علی اصغر باقری

سلطان زاده مدیر مسئول هفته نامه آیینه یزد در مقاله ای با عنوان یاران!‍ دینتان را به‌خاطر سیدعباس نفروشید  که در شماره 508 آیینه یزد منتشر و در سایت یزد فردا نیز منعکس شده آورده:  ایرانیان شاهد بودند عده زیادی از هواداران سید ابراهیم رئیسی خانه به خانه، روستا به روستا، شهر به شهر، محل به محل، خیابان به خیابان، کوچه به کوچه هفته‌های متوالی تلاش کردند، دوندگی نمودند به این و آن تلفن زدند در هر جلسه سخنرانی مردم را با اتوبوس و مینی‌بوس به محل سخنرانی رساندند با نام مقدس امام رضا(ع) و آستان قدس رضوی نبات و پارچه سبز و بن غذا به عنوان تبرک و تیمن پخش کردند، گروهی را چهار پنج روزه مجانی و یا فقط با اخذ کرایه وسیله نقلیه به مشهد مقدس اعزام نمودند، بین زائران حضرت علی‌بن موسی‌الرضا(ع) نبات و پارچه سبز و بیسکویت و بن غذای حضرتی توزیع کردند،..

آقای سلطان زاده! مدافعان حرم را که می شناسید؟ و می دانم که به آنها ارادتی ندارید بلکه ارادت شما به جبهه مقابلشان قابل ارزیابی است که با دلیل حضوراً خدمتتان گفته ام. پرسشی که دارم این است آیا آنجا هم نبات و پارچه سبز و بن غذا و هر چه که به ذهن شکاک شما می رسد فرستادند که از جمعیّت بالغ بر 3000 نفر از مدافعان حرم حتی یک نفر هم به حسن روحانی رأی ندادند؟ آنها که بهترین جوانان این کشور از اقشار مختلف هستند و شهدای آینده ای هم در بین آنان می باشند، به چه دلیل آنها یک نفر هم به حسن روحانی رأی ندادند و تمامی آرای آنها به سیّد ابراهیم رئیسی بوده است؟ آیا رأی آنها به خاطر نبات و پارچه سبز بوده است؟ یا رأی آنها که جانشان را کف دست گرفته تا امنیّت شماهایی را در اینجا تأمین کنند روی حساب و دقت بوده و می دیدند و لمس می کردند که رأی به روحانی یعنی رأی به کشاندن پای داعش به مرزهای ایران! چرا که روحانی هیچ اعتقادی به جبهه مقاومت ندارد و در سخنان بعد از انتخاباتش هم صریحاً اعلام کرده و عملاً برنامه های امریکایی است که پیش می رود و نتیجه بذری که شما قلم بدستان بی انصاف کاشته اید و به آن می بالید در آینده ای نه چندان دور در مرزهای شرقی و غربی ما خود را نشان دهد. پیش کش آن هم ارسال گاز مجانی به کشور حامی داعش که شاهدیم.

با این تفاوت که امثال ماها که در دفاع مقدس تا آخر ایستادیم و توانستیم در این سن و سال برای مدت محدودی هم که شده در جمع مدافعان حرم باشیم، جسم ناقص و جان ناقابلی داریم که به دستور ولی فقیه به پای نظام اسلامی حاضریم فدا نماییم که این آرزوی نهایی و قلبی ماست. اما دلمان برای شما و آن بدبختهایی که برای بهتر شدن دنیای خود چنین بذری را کاشتید می سوزد که چگونه همین دنیای خراب خود را خراب تر کرده و با پای خود به دنبال سرابی می روید که خون آشامهای بی رحم منتظرتان نشسته اند تا شما را در پنجه خود گرفتار نموده و انتقامی از شما و ملت ایران بگیرند که روی انگلستان خبیث را در قتل نیمی از جمعیت ایران بین سالهای 1296 تا 1298 سفید کنند.

ای کاش این خرابی برای شما و ما و یک نسلمان بود چه بسا که فرزندانمان نیز بی رحمانه به خاک و خون کشیده شوند که باعث و بانی آن شما بودید و آنها مات و مبهوت که چرا چنین گرفتار شده اند. امیدواری ما فقط به این است که با سرانگشت ولی فقیه زمان خرابی ها رفع و گره ها باز شود و کار به آنجاها کشیده نشود. اما اگر پیمانه ملتی هم پرشده باشد از کفران نعمتها و ناسپاسی ها و اصرار بر گناهان، ورق برمی گردد و زیادبن ابیه ها و حجاج ها مسلط می شوند و خواصی چون عبدالله بن عمر که حاضر به بیعت با امام علیه السلام نشد باید بروند و با خفت و خواری با پای حجاج بیعت کنند. شاید این اتفاق برای امثال سلطان زاده ها متصور باشد. به فرض محال فرض کنید داعش از پیکر مدافعان گذشته و بر شهر یزد مسلط شده آیا امثال رضا سلطان زاده چه می کنند؟ اینها که مرد جنگ با دشمن نبوده و نیستند، بلکه مرتب آب به آسیاب دشمن می ریختند، آیا برای حفظ جان خود کاری جز کار عبدالله بن عمر برای آنها متصور است؟ شاید کسی که چنین نوشته هایی را می خواند بگوید اینها خیالبافی هایی است که نگارنده بدون توجه به هم بافته، لذا محض اطلاع در حدی که خودستایی نباشد این را متذکر می شوم که نگارنده در سال 1366دانشجوی برتر دوره عالی نظامی دافوس بودم و همان اواسط سال 66 که آقای هاشمی رفسنجانی اقدام به دستکاری خطرناک در جبهه ها نمود و در حال جابجایی عمده قوا از جنوب به شمال غرب بود بنده سقوط فاو و به هم ریختن جبهه ها را در 6 ماه آینده یادآور شدم که بعضی هم کلاسی ها که از فرماندهان بودند در حد یک طنز تلقی می کردند اما شاهد بودیم که چنین شد.       

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا