خان عمو تیم مشاوران اقتصادی خود را جمع کرده بود و در جمعشان میگفت: الان وقت تصویب بودجه است باید توجه همه را به صرفهجویی و دقت و واریز بودجه به امور ضروری جلب کنیم. سپس آرامتر ادامه داد منظورم جلب توجه آنها به نهاد و هیات و اداراتی باید باشد که هوای تجارتخانه و پیمانکاران ما را داشته باشند. سپس فریاد زد آیا میدانید که در این برهه حساس به پیچ تاریخی هم رسیدیم؟ باید در برابر فشارها مقاومت کنیم، دوام بیاوریم، تا بودجه با دقت جای خودش خرج شود! دایی جان اصلاحطلب که موقع پست و بودجه معمولاً یادشان میرود از وی دعوت کنند بهطور اتفاقی کل جریان را شنیده بود و از پشت پنجره گفت: حاجی آقا! اتفاقاً حالا که وقت مقاومت است پیشنهاد میکنم بودجه جامعهها، نهادها، هیاتها و موسسات وابسته به افرادی که صاحب تریبون هستند و همیشه مردم و دولت را به قناعت و صرفهجویی دعوت میکنند و معترضین را محکوم مینمایند قطع کنند آنها آزمایشی یکسالی برای رضای خدا و ایثارگرانه مثل قدیمها کار کنند و حداقل بخشی از خدم و حشم و محافظان را مرخص و رانندگان را آزاد و کارمندان دفاتر را رها کنند و بهتر که نان اشکنه بخورند. خان عموجان اگر حالا یکبار هم گوش به حرف این نادان کنند بدتر نمیشود در ثانی نانخور دولت و بودجه عمومی کم میشود سوم آنکه تا سیهروی شود هرکه در او غش باشد. یعنی دیگران هم بفهمند تا چه اندازه در سخنان پر شورشان صادق هستند و شعار نمیدهند؟ چهارم... در این حال خان عمو فریاد زد غلومی کجایی؟ بزن تو سر دایی جان و صدای دشمن را خفه کن! ای نفوذی اجنبی و...!!
زباندراز