دوران ما قبل تاریخ درباره سرگذشت مردمان بلادی واقع در پشت کوه قاف آمده بود مقرر گردید بعد از مراسمی یک راس بز تقدیم برنده مناظرات کنند. در آن روزگار چند داوطلب راه رضای خدا حاضر شدند که به مردم خدمت کنند چون این عده از اکابر قوم بودند باید در مناظره شرکت میکردند. زمان زیادی نگذشت که اوضاع دگرگون شد و در مناظرهها به جای محاسن، معایب یکدیگر برملا میکردند تا جایی که از حد تهمت و افترا هم گذشت وقتی داور میدان، سوت پایان مناظره را زد پیرمردی که سادهلوح مینمود فریاد کشید: صبر کنید، نیمساعت دیگر مناظره ادامه پیدا کند تا تکلیف بز مفقوده من هم مشخص شود. حضار رگ غیرتشان به جنبش درآمد و پیرمرد را تقبیح کردند که این سخن نه سزای ریشسفیدان است. پیر راه خود را گرفت و با حسرت میگفت نفهمیدیم بز ما را گرگها خوردند یا دیگری برده است. زباندراز را عقیده بر این است که تاریخ جدید از خجالت چیزی در آن باره ثبت و ضبط ننمود!!!
زباندراز