زمان : 12 Mehr 1392 - 14:31
شناسه : 77668
بازدید : 12239
غزلی از وحشی بافقی:چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود مولانا کمال الدینی (شمس الدین) محمد وحشی بافقی غزلی از وحشی بافقی:چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود

یزدفردا :در جهت همراهی با کنگره مولانا کمال الدینی (شمس الدین)  محمد وحشی بافقی بزرگمرد ادبیات ایران که از سرزمین آهن و فولاد شهر بافق واقع در استان یزد  به دنیا معرفی شده است

یزدفردا در جشنواره فرهنگی این بزرگمرد خطه کویر اقدام به برپایی جشنواره فرهنگی اشعار و مطالب مرتبط با وحشی بافقی نموده است و در این راستا غزل " 

چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود

   " را در ادامه می خوانید:روحش شاد و یادش گرامی باد

 

چون تو مستغنی ز دل بودی دل آرایی چه بود بـر دل و جـان ناز را چـندین تـقـاضـایی چـه بـود
در تـصـرف چـون نمـی آورد حـسـنت مـلـک دل این حـشـر بـردن بـه اقـلیم شـکیبـایی چـه بـود
مـشـکـلـی دارم بــپــرسـم از تــو ، یـا از یـارتـو جـلـوه خـوبـی چـه و مـنـع تـمـاشـایی چـه بـود
بـود چون در کیش خوبـی عیب عاشق داشتن جـرم چشم ما چه بـاشد عرض زیبـایی چه بـود
گشته بـودم مستـعد عشق ، تقصیر از تو شد آنچـه بـاشد کم مرا زاسـبـاب رسوایی چـه بـود
از پــی رم کــرده آهـویـی کــه پــنـداری پــریـد کس نمی پرسد مراکاین دشت پیمایی چه بود
گـر مـرا می کـرد بـدخـو همـنشـینیهای خـاص وحشی اکنون حال من در کنج تـنهایی چه بـود