محمد سعید صالحی فیروزآبادی

1-دوران بی اعتمادی ایران با غرب ریشه در تاریخی کهن دارد . شاید عده ای سرنگونی دولت دکتر محمد مصدق را شروع چالش بین ایران و ایالات متحده آمریکا بدانند.  شاید تشکیل دولتی دینی به نام اسرائیل و آواره کردن هزاران عرب مسلمان فلسطینی را آغازی بر این بی اعتمادی تمدنی بدانیم ، یا شروع جنگهای صلیبی را شروعی قدیمی تر بر این بی اعتمادی باشد.شاید برخی در آنسوی دعوا جنگهای صدر اسلام بین تمدن اسلامی و مسیحی یا جنگهای بین یهودیان با پیامبر اسلام را شروعی بر این کشمکش باستانی بدانند. اما بنظر می رسد ماجرا عمیق تر از این گونه تاریخ نویسیها است . واقعیت تلخ ماجرا این است: ما انسانها بیشتر از اینکه عقلانی بیندیشیم رفتاری غریزی داریم . غریزه برتری طلبی یکی از برجسته ترین عوامل اثرگذار در تصمیمات آدمی بوده است. کسانی که اندکی با ادیان باستانی آشنایی دارند به خوبی می توانند برجستگی این غریزه را در متون دینی باستانی مشاهده نمایند. شاید اگر تاثیرگذاری چنین غریزه ای در متون باستانی نبود رویکرد یهودیان با پیامبر اسلام به گونه ای دیگر بود . در چنین حالتی تاریخ به شکل دیگری نوشته می شد.

 

2-جنگهای صلیبی بار دیگر زخمهای کهن را زنده کرد. اما  پس از 200 سال این کشمکش با شکست تمدن مسیحی به پایان رسید. این شکست شروعی بود که تمدن مسیحی با تمدنی غیر خود آشنا گردید . بیگمان باز نگری تمدن مسیحی بر اندیشه های خود از جنگهای صلیبی شروع شد . برخی ریشه های ظهور رنسانس را شکست تمدن مسیحی در جنگهای صلیبی می دانند.  پیامد مهم این بازنگری در تفکرات ، کاسته شدن نقش مدهب درتصمیم گیریها و برجسته شدن واقعیت در برابر نصوص مذهبی مسیحی بود.  تمدن مسیحی با چنین تجدیدنظری مزد خودش را گرفت.بدون تردید قدرتمندی غرب نتیجه برجسته تر کردن حال اندیشی در برابر متون سنگواره ای مذهبی بود. متونی که همانند سنگ سختی بود .سنگی که از شناخت واقعیتها ، روزآمد کردن و نرمش در برابر واقعیتهای سنگشکنانه تحولات زمانه خویش عاجز بود .

3-اما چرخه بی سرانجام دانایی-قدرت -فراموشی باعث آن شد تا تمدن مسیحی با قدرتمند دیدن خویش فیلش یاد هندوستان کند .غرب که به قدرتی جدید رسیده بود، زخمهایی  که قرار بود در طول تاریخ بهبودی پیدا کند دوباره تازه کرد. تمدن غرب در تاریخ معاصر اولین حکومت دینی را به قیمت اشغالگری ،قتل و کشتار و آواراه کردن هزاران نفر بنیانگذاری کرد تا ثابت کند بشر با وجود  همه پیشرفتها و دگرگون شدنهایش هنوز غریزی می اندیشد. نام این حکومت دینی تازه تاسیس اسرائیل بود.یهودیان و مسلمانان بزرگترین قربانیان حیثیتی آتشی بودند که برافروزاننده آن سیاستمداران به ظاهر سکولار غربی بودند . سیاستمدارانی که در ضمیر خودآگاه یا ناخودآگاه خود تشکیل دولت اسرائیل را انتقام یا جبرانی برای شکستهای پدرانشان در جنگهای صلیبی می دیدند. ( در اینجا لازم است گفته شود شاید عده ای دولت واتیکان را اولین حکومت دینی بدانند. البته اینگونه نیست. دولت واتیکان در حقیقت نتیجه پایان یافتن نقش کلیسا در حوزه قدرت سیاسی  و محصور شدن کلیسا  در قلمرویی کوچک و محدود بود)

4-اما قدرتمند شدن غرب پایان ماجرا نبود. تمدن اسلامی نیز در حال بازنگری خویش بود. ثمره این بازنگری کشوری است که در حال حاضر در آن زندگی می کنیم . کشوری که انقلاب 57 را پشت سرگذاشته است و حیرت زدگان و شیفتگان قدرتهای غربی و ایالات متحده آمریکا را از قدرت سیاسی حذف نموده و می خواهد گفتمان مستقلانه و بومی خود را که بر پایه شناخت ویژه خویش از منافع و آرزوهایش می باشد به پیش ببرد .  در این سال یعنی ماههای آخر سال 1392 شمسی کشور ما در حال گفتگو با کشورهایی است که سالیان و قرنها دوران بی اعتمادی را با آنها از سر گذرانده است. آیا این گفتگوها می تواند به سرانجامی برسد؟ در حال حاضر موضوع اصلی و دستاویز دو طرف حل مسئله هسته ای کشورمان می باشد. 

5-متاسفانه کشور ما از آغاز در دامی افتاد که بن مایه آن گزاره هایی اشتباه و فریبنده بود. گزاره اشتباه این گزاره بود " بمب  اتمی سلاحی  کشتار جمعی است. "

البته درست است که انرژی متراکم شده در بمبهای اتمی میتواند باعث مرگ هزاران انسان در یک لحظه شود. امااین گزاره  نمایانگر همه حقیقت نیست.  انرژی  متراکم شده در بمبهای اتمی می تواند در حوزه های انسانی در جهت حفظ جان میلیونها انسان کارآیی داشته باشد. کاربردهایی که بخشی از آنها بصورت واقعی و یا ایده پردازانه شناخته شده است . بطور یقین بشر می تواند در آینده ، هماهنگ با پیشرفتهای علوم  کاربردهای انسانی بیشتری را برای انرژی متراکم شده در بمب اتمی پیدا کند. 

6- آیا می توان در حال حاضر بخشی از استفاده های انسانی انرژی متراکم شده در بمبهای اتمی را برشمرد ؟ یکی از فواید انسانی بمب اتمی را غربیها و بویژه ایالات متحده آمریکا پی در پی در مذاکرات و خارج از مذاکرات  به ما یاد آوری می کنند. هنگامی که آنها بطور پیاپی گزینه های روی میز را به رخ کشورها می کشند در واقع بطور پی در پی استفاده انسانی بمب اتمی را به ما یاد آوری می کنند. بمب اتمی سلاحی است بازدارنده. هیچ کشوری به کشوری که دارای بمب اتمی است حمله نمی کند. دست کم  اگر حمله ای نیز به کشوری که دارای بمب اتمی است بشود هیچگاه این حمله، حمله اتمی نخواهد بود. چرا که کشور مهاجم از پیامدهای چنین حمله ای به خوبی آگاه است. استفاده نشدن از گزینه های روی میز یعنی جان میلیونها انسانی  که در یک کشور زندگی می کنند حفظ میشود.

البته انرژی متراکم شده در بمبهای اتمی تنها بسود کشور مورد هجوم نیست. انرژی متراکم شده در بمبهای اتمی کشورهای مورد هجوم منافع زیادی را برای کشورهایی که گزینه هایشان را روی میز می گذازند به بار می آورد. آن کشورها در چنین حالتی مجبور می شوند به جای استفاده از زور بازویشان از نیروی خرد و تفکرشان استفاده نمایند . هیچگاه زور بازو در هیچ کجای زمین و در هیچ دوره تاریخ بشری بر قدرت تفکر آدمی پیروز نشده است. اگر چنین شده بود به جای اینکه انسان اشرف مخلوقات باشد شیر و پلنگ و کرگدن اشرف موجودات عالم می شدند.

- تهدیدهای فرازمینی : 

کره زمین در دوره های زمین شناختی همواره مورد هجوم سنگها و شهابسنگهای سرگردان بوده است. تاثیرات شلیک این شهابسنگها بسوی زمین در برخی اوقات فاجعه بار بوده است. برخی عامل انقراض دایناسورها را برخورد یک شهابسنگ در دوره کرتاسه  در مکزیک  می دانند. برخورد شهابسنگی جنگل تونگوسکای روسیه که در ژوئن 1908 صورت گرفت 1800 کیلومتر مربع از جنگلهای آن ناحیه را با خاک یکسان کرد.جدید ترین برخورد شهابسنگی که در شهر چلیابینسک روسیه در فوریه 1913 (همین چند ماه پیش ) روی داد منجر به مجروح شدن 1491 نفر از جمله 311 کودک گردید. تصاویر این حادثه را در این نشانی می توانید بیابید : http://www.topinearth.com/Fa/2284/

 بیشتر این سنگهای سرگردان از مدار سیارکهای خرد که بین مریخ و مشتری می باشد به سوی زمین می آیند. ابر اورت که در فاصله یک سال نوری از سیاره زمین می باشد منشا برخی دیگر از این سنگهای سرگردان و دنباله دارها می باشد. عامل انحراف مسیر مداری آنها نیروی برخورد این سیارکها با یکدیگر یا نیروی گرانش سیارات دیگر می باشد.

سالها است که بحث پایش این سنگهای سرگردان ، برای آمادگی  در رویارویی با آنها و جلوگیری از برخورد آنها به زمین یکی از مباحث جدی  ستاره شناسی  دنیا  است.  یکی از راههایی که برای انحراف مسیر آنها به زمین به ذهن بشر می رسد انفجار موشکهای حامل بمبهای اتمی در نزدیک آنها است.

زلزله:

دانش بشر هر روزه از شناخت زمین و گسلهایی که باعث زلزله می شوند بیشتر می شود. طبیعی است که با شناخت بیشتر بشر و شناخت گسلهای خطرناک ، یکی از راههای کمتر کردن پی آمدهای فاجعه بار زلزله مدیریت این گسلها با انرژی متراکم در بمبهای اتمی می باشد. این انفجارات میتواند انرژی موجود در گسلها را آزاد نموده و گسلها را برای سالهای طولانی پایدار نماید.

7-با توجه به موارد مطرح شده در بند شش  احتمال اینکه بشر به نیاز استفاده از انرژی متراکم در بمب اتمی برای مصارف صلح آمیز و انسانی پی ببرد احتمال دور از ذهنی نیست. طبیعی است در آینده ای دور یا نزدیک ،حتی اگر فتوایی در حرام بودن این بمبها صادر شود چنانچه بشر خود را نیازمند ببیند بایستی در همه سرزمینها و کشورهای بزرگ  از جمله کشور ما یا عربستان این بمبها استقرار یابد. 

8- اما متاسفانه خطر واقعی این بمبها نیستند. خطر واقعی انسان نا آشنا با خویشتن خویش می باشد.  انسان نا آشنا با خویش باعث آفرینش جنایات بیشماری در حق خویش و انسانهایی مانند خود در طول تاریخ  بوده است . آماری که از کشته شدگان جنگ جهانی اول و دوم در دست است باور نکردنی است. در جنگ جهانی اول ده میلیون نفر کشته شدند. برآورد تلفات جنگ جهانی دوم هفتاد میلیون نفر  می باشد. بعد از جنگ جهانی دوم نیز جنگهای منطقه ای متعددی صورت گرفته است که در هر کدام از این جنگها صدها نفر تا صدها هزار نفر قربانی گرفته است . در همه این جنگهای غیر انسانی افراد انگشت شماری برافروزاننده آتشی بوده اند که جان میلیونها انسان را در خود فرو کشیده است است . تاریخ کوتاه بشر ثابت نموده است بشر  بزرگترین دشمن نوع  خود بوده است.حال بشر گمشده از خودی را در نظر بگیرید که قادر به داشتن بمبهای اتمی نیز  باشد. چنین بشری چه بلایی بر سر خود و دیگران خواهد آورد؟

9- شاید به باور بخشی از مردم و نخبگان کشورمان با حل مشکلات هسته ای ایران در گفتگوهای پنج + یک مشکلات کشورمان برطرف خواهد گردید. اما با توجه به نکاتی که گفته شد و تنیده شدن مشکلات کنونی کشورها با یکدیگر  بنظر نمی رسد  ایران و غرب بتوانند تنها با گفتگو در موضوع هسته ای به تفاهمی پایدار برسند . حل موضوع هسته ای مستلزم نزدیک شدن دیدگاههای کلیدی یعنی رسیدن به درک مشترک روانشناسانه و جامعه شناسانه از آدمی می باشد. بخشی از راه تفاهم پایدار به چالشهای ایران و غرب در گرو پاسخ درست به این سوالات می باشد: آیا منافع و چالشهای مشترک بشری به اندازه ای می باشد که بتواند برتفاوتهای عقیدتی و مسلکی انسانها  چیره شود؟ آیا بشر کنونی به اندازه ای از بلوغ رسیده است که بتواند به جای اینکه تصمیماتش متاثر از غرایزش باشد ، عقلانیت تصمیماتش را جهت دهد ؟ در چنین حالتی آیا می توان کشوری را بر روی کره زمین تصور نمود که شهروندانش به شهروندان درجه یک و درجه دو وسه و چهار  تقسیم شوند  سرزمینی اشغال شود و بخشی از مردمش  آواره شوند ؟ 

بنظر می رسد حل تفاهم پایدار ایران و غرب درک و پاسخ درست به این سوال کلیدی می باشد. غریزه یا تفکر؟

پاسخ درست به این سوال از انسان تصویری قابل پیش بینی و دلپذیر ترسیم خواهد نمود . پاسخ غلط به سوال فوق آدمی را به وحشتناکترین موجود جهان تبدیل خواهد کرد. 

متاسفانه تاریخ بشری سرشار از پاسخهای اشتباه به این سوال کلیدی بوده است.

10 -اگر امیدی به آینده گفتگوهای ایران و غرب باشد این امید نه در حوزه گفتگوهای هسته ای بلکه در حوزه تعریف و بازتعریف منافع مشترک بشری و تهدیدهایی که متوجه این منافع مشترک می شود می باشد .  حوزه سلاحهای اتمی و چگونگی مدیریت بر این سلاحها بخش کوچکی از  خطرات تهدید کننده  منافع مشترک انسانها می باشد. منافع مشترک زیادی و جود دارد که می تواند باعث امیدواری در پایان یافتن دشمنیهای ایران و غرب شود. در اینجا به بخشی از منافع مشترک ایران و غرب  اشاره می شود که یکی از مهمترین آنها مهار تروریسم می باشد :

  تروریسم - ایران و غرب  با همکاری  یکدیگر می توانند بخش عظیمی از تروریسمی که در منطقه به آن دامن زده می شود  مهار  کنند. منافع بخشی نگر دولتها باعث ایجاد تروریسمی شده که در سالهای اخیر شاهد آن هستیم .  غرب به راحتی می تواند  با ایجاد فشار بر روی عربستان سعودی ساختار آموزشی عربستان که سوخت حرکتهای تروریستی منطقه بوده است را اصلاح نماید . طبیعی است که طرف مقابل نیز این انتظار  از ایران داشته باشد که در مورد فلسطین نرمش به خرج دهد. این در حالی است  نگاه بخشی نگر غرب که ناشی از پندارهای مذهبی قرون گذشته می باشد  بزرگترین عامل نگاه تبعیض آمیز  به فلسطین و درد و رنج و آوارگی هزاران عرب فلسطینی و ایجاد دشمنی بین یهودیان و مسلمانان بوده است.  گفتگوهای ایران و غرب می تواند نه تنها دریچه ای به روی آشنایی هرچه بیشتر گفتگو کنندگان  بایکدیگر باز نماید بلکه  آشنایی گفتگو کنندگان با خودشان را نیز بیشتر کند .

مواد مخدر - یکی از پیامدهای  بی ثباتی دولتهای منطقه گسترش تولید مواد مخدر بوده است. گفتگوهای ایران وغرب می تواند غرب را به این نتیجه برساند که  وجود کشورها و دولتهای باثبات منفعت بیشتری به غرب می رساند تا دولتهای ضعیف و ناپایدار. ایران و غرب می توانند به دولت سازی و ایجاد کشورهای قدرتمند در منطقه کمک نمایند . افغانستان ، پاکستان ،سوریه ،یمن، عربستان سعودی وحتی ترکیه نیازمند چنین کمکی می باشند. 

مهاجرت ، تغیییرات اقلیمی که بشر بوجود آورنده آن است ، مشکل بیماریهای جدید و نوظهور ناشی از جهش میکربها و ویروسهای بیماریزا ، تهدیدهای فرا زمینی ، همکاریهای تجاری ، تولیدی ومعدنی و مانند اینها منافع برجسته مشترکی است که می تواند همه کشورها و همه انسانها  فارغ از نگاههای بخشی ،قومی و مذهبی را به یکدیگر نزدیک کند. آیا گفتگو کنندکان کشورمان خواهند توانست ذهنیت حاکم بر گفتگوها در تعریف تهدیدات واقعی که بشریت را تهدید می کند تغییر دهند؟ در چنین حالتی لبخندها ، رفتارها و ژستهای گفتگو کنندگان عمیق تر ،سنگینتر و پیرانه سرتر خواهد بود. اگر هوشمندی انسانها را باور داشته باشیم نه تنها فریب لبخندهای دروغین دیگران را نخواهیم خورد بلکه لبخندهای غیر واقعی را نیز به دیگران تحویل نخواهیم داد.

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا