مقدمه ای بر یک مصاحبه/محمد رضا شوق الشعراء


عصر گرم پنجشنبه ۲۵ خرداد ساعت چهار بعد از ظهر  و چند ساعت مانده به غروب و  افطار بیستمین روز ماه مبارک رمضان، برای گفتگویی که قرار بود مدتها  پیش انجام شود و هیچ جور فرصت نمی شد، به دفتر میرمحمدی در استانداری یزد رفتیم،  محوطه پارکینگ استانداری همچون زمانی که مرحوم حمیدیا استاندار یزد بود، بی سایه و بدون درخت سایه دار  و نازیبابود، چیزی در بیرون استانداری با روزی که  برای اولین بار به استانداری و دیدار با مرحوم حمیدیا  رفتیم، تغییر  چندانی نکرده بود؛ جز  میدان صافی که روبروی استانداری، بدلیل ایجاد زیرگذر، شیب دار  و کم درخت تر شده بود!
در ساختمان استانداری انگار بجز دو نگهبانی که در نگهبانی نشسته و""دوستان که در دفتر استاندار تنها بود و سید محمد میرمحمدی، دیگر کسی در استانداری نبود و سکوت و کم نوری  خاصی در فضای داخلی استانداری حاکم بود.
دو ساعت در دفتر کار استاندار  با میرمحمدی به گفتگو نشستیم و در حالیکه واهمه  داشتیم  تبلتمان، همه صحبت ها را خوب ضبط نکند.
میرمحمدی، با سیاست و ترفند، جواب دو سوال  اول را که با اگر همراه بود پیچاند.
اگر زمان به عقب بازمی گشت آیا  باز قبول می کردید استاندار یزد شوید!؟
و  دومین اگر
آیا باز  هم همین نیروها و  نفراتی که  برای معاونت ها و ادارات انتخاب کردید را انتخاب می کردید!؟
و سوال دوم، بنوعی  در مقابل استاندار  بعدی یزد هم خواهد بود، و آیا چاره ای جز انتخاب  از  بین  نیروهای موجود هست!؟
میرمحمدی در طول مصاحبه  از همه  مدیرانش دفاع کرد، حتی علمدار جوان، مدیر کل صنعت ومعدن و تجارت؛ و از هفت محوری که روز اول در برنامه  داشته و چگونگی انتخاب سید حسینی بعنوان معاون  عمرانی و  چگونه  استاندار شدن خودش گفت.
میرمحمدی پس از گذشت سه سال نبض استان بدستش آمده و تا حدی وضعیت استان و نیروها  را شناخته، و اما اینک حتی آنهایی که روزی مواق  آمدنش بودند و برای آمدنش تلاش کردند، شاید دیگر زیاد مایل به ادامه بودنش در استانداری یزد نباشند!
هنوز  در انتخاب مدیر  و افراد مشغول به کار در موسسه کوثر  که نبض استان را در دست دارد، و میرمحمدی هم بعنوان استاندار  در هییت امنایش فقط یک رای دارد،  استاندار بعنوان عالی ترین مقام اجرایی  دولت در استان نقش و سهم چندانی ندارد، و تنها و یک بار فقط تیز بینی استاندار باعث فسخ  یک قرارداد مشاوره نه میلیارد تومانی که به آن  نیاز نبوده، در کوثر  شده است!
دو ساعت پیاده کردن گفتگویی که با صدایی ضعیف در تبلت ضبط شده است شاید چند روزی زمان ببرد، و این در حالی است که هنوز به دو مسأله اصلی در مصاحبه نپرداختیم و  در رابطه  با آن چیزی نپرسیدیم،  نه اینکه  فرصت نبوده،  یا میرمحمدی خسته شده باشد،  که اولا خودمان از دو ساعت در یکجا نشستن  خسته شده بودیم و دوم اینکه واهمه داشتیم حافظه ضبط تبلت بیش  از دو.ساعت نباشد و سوم اینکه گفتیم شاید میزبان در معذوریت باشد و در پایان یک روز کاری نیاز به  استراحت داشته باشد، و چهارم اینکه  بیش از دو ساعت مصاحبه شاید در یک  مرحله اخلاقی و کار درستی نباشد!
بیش از  دو ماه  کارمان  بوده برویم مصاحبه، و  دو.ساعت هم گفتگو انجام  شده و حال  نمی دانیم چند روز کارمان خواهد بود تا مصاحبه  را پیدا و ویرایش کنیم.
در پایان گفتگو چون تنها رفته بودیم، مجبور شدیم تا از آقای دوستان بخواهیم بیاید و یک عکسی بگیرد، و موقع  خداحافظی و بیرون آمدن  هم جناب میرمحمدی استاندار محترم یزد، برای اولین بار پس از سه دیدار، به ما هدیه داد! یک جلد کتاب دانشنامه رضوی که  از کارهای سفارشی و تبلیغاتی  آستان قدس رضوی است، آنهم بعنوان عیدی، عیدی که گذشته!

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا