زمان : 26 Azar 1404 - 07:19
شناسه : 217218
بازدید : 968
طبقه متوسط و یک گزاره محل مناقشه طبقه متوسط و یک گزاره محل مناقشه طبقه‌ای که کوچک شده، امنیت اقتصادی و رفاه اجتماعی‌اش آسیب دیده و منزلت نمادینش تضعیف شده، برای بازتعریف خود به مرزبندی‌های نمادین پناه می‌برد. این گرایش، بیش از آنکه حذف‌گرایی آگاهانه باشد، واکنشی دفاعی به ناکامی‌های مزمن است.

روزبه کردونی: این پرسش که چرا برخی گزاره‌ها ـ حتی اگر از نظر علمی محل مناقشه باشند ـ در بخشی از افکار عمومی یا در میان برخی نخبگان مقبول می‌افتند، پرسشی جامعه‌شناختی است، نه اخلاقی.

در این چارچوب، مسئله اصلی نه «قصد گوینده» است و نه «ذات جامعه»، بلکه زمینه اجتماعی و گفتمانی‌ای است که امکان شنیده‌شدن و پذیرفته‌شدن یک روایت را فراهم می‌کند. سخنان اخیر دکتر سریع‌القلم درباره نسبت طبقه اجتماعی و حکمرانی، نمونه‌ای گویا از چنین پدیده‌ای است. 

نخست باید به گرایش برخی روایت‌های توسعه‌ای به ساده‌سازی مسائل پیچیده حکمرانی اشاره کرد. در بخشی از ادبیات شبه‌توسعه، ناکارآمدی‌های انباشته به‌جای تحلیل نهادی و چندسطحی، به یک متغیر فروکاسته می‌شوند: فرهنگ، اخلاق، یا ـ در این مورد ـ طبقه اجتماعی. این تقلیل‌گرایی نظری، وقتی با لحن آکادمیک و از سوی یک چهره دانشگاهی بیان می‌شود، برای مخاطب «واقع‌بینانه» جلوه می‌کند، حتی اگر از نظر روش‌شناختی مخدوش باشد.

دوم، فرسودگی سیاسی و فشار روانی مزمن بستری فراهم کرده است که در آن روایت‌های تک‌علتی بیش از تحلیل‌های چندسطحی شنیده می‌شوند. جامعه‌ای که سال‌ها با تورم، بن‌بست‌های اجرایی و بی‌ثباتی زیسته، بیش از آنکه به دنبال ریشه‌های نهادی بحران باشد، به روایت‌هایی گرایش پیدا می‌کند که مسئله را قابل‌فهم و مهارپذیر نشان دهند. گزاره‌هایی از جنس «مشکل، طبقه‌ای خاص است» دقیقاً چنین کارکردی دارند.

سوم، نوستالژی نظم تکنوکراتیک در حافظه بخشی از جامعه و نخبگان نقش مهمی در پذیرش این سخنان دارد. «طبقه متوسط» در این نوستالژی، نه یک مفهوم جامعه‌شناختی دقیق، بلکه نماد نظم، عقلانیت اداری و فاصله از سیاست توده‌ای است. فعال‌شدن این نماد، می‌تواند حذف‌گری طبقاتی را ـ به‌خطا ـ به‌عنوان بازگشت به عقلانیت بازنمایی کند.

چهارم، خلأ مرجعیت معتبر تخصصی و اثر هاله‌ای روشنفکری را نباید نادیده گرفت. در شرایطی که اعتماد به نهادهای رسمی و کارشناسی تضعیف شده، اعتبار نمادین گوینده و لحن دانشگاهی می‌تواند جای تحلیل داده‌محور را بگیرد و گزاره‌ها صرفاً به اعتبار منبع پذیرفته شوند.

پنجم، جامعه هم‌زمان با بحران هویت طبقه متوسط مواجه است. طبقه‌ای که کوچک شده، امنیت اقتصادی و رفاه اجتماعی‌اش آسیب دیده و منزلت نمادینش تضعیف شده، برای بازتعریف خود به مرزبندی‌های نمادین پناه می‌برد. این گرایش، بیش از آنکه حذف‌گرایی آگاهانه باشد، واکنشی دفاعی به ناکامی‌های مزمن است.

در نهایت باید تأکید کرد از منظر سیاست اجتماعی و حکمرانی، مسئله اصلی همچنان همان است: نه «حضور فقرا در قدرت»، بلکه فرسایش طبقه متوسط در جامعه و فرسودگی نهادهای انتخاب، پاسخ‌گویی و ظرفیت دولت. دفاع از طبقه متوسط، دفاع از ستون تعادل اجتماعی است؛ اما تبدیل این دفاع به حذف طبقاتی، نتیجه‌ای جز تعمیق شکاف‌ها و تضعیف توسعه ندارد. توسعه نه از مسیر داوری طبقاتی، بلکه از راه اصلاح نهادها، فرصت‌های برابر و بازسازی اعتماد عمومی می‌گذرد ـ حتی اگر روایت‌های ساده‌ساز، موقتاً جذاب‌تر به نظر برسند.