محمد سعید صالحی فیروزآبادی

 سالهاست سیاستمداران کشورمان استاد انتخاب سنگهای بزرگ برای نزدن هستند. این مسئله به نظام جمهوری اسلامی ایران و بعد از انقلاب منحصر نمی شود. نمونه بارز آن پیش از انقلاب در رژیم پهلوی روی داد. کسانیکه سنشان قد می دهد بخوبی بخاطر دارند محمد رضا شاه پهلوی دائما به مردم کشورمان وعده تمدن بزرگ می داد. بلند پروازیهای ایشان به اندازه ای شد که یادش رفت پدر مرحومش چگونه با یک فرمان دو خطی فرمانده انگلیسی از سلطنت خلع گردید و او به جای پدرش بر تخت نشست. نتیجه بلند پروازیها و سنگ بزرگ برداشتنهای بزرگ او چیزی جز انقلاب ایران و مرگ در تبعید محمد رضا شاه پهلوی نبود. بعد از پیروزی انقلاب این رویه در سیاستگذاریهای سیاستمدارانمان ادامه یافت. انتخاب شعارهایی که در مورد ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر داده شد سنگ بزرگی بود که ما عاجز از بلند کردن آن بودیم. جهان آنروز پشت صدام حسین ایستاد و به ما جام زهر خوراند تا به ما ثابت نماید هنگامیکه دوراندیشی نمی کنیم و سنگهای بزرگی که تناسبی با قدرت ما ندارد برای برداشتن انتخاب می کنیم، واقعیت بی عاطفه و بی رحم است. واقعیت بی عاطفه و بیرحم با هزینه های سهمگینش بر سرمان فرود می آید تا در برابر غرور کاذب خود خورد و خمیر و تحقیر شویم. واقعیت بی عاطفه و بی رحم نقاط قدرت ما را به نقاط ضعف ما تبدیل می کند. صدام حسینی که بایستی پاسخگوی ملت خود برای تجاوزش به کشورمان می بود طلبکار ملت عراق گردید که با حمله پیشدستانه خود به ایران باعث کاهش خسارات حمله ایران به عراق شده است.

سالهاست که دوران کودکی سیاستمداران ما بعد از انقلاب اسلامی ایران گذشته است اما به نظر می رسد هنوز بیرحمی واقعیتها را درنیافته ایم.  سیاستمداران کشورمان همچنان با انتخاب سنگهای بزرگ با دست خودشان در حال تبدیل برتریها و مزیتهای کشورمان به تهدید و نقطه ضعف هستند. یکی از این موارد مسئله برسمیت نشناختن اسرائیل در میادین ورزشی و مبارزه نکردن کشتی گیران ایرانی با ورزشکاران اسرائیلی در میادین ورزشی می باشد. میدانی که در حال باختن در آن میدان هستیم. میدانی که سیاستمداران کشورمان در حال واگذاری بازی سیاست به حریف می باشند. میدانی که با دست خودمان در حال تبدیل نمودن برتریهایمان به نقاط ضعفمان هستیم. در مورد مسئله فلسطین، نگارنده با چند مقاله ای که دریزدفردا منتشر شده است و امیدوارم یزدفردا لینکهای خبر آنرا برای افرادی که با موضع نگارنده در مورد مسئله فلسطین آشنا نیستند در معرض نمایش قرار دهد، مسئله را شرح داده است. بطور خلاصه موضع نگارنده این است: بخاطر تشکیل کشور اسرائیل، مردم یهود و مسلمان بازیچه کشورهایی فرامنطقه ای شدند. کشورهایی که  تنها چیزی که برایشان اهمیت نداشت منافع مسلمانان و یهودیان بود. حال سالهاست که سیاستمداران کشورمان بجای مبارزه با علت، با معلول مبارزه می کنند. ورزشکاران کشورمان مجبور می شوند تا با ورزشکاران اسرائیلی در میادین ورزشی مبارزه نکنند. شاید سیاستگذاران کشورمان به این دلیل بجای مبارزه با علت، با معلول مبارزه می کنند که مبارزه با علت را برداشتن سنگ بسیار بزرگتر و خارج از توانایی خودشان می دانند. با خودشان می گویند: ما حریف سنگهای بزرگ انگلستان و ایالات متحده که نمی شویم، اما مسابقه ندادن با ورزشکاران اسرائیلی سنگ کوچکی است. می توانیم براحتی آنرا انجام دهیم و چنین سنگ کوچکی را از سر جای خود برداریم. غافل از اینکه همان کشورهایی که باعث تشکیل کشور اسرائیل شده اند همانها هستند که مسابقات را برگزار می کنند، قوانین مسابقات را طراحی می کنند، باعث طراحی مرگ و سن کوتاه ورزشی ورزشکاران ما در میادین ورزشی می شوند. بدتر از همه اینها سیاستگذاران کشورمان با وادار نمودن ورزشکارانمان به مسابقه ندادن با ورزشکاران اسرائیلی باعث از بین بردن برتریهای کشورمان در رویارویی با اسرائیل شده اند. مگر ما چه می گوییم؟ مگر نه این است که  می گوییم تنها راه برقراری صلح در فلسطین مشارکت همه مردم فلسطین با هر قوم و مذهبی در سرزمینی است که همه ادیان ابراهیمی آنرا مقدس می دانند؟ مگر نه این است که می گوییم عامل فتنه و جنگ بین یهود و مسلمان، نه مسلمان و نه یهود بلکه قدرتهای فرامنطقه ای هستند که با افروختن این نزاع بین مسلمانان و یهودیان بدنبال منافع خود و ماهی گرفتن در آب گل آلود این نزاع می باشند؟ مگر طرف مناقشه و نزاع کشورمان آن ورزشکار یهودی است که پدر یا پدربزرگش بزور یا تطمیع و با پروپاگاندای دروغین کشورهای ایالات متحده و انگلستان، در جریان جنگ جهان دوم با وعده ارض موعود با لباسهای مندرس و بدبختی به این نقطه از جهان فرستاده شده است تا در بهشت زمینی خویش و در سرزمین بدون ملتی که به او وعده داده بودند دولت خود را برپا نماید؟ اگر کشورمان قرار است بخاطر مسئله فلسطین با ورزشکاران کشوری مسابقه ندهد به یقین آن ورزشکاران، ورزشکاران کشور اسرائیل نمی باشند. اگر قرار است مسابقه ندهیم بایستی با ورزشکاران انگلستان و ایالات متحده که علت تشکیل کشور اسرائیل هستند  مسابقه ندهیم و نه با ورزشکارانی که خود قربانی و معلول نظام برتری طلب جهانی می باشند. ما نه تنها بایستی با ورزشکاران اسرائیلی مسابقه بدهیم بلکه بایستی برای مسابقه دادن با ورزشکاران اسرائیلی اشتیاق داشته باشیم. چرا؟ چون حرف درستی می زنیم.  چون ما تنها صلح را برای هم دینان و هم مذهبان خود نمی خواهیم. صلح و آرامش برای مردم مسلمان فلسطین مساوی صلح و آرامش برای زن و مرد و کودک یهودی اسرائیلی می باشد. با برتری جویی، با تحقیر دیگری، با مشارکت ندادن مردمی دیگر در مدیریت سرزمینشان، با درک نکردن چرایی مهاجرت گسترده سرزمینی توده هایی از زن و مرد و کودک از یک ملت و با مهاجرت اجباری مردمی دیگر با مذهب و قومیتی دیگر هیچگاه صلح دائمی در این سرزمین مصیبت زده برقرار نخواهد شد. این حرف درستی است که بایستی همه آنرا بشنوند. این حرف درستی است که بایستی بدنبال گوشهایی برای شنیدنش باشیم. چه گوشهایی بهتر از گوش ورزشکاران اسرائیلی که نماینده و نخبه مردمان یهودی فلسطین هستند؟ 

  در افسانه های اروپایی آمده است: جادوگران قدرتی مهیب دارند. هیچ قدرتی سد راه جادوگران نیست. اما جادوگران از یک چیز بشدت می ترسند: آب. پاشیده شدن آب بر روی آنها، آنها و قدرتشان را برای همیشه از روی زمین محو می کند. آیا مسابقه ورزشکاران کشورمان و ورزشکاران اسرائیلی می تواند همان آبی باشد که باعث محو جادوگران و قدرتشان از روی کره زمین می شود؟ آیا آب همان آگاهی است که جادوگران را ذوب و محو می نماید؟ آینده بهترین پاسخ دهنده است.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا