زبان دراز هفته نامه آيينه يزد

یادش به خیر، حال و آب‌وهوای قبل از انتخابات بهتر بود. غیب نمی‌گویم زیرا آن موقع بهار بود و اردیبهشت ماه، نه تابستان و تیر و مرداد با آن هوای گرم تابستانی. در این حال و هوای کویری، تفاوت را می‌توانید حس کنید مثلا در اردیبهشت صبح که از خانه بیرون می‌آمدی با دیدن «بابا برقی» و «عمو گازی» و «دایی آبی» به قول یزدی‌ها دلت «تو» می‌ریخت که آمدند تا قطع کنند اما هر سه می‌گفتند: نه عزیزم! آمدیم ببینیم کمبودی، نقصی هست تا مرتفع سازیم حاضریم روزی چندبار برای حل دیگر مشکلات شهری هم روی مبارک شهردار را ببوسیم. وقتی کوچولو می‌گفت: باباجان از بانکتون زنگ زدند، سکته درجا می‌زدی که حساب‌های تو و ضامن را بسته‌اند که با شنیدن نوای ملایم رییس و کارمند بانک آرام می‌شدی زیرا می‌خواست پیشاپیش تولدتان را تبریک بگوید. ضمنا می‌فرمود: پول نو یا وام اگر نیاز دارید مشغول‌الذمه هستید!! اگر نگویید. ای دل غافل چه زود گذشت هنوز نتایج انتخابات اعلام نشده، عرقت خشک نشده، صدات دورگه از بس داد زده بودی گوش آزار بود که تابستان رسیده!! اکنون می‌بینی! بابا برقی نردبان به دوش سرتیر برق رفته و فریاد می‌زند: فکر کردی مفت شده! ضمناً یکی هم کج شده جلو خانه‌ات درحال سفت کردن فلکه آب و آن یکی انبر به دست گاز را قطع می‌کند و با سروصدا می‌گویند: خجالت هم خوب چیزی است. مصرف که می‌کردی و جیک‌جیک بهاری‌تون که بود سرچهارراه آواز می‌خواندی و حرکات موزون انجام می‌دادی پول آب و برق و گاز و تلفن و عوارض خانه و ماشین را فراموش کرده بودی یا از مردم که بوق و دست می‌زدند نمی‌پرسیدی و یادآوری نمی‌کردی؟ باید حق و حقوق دولت را پرداخت کرد به هر حال الان من در حیرت تغییر آب‌وهوا و گویش و رفتار آدم‌ها بودم که همان کوچولو میگه: بابا! تلفن با شما کار دارد و می‌گوید از بانک است همان صدای چند ماه قبل است که می‌گوید: اگر تا ظهر امروز قسط ندادی به حساب خودت و ضامنت می‌رسیم مگر نمی‌دانی دوران بخور و دررو! تمام شد. همراه «اوسا محمود» هم اون چیز را لولو برد! مملکت و بانک‌ حساب و کتاب دارند تا می‌آیی بگی اون مولتی میلیاردها که...! می‌بینی تلفن قطع می‌شود مخابرات هم که فیوزش دم دستش است... راستی هوای اردیبهشت خیلی بهتر از مرداد نبود؟ جان زبان‌دراز غیب نمی‌گویم!!

زبان دراز

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا