زمان : 09 Mehr 1392 - 01:29
شناسه : 77374
بازدید : 14926
غزلی از وحشی بافقی :در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است ................ بـر حـذر بـاش در این راه کـه سـر در خـطـر اسـت مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی :در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است ................ بـر حـذر بـاش در این راه کـه سـر در خـطـر اسـت

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدین (شمس الدین) محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

در ره پر خطر عشق بتان بیم سر است

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

در ره پـر خـطـر عـشـق بـتـان بـیم سـر اسـت بـر حـذر بـاش در این راه کـه سـر در خـطـر اسـت
پـیـش از آنـروز کـه مـیـرم جـگـرم را بــشـکـاف تـا بـبـینی کـه چـه خـونـها ز تـوام در جـگـر اسـت
چـه کـنـم بــا دل خـودکـام بــلـا دوسـت کـه او مـیـرود بـیـشـتـر آنـجـا کـه بــلـا بـی سـپـر اسـت
شمع سـرگرم بـه تـاج سـرخـویش اسـت چـرا بـا چـنین زندگیی کـز سـر شـب تـا سـحـر اسـت
چند گویند به وحشی که نهان کن غم خویش از که پوشد غم خود چون همه کس را خبر است