یزدفردا :مصطفی عابدی :روز 25 شهریور ساعت 8 شب بعد از نماز مغرب و عشا؛بالاخره لحظه موعود فرا رسید. قلب اردکان برای میهمانانش می تپید. ارد کان منتظر بود با شاعرانی که هرسال در حوالی سالگرد مرحوم آیت الله بهجتی به اردکان می آمدند تا تازه ترین سروده هایشان را از شفق و از عرفان و انتظار و عشق بخوانند دیدار تازه کند. اردکان منتظر بود تا دیگر بار به یاران و دوستداران شفق سلامی تازه بدهد. لحظه موعود فرا می رسید. شاعران از شهر های مختلف می رسیدند.
و در سومین شب شعر استانی همراه با خورشید  این ابیات از
سیده صدیقه عظیمی نیا از شهرستان ابرکوه تقدیم به آن عارف و عالم بزرگ؛ برای اینکه همگان بدانند ما همواره به یادش هستیم و فراموشش نخواهیم کرد:


شعری از  سیده صدیقه عظیمی نیا از شهرستان ابرکوه در فراق استاد "شفق"



 بیا و محو کن از خاطرم زمستان را  به اردکان برسان مژده بهاران را
 حضور روشنت ای مهربانتر از خورشید  

پر از "سرود سحر" کرده شامگاهان را

 دوباره جام شفق را زخون دل پر کن  به لحظه ها بچشان طعم سبز ایمان را
 قصیده قامت من! قامت صلوه ببند  بخوان میان بیابان؛ دعای باران را
 هزار خاطره آتش به جان لاله نهاد  هزار غنچه درید از غمت گریبان را
 نماز جمعه، مصلّا، مناره ها، محراب  دوباره زمزمه کن آیه های قران را
 

تن زمانه اگر خیس" بارش نور" ا ست

 رسانده ای به زمین بوسه های باران را
 تو خوش قریحه ترین شاعران شیدایی  قبول کن غزلِ شاعری پریشان را
 به هوش بودم از اول که ... نه ! غزل بگذار  برای ثانیه ها شرح شام هجران را

 

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا