گاهی رمان ممکن است از لحاظ  فضا و مکان، در حالتی شامل واقعیت و تخیل در برگیرنده ی حوادثی باشد. "آلیس در سرزمین عجایب" از این موارد مشخص است. در یک میهمانی ، آلیس متوجه خرگوش سفیدی می شود و با دنبال کردن آن  به سرزمین عجیب و غریب و پر از شگفتی به نام wonderland (سرزمین عجایب) وارد می شود. در این سرزمین، حیوانات مانند انسان ها رفتار می کنند و همه چیز حتی گذر زمان امری نسبی است. قسمت هایی از این رمان آقای لوئیس کارول در دنیای واقعی می گذرد و درواقع سرزمین عجایب از دید خیال آلیس می باشد.

آلیس با عبور از آینه اتاقش وارد این دنیا می شود و در نتیجه هر چیزی در آن برعکس است. مثلاً موجودات این سرزمین به جای این که به طرف جایی بروند، از آن دور می شوند و یا نوشته ها و کلمه های کتاب ها بر عکس است. در رمان هایی که فضا و شخصیت تخیلی هستند، اغلب گروه سنی کودکان و نوجوانان، مخاطب هستند و این نه برای باور پذیر شدن راحت تر آن، بلکه به دلیل علاقه و تمایل بیشتر مخاطبین آن می باشد. چرا که در گروه سنی بزرگسالان چنین تخیلاتی صرفاً سرگرمی است.

اما تخیلاتی مانند بیست هزار فرسنگ زیر دریا یا سفر به کره ماه را مخاطب بزرگسال، پیش گویی و پیش بینی و ارضای تمایلات ذهنی اش می بیند و جذب آن می شوند. لوئیس یک رمان هفت جلدی کودکان و نوجوانان دارد که در آن به خلق سرزمین نارنیا پرداخته است. در نارنیا، حیوانات می توانند حرف بزنند و سحر و جادو ابزاری است که زیاد استفاده می شود و دیو و هیولا در آن وجود دارد که کارهای شرورانه می کنند. این سرزمین را شیری به نام اصلان به وجود آورده و حیوانات سخنگو و موجودات افسانه ای را وارد آن کرده است. هر چند که لوئیس می گوید بسیاری از این مناظر نارنیا را بر اساس تجربه ی دیداری از مناظر محل زندگی خودش ـ ایرلند‌ ـ اقتباس کرده است اما باز سرزمین نارنیا را به گونه ایی خلق کرده که مسطح و سبز است و یک گنبد بزرگ، آسمان آن می باشد و اجازه ورود هیچ موجود میرایی را نمی دهد و ستاره های آن، نور حاصل از سوختن موجوداتی شبیه انسان هستند و این ستاره ها می توانند خودشان را طوری تغییر بدهند که پیشگوها بتوانند آینده را پیش بینی کنند.

تثبیت نقش شخصیت و مکان در رمان ها عاملی است که می تواند اثر را مورد توجه مخاطبین و یا حتی دیگر نویسندگان برای اقتباس قرار دهد. اما متأسفانه در خلق آثار کنونی، این دو عنصر رنگ باخته و به شدت در پس زمینه ی  حادثه های روایت گونه مستتر شده و رمان ها را تا حد نقل خاطرات و بیان اتفاقات ریز و درشت تنزل داده است.

رمان، نقل حوادث نیست. رمان، خود حادثه است که در آن شخصیت و افراد به وجود آورنده و درگیر با این اتفاقات را معرفی و به درون کاوی آنان در خط سیر داستان می پردازد.

در این درون کاوی، باید عوامل تأثیر گذار مانند محیط و مکان و یا دیگر افراد مورد کنکاش قرار گرفته و دخالت آن ها را در علت به وجود آورنده ی اتفاقات مشخص نمود.

لیکن نویسندگان بی توجه به این مهم متأسفانه به سهل انگاری و ساده نویسی بی ساخت و پرداخت مشغول شده اند و ذائقه خوانندگان کنونی را بهانه می کنند. در حالی که این یک بهانه برای فرار از علت عدم توانایی در خلق رمان های خوش ساخت و قوی می باشد و به تکرار نویسی رمان ها مبتلا شده اند و این معضل با هر نگارشی، به سمت و سوی دور شدن از اصالت رمان می رود و خوانندگان مشتاق با خیل عظیمی از آثار همانند و شبیه رو به رو کرده است که یکی از کمترین اثرات مخرب آن، عدم استقبال واقعی خوانندگان از رمان است و متأسفانه اکنون یک رمان نویسی واقعی نداریم. آیا شما یک رمان نویس واقعی ایرانی از دهه 60 به بعد را می توانید نام ببرید؟ 

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا