وحید شیخ احمد صفاری

 

 

شخصیت و حادثه در رمان نویسی

 

قسمت اول

 

  رمان، ثبت حادثه (حوادثی) است که توسط شخصیت (شخصیت های) داستانی در مکان (مکان های ) داستانی اتفاق می افتد و حادثه به معنای ایجاد عدم تعادل یا تغییر در روال معمول و روزمرگی بودن است. عدم تعادل به معنای به هم ریختگی و تغییر در یک روند عادی ــ خوب یا بد ــ است که توسط شخصیت اصلی به وجود می آید.  در روند عادی خوب، قهرمان داستان ممکن است با برهم زدن نظم معمول و ایجاد عدم تعادل  به سوی بد یا خوب برود و تغییری را ایجاد نماید، اما در پایان باید حتماً به روند خوب بازگردد و رمان دوباره به تعادل برسد. در روند عادی بد، قهرمان ممکن است بد باشد و به سوی بدتر برود و دوباره به بد برگردد تا با پایان بندی رمان، آموزه  و عبرتی برای شخصیت اصلی دوم یا شخصیت اصلی فرعی باشد اما در نهایت مخاطب، تغییر خوب را شاهد است و یا از آن برداشت می نماید. در حالت دوم از روند عادی بد، اگر قهرمان یا شخصیتی بد به سوی بدتر برود و در انتها خود مستقیم به خوب بر گردد، علی رغم تغییر در تعادل اولیه، اما باز این تغییر، ایجاد تعادل برای پایان حادثه است. در حالت سوم از روند عادی بد، قهرمان بد در طول رمان به سوی خوب می رود و علی رغم تغییر با شرایط اولیه، ولی به تعادل مورد انتظار مخاطب می رسد. پس عدم تعادل در خلق رمان اصل می باشد که این تغییر باید به تعادل نهایی و یا تعادل اولیه برگردد و شخصیت ها علت و عامل به وجود آورنده ی این تغییرات هستند. در رمان ها، آفرینش شخیصت ها باید بسیار دقیق، حساب شده و مؤثر باشند. توصیف صرف و توضیحات مستقیم درباره شخصیت، حضور آن ها را در رمان توجیه پذیر نمی کند! بلکه خصلت و خوی شخصیتی، ظاهری، اخلاقی، علایق، شیوه گفتار، تن و لحن کلام، طرز لباس پوشیدن و بسیاری از مسائل شخصی شخصیت ها باید در رمان متناسب با خط سیر حوادث به کار گرفته شود. شخصیت ها سازنده ی علل و اتفاقاتی هستند که بر پایه ریتم و ضرباهنگ توصیف آن ها، بسط و گسترش رمان را در پی داشته  و خواننده را درگیر خوانش آن می نماید. از آن جایی که رمان ها،  اغلب مقطع زمانی طولانی را شامل می شوند، بالطبع شخصیت های بسیاری هم در آن حضور دارند که در روند داستان نقش پذیر هستند و حضور آن ها در مکان و محیط ها ی مختلف، فضای داستان را طلب می نماید. این فضا و محیط در برگیرنده محل وقوع اتفاق و حادثه است که مکمل نقش شخصیت در پیشبرد داستانی، تأثیر گذار می باشند. اما بعضاً ممکن است نقش یکی بر دیگری غالب آید و نمادی پر رنگ تر داشته باشند و رمان هایی که یکی از این دو مورد ــ محیط یا شخصیت ــ غالب می شود، چندان موفقیتی برای نویسنده اش به ارمغان نمی آورد. رمان ربـه کا ـــ علیرغم عدم حضور فیزیکی خود ربـه کا ـــ حوادث بـر محـور این شخصیت اتفـاق می افتند. اما رمان، اثری هنری و ماندگار قوی ندارد. تقسیم بندی رمان بر اساس حوادث به صورت  ــ شخصیت محور و محیط محور ـــ می باشد. پررنگ تر بودن کاراکتر و پرسناژها مانند داستان های هاکلبری فین، بینوایان (ژان والژان و کوزت)، پینوکیو و امثال این نوع رمان ها بیشتر نماد اخلاقی و پند دهی را برای مخاطب هدف قرار داده است و چون شخصیت ها موجوداتی جاندار بوده که خود مستقیم می توانند علت حادثه ای باشند، دست رمان نویس در پرداخت حوادث و پیشبرد داستانی و بیان توصیفات و حتی اندرز دهی باز است و رمان نویس با مشکل چندانی در نگارش مواجه نیست. پررنگ تر بودن مکان و محیط مانند داستان های جزیره اسرار آمیز، سرزمین های رؤیایی و بیست هزار فرسنگ زیر دریا و امثال این نوع رمان ها، بیشتر نماد سرگرمی و یا تحریک حس کنجکاوی مخاطب را هدف قرار داده است. در این نوع خاص، رمان نویس زیاد آزادی عمل  ندارد و مقطع زمانی رمان کوتاه تر است. اما در کنار این تقسیم، ترکیبی از تکیه بر عنصر شخصیت و محیط به صورت هم سنگ  وجود دارد که علاوه بر رفع محدودیت های رمان های شخصیت محور یا محیط محور، از آزادی عمل مناسب تری در ارائه کنش و واکنش ها، ایجاد گره و حوادث های واقعی و حقیقی به صورت توأم، نداشتن مقطع زمانی محدود و پیشبرد داستانی مناسب تر برخوردار است. این نوع رمان ها معمولاً جزء آثار فاخر و ماندگار هستند. رمان های گالیور و هری پاتر از تخیل مطلق در خلق شخصیت و محیط به صورت همزمان استفاده شده است. جی.ام.باری نویسنده اسکاتلندی خالق Neverland (ناکجا آباد)، سرزمینی را خلق کرده است که در آن داستان های مثل "پیترپن" و "پسری که بزرگ نمی شد" را به  وجود آورده است و داستان دیگری را هم در این سرزمین خلق کرد که "پیتروویندی" بود و بعد نویسنده های دیگری راه او را ادامه دادند و داستان های دیگری نوشتند که در این سرزمین اتفاق می افتاد. آن بچه هایی که وارد نورلند (سرزمینی که چندین خورشید و ماه دارد و در کنار دریایی به نام هزار جزیره قرار دارد) می شوند، در همان سن می مانند و به همین دلیل نورلند استعاره ای از دوران کودکی و جاودانگی به شمار می رود. جیمز هیلتون در رمان " افق گمشده " شهر خیالی شانگری – لا را خلق کرد. شانگری – لا، یک شهر عرفانی است که در دره بسیار زیبایی واقع شده و رهبران آن گروهی لاما هستند که در یک صومعه زندگی می کنند. پس از رمان این نویسنده انگلیسی، به هر آرمان شهری شانگری – لا (یا همان مدینه ی فاضله ای که ما بدان اشاره می کنیم) اطلاق می شد. این شهر با دنیای بیرون هیچ ارتباطی ندارد و همه چیز در آن همیشه خوب است. ساکنان آن عمری بسیار طولانی تر از انسان های معمولی دارند. این سرزمین بر اساس اسطوره های بودایی تبت ها که شامبالا نام دارد خلق شده است و نازی ها چنان مشتاق این شهر شده بودند که در سال 1938 گروهی را برای یافتن این شهر به تبت اعزام کردند ولی هرگز نتوانستند چنین سرزمینی را در عالم واقعیت بیابند. تأثیر ایجاد و ساختن چنین فضا و مکان هایی چنان قوی و کارآمد هستند که حتی با وجود تخیلی بودن اما در عالم واقعیت بسیاری را علاقمند و مجذوب خود می نماید و حتی آن را باور کرده و به تجسس آن می پردازند.

 

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا