ارتش صدام با طرح جنگی ژنرال های


شاه به ایران حمله کرد



در واشنگتن نیز علی طباطبائی دست به تشکیل یک گروه زد. او در مازن شاه مدت زیادی مدیر کل امور خارجی و مطبوعات خارجی وزارت اطلاعات شاه بود و کسی بود که در زمان اعترافات تلویزیونی با گروه هشت نفره پرویز نیکخواه مترجم و اداره کننده بود. تا قبل از او این مصاحبه ها و اعترافات را پرویز ثابتی معاون سیاسی ساواک انجام می داد و اداره می کرد


بخشی از کتاب خاطرات «ب.کیا» با ارتش تاریکی به فعالیت هایی اختصاص دارد که شاپور بختیار و نظامی های ارشد زمان شاه و نظامی های درجات پائین تر پس از اقلاب و با استقرار در ترکیه و عراق آغاز کردند.

«ب. کیا» در این بخش از کتاب خود خاطراتی را می نویسد که جز در قرار داشتن در متن تمام آن فعالیت ها اطلاع از آن ها ناممکن بوده است. تأسف بارترین بخش این قسمت از خاطرا وی آن بخشی است که ژنرال های مشوق صدام حسین برای حمله به ایران می شند و حتی طرح حمله به ایران را به او می دهند. جنگی که 8 سال ادامه یافت وو نقشی تاریخی در سرنوشت ایران بازی کرد.

در این بخش از خاطرات «ب.کیا» مشخص می شود که برخلاف تمام ادعاهایی که سلطنت طلب ها می کنند عملیات «نوژه» اقدامی کودتائی برای فتح سنگر قدرت در ایران نبوده بلکه عملیاتی برای راهگشائی حمله از خارج به ایران بود.

در این بخش از کتاب ارتش تاریکی با نام هائی آشنا می شویم که شاید برای نسل جوان کشور ناشناخته باشد اما آنها که حوادث ایران را حداقل از دهه 50 به خاطر دارند می دانند که این چهره ها چه نقشی در حوادث ایران بازی کردند. این نقش آفرینی آنها منجر به کودتای 8 مرداد نیز باز می گردد.

از خاطرات «ب.کیا» بخوانید: « بختیار (آخرین نخست وزیر دوران شاه ه عمر کوتاه دولت او با بازگشت امام خمینی به ایران و اعلام مهندس بازرگان به عنوان نخست وزیر عملاً به پایان رسید) پس از انقلاب 12 روز در ایران بود و سپس با کمک دو گروه از عشایر از بیراهه و راه مرزی کردستان به بغداد رفت و درآنجا با استقبال حکومت عراق روبرو شد. وزرای بختیار نیز تقریباً دست نخورده به عراق رفتند و از آنجا به اروپا . بختیار پس از ورود به عراق تشکیل یک جبهه داد.

پس از سقوط شاه صدام از اوضاع آشفته ارتش استفاده کرد و بلافاصله ارتش خود را که در زمان شاه با تهدید از مرزها دور کرده بود در مرز ایران و عراق متمرکز کرد.

صدام در زمان شاه با وساطت بعضی سران عرب که اوضاع را آرام می خواستند و مایل نبودند جنگ در خلیج فارس مانع صادرات نفت شود موقتاً با شاه در الجزایر آشتی کرده بودند، اما در همان زمان هم در نقشه های رسمی کشور عراق و حتی در سفارتخانه های این کشور از خوزستان به عنوان یک استان عرب نام برده می شد.

بختیار به کار جمع آوری واستخدام گروهی از افسران پرداخت. در میان آنها افسر ارشد وجود نداشت. سرپرستی و اداره این افسران با دو سرهنگ یکی «سپهر» که افسر قاضی بود و دیگری یک سرهنگ انتظامی پیاده بود. هر دو در ترکیه اقامت داشتند .در کنار این افسران تعدادی افسر شهربانی و تعداد بیشتری افسر ژاندارم که همه مقیم ترکیه بودند به جمع افسران بختیار پیوستند. بعدها هم گروهی افسر به گروه این افسران پیوستند که نقش بزرگی در جنگ عراق و ایران و حمله عراق به ایران بازی کردند. ایرج پزشکزاد نویسنده کتاب دائی جان ناپلئون ،دکتر جنتی عطائی و منوچهر آریانا وزیر کار دولت سی و چند روزه بختیار و همچنین سیروس آموزگار وزیر اطلاعات کابینه بختیار نیز در جمع تشکیلات بختیار در بغداد فعال بودند.

در این زمان سر لشکر پالیزبان نیز به او پیوست. او بلافاصله پس از خروج بختیار از ایران خود را به بغداد رساند ورابط بختیار و دولت و ارتش و تشکیلات اطلاعاتی عراق شد. سرلشکر پالیزبان پس از ورود به عراق از طرف بختیار مأموریت گرفت تا با دولت عراق درباره آزاد سازی ایران وارد مذاکره شود. او عراقی ها را مطمئن کرد که در جنوب و در مرزهای ایران نیروی عمده ای برای مقاومت در مقابل یک حمله عمده وجود ندارد وارتش عراق به سادگی می تواند تا تهران پیش برود.

در همین زمان برای از بین بردن نیروی هوائی ایران طرح کودتای پایگاه «نوژه» در پاریس ریخته شد. پیام های سری« خروس لاری به مرغ همسایه» از رادیو بختیار در بغداد آغاز شد.مذاکرات مربوط به کودتای نوژه به صورت کاملاً باز و با تلفن های بین المللی صورت می گرفت. منوچهر آریانا دوبار و پالیزبان یک بار از پاریس مستقیم با فرماندهی نوژه تماس گرفتند و این درحالی بود که می دانستند این تلفن ها کنترل می شود. کودتای نوژه به این ذلیل طرح ریزی شد که هسته اصلی و قدرت مرکزی نیروی هوائی ایران از بیان برود و ضعف قدرت دفاعی ایران زمینه را برای حمله خارجی توسط عراق به ایران آماده کند.

در روزهای قبل از دستگیری کودتا گران داخلی طرح نوژه و دستگیری افسران تماس های تلفنی از پاریس به تهران بیشتر شده بود و پیام های سری رادیو بختیار «از خروس لاری به مرغ همسایه» حالت دستوری به خود گرفته بود. (سرتیپ محقق رهبری عملیات را در داخل به عهده داشت) پالیزبان با اطلاعات زیادی که از وضع نیروها رادارها و مراکز نظامی ایران داشت ، عراقی ها را در جریان کار گذاشت و طرح حمله کم و بیش توسط او ریخته شد. طبق این طرح قرار بود عراق از سه جبهه به ایران حمله کند .

تقریباً همزمان با فعالیت رادیو بختیار در عراق ارتشبد اویسی نیز یک ساعت برنامه رادیوئی از عراق گرفت که مسئول آن تورج فرازمند مفسر رادیو و تلویزیون ایران در زمان دولت نظامی ارتشبد ازهاری بود. زمانی که تمام کارکنان مؤثر رادیو و تلویزیون استعفا داده و به انقلاب پیوستند تنها فرازمند و جهانبانی مدیریت و معاونت تلویزیون را قبول کردند.

رادیو اویسی در عراق که به نام «رادیو ایران آزاد» بود هر روز یک ساعت برنامه داشت که نیمی از آن را شخص فرازمند می نوشت و می خواند . برنامه در پاریس ضبط می شد و با هواپیمای عراقی به بغداد برای پخش از این رادیو فرستاده می شد. نیم دیگر برنامه را سه نفر دیگر که در بغداد کار می کردند تهیه می کردند. عراقی ها اجازه نمی دادند کارکنان ایرانی این دو رادیو یعنی رادیو بختیار و رادیو اویسی به محل فرستنده رفت و آمد کنند. برنامه ها در همان دفتری که برایشان در بغداد در نظر گرفته بودند تهیه می شد و مأموران عراقی نوار را خودشان برای پخش به فرستنده می بردند. مخارج اویسی را اشرف پهلوی تأمین می کرد و آزاده شفیق دختر اشرف هم گاهی به این دفتر رفت و آمد داشت.

در کنار اویسی دو گروه دیگر نیز فعالیت داشتند که اشرف از آنها حمایت می کرد و آزاده دختر اشرف نیز با آنها در ارتباط بود. زمانی که دکتر نهاوندی که در اواخر دوره شاه رئیس دفتر فرح شده و در دانشگاه تهران گروه تحقیق در مورد « انقلاب سفید» ایجاد کرده بود جوانکی در کنار اوبه کار مشغول شد که تازه قلم به دست برده بود و خرده مطالبی در یکی از روزنامه های صبح ( آیندگان) می نوشت. این شخص صور اسرافیل نام داشت . صور اسرافیل را کسی نمی شناخت لیکن نهاوندی از طریق آشنائی فامیلی او را در کنار خود جای داد و شغلی به اوداد تا مشغول شود. ( صور اسرافیل بعدها با نام مستعار «کتانه سلطانی» سرمقاله نویس کیهان لندن شد)

البته صور اسرافیل استعدادی در نوشتن داشت و به همین دلیل به نوشتن بعضی مطالب برای دکتر نهاوندی پرداخت و از این راه جزو سلطنت طلبان دو آتشه شد. بعدها با دختر عباس خلعت بری وزیر خارجه شاه در زمان هویدا ازدوج کرد راه ترقی او بازتر شد. بعد از انقلاب او نیز در کنار دکتر نهاوندی به پاریس رفت اما درآنجا از نهاوندی جدا شد و رفت زیر پروبال اشرف پهلوی.

چند ماه بعد اشرف تصمیم گرفت برای حفظ نام خود گروه مخالفی را به راه اندازد و از صوراسرافیل خواست تا مطالبی را در مخالفت با جمهوری اسلامی بنویسد و به صورت یک نشریه بین ایرانی ها پخش کند. این نوشته ها بعداً به صورت یک نشریه به نام « ایران آزاد» بین ایرانی ها پخش شد. در پاریس دفتری نیز در اطراف اپرا برای او کرایه کردند. ایران آزاد هر دو هفته یک بار منتشر می شد.

ابتدا نشریه تنها به جمهوری اسلامی حمله می کرد لیکن بعدها خرده حساب ها و مخالفت اشرف پهلوی با بختیار پیش کشیده شد و مخالفت با بختیار هم به آن اضافه شد . نبرد بین بختیار و اشرف در مقالات دو نشریه بختیار و اشرف روز به روز مشخص تر می شد. از طرفی صور اسرافیل نیز به وسیله همین نشریه به تصفیه حساب های قدیمی خود با دیگران پرداخت...

جمشید حسنی درجه دار ژاندارمری بود و خواهرش ابتدا در ساواک منشی بود .جالب است که آنها بعد از انقلاب هم در ایران بودند و بعدها خود را به پاریس رساندند. جمشید حسنی از بدنی فوق العاده قوی برخوردار بود و زمانی قهرمان ژیمناستیک یکی از باشگاه های تهران بود. خواهرش خیلی زود در ساواک از منشی به بازجو تبدیل شد و این راه ترقی تا آنجا رسید که بعدها از شکنجه گرهای معروف ساواک شد و زنان زندانی او را به خوبی به یاد دارند. او به اتاق همسرش که از افسران ساواک و شکنجه گران و بازجویان بود به اروپا آمدند و مقیم شدند. حسنی بعدها در دفتر بختیار مشغول شد اما جاه طلبی های او آن قدر زیاد بود که اطرافیان بختیار هم نتوانستند او را تحمل کنند و زیر پایش را جارو کردند. پس از مدتی حسنی از طریق یکی از دادستان های قدیم ساواک که مسئول خوهر او در ساواک بود با یک وکیل دادگستری که در زمان شاه کارهای اشرف پهلوی را در ایران انجام می داد آشنا شد و به تشکیلات اشرف راه یافت. او را به صوراسرافیل سپردند و در این دوره توانست عده ای جوان را دورو بر خودش جمع کند. هدف این بود که این گروه برای مقابله با چپی ها آماده شوند و جمشید حسنی برای این کار بسیار مناسب بوود . جمشید حسنی دو برادر خود را که یکی از آنها به نام رضا حسنی قبلاً جزو لات های خیابان ری تهران بود و ذاتاً آدم ناراحتی بود وارد کار کرد و به کمک جوانی به نام گنجی که قهرمان جودو در تهران بود برای جوان ها کلاس جودو راه انداخت . جمشید حسنی سردمدار زد و خوردها و راه اندازی میتینگ ها شد عزت الله متوجه که قبلا در تلویزیون حبیب ثابت برنامه اجرا می کرد و تاجی احمدی سخنرانان میتینگ هایی بودند که جمشید حسنی به نفع سلطنت طلب ها در پاریس راه می انداخت . بعد از دو سال ارتشبد آریانا این جوانان را برای فعالیت به خود جذب کرد و از آن پس جمشید حسنی به اردشیر زاهدی پیوست و کارهای او را در پاریس انجام می داد.

در امریکا

در واشنگتن نیز علی طباطبائی دست به تشکیل یک گروه زد. او در مازن شاه مدت زیادی مدیر کل امور خارجی و مطبوعات خارجی وزارت اطلاعات شاه بود و کسی بود که در زمان اعترافات تلویزیونی با گروه هشت نفره پرویز نیکخواه مترجم و اداره کننده بود. تا قبل از او این مصاحبه ها و اعترافات را پرویز ثابتی معاون سیاسی ساواک انجام می داد و اداره می کرد و به همین دلیل وقتی طباطبائی در این نقش در تلویزیون ظاهر شد همه او را هم جزو ساواکی ها گذاشتند اما او در اصل روزنامه نگار بود و مدتی با مجله خواندنی ها کار می کرد و مدتی هم در روزنامه اطلاعات قلم می زد. چون به زبان انگلیسی آشنا بود مدتی رایزن مطبوعاتی در واشنگتن شد و بالاخره سر از وزارت اطلاعات شاه در آورد. بعد از وزارت اطلاعات او به وسیله اردشیر زاهدی به واشنگتن برده شد و تا پایان دوران شاه با زاهدی کار می کرد. بعد از انقلاب یک گروه با کمک زاهدی درست کرد اما بدون تظاهر به حمایت زاهدی از وی، ظاهر مستقل به خود گرفت و و به همین دلیل در میان اپوزیسیون امریکا برای خود دوستانی دست و پا کرد . کار طباطبائی بالا گرفته بود که در مقابل منزلش به ضرب گلوله ترور شد.

ارتشبد آریانا

ارتشبد آریانا رئیس ستاد ارتش شاه که مبتکر فرهنگ نظامی در ارتش بود و فارغ التحصیل دانشگاه های نظامی فرانسه همیشه در رویا زندگی می کرد. شاید بشود او را به یک هنرپیشه فقیر تئاتر تشبیه کرد که در نقش اعیان زاده ای بازی می کند.

ارتشبد آریانا را دوستان و اطرافیان او به خاطر دو واقعه به خوبی به یاد دارند. یکی آن شب معروف که او به همراه سرهنگ بهار مست از میخانه ای در خیابان شاه آباد که مجسمه معروف انقلاب سفید در وسط میدان بود و چهار مجسمه شیر در اطراف آن بیرون آمده و شاهنامه خوانان سوار بر شیر میدان شدند تا بروند توران را فتح کنند . پلیس که آنها را نشناخته بود دستگیرشان کرد و هر دو مست تا صبح در کلانتری ماندند.

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا