«یِکُمِ یِکُمِ نسیمزاد» منتشر شد
یزدفردا؛ «یِکُمِ یِکُمِ نسیمزاد» به قلم سیدمحمود کمالآرا به تازگی توسط انتشارات اریش راهی بازار نشر شد.
به گزارش یزدفردا؛ این اثر، رمانی کوتاه و سورئالیستی است که پنج دقیقهی پایانی زندگانی پنج شخصیت ادبی معاصر را همراه با نوعی همذاتپنداری با شخصیت اصلی داستان و رویدادهایی که با او ارتباط دارند، به زبان سوم شخص ذهنی روایت می کند.
این رمان با ادبیاتی سورئالیستی تعریف جدیدی از انسان متولدنشده و خودخوری را خلق کرده است؛ از جمله مضامین تکرارشونده در این مجموعه خودسرزنشی، نشخوارهای فکری و نافبریدههاست. نکته قابل تامل این داستان، شخصیت اصلی است که هنوز به این دنیا نیامده و انسان ها را نافبریده میپندارد. او در مدتی که معلوم نیست که در کجاست و به دنیای انسانها نیامده است، در نشخوارهای فکری دیگران (شخصیتهای ادبی معاصر که در بازهی زمانی یکصدسال هستند) پرسه میزند تا به روز اصلی برسد که در طول این مدت با اتفاقات عجیبی دست و پنجه نرم میکند.
رمان که «یِکُمِ یِکُمِ نسیمزاد» نامگذاری شده، به تاریخ مهمی اشاره دارد که تمام روایت داستان به لحظهای قبل از آن مربوط میشود. «یِکُمِ یِکُمِ نسیمزاد» با تلفیقی از روانکاوی، تخیل و واقعیت سعی کرده تعلیق و پیچیدگی را در اثر حفظ کند. سوالاتی که برای خواننده در طول خوانش داستان پیش میآید و فضای معمایی اثر، او را تا پایان با خود همراه میکند.
در قسمتی از متن کتاب آمده است: «در بیابانی برهوت، دستانی دراز و مُرده شبیه به زنجیر، دور پاهایم حلقه زدهاند و از جایی آویزان شدهام. دو مردِ نافبریده که یکی از آنها متوسطالقامه و دیگری با سبیلهای نصفهنیمه است، با دو زنِ نافبریده که یکی موهایی چتری روی صورتش ریخته و ابروهای نازک دارد و دیگری خوشپوش و خندان است، بههمراه چند پسر موفرفری و دخترانِ مینیژوپپوشیده دور یک تابلوی نقاشی در بیابان جمع شدهاند و با جوهری تیره، طالعی سیاه بر روی یک کاغذ ذغالی میکشند. ستونهای آهنیِ قطور و بُرّان، این برهوت را نگه داشتهاند و مردی با پیراهن آبی و واکسیل زرد آن را نگهبانی میدهد. کتابهای آتشگرفته، بیابان را سنگفرش کردهاند و کاغذپارههای شعلهورشدۀ آنها مثل دستۀ کلاغها روی هوا پرواز میکنند. آویزان و بیخبر در انتهای سیاهیِ بیابان برهوت، ایوانِ دولتسرایِ سوختهای بهچشم میخورد که کوهها در آنجا بههم رسیدهاند…»
رمان کوتاه «یِکُمِ یِکُمِ نسیمزاد» نوشته سیدمحمود کمالآرا در ۷۲ صفحه با شمارگان پانصد نسخه پاییز ۱۴۰۴ توسط اریش منتشر شد.