زمان : 12 Mehr 1392 - 14:23
شناسه : 77657
بازدید : 12418
غزلی از وحشی بافقی:به راز عشق زبان در میان نمی باشد مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:به راز عشق زبان در میان نمی باشد

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

به راز عشق زبان در میان نمی باشد

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

بــه راز عـشــق زبــان در مـیـان نـمـی بــاشــد زبـان بـبـند کـه آنـجـا بـیان نمـی بـاشـد
میان عاشق و معشوق یک کرشمه بس است بـیان حـال بـه کـام و زبـان نـمـی بـاشـد
دل رمــیـده مــن زخــم دار صــیـد گــهــیـســت که زخم صید بـه تیر و کمان نمی بـاشد
از آن روایـــی بــــازار کــــم عــــیـــارانـــســــت که در میان محـک امتـحـان نمی بـاشـد
اگـر بـه مـن نشـوی مـهربـان درین غـرضـیسـت کسی به خلق تو نامهربـان نمی بـاشد
بـه عـالـمـی کـه مـنم مـنـتـهای غـصـه مـپـرس که قطـع مدت و طـی زمان نمی بـاشـد
زبـان بـه کام مکش وحـشـی از فسـانه عشـق بگو که خوشتر ازین داستان نمی باشد