خواهند داشت و اين حق خيلي كوچك، كه احتياج به صحبت وبحث كردن نداشت، با توجه به قلب پر از محبت كساني كه نمايندة انقلاب بزرگ ملت ايران هستند تصويب خواهد شد.
ملت ايران اين حقوِ را هزاران سال به رسميت شناخته است.
اينك بايد انعكاسي از آن در قانون اساسي باشد.
خيلي معذرت ميخواهم كه وقت شما را بيش از حد گرفتم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ از ديگر نمايندگان محترم اقليتهاي مذهبي خواهش ميكنم اگر غير از مطالبي كه آقاي بيت اوشانا فرمودند، مطالبي دارد بفرمايند صحبت كنند.
آقاي خالاتيان فرمايشي داريد بفرمائيد.
هرايبرخالاتيان ـ نمايندگان محترم، بنده تا حالا از اين تريبون استفاده نكردهام، دليلش هم اين بوده كه نخواستهام وقت مجلس بيش از اين گرفته شود و اگر هر نظري، پيشنهادي يا تذكري داشتهام، كتباً دادهام حضور هيأت رئيسه و رياست هم لطف كرده و در اسرع وقت ترتيب اثر داده است.
و اما در مورد اصل مورد بحث با توجه به اينكه همكارم آقاي دكتر بيت اوشانا صحبتهاي لازم را كردند بنابراين بنده با اين تذكر كه ايشان بر خلاف قرارمان بجاي جامعه، اقليت را بكار بردند، ميپردازم به چند توضيح مختصر درباره اصطلاحات ارمني، مسيحي، جامعه و جامعه ارمني.
درست است كه ارمني مسيحي هستند ولي با اين وجود، موقعيت خاصي در عالم مسيحيت دارند و حساب ارمنيها بخصوص از حساب دولتهاي مسيحي جداست.
دولتهاي انگليس و آمريكا و روس هم مسيحي هستند ارامنه هم مسيحي هستند ولي فجايعي كه زورمندان به نام مسيحيت انجام دادهاند - كه استعمار و استثمار ملل شرِ، شرِ ميانه و مردم ايران نيز از آن جمله هست ـ مسلماً هيچ ربطي به ارمني مسيحي ندارد.
ولي متأسفانه سودش را آنها بردهاند و ضررش به ارامنه رسيده است.
كما اينكه چند روز پيش، يكي از نمايندگان همين مجلس داشتند فجايع دولتهاي مسيحي را به حساب مسيحيهاي ايران ميگذاشتند و شايد هم ايشان حق داشتند، چون اكثراً خيال ميكنند مسيحي يعني ارمني، لابد همه نمايندگان در جرايد و راديو تلويزيون خواندند و ديدند كه چگونه مسيحيان راستگراي لبنان به ارامنة مسيحي حمله كردند.
چرا؟ چرا مسيحيهاي فلانژلبنان به جامعة ارامنة لبنان حمله كردند مگر نه اينكه هر دو مسيحي و هم دين بودند؟ دليلش اينست كه ارامنه حاضر نشدند عليه فلسطينيها و مسلمانان بجنگند و مسيحيهاي فالانژ به كمك حاميان خارجي خودشان بر ارامنه هجوم آوردند و جنگ در گرفت.
پس ارمني مسيحي بخاطر مسلمانان ميجنگد، كشته ميدهد، آنوقت در ايران همان ارمني مسيحي، مسئول فجايع دولتهاي استعمارگر مسيحي معرفي ميشود.
در صورتيكه ارمني مسيحي خود از قربائيان استعمارگران مسيحي است.
بخاطر همين حقيقت و واقعيت تلخ است كه بنده اعلام ميكنم، حساب جامعه ارمني ايران از حساب دول مسيحي جداست.
و اولين خواسته و تقاضائي كه دويست وپنجاه هزار نفر ارمنيهاي ايران از اين مجلس و از اين قانون اساسي دارند، اينست كه ارمني با چهرة واقعي خود معرفي شود.
يعني بجاي اقليت مسيحي بعنوان جامعة ارمني ايران شناخته شود.
پنجاه و چندسال تمام با اصطلاح موهن اقليت مذهبي مسيحي، چهره واقعي جامعة ارمني خدشهدار شده و اگر بعد از انقلاب هم با همان چهره و سيما معرفي شود، اين نقض غرض و انكار انقلاب است و نه ارمنيها و نه مردم ايران آنرا نخواهند پذيرفت.
ارمنيها در انقلابات اين همه فعاليت كردهاند و كشتهها دادهاند تا با چهره حقيقي خود شناخته بشوند و اگر اين حق ابتدائي انساني مورد توجه واقع نشود، نه تنها دويست و پنجاه هزار ارمني ايران، بلكه شش ميليون ارمني جهان كه در پنجاه و چهار كشور زندگي ميكنند راضي نخواهند شد و بدون شك، همان دولتهاي استعمارگر مسيحي كه منتظر فرصتند تا سوء استفاده كنند، همين عدم توجه به حقوِ ابتدائي جامعه ارمني ايران را پيراهن عثمان خواهند كرد، زيرا روزها و هفتههاست كه انتظار ميكشند تا ببينند انقلاب ايران براي ارامنه چه خواهند كرد.
پس بنده اعلام ميكنم كه اولين و ابتدائيترين خواسته جامعة ارمني اينست كه ارمني با چهره و نام صحيح و حقيقي خود شناخته و معرفي شود.
درست است كه ارمنيها مسيحي هستند ولي توضيح دادم كه حساب ما از حساب دول مسيحي جداست (البته ما با ساير مسيحيهاي ايران هيچ اختلافي نداريم و منظور اين نيست كه با آنان و ساير جوامع، نزديكي و همكاري نداريم، ما حقوقي كه بعنوان شهروندان ايراني تقاضا ميكنيم، براي ساير مسيحيهاي ايران هم تقاضا داريم.)
و اما پس از اين توضيح، ميل دارم توضيحي هم در مورد اينكه چرا به جاي اقليت، جامعه را تقاضا ميكنم بدهم.
چرا جامعه؟ البته بنده بعنوان نمايندة ارامنه، صحبتم را به جامعه ارمني محدود ميكنم دليل آنكه بنده جامعه ميگويم و نه اقليت، اينست كه جامعه نشانگر يك نظام و سيستم خاص اجتماعي، ملي، ديني و مذهبي و فرهنگي و تاريخي است.
جامعه دويست و پنجاه هزار نفري ارمني ايران داراي سه خليفهگري است كه يكي از آنها يعني خليفهگري جلفاي اصفهان، نه تنها حاكم بر امور اجتماعي، قومي و مذهبي ارامنة جنوب ايران بلكه حاكم بر امور ارامنه هندوستان هم هست.
در بطن جامعة ارمني شوراهاي متعدد و مختلف، دهها كليسا و نمازخانه، دهها مدرسه و پرورشگاه، دهها باشگاه و انجمن و تعداد زيادي سازمانهها و تشكيلات گوناگون تحت يك نظام خاص فعاليت دارند كه در نواحي شمال غربي ايران تا سه هزار سال سابقه دارند و همه اينها متعلق به ارامنة گريگوريان ميباشد.
از اينها گذشته جوامع ارمني كاتوليك و پروتستان و ديگر جوامع كوچك مذهبي نيز هستند كه مجموعاً جامعه ارمني را در ايران تشكيل ميدهند.
و حالا چرا جامعه ارمني: اعضاي جامعه ارمني، درست است كه از لحاظ ديني، مسيحي و از لحاظ مذهبي اكثراً گريگوريان ميباشند، ولي وجه تمايز آنان با ديگر جوامع مسيحي، بيشتر در جنبه ملي و قومي آنست.
جنبهاي كه آنچنان قوي است كه ساير جوانب را تحت الشعاع قرار داده و مذهب گريگوريان مذهب ملي ارامنه است و در تمام دنيا و در عالم مسيحيت هم كاملا منحصر بفرد ميباشد.
بنده گفتم در خبرهاي مربوط به بيروت لبنان، خواندند و شنيدند كه سه روز متوالي ارامنه بيروت و مسيحيان راستگراي لبنان جنگيدند و بالاخره با توافق طرفين، آتش بس برقرار شد.
چرا ارمني مسيحي و فالانژ مسيحي با يكديگر ميجنگند؟ پس غير از عامل مذهب عوامل ديگري نيز هست.
پس ارمني و مسيحي يكي نيستند بايد آنها را از همديگر تشخيص داد.
به همين سبب در اصل مورد بحث، حقوِ ملي، انساني، اجتماعي و سياسي جامعه ارمني بدون قيد قوميت و زبان، فرهنگ قومي و آداب و رسوم اجتماعي و صلاحيت شوراهاي ارمني، تأمين نخواهد شد.
بنابراين، متني پيشنهاد ميشود كه حداقل خواستههاي ابتدائي و انساني جامعه ارمني را در بر ميگيرد.
پيشنهاد اصلاحي اصل 1
3ـ «ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي (جامعة ارمني و جامعه آشوري و ساير جوامع مسيحي) جوامع رسمي يا قانوني ديني غير اسلامي كشور شناخته ميشوند و در انجام مراسم و تعليمات ديني بر طبق آئين خود عمل ميكنند و در احوال شخصيه و حفظ شعائر ديني و تعليم فرهنگ زبان قومي و اجراي آداب و رسوم اجتماعي خود از حمايت قانون برخوردارند و صلاحيت شوراهاي ديني و قومي آنان در مورد جوامع خود ملحوظ و رعايت خواهد شد.
» آنچه به اختصار گفته شد، توضيحي بود در مورد يكي از اصول قانون اساسي كه منحصراً مربوط ميشد به جوامع ديني و قومي غير اسلامي ايران.
اصول ديگري هم هست كه درباره آنها هم بحث خواهم كرد و بالاخره، در فرصتي مناسب، حرفهائي هم درباره اصول كلي ايدئولوژي و جهان بيني خودم دارم كه بيان خواهم كرد، ولي فعلا آنچه بيان شد، يك تقاضا و خواستة ابتدائي و انساني است كه حتم دارم مجلس خبرگان آنرا دريغ نخواهد كرد و اميدوارم يك يا دو تفنگ بدست ناآگاه، به اين حقوِ انساني و قانوني ما خودسرانه دست درازي نخواهند كرد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي دانش راد شما هم توضيحي داريد؟ (مهندس دانش راد ـ اگر اجازه بفرمائيد چند دقيقهاي وقت مجلس را بگيرم.)
بفرمائيد.
مهندس دانش راد ـ بحثي كه درباره اين اصل سيزده مطرح شد و بوسيله يكي از آقايان يعني جناب آقاي رباني عنوان گرديد، بحث بر سر كلمة رسميت بود كه ميخواهم راجع به آن توضيحي بدهم و بعد از آن مطالبي كه آقايان نمايندگان آشوريها و ارامنه فرمودند، تكميل كنم.
مساله اينست كه يك دين در مملكت ما يا رسمي است يا غير رسمي، و يا قانوني است يا غير قانوني.
اين را بايد به كجا منعكس كرد تا افراد ملت بدانند با يك فرد كه داراي دين قانوني است صحبت ميكنند يا با آدمي كه دين غير قانوني دارد؟ آنچه براي جناب آقاي رباني نگراني ايجاد ميكند اينست كه اگر بگوئيم رسمي است، بنابراين بايد اثر قوانين ديگر را هم ببينيم.
مادر اصول قبل گفتيم كه جمهوري اسلامي ايران چيست، دين رسمي و مذهب رسمي كشور مشخص شد و گفتيم كه كليه قوانين كشور بايد منطبق با مقررات دين رسمي ومذهب رسمي كشور باشد.
بنابراين كلمة رسمي كه در اينجا بكار ميرود براي اينست كه اين دين يك دين غير رسمي نيست، ديني است كه تا حدودي منطبق است با مقررات اسلامي، يعني اسلام ديني است كه در آن دين يهود هم ميگنجد منتها رو به تكامل رفته و بازمان پيش رفته و جلو آمده است.
آن مال سه هزار سال پيش بوده و اين مال يكهزار و چهارصد سال پيش.
بنابراين بحث كردن روي اين كلمه بنظر من ايرادي ندارد، در غير اينصورت ممكنست سوء تفاهم ايجاد بشود.
ممكنست براي مردمي كه پيش نويس منتشر شده قانون اساسي را خواندهاند اين سؤال پيش بيايد كه چطور شد «رسمي» را حذف كردند والا مسألهاي نيست.
مطلبي كه ميخواستم در اينجا عرض كنم اينست كه آقاياني كه دارند قانون اساسي را بررسي ميكنند در نظر نگيريد كه من به نام نماينده اقليت كليمي بايد بيايم و از حقوِ اقليتها دفاع كنم بلكه همة ما چه اقليت و چه اكثريت در موقع خودش بايد از حقوِ مردم دفاع كنيم.
اگر من به قانون اساسي با اين ديد نگاه كنم، بايد توجه داشته باشم كه چيزي در اين قانون اساسي نيايد كه بهانه بدست ضد انقلاب بدهد و در آينده خداي نكرده به زندگي ما رخنهاي بكنند.
اينجا من ميخواستم توجه بدهم كه ايرانيان كليمي و ساير اقليتها جدا از ديگران نيستند.
اينجا من ميخواستم توجه بدهم كه ايرانيان كليمي و ساير اقليتها جدا از ديگران نيستند.
اينها همه مردم ايران و ايراني هستند كه روش زندگيشان مختصري با هم متفاوت است.
بنابراين اگر روي اين موضوع بحث كنيم كه اين يك گروه به كنار، و به آن گروه حقي بدهيم و اين حق بصورت تبعيض باشد، در قانون اساسي ما خلل وارد ميشود و آنوقت ايجاد ناراحتي ميكند و اين وسيلهاي ميشود در دست كسانيكه ميخواهند انقلاب و وحدت ملي كشور را خدشهدار كنند.
هم اكنون ممكن است اين ناراحتي بوجود آيد.
هر وقت ملت ايران نهضتي داشت معمولا اين ناراحتي درست ميشد و ديواري هم كوتاهتر از ديوار اقليتها نبود.
در موقعي كه نهضت ملي ايران مطرح بود، در زمان مرحوم دكتر محمد مصدِ، همين مسأله وجود داشت.
ما از اين ناراحتيها فراوان داشتيم.
دستجاتي درست شد كه نشرياتي داشتند و مرتب به ايرانيان كليمي توهين ميكردند و باعث ميشدند كه تفرقه ايجاد شود و ناراحتيهائي پيدا شود كه نهضت را لكهدار كند.
در همين انقلاب بزرگ ما هم همين مسأله در اول وجود داشت.
قبل از اينكه انقلاب بثمر برسد ما شاهد نشرياتي بوديم كه ميگفتند يهوديها بايد تا فلان وقت از ايران بيرون بروند و ما ميفهميديم كه اين مطالب بوسيله عوامل دشمن انقلاب منتشر ميشود.
نوار سخنان امام خميني كه در اين باره بياناتي فرموده بودند در جامعة ما دست بدست ميگشت و آرامش ميبخشيد.
اگر آن نوار نبود، آن نشريات و عوامل دشمن براي ما و براي انقلاب ايران ناراحتيهاي سياسي و مشكلاتي بوجود ميآورد.
اينست كه من عقيده دارم بنفع وحدت و همبستگي ما است كه در اصول مربوط به اقليتهاي ديني در اين قانون اساسي به يهوديان و مسيحيان و زرتشتيان با ديد آن مردم هزار و چهارصد سال پيش نگاه نكنيم، عالم فقيه كسي است كه مسأله را به حالت و شكل روز نگاه كند مردم يهودي يا نصراني كه در قرآن كريم صحبتي و گلهاي از آنها شده است جزء اعراب داراي مذهب يهودي يا نصراني بودند، قبايل بني قريظه و زرگران شهر مدينه از گروههاي ديگري بودند كه حالا ديگر وجود ندارند.
ايرانيان يهودي يا مسيحي دو هزار و هفتصد سال يا سه هزار سال است كه در ايران ساكن هستند و مردم ديگري هستند كه با آن مردم رابطهاي ندارند، ايرانياني هستند كه قبل از ظهور اسلام به اديان يهودي يا مسيحي گرويده بودند و قسمت مهمشان به اسلام گرويدند يهوديان ايران دو هزار و هفتصد سال پيش، حدود ششصد هزار نفر بودند كه به بابل آمدند و الان پنجاه هزار نفرند و حدود هفتاد، هشتاد هزار نفرشان هم از سيسال قبل به خارج از ايران رفتهاند.
اين ششصد هزار نفر قتل عام نشدند، غالباً به مذهب اسلام گرويدند.
به هر حال آن ديدي كه آقايان علما نسبت به آيات قرآن درباره يهود در آن زمان دارند، آن را تسري ندهند به مردمي كه يهودي هستند و در ايران زندگي ميكنند و سالهاست در اين مملكت زندگي كردهاند و خوب و بدشان با مردم ايران مشترك است.
مثال ميزنم، بنده يك نفر يهودي من همان مدرسهاي ميرفتم كه يكنفر مسلمان ميرفت.
پسر من حتي در دبستان مانند ساير همكلاسهاي خود قرآن خوانده است.
به او گفتم قرآن را بخوان و بفهم تا بداني كه در محلي كه زندگي ميكني هم ميهنانت چه معتقدات ديني دارند و مبادا از كلاسهاي درس تعليمات ديني خارج شوي.
در زندگي اجتماعي ما با هم بوديم، در زندگي اقتصادي با هم بوديم.
اگر در مملكت ايران سرمايهدار بزرگ پيدا شده، اين منحصر به يهودي نيست، مسلمان هم هست، زرتشتي هم هست.
اگر طبقه و قشر مستضعف هست، از همة دينهاست.
من از همة شما خواهش ميكنم الان برويد سري به محلة يهوديها بزنيد ببينيد با چه فلاكتي زندگي ميكنند.
برويد به خيابانهاي گرگان يا نظامآباد و نواحي ديگر يهودي نشين ببينيد زندگيشان اگر بدتر از زندگي مردم مستضعف مسلمان نباشد، در حد آنهاست.
آنها را بوسيله مذهب جدا نكنيد.
كاري بكنيد كه دست بدست هم بدهند و در ايجاد يك ايران مستقل و داراي اقتصاد شكوفا همكاري كنند ولو اينكه عدةشان نسبت به اكثريت كم باشد.
بنظر من قانون اساسي بايد پلي باشد براي ايجاد ارتباط دوستانه، صميمانه و محبتآميز بين اقشار مختلف ملت و ايجاد وحدت در مبارزه و كوتاه كردن دست گروهي كه ميخواهند همة ملت را اعم و مسلمان و يهود و مسيحي و زرتشتي غارت كنند.
من با اين ديد نگاه ميكنم و از آقايان علما و دوستان عزيز هم توقع دارم با همين ديد نگاه كنند، نه ديدي كه به يك يهودي اهل ذمه نگاه ميكنند.
حالا دورة هزار و چهارصد سال پيش را نگاه نكنيم كه دو طايفه مقابل هم بودند و قراردادي داشتند.
الان همه با هم هستيم و قانون اساسي قرار دادنمان است كه همه از آن تبعيت ميكنيم و قبولش داريم با تمام جزئيات و محسناتش.
بنابراين تقاضا ميكنم.
تحريكاتي بود در سال هزار و نهصد و پنجاه و دو نسبت به اينكه يهوديان ايران دچار تبعيض هستند و بنابراين ادعا ميكردند كه به اين علت صهيونيزم قابل توجيه است.
من ميخواهم اين موضوعات و اين تبعيضات در قانون اساسي ما نباشد تا آنگونه تحريكات هيچوقت نتواند مطرح شود.
از اينكه وقت آقايان را گرفتم معذرت ميخواهم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي مؤبد شهزادي اگر مطلبي داريد بفرمائيد.
موبد رستم شهزادي ـ بنام خدا، بنده در نطق پيش از دستور دومين روز برگزاري مجلس و همچنين در گروه دوم درباره دين و مذهب رسمي و اقليتها صحبت كردم كه علاوه بر آن صحبت ديگري ندارم.
راجع به پيوستگي و همبستگي ما زرتشتيان با ايرانيان مسلمان، لزومي به دلايل و ثبوت ندارد بلكه ميتوانم به صراحت بگويم كه ما نخستين ماليكن اين سرزمين و از گروه فرزندان اصيل اين آب و خاكيم.
به تصديق حضرت آيت اللّه صدوقي نماينده محترم يزد در مجلس، سابقاً پارسيان هند هرگونه پول وقفي را كه ميخواستند به ملت بدهند، به يزد و كرمان و تهران ميفرستادند و با آن پولها مدرسه و درمانگاه ساخته ميشد و نخستين مدارسي كه در يزد باز شد زماني بود كه هنوز در شهرهاي دگر مكتب خانههائي در مغازهها يا در اطاقهاي كوچك داشتند، پارسيان هند طبق نمونهاي كه از انگليسيها ياد گرفته بودند عيناً براي ما ميز و صندلي و تخته سياه و وسائل تحرير و غيره تهيه كردند كه براي اولين بار در ايران ديده ميشد.
همينطور درمانگاه ودوا و دكتر را هم از هندوستان ميآورند يعني خود اين پارسيان ميآمدند آنجا و اين خدمات نه فقط براي زرتشتيان بلكه براي جميع مردمان و ساكنين آنجا اعم از مسلمان و كليمي و ارمني و زرتشتي بود و الان هم ما در تهران چهارتا دبستان و دبيرستان دخترانه و پسرانه جدا در تهران پارس داريم، در خود شهر داريم، در يزد داريم در بيست و دو ده يزد كه اغلب جمعيتش يك سوم زرتشتي و بقيه مسلمان يا يك پنجم زرتشتي و بقيه مسلمان يا يك دهم زرتشتي و بقيه مسلمان هستند مدارس ما هم براي مسلمانان آن محله و هم براي زرتشتيان بود.
در كرمان هم همينطور، هر جا ما تشكيلاتي داشته باشيم براي عموم است و خصوصي نيست.
در مطالبي كه نمايندگان محترم جوامع آشوري و ارمني و كليمي ايراد فرمودند خواستههاي ما را هم بيان فرمودند ديگر من لزومي ندارد تكرار كنم فقط اين قدر توقع دارم اين عناوين و القابي كه براي ما جوامع رسمي ديني غير اسلام در قانون اساسي ميگنجانيد طوري نباشد كه بوئي از سلطهپذيري و ستمكشي در آن به مشام برسد زيرا در قانوني كه خود ما تصويب كرديم گفتيم هرگونه سلطهگري و سلطهپذيري يا ستمگري يا ستم جوئي در كشور ايران ممنوع است و ما اينها را به همه گوشزد كرديم.
اميدوارم در موقع تدوين اين قانون در مورد ما جوامع ديني غير اسلامي بوئي از آن به مشام نرسد و در پايان عرض ميكنم اگر ميخواهيم ملت ما و اين جمهوري ما دوام زيادي داشته باشد و خداي نخواسته روزي بر عليه آن (چه در داخل و چه در خارج) قيام نكنند، بايد با هم متحد باشيم و يك بار ديگر آن شعر حماسي روانشاد پورداوود را عرض ميكنم كه فرموده: گر مسلمان و نصارا و ور از زرتشتيم (اينجا كليميان را هم بايد اضافه كنم) همه از يك پدر و يك نسبت و يك پشتيم در كف مام وطن گوئي پنج انگشتيم تا كه جمعيم به دندان اجانب مشتيم ور پراكنده و فرديم شكار آنان متشكرم نايب رئيس (بهشتي) ـ در مورد اين اصل كه مستقيماً به انتخاب كنندگان و موكلين اين چهار نماينده محترم مربوط ميشد، يا بهتر است بگوئيم منحصراً به آنها مربوط ميشد، ما وظيفه داشتيم كه سخن هر نماينده را مستوفي بشنويم و چيزي در اين زمينه ناگفته نماند و همانطور كه آقاي رحماني در يادداشتي تذكر دادهاند و آقاي خالاتيان هم گفتند، اين بدان معني نيست كه اين آقايان در اصول ديگر قانون اساسي نظري و سهمي ندارند و فقط آمدهاند دربارة اين اصل صحبت كنند، خير، دربارة همة اصول مثل ساير نمايندگان ميتوانند صحبت كنند و رأي بدهند و اين مطلبي است روشن.
شايد پيرامون بعضي از مطالبي كه آقايان فرمودند توضيحاتي لازم باشد اميدوارم اين توضيحات را در نطقهاي قبل از دستور كه در پيش داريم، دوستان بفرمايند.
بنابراين، اصل دوازدهم كه راجع به دين رسمي است قبلا تصويب شده و اين اصل سيزدهم است كه قبلا مطرح شده بود و آقايان بعنوان دفاع و توضيح دربارهاش صحبت كرده بودند و در پايان آن جلسه اقاي دكتر بيت اوشانا خواستند بعنوان مخالف و يا توضيح دهنده و تكميل كننده صحبتي بكنند كه وقت كافي نبود و لذا ادامة بحث درباره آن را به امروز موكول كرده بوديم.
از نظر ضوابط كار موافق و مخالف صحبت كردهاند و به اندازة كافي دربارهاش صحبت شده اصل را اكنون مطرح ميكنيم، به همان كيفيتي كه معين كردهايد اگر در جهت تكميل آن پيشنهاد تغييري در كلمات باشد، دوستان تشريف ميآورند و توضيح ميدهند.
هاشمي نژاد ـ قبل از اينكه روي اين اصل تصميم بگيرند نمايندة محترم ارامنه اصرار داشتند كلمه ارمني به آن اضافه شود، اتفاقاً منهم همين پيشنهاد را ميخواستم تقديم كنم كه چون ايشان اين پيشنهاد را كردند منصرف شدم، اين چه اشكالي دارد؟ فقط با اضافه كردن كلمه ارمنيها و آسوريها نظر آقايان تأمين ميشود.
مكارم شيرازي ـ بنده فكر ميكنم آقايان مستوفي صحبت كردند و مطالبي هم كه گفتند مطالب كاملا خوبي بود ولي نكاتي در سخنانشان بود كه اگر ما توضيح ندهيم ممكنست سوء تفاهماتي ايجاد كند.
لطفاً يكنفر از آقايان بيايد و توضيحات بدهد كه وقتي مجموعة مذاكرات منتشر شد، جاي ابهامي باقي نمانده باشد.
رباني شيرازي ـ قبلا براي همين منظور من وقت گرفتهام.
حجتي كرماني ـ مطلبي را كه عرض ميكنم با اينكه ميدانم اشكال دارد ولي چون حامل اين امانت هستم عرض ميكنم.
وقتي از كرمان ميآمدم يكي از همشهريان زرتشتي ما، مرا مكلف كرد كه مصراً اين مسأله را در مجلس عنوان كنم كه از شرايط انتخاب رئيس جمهور و ساير مقامات، داشتن اسلام حذف شود تا همة ايرانيان بتوانند داراي مقامات و مناصب بشوند.
من گفتم اين مسأله را ميگويم ولي ما بر طبق فقه شيعه صحبت ميكنيم.
سبحاني ـ خارج از موضوع صحبت نكنيد.
بني صدر ـ راجع به اقليتي به نام صائبين كه در روزنامهها هم نوشته بودند، چه تصميمي ميگيريد؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ در اين باره مطالعه شده و توضيح خواهيم داد.
سبحاني ـ آن متني كه قرار است به رأي اقليتها پيشنهاد شد براي ما دو نكته داشت كه بايد توضيح داده شود.
مير مراد زهي ـ يك عده از بهائيهاي سيستان و بلوچستان به من مراجعه كردهاند و گفتهاند به استناد «لااكراه في الدين» و «اعلاميه حقوِ بشر» تكليف ما بعنوان يك اقليت ديني چه ميشود؟ رباني شيرازي ـ اعوذبالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم.
با اينكه در قانون اساسي سابق كه مردم تهيه كرده بودند قشرهاي مختلف مردم دورهم جمع شده بودند و اين قانون را تصويب كرده بودند مادهاي كه مربوط به اقليتها باشد در آن قانون نيامده بود ولي اكثريت يعني مسلمانها، آنها كه پيشنويس قانون اساسي را نوشته بودند بدون اينكه با آقايان اقليتها صحبتي در اين باره بنمايند اصلي را در اين قانون اساسي جمهوري اسلامي گنجانده بودند.
آقايان پس از آنكه اين اصل را در قانون اساسي ديدهاند به اين اندازه هم اكتفا نميكنند با اينكه من در جلسات خصوصي صحبت كردهام و قانع هم شدهاند باز هم روي اين مسأله پافشاري ميكنند.
آقايان ميفرمايند، ما هم رسمي باشيم اديان ما هم رسمي باشد همچنانكه جمهوري اسلامي رسمي است معني رسمي عبارت از اين است كه قوانين و ضوابط اداره تمام امور كشور بر طبق بينش ديني باشد، آن دين مخصوص كه وقتي ميگوئيم جمهوري اسلامي رسمي است يعني اين مبنا ميشود براي اينكه تمام مقررات و قوانين و احكام بر طبق آن صادر بشود.
آقايان پافشاري ميكنند كه اديان ديگر هم مانند دين اسلام رسمي باشد يعني آنها هم حق داشته باشند يك روزي تمام مقررات و قوانين و نظام مملكت را مطابق دين خود كنند اين معناي رسمي است.
(دكتر بيت اوشانا ـ ما چنين چيزي نگفتيم) اگر چنانچه منظور شما اين نيست، رسمي بودن اين منظور را ميفهماند پس چرا پافشاري داريد كه رسمي باشد؟ كلمه رسمي نمايشگر اين مطلب است كه اين دين يكروز ميتواند مبناي اداره حكومت واقع شود.
البته در اين قانون مطلبي ميآوريم كه خواستههاي شما تأمين شود، بعد از اين هم در «حقوِ ملت» ميآيد كه تمام اقوام و قبايل از هر نژاد در برابر قانون مساوي هستند و از حقوِ مساوي برخوردارند، در اينجا هم آمدهايم اين اصل را گنجاندهايم آيا در اين مدتي كه ما مشغول بودهايم اكثريت از شما حقوقي ضايع كرده است؟ آيا در قانون بعدي جائي سراغ داريد كه حقي به اكثريت بدهد و بشما ندهد؟ آقاي خالاتيان صبح در حرفهايشان اين جمله را گفتند كه اگر اين حق را شما به ارامنة ايران ندهيد حكومتهاي مسيحي جهان ناراحت ميشوند و ضمناً حالت تهديد هم داشت.
ولي در اين قانون ما حقي به اكثريت ندادهايم كه به اقليت هم بدهيم ما در بخش حقوِ ملت صريحاً ميگوئيم تمام آحاد ملت در برابر قانون يكسانند و از حقوِ متعادل برخوردار ميشوند.
مسأله ديگر اين است كه نميدانم «اقليت» چه عيبي دارد، يعني واقعيت نيست كه اكثريت مسلمان هستند؟ اصلا عيبي نيست و از لحاظ حقوقي لفظ «اقليت» بهتر است تا لفظ ديگري.
اقليت گروهي هستند كه در برابر اكثريت واقع شدهاند يعني حقي دارند.
وقتي در مجلس ميگوئيم اقليت و اكثريتي داريم يعني اقليت هم حقي دارد و هر دو را رسمي شناختهايم.
اين اقليت لفظ قانوني است و كاربرد مخصوص دارد، اما مسأله «جوامع» را اگر بخواهيم بياوريم آن وقت لازمهاش اين است كه جوامع سياسي خواهيم داشت و با جوامع سياسي ديگر چه بكنيم يعني آنها قانوني نيستند؟ لذا پيشنهاد ميكنم نوشته شود «اقليت قانوني ميباشد».
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي شهزادي راجع به بيانات آقاي رباني نظري داريد؟ مؤبد رستم شهزادي ـ ما نميگوئيم دين رسمي يا اقليت رسمي ديني يا جوامع رسمي ديني، گر چه در قرآن و اسلام رسميت داده شده و شناخته شده است ولي ميگوئيم اين اصل به اين صورت نوشته شود «از اقليتهاي رسمي ديني «يا» از جوامع ديني رسمي.
» خالاتيان ـ آقاي رباني از قول بنده فرمودند كه اگر دين ارامنه را رسمي نشناسيد دول مسيحي جهان ناراحت ميشوند ميخواهم عرض كنم خير، خوشحال خواهند شد تا از آن سوء استفاده بكنند! نايب رئيس (بهشتي) ـ چون هم مطلبي كه آقاي دكتر بيت اوشانا و دوستانشان تهيه كرده بودند بعد از «زرتشتي، كليمي، مسيحي» صائبين هم اضافه شده بود و هم آقاي بنيصدر خواستند در مورد صائبين تذكري بدهند و نمايندگان هموطنان صابئي هم تشريف آوردهاند به مجلس و مراجعات داشتهاند و نامههائي هم نوشتهاند، به اين مناسبت ديروز جلسهاي مركب از آقايان حجتي كرماني، مكارم شيرازي، موسوي جزايري، يزدي و قرشي...
(مكارم ـ آقاي قرشي نبودند) و بنده تشكيل داديم تا دربارة صابئين بررسي كرده و به مجلس گزارش بدهيم.
ديروز عصر چند ساعت وقت صرف كرديم و به مآخذ و منابعي مراجعه كرديم تا ببينيم در اين باره به مجلس چه ميتوانيم عرضه بكنيم، خلاصه آن مذاكرات را يكي از دوستان تشريف ميآورند و در اينجا بيان ميكنند.
آقاي مكارم بفرمائيد.
مكارم شيرازي ـ بسم الله الرحمن الرحيم.
همان طوري كه بيان كردند، چون عدهاي از برادران صابئي ما كه در نقاط مختلف مملكت زندگي ميكنند نامههائي نوشته بودند و نمايندگاني فرستاده بودند تا درباره آنها در قانون اساسي تصميم گرفته شود.
به احترام پيشنهاد و فكر آنها جلسه مخصوصي براي اين كار تشكيل شد و علاوه بر مطالعاتي كه همة دوستان ما در جلسه روي جمعيت صابئين داشتد، براي اينكه بهتر بتوانند تصميم بگيرند مطالعات زيادي تقريبا در دو سه ساعت انجام گرفت و بعد از آن كه روي تمام جوانب مطلب مطالعه كرديم به اينجا رسيديم كه اگر ما بخواهيم طبق منابع اسلامي، كتاب و سنت و فقه اسلامي و تاريخي كه در دست ما است درباره روش معاملة مسلمان با گروه صابئين قضاوت صحيحي بكنيم، نميتوانيم طبق منابع اسلامي اينها را بعنوان يك گروه جدا از آن چهار گروه بشناسيم بلكه در بسياري از منابعي كه مورد مطالعه قرار گرفت آمده بود كه اينها شعبهاي از يهود و يا شعبهاي از مسيحيت يا مخلوطي از عقايد هردو گروه ميباشند و به همين دليل هم آنچنان كه من شنيدم در بعضي از مناطق سابقاً هم عملا وقتي رفتار ميشده است اينها خودشان را شعبهاي از يهوديان معرفي ميكردند يعني وقتي از مذهبشان براي كارهاي اداري سؤال ميكردند به اين عنوان معرفي ميكردند، پس اگر بخواهيم عادلانه دراينجا رفتار كنيم همان جوري كه در بعضي از منابع آمده است آنها ميتوانند خودشان را در يكي از اين دو گروه جا بدهند ولي در عين حال باز براي اينكه عدالت بيشتر رعايت شود بنا شد اگر آنها راضي به اين مسأله هم نبودند باز ما يك اصلي در اصول آينده براي همه گروههائي كه در ايران هستند، چه مذهبي و چه غير مذهبي كه بعنوان يك جمعيت سالم زندگي ميكنند، البته مذهب كه عرض ميكنم بمعني واقعي مذهب است نه گروههائي كه نام مذهب دارند و مذهبي نيستند و به جمعيتهاي سياسي و احزاب سياسي شبيهترند تا جمعيت مذهبي، وقتي گروهي غير مذهبي بودند و حتي عقيده به خدا هم نداشتند مثلا تعداد آنها دو درصد بود كه اعتقادي دارند، اما تخريبي هم نميكنند و به اصول جمهوري اسلامي وفادار هستد و رژيم را هم انكار نميكنند و در عين حال ميگويند ما عقيده به خدا پيدا نكردهايم يا گروههاي مذهبي ديگر غير از گروههائي كه عرض شد يا گروههائي كه غير مذهبي هستند، يك اصل در حقوِ ملت بيان شود براي اينكه اينها هم، حقوقشان از نظر انساني و اسلامي تحت ضوابطي كه بيان ميشود احترام خواهد داشت و به اين ترتيب ما به دو نتيجه ميرسيم يكي اينكه جمعيت برادران و خواهران صابئين ميتوانند در يكي از آن دو گروه خودشان را قرار دهند و ديگر اينكه اصلي در «حقوِ ملت» براي كساني كه در آن گروهها نبودند و به رژيم جمهوري اسلامي وفا دارند و جنبه تخريبي ندارند بلكه ميخواهند با ما همزيستي مسالمتآميز داشته باشند، از نظر حقوِ بشر براي آنها مطلبي در نظر گرفته خواهد شد ولي جايش اينجا نيست و در «حقوِ ملت» است.
فاتحي ـ چون براي اولين بار است كه در جمهوري اسلامي قانون اساسي نوشته ميشود در دنبال فرمايش آقاي مكارم براي اينكه تمام برادران ايراني حقوقشان داده شود و در قرآن هم در سه جا نام صابئين برده شده اگر بخواهيم حقوِ اقليتها داده شود بايد اسم اينها را هم ببريم و اگر گفته شود حقيقتش مجهول است و روشن نيست، اين معنا در تلفيق كلمه مجوس و زرتشت هم صدِ ميكند.
منهم تحقيق و ثابت كردهام اين كلمه با زرتشت تطبيق نميكند همان طور كه اسمشان در قرآن هم برده شده و چون براي اولين بار ميخواهيم اين قانون را تنظيم كنيم بايد نامشان به احترم سه آيهاي كه در قرآن دارند، برده شود و به همين دليل معلوم ميشود آنان اصولا تيپ خاصي هستند.
سبحاني ـ روزهاي اول ما عرض كرديم كه قانون اساسي را روي فتاوي مسلم اسلامي تنظيم ميكنيم نه روي عقايد شخصي، در حقيقت وكلاي يك جمع مسلمان هستيم كه آن جمعيت مسلمان هستند و عقايد آنها تابع فتاوي علماي اسلام است و از نظر فكر و انديشه تابع آنها هستند و علماي اسلام اينها را مستقلا اهل كتاب نشمردهاند حالا كه علماي اسلام (چه شيعه و چه سني) اين جمعيت صائبين را مستقلا اهل كتاب شمردهاند، نميتوانيم بدون مجوز و فتواي اسلامي و شرعي جزو اهل كتاب بشناسيم و راه حل همان است كه در جلسه تصميم گرفتيم.
اما اينكه ايشان ميفرمايند در قرآن نام اينها آمده، نامهاي ديگر هم آمده است مثلا والذين اشركوا دليل اين نيست كه آنها اهل كتاب هستد ودليل اين نيست كه آنها را يك عنصر اهل كتاب جداگانه بشماريم، پس نه دليل شرعي داريم و نه آمدن نامشان در قرآن دليل بر اهل كتاب بودنشان هست.
نايب رئيس (بهشتي) ـ علت اينكه آقايان گروهي را انتخاب كردند تا در اين زمينه مطالعه كنند براي اين بود كه اينجا نخواهيم بحثهاي نظري را دنبال كنيم و من انتظار داشتم كه آقايان اين مطالب را در آن جلسة تبادل نظر گروهي بيان بفرمايند و قرار اين بود كه وقتي روي مسائلي در جلسات گروهها صحبت شده و جمعبندي شده است، اينجا ديگر از سرنگيريم والا جلسة گروهها تشكيل نميشد تا جلسه مشترك گروهي و حتي مطالعات فردي، همه اينجا مطرح شود.
اين روية صحيحي نيست.
به هر حال اميدوارم خود دوستان محترم كه براي پرهيز از اطاله كلام و رعايت ميزان وقت، عدهاي را براي بررسي اين موضوع انتخاب كرده و آنها مطالعه كرده و نتيجه را اينجا گزارش دادهاند، مجدداً بحث را تكرار نفرمايند.
توضيحاتي لازم بود كه براي هموطنان عزيز صابئي مذهب ما كه بسيار خوش خلق و دوست داشتني و داراي رفتار بسيار مطلوب در منطقه سكونتشان هستند، داده شود و لازم بود كه نظراتشان بررسي شود و هم چنين نظراتي كه بدست ميآيد، به اطلاعشان برسد.
اضافه ميكنم كه اين مسأله اصل سيزده همان طور كه ملاحظه ميكنند، تازه است و قبلا در قانون اساسي و متمم آن چنين مطلبي نيامده بود، نه بخاطر اين كه اهميتي به اقليت داده نشده بلكه بخاطر اين كه اين مسائل، مسائلي نيست كه حتما همهاش در قانون اساسي بيايد.
هموطنان اسماعيلي مذهب هم مراجعه كردند و نامه نوشتند بنابراين اگر قرار باشد تكتك گروههاي مختلف مذهبي و غير مذهبي رانام ببريم گمان ميكنم چند صفحه از قانون اساسي را بايد به نام بردن از گروهها اختصاص بديم و اين معمول نيست اصولا مطالبي كه اينجا در رابطه با دين رسمي مطرح شده، تمام شده است و به دنبال آن در پيش نويس هم مطلبي بوده كه روي آن هم به اندازه كافي بحث و صحبت شد.
حالا با اجازه دوستان قسمت به قسمت اصل را مطرح ميكنم: اصل 13 ـ ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي تنها اقليتهاي رسمي شناخته ميشوند كه طبق مقررات اسلامي در انجام مراسم ديني خود آزادند و...
اين قسمت اول متن پيشنهادي بود كه نسبت به آن با بلندكردن دست طبق معمول نظر خواهي ميكنيم بعد به كل متن و اصلاحات آن با ورقه و بصورت مخفي رأيگيري ميشود.
در قسمت اول نظري نيست؟ آقاي عرب بفرمائيد.
عرب ـ بنويسيد «زرتشتيان و كليميان و مسيحيان ايراني» قرشي ـ بجاي «رسمي»، «ديني» بگذاريد.
دكتر بيت اوشانا ـ پيشنهاد ميكنم «رسمي ـ ديني» نوشته شود: نايب رئيس (بهشتي) ـ به پيشنهاد آقاي اوشانا رأي ميگيريم موافقين لطفاً دستشان را بلند كنند (از پنجاه و نه نفر، بيست و نه نفر اعلام موافقت كردند) تصويب نشد.
پيشنهادي است كه بجاي «رسمي» بگذاريد «...
تنها اقليتهاي ديني...
» موافقين با اين پيشنهاد دست بلند كنند.
(از پنجاه و نه نفر عدة حاضر در جلسه چهل نفر موافقت كردند) تصويب نشد.
حجت كرماني ـ بنويسيد «زرتشتيان، كليميان و مسيحيان مقيم ايران...
» كه اعم باشد از اينكه تابعيت ايران را داشته باشند يا نداشته باشند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ من تذكر ميدهم كه در قانون اساسي اصلا بحث روي تابعيت است.
كسانيكه تابع يك مملكت نباشند خودشان قانون جداگانهاي دارند.
به هر حال نسبت به پيشنهاد آقاي حجتي رأي ميگيريم، موافقين دست بلند كنند.
(چند نفر دست بلند كردند) تصويب نشد.
حجتي كرماني ـ كلمة «تنها» را برداريد، براي اينكه كلمه «صابئين» را با فقها بحث كنيم اگر از نظر فقهي حل شد، آنها را هم اضافه كنيم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اين پيشنهاد هم مطرح است موافقين لطفاً دست بلند كنند (عده كمي اعلام موافقت كردند) رد شد.
هاشمي نژاد ـ چرا پيشنهاد نماينده محترم ارامنه را مطرح نميكنيد؟ دكتر آيت ـ من همان موقع اجازه گرفتم توضيح بدهم، ارامنه كه گفته بشود از دو جنبه ميتواند مورد نظر قرار بگيرد.
اينجا جنبه دين و مذهب مورد نظر است بعلاوه از نظر قومي ما در اينجا ديگر، در مورد اقوام بحث كردهايم و هيچ استثنا و فرقي نيست.
بنابراين ذكر يك قوم در اينجا نقض غرض است زيرا ما اينجا از نظر مذهبي بحث ميكنيم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي بني صدر بفرمائيد.
بني صدر ـ اگر توضيح آقاي آيت صحيح است حتما بعد از كلمة «رسمي» كلمة «ديني» ميخواهد و گرنه ما مذاهب بسياري داريم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ به همين دليل هم عبارت با كلمة «ديني» حدود چهل نفر موافق داشت.
آقاي خالاتيان بفرمائيد.
خالاتيان ـ بجاي «اقليت»، «جوامع» نوشته شود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي قرشي بفرمائيد.
قرشي ـ اينجا دارد وضعي پيش ميآيد كه آن حقي را هم كه قرآن براي اقليتها قائل شده است، قائل نشويم.
قرآن ميفرمايد: «ولا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتي هي احسن الاالذين ظلموا منهم و قولوا امنا بالذي انزل الينا و انزل اليكم و الهنا و الهكم واحد و نحن له مسلمون» قرآن خودش نگران است و به يهود و نصارا دستور ميدهد كه به ديني كه داريد عمل كنيد «قل يا اهل الكتاب لستم علي شيء حي تقيموا التورية و الانجيل و ما انزل اليكم من ربكم و ليزيدن كثيراً منهم ما انزل اليك من ربك طغياناً و كفراً فلا تأس علي القوم الكافرين».
با اين كه قرآن اينطور ميفرمايد، چرا از كلمة «ديني» وحشت داريم؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي رباني شيرازي بفرمائيد.
رباني شيرازي ـ در جملة اول از نظر فقهي به نظرم مسيحي و كليمي، مقدم بر زرتشتي هستد ولي از نظر تاريخي حق با ايشان است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي بشارت بفرمائيد.
بشارت ـ ما نبايد سرمان را پايين نگهداريم و به واقعيات توجه نكنيم.
نكتهاي را بگويم، الان به فرانسه مهد آزادي لقب داده شده است و هر كس از هر كجا فرار ميكند، ميرود در پناه آزادي آنها و از آزادي آنها استفاده ميكند.
بنابراين اين كشور و جامعة ما بايد طوري باشد كه تمام افراد جوامع ديگر را بطرف خودش جلب كند.
اين چيزي را كه نمايندة ارامنه گفتند و آقاي رباني كم لطفي كردند و فرمودند آنها بدشان ميآيد، مساله اينست كه ما بايد يهوديان و مسيحيان خارج را جذب كنيم.
بايد مسلمانان لبنان متوجه بشوند كه در دنيا كشوري مثل ايران است كه آغوش باز كرده و به آنها آزادي ميدهد.
الان هم خواستههاي اين آقايان ساده است، اگر از نظر سياسي، كاري نميتوانند بكنند اگر ديني نيستند پس چكاره هستند؟ پس رسمي و ديني بايد باشد.
رباني شيرازي ـ شما معني رسمي را نميدانيد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي رباني، در اثناي صحبت شما آقاي بشارت صحبت نكردند، پس اجازه بدهيد ايشان صحبتشان را بكنند.
آقاي بشارت ادامه بدهيد.
بشارت ـ اگر ما جوامع ديني را به رسميت بشناسيم چه عيبي دارد؟ شوراهايشان را هم كه در حقوِ ملت آوردهايم، تعليم و تربيت راهم كه آوردهايم، فقط بايد كاري كرد كه در بيرون بصورت زنندهاي ظاهر نشود.
نايب رئيس (بهشتي) ـ توجه بفرمائيد باز جلسه دارد از مجراي نظم خودش منحرف ميشود و هر يك از دوستان مطلبي ميفرمايند كه طبعاً احتياج به جواب دارد.
آقاي قرشي استناد به آياتي فرمودد كه آن آيات از محكمات كتاب است اما خوب، معني و استنتاجي را كه از آن كردند، استنتاجي نيست كه در محافل بحث علمي و تحقيقي كردهايد و كردهايم.
اينها يك مجموعه آيات است، مجموعه آيات ديگري هم هست مجموعه روايات ديگري هم هست، وقتي اينها اينجا مطرح ميشود از دو حال خارج نيست يا بايد موافقت كنيم كه دو تا آيه گفته ميشود بعد يك نفر بيايد بگويد كه استنباط شما از اين آيات به اين دليل درست نبود، سومي بيايد بر او نقد كند، آن وقت ديگر گمان نميكنم اين مجلس، مجلس تصويب قانون اساسي باشد، سمينار بحث دربارة استفاده از اين آيات ميشود و ما اين بحثها را در جلسه كرديم چرا باز اين اصلي را كه خودمان پايه گذاري ميكنيم رعايت نميكنيم؟ در آن جلسه آقاي قرشي تشريف داشتند آيات هم مطرح شد و آنجا فرصت كافي بود كه به ايشان و همچنين به بياناتي كه بعضي ديگر از دوستان ميفرمايند توضيح داده شود.
و اما درباره آنچه كه آقاي بشارت بيان كردند البته همينطور است اينجا يك جامعه اسلامي است كه در آن زرتشتي، مسيحي، يهودي ميتوانند با آزادي مطلوبشان زندگي كنند.
اين اصل كه قبلا هم در قانون اساسي نبود باز آزادي برايشان تأمين شده بود، حالا هم تأمين ميشود.
عباراتي كه آقايان پيشنهاد كردند من اين را بعنوان مسئول جلسه ميخواهم بگويم كه آقايان بحث را از مطالبي كه مورد بحث است دور نكنيد.
روي جامعه و اقليت حساسيتي نبود بررسي كرديم آقايان پيشنهاد دادند شما هم تشريف داشتيد اگر تشريف نداشتيد كه البته بايد تشريف ميداشتيد ونبايد غايب ميبوديد و اگر هم تشريف داشتيد گفته شد كه تنها جامعههاي ديني يا رسمي معني پيدا نميكند، نه اينكه كسي با آن مخالف بود، معنياش كامل نميشد كه گفتند نميگذاريم.
مخالفتي با اين نبود، اينجا بايد بگوئيم كه هر جملهاي كه آقايان را راضي ميكند بگذاريم ولو پس فردا معلوم بشود درست نيست، يعني از نظر بيان مطلب درست نيست، نه از نظر اينكه اسلامي هست يا نيست.
بحثي كه آنجا مطرح بود اين نظر بود و هيچ جنبه تعصب مذهبي نداشت.
دربارة «رسمي» و «ديني» و «ديني رسمي» هم كه اينجا بحث شد، هيچ مانعي ندارد و هيچكس بخلي ندارد، به رأي گذاشته ميشود، آن چيزي كه رأي بياورد عمل خواهد شد.
در مورد شوراها كه آقاي دكتر اوشانا بيان فرمودند و هم چنين راجع به فرهنگ و زبان و اين حرفها، همانطور كه خودتان گفتيد هر يك از اينها در اصول مربوط به خودشان خواهد آمد.
دكتر بيت اوشانا ـ ما يك جاي معيني ساكن نيستيم خودبخود ميخواهيم كارهايمان بر مبناي شوراها انجام بگيرد هم ديني و هم سياسي و هم ادارة مدارسمان، ما كار سياسي نداريم؟ مگر بعنوان يك جامعه ايراني نيستيم؟ نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي دكتر اوشانا مگر بر طبق پيش نويس قانون اساي يا مواد بعدي قانون اساسي كه تشكيل هرگونه جمعيت وانجمن را آزاد ميكند، آيا شما محدود ميشويد؟ دكتر بيت اوشانا ـ با تصويب اين اصل، اصول گذشته خودبخود ملغي است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ اصل قانون اساسي فعلي را ميگويم شما كه مطالعه فرموديد در پيش نويس، ما يك اصل بعدا در حقوِ ملت داريم در آنجا گفتهايم «تشكيل جمعيتها و انجنهاي سياسي، فرهنگي، ديني الي آخر» حالا آقاي دكتر شيباني پيشنهاد كفايت مذاكرات دادهاند، آقاي منتظري فرمايشي داريد بفرمائيد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ متن تهيه شده در گروه سه را ميخوانم: اصل 26 ـ تشكيل احزاب، جمعيتها، كانونها، سازمانها، اتحاديهها، سنديكاها و انجمنهاي گوناگون، اديان رسمي، سياسي، صنفي، فرهنگي، ادبي، هنري با اساسنامه و مرامانة مصوب و اعلام شده آزاد است مشروط به اين كه در محتواي مرامنامه و در عمل فصل استقلال، آزادي و حاكميت جمهوري اسلامي و وحدت ملي وتماميت ارضي را نقض نكرده و عليه آن اقدام ننمايند و نيز مسلح و وابسته به بيگانه نباشند.
دكتر بيت اوشانا ـ مذهب اهل تسنن بر پايه شوراهاي خودشان تصويب شد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ ما آنجا نوشتيم جائي كه آنها اكثريت دارند، در شوراي محلي مطمئن باشيد در اصل آينده خواهيد ديد اين بخش ذيل را به نحو احسن در جاي خودش خواهيم داشت.
آقاي منتظري براي پرهيز از كلمة «اقليت» پيشنهاد كردهاند بجاي «تنها اقليتها» بنويسيم «تنها گروههاي ديني شناخته ميشوند» (مكارم شيرازي ـ اين تضاد دارد) (منتظري ـ از پيشنهادم صرفنظر ميكنم) بعد از همة توضيحاتي كه دربارة «رسمي» داده شد و با توضيحي هم كه آقاي بني صدر دادند كه اقليتهاي رسمي يعني چه، اين قسمت را ميخوانم و به رأي ميگذارم: «ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي تنها اقليتهاي ديني شناخته ميشوند»، كساني كه موافقند اين كلمه «ديني» باشد دست بلند كند (عدة كمي دست بلند كردند) تصويب نشد «كه طبق مقررات اسلامي در انجام مراسم ديني خود آزادند».
كرمي ـ «طبق مقرارت اسلامي» را «بنا بر مقررات اسلامي» بنويسيم.
دكتر اوشانا ـ قرار بود در هر اصل به موازين اسلامي اشاره نشود اين «طبق مقررات اسلامي» را حذف كنيد.
نايب رئيس (بهشتي) ـ ملاحظه ميكنيد هيچكس مخالف نيست با اينكه بگوئيم اين اديان، اديان اهل كتاب هستند كه بر طبق منابع اسلامي اهل كتاب بودنشان تأييد شده، فقط آن چيزي كه شائبه ايجاد كرده است اينست كه نكند اين عبارت معني چند دين رسمي را در كشور بدهد.
با اين حال براي اينكه دقت كافي كرده باشيم موافقين با اينكه به جاي «رسمي» بگذاريم «اقليتهاي مذهبي» دست بلند كنند (سي و هفت نفر دست بلند كردند) تصويب نشد.
بنابراين به جاي «رسمي» همان «اقليتهاي ديني» زمينه رأي دارد، يعني ميشود «كه طبق مقررات اسلامي در انجام مراسم ديني خود آزادند» در اينجا كه بحثي نيست، يادداشتي آقاي كرمي فرستادهاند كه منظور از عبارت «طبق مقررات اسلامي» اينست كه «اقليتها اگر ميخواهند مكاسبي كه خلاف شرع است در ميان بازار مسلمانها از قبيل ميفروشي يا گوشت خوك فروشي بطور علني باز كنند در شرع اسلام جايز نخواهد بود اگر جنبه علني نداشت مانعي نخواهد بود» آقاي دانش راد بفرمائيد.
دانش راد ـ مشاغل در اصول مربوط به خودشان به اين صورت آمده است «و كارهائي نباشد كه منطبق با اصول اسلامي نباشد» ولي در اين مورد پيشنهاد ميكنم بجاي اينكه بنويسيم «بر طبق قوانين اسلامي» بنويسيم «بموجب قوانين اسلامي».
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي موسوي جزايري بفرمائيد.
موسوي جزايري ـ «طبق مقررات» كه ميگذاريم براي آن است كه در فقه ما اقليتهاي مذهبي بايد ضوابط اسلامي را از نظر اجتماع رعايت كنند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي كياوش بفرمائيد.
كياوش ـ اين توهم پيش نيايد كه صاحبان اديان ديگر بر طبق مقررات اسلامي ما در اديان خودشان آزادند عمل كنند، اينطور بنويسيم تا ابهام رفع شود «طبق مقررات اسلامي زرتشتيان، مسيحيان كليميها تنها اقليتهاي ديني در ايران شناخته ميشوند الي آخر» و مقررات اسلامي را در صدر بنويسيم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ آقاي بنيصدر بفرمائيد.
بني صدر ـ «طبق مقررات اسلامي» به مراسم ديني راجع است.
بنابراين به گوشت خوك فروشي و شراب فروشي راجع نيست، ميشود گفت «در حدود مقررات اسلامي» اين مراسم ديني را كه اين سه تا به تنهائي ندارند، ميشود جلوي ديگران را گرفت؟ ما آنها را قانوني ميشناسيم آيا به آنها در مراسم دينيشان اجازه ميدهيد يا نه؟ رستم شهزادي ـ مرتب «طبق مقررات اسلامي» نوشتن صحيح نيست.
وقتي بگوئيد «طبق مقررات اسلامي» يعني در احوال شخصيهمان هم طبق مقررات اسلامي عمل كنيم، اگر اين نباشد خيلي ارزش بيشتر است.
مشكيني ـ آزادي اينها در حدود شرايط عمل ذمه است اين را درست روشن بفرمائيد و اگر بجاي «بر طبق» بنويسيم «در حدود» مشخص ميشود.
طاهري اصفهاني ـ «در حدود» بهتر است.
خزعلي ـ مراد از «طبق مقررات» اين است كه در انجام مراسم خود ضوابط اسلامي را در نظر بگيرند.
«در حدود» باشد بهتر است.
نايب رئيس (بهشتي) ـ منظورتان اين است كه «در حدود» باشد؟ آقاي رشيديان بفرمائيد.
رشيديان ـ «مقررات» مسائلي است كه جزئي است بايد «ضوابط» باشد.
اينجا كه نوشته شده «طبق ضوابط اسلامي» منظور اين است كه چون قرآن دست نخورده است و چهارچوب را بررسي كرده است آن چهار چوب خراب نشود.
اشراقي ـ «بر طبق مقررات اسلامي» باشد يعني لازم است همان مقرراتي را كه اسلام گفته است رعايت كنيد.
رحماني ـ احدي نگفته است در مراسم ديني تابع اسلام باشند.
حجتي كرماني ـ منظور اين نيست كه در هر كليسائي يك آيت الله برود و نظارت كند كه بر طبق ضوابط اسلامي عمل كنند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ «كه طبق مقررات اسلامي در انجام مراسم ديني خود آزادند» آن جمله آخر هم كه معلوم است ديگر اشكالي در آن نيست «و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آئين خود عمل ميكنند» چون در مورد «طبق مقررات اسلامي» سه نظر در مجلس وجود دارد يكي اينكه اين عبارت باشد و يكي اينكه نباشد و يكي هم اينكه «در حدود» باشد، موافقين با اين عبارت كه «طبق مقررات اسلامي» در متن بماند دست بلند كنند (عده كمي دست بلند كردند) تصويب نشد.
موافقين با اينكه «در حدود مقررات اسلامي» باشد دست بلند كنند (اكثريت دست بلند كردند) تصويب شد.
بنابراين چون ديگر مطلبي نداريم اين اصل را دقيقا ميخوانم: اصل 13 (اصل سيزدهم) ـ ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي تنها اقليتهاي ديني شناخته ميشوند كه در حدود مقررات اسلامي در انجا مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آئين خود عمل ميكنند.
اين اصل را به رأي ميگذاريم، لطفا گلدآنهارا براي گرفتن رأي ببريد.
(در اين هنگام اخذ رأي بعمل آمد و نتيجه بشرح زير اعلام شد) نايب رئيس (بهشتي) ـ عدة حاضر در جلسه پنجاه و نه نفر، موافق پنچاه و يك نفر، مخالف شش نفر و ممتنع دو نفر بنابراين، اين اصل با پنجاه و يك رأي موافق تصويب شد، تكبير.
(حضار سه مرتبه تكبير گفتند) دوستان اگر همچنان مسأله ميز گرد را تأييد ميكنند سه نفر از دوستان با دو يا سه نفر از دوستان ديگري كه نظر نقدي بر اصل پنجم دارند، ميتوانند در يك ميز گردي شركت كنند و ممكن است اين ميز گرد چون وسائل هم اينجا هست همين جا باشد تا وقت كمتري بگيرد البته اگر از نظر فني براي راديو تلويزيون ممكن باشد.
بني صدر ـ اگر مسأله در مجموع مورد بحث قرار ميگيرد، من موافقم.
نايب رئيس (بهشتي) ـ مجموع كدام مسأله مورد نظرتان هست؟ بني صدر ـ يعني ما ببينيم ولايت فقيه چه جائي در قانون اساسي ما پيدا ميكند.
نايب رئيس (بهشتي) ـ بله چون آقايان ميفرمودند مساله ولايت فقيه لازم است براي مردم روشن بشود، دو راه وجود دارد.
يكي اينكه بالاخره ما نطق قبل از دستور داريم و ميتواند در آنجا روشن شود، ديگر اينكه براي آنكه كامل و روشن و خيلي آزاد مسأله در برابر ديدگان مردم مطرح شود، بصورت يك ميز گرد باشد.

4ـ پايان جلسه نايب رئيس (بهشتي) ـ چون حالا دير است بعدا اين موضوع را بررسي ميكنيم جلسه بعدي، ساعت چهار بعد از ظهر شروع ميشود.
(جلسه ساعت سيزده و ده دقيقه پايان يافت) نايب رئيس مجلس بررسي قانون اساسي ـ دكتر سيد محمد حسيني بهشتي
منبع"شورای نگهبان
یزدفردا
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا