زمان : 24 Bahman 1395 - 21:52
شناسه : 134092
بازدید : 22059
گفتگو با زوجی که جشن ازدواجشان را در کنار سالمندان برگزار کردند گفتگو با زوجی که جشن ازدواجشان را در کنار سالمندان برگزار کردند از یادآوری چهره های شاد سالمندان حس خیلی خوبی پیدا میکنم و خوشحالم که توانستیم شادی را بر چهره هایشان بیاوریم...

مدتی پیش آقای مهدی عسگری 32 ساله، ساکن یزد و همسرشان خانم سلمانی، سالگرد ازدواجشان را در خانه سالمندان نشاط مهریز برگزارکردند. این زوج مهربان برای بازدید دوباره از سالمندان در آسایشگاه حضور یافته بودند و فرصتی دست داد تا گفتگویی با این عزیزان داشته باشیم.

*با سلام و خوش آمدگویی آقای عسگری لطفا بفرمایید چرا تصمیم گرفتید جشن ازدواجتان را در کنار سالمندانِ خانه سالمندان نشاط مهریز برگزار نمایید؟

باعرض سلام، این موضوع را خانمم مطرح کردند و به توافق رسیدبم و خیلی از این تصمیمان و انجامش خوشحالیم چون آنقدر خاطره خوبی برایمان رقم خورد که بعد از آن نیز ارتباطمان را با آسایشگاه قطع نکرده ایم و با وجود دوری راه، هفته ای یک بار هم که شده می آییم تا به سالمندان سر بزنیم.

*خاطره خوب و فراموش نشدنی اتان از حضور در آسایشگاه چه بود؟

با دیدن شادی سالمندان حس خیلی خوبی پیدا کردیم و یکی از سالمندها که میگفتند نمیتوانست از روی تخت بلند شود و چندروزی بود از جایش تکان نخورده بود با حضورمان از تختش بلند شد و نشست که این برای ما خیلی خوشایند بود و خاطره فراموش نشدنی شد.

*چه پیشنهادی به خواننده های محترم دارید؟

با نیت شاد کردن دل سالمندها به عیادتشان بیایند. خیلی وقت ها برای گردش و تفریح و گذران وقت فراغت به مکان هایی تفریحی میروند و شاید وقتی از آنجا بر میگردند اعصاب خوبی نداشته باشند ولی ما با حضور در کنار سالمندان به عنوان یک تفریح خیلی حس خوبی پیدا میکنیم.

*خانم سلمانی؛ ضمن سلام وخیرمقدم خدمت شما خوشحال می شویم دلیل تصمیمتان برای برگزاری جشن ازدواجتان در آسایشگاه را با خواننده های عزیز در میان بگذارید.

با سلام، همیشه دنبال این بودم در کنار تفریحاتمان کار خیری انجام دهیم و از طرفی خیلی دوست داشتم سالگرد ازدواجمان را خاص برگزار کنیم. با خودم فکر میکردم چگونه میتوانیم اینکار را انجام دهیم تا اینکه تصمیم گرفتم در خانه سالمندان حضور بیابیم تا با برگزاری جشن ازدواجمان همراه با یک عروسی نمادین لحظات خوب و شادی برای سالمندها و خودمان رقم بزنیم.

*حضور در اسایشگاه و بودن در کنار سالمندان تاثیر خاصی هم در زندگی شما داشت؟

صددرصد. این تجربه باعث تغیرات بسیار زیادی در زندگی من شده است و بر روحیه خودم بسیار تاثیر مثبت گذاشت، آرامش دارم و خوشحالم که این کار را انجام دادم.

*خاطره ی ماندگارتان از حضور در اسایشگاه چیست؟

از یادآوری چهره های شاد سالمندان حس خیلی خوبی پیدا میکنم و خوشحالم که توانستیم شادی را بر چهره هایشان بیاوریم. ممکن است سالمندان با وجود آلزایمر و.. خیلی زود حضور ما را فراموش کنند اما اینکه توانستیم برای لحظه ای شادشان کنیم خیلی خوشحالم.

*نظرتان درمورد دوران سالمندی چیست؟

من همیشه با خودم فکر میکردم آدم که پیر می شود فراموشش میکنند و به دلایلی بچه هاش نمیتوانند تحملش کنند و ازشان مراقبت کنند و از طرفی با خودم فکر میکردم سالمندان در خانه سالمندان تنها میمانند ولی وقتی به اینجا آمدم و از نزدیک شاهد بودم متوجه شدم بعضی از سالمندها خیلی بیمار و ناتوان هستند و نیاز به مراقبت های ویژه دارند حتا بعضی  از سالمندان نظرشان این بود که ما اینجا خیلی راحت هستم. برای خودشان اتاق دارند، عروسک دارند، گل دارند و مثل خانه اشان احساس ارامش می کنند و خیلی هم خوشحال هستند. یکی از آنها میگفت من بیست سال است اینجا هستم...من با دیدن اینها متوجه شدم دوران سالمندی می تواند خیلی بهتر از آنچیزی باشد که فکر میکردم.

*نظرتان درمورد آسایشگاه سالمندان نشاط مهریز چیست؟

شاید اینجا برای سالمندان بهتر از خانه خودشان هم باشد. فرزندان ممکن است نتوانند خدمت ها و مراقبت هایی که در خانه سالمندان برای سالمندان در نظر گرفته می شود را انجام دهند. من اینجا دیدم که چگونه خانم ها و آقایانی که برای سالمندان کار میکنند انگار بچه کوچیکشان را در آغوش گرفته اند و در آغوششان قاشق قاشق خوراکی دهنشان میکنند و چقدر با حوصله صبر میکنند تا سالمند خوراکش را بجود و بخورد تا قاشق بعدی را در دهانش بگذارند و این کار چه قلبی میخواهد... بعضی ها وقتی میفهمیدن میخواهیم بیاییم خانه سالمندان با تعجب میگفتند چطور میخواهید بروید ما که اصلا نمیتوانیم برویم و ببینیم! به آن ها گفتم فکر میکنید یکبار که بیایید نظرتان عوض خواهد شد...

*چه عاملی باعث انگیزه بازدیدهای دوباره شما از آسایشگاه شد؟

شاید باورش برایتان سخت باشد و یا مسخره ام کنید من خوابشان را دیدم باور میکنید؟ خواب دیدم همه سالمندان آمده اند خانه ام، به آقام میگفتم که نگاه کن من این هفته که نرفتم اونها اومدند خونمون...

*خوشحال می شویم در پایان چنانچه سخنی دارید بفرمایید.

خیلی ها هستند که شاید بدلیل بیماری یا ناتوانی و.. خیلی وقت باشد آفتاب را هم ندیده باشند و چه خوب است با حضور درکنارشان باعث شادیشان شویم. یادآوری خاطرات شیرین سالمندان باعث ارامششان می شود و با حضورمان می توانیم یادآور خاطرات شیرین گذشته اشان باشیم و خوشحالشان کنیم. به همه توصیه میکنم حتما بیایند. با دوران پیری و سرانجام زندگی درس های زیادی می آموزند همانطوری که خود من واقعا درس های زیادی یاد گرفته ام و احترام پدر مادرم را بیشتر نگه میدارم، احترام همسایه و بزرگترهایم را بیشتر نگه میدارم، با کسی که قهر بوده ام آشتی کرده ام، کسانی که کینه ازشان داشته ام را بخشیدم و گذشتم... ذهن و تفکر آدم خیلی فرق میکند و به همه توصیه کردم حتما بروید و سالمندان را نگاه کنید..

شاید سالمندان به دلیل آلزایمر فکر کنند شما پسرشان هستید که به دیدنش آمدید و انگار بهش دنیا را داده ایید که پسرش آمده دیدنی اش . این خیلی حرفه .. برای شاد کردنشون حتما لازم نیست پول خرج کنید و به یک محبت و نگاه و لبخند میشود کمک کرد.