وحید شیخ احمدصفاری (نویسنده و منتقد ادبی)

یزدفردا"وحید  شیخ احمد صفاری"نقدي بر رمان "جزيره سرگرداني" سيمين دانشور

بانوي ادبيات ايران را بايد با "سووشون" شناخت. اما  اثر بعدي ايشان با عنوان "جزيره سرگرداني" به طور باور نکردني اي کاري ضعيف و سطحي است. هرچند که نويسنده اش سعي در ارائه کاري متفاوت از ديگر آثار و حتي داستان هاي کوتاهش داشته است، اما در اين رمان به هيچ اثباتي نرسيده است.

 جزيره سرگرداني ، داستان چندان دشواري نيست. سرگرم کننده هم نيست. به نحوي که حتي در باز خواني هم نمي توان چيزي در آن يافت که در هنگام سطحي خواني ، آشکار نشده باشد. بسياري از رويدادها و واقعيت هاي رمان از مفاهيمي دوگانه برخوردارند و در واقع مي توان گفت دو لايه است که هدفي مشخص از منظور نويسنده را شامل شده و راهي خلاف آن چه که بيان شده را طي نموده است. رمان را بايد بر اساس ذهنيت گرايي در مقطع زماني خاص خود، مورد کنکاش قرار داد. دخالت مستقيم سيمين دانشور و جلال آل احمد ــ به عنوان همسر ايشان ــ در قالب يکي از شخصيت هاي رمان از اهم اين درونمايه نمايي رمان است. قصد نويسنده در قالب راوي، تطهير سيمين و جلال از ذهنيت ها و ديدگاه هاي است که نسبت به ايشان در آن برهه و ماقبل رواج داشته است و همين موضوع، خط سير رمان را دچار تزلزل و آشفتگي نموده است، به نحوي که خواننده عام جذب نمي شود و خواننده خاص متأسف مي شود.

 رمان با هجومي از اطلاعات و معرفي شخصيت ها شروع مي شود که سردرگمي مخاطب را به دنبال دارد. خطاب عاميانه شخصيت ها قبل از آن که مخاطب با آن ها آشنا شده باشد، خود يکي از عمده دلايل اين ايستايي شروع رمان است.

داستان، روايتي خيالي ، اما کمابيش باور پذير دارد که دگرگوني هاي روابط انسان ها را تقرير مي کند ولي به شدت فاقد بار معنايي در مفهوم تعريف رمان است. نويسنده در هيچ جايي نمي گويد که چه مقصود و هدفي دنبال مي شود و اگر معنايي هم داشته باشد، بايد در سايه کنش داستان به کشف آن پرداخت. داستان معاني خود را در قالب حوادث روايي و نه حوادث کنشي همراه با شخصيت هاي دخالت  داده شده و آدم هاي خاصي ارائه مي دهد که نمادهاي نمايشي خوانده مي شود. البته نبايد اين باورغلط را هم داشته باشيم که ادبيات بايد با مسائل برخورد صادقانه داشته باشد، بلکه نمايشي و نشان دادن يا بزرگ نمايي مي تواند عامل بسط و گسترش و ايجاد تعليق براي ادامه خواني به جاي مبحث صحنه پردازي در رمان باشد و اين رمان عامل صحنه را نتوانسته ساخت و پرداخت نمايد، چرا که مهمترين عامل در يک صحنه آن است که تمام هوش و حواس خواننده را به خود جذب نمايد واين امر در هيچ صحنه ايي قابل ذکر نيست.  با همه ي اين ها نويسنده در کمال زيرکي، واقع گرايانه اطلاعات خود را از ميان تجربه هاي واقعي دست چين و به کار گرفته است. گاهي دست به تحليل مي زند و زمان را به صورت بازـ فشرده ـ باز در مي آورد و نويسنده چنان در آن غرق شده است که گاه گاه زمان از حرکت مي ايستد و صحنه چنان کشدار مي شود که ريتم و ضرباهنگ از خط سير خود خارج و مخاطب را هم خسته مي کند. در لحظه هايي که نياز به آشکار شدن و يا اشاره به درون مايه داستان است، نويسنده با گريزي به تخطئه شخصيت هاي  القايي داستان ـ جلال و سيمين ـ  و اشاره دقيق بعضي جزئيات مي پردازد و عنصر تخيل را به کار مي گيرد تا تعادل نظام روابط انسان ها و شخصيت ها را بر هم بريزد و رشته ايي ديگر را به حرکت در آورد. اين نوع روايت شايد به بسط  داستان کمک خوبي نموده باشد، اما به احساس مخاطب بر روزمرگي بودن حوادث و انسجام داستاني پاسخ داده نشده است و کنشي در خور به کمک مفهوم و پذيرش قهرمان داستان نيامده است. يعني عليرغم زحمت زياد در نفوذ تخيل نويسنده در تنه داستان، حوادث و علت و معلول ها و حتي کنتراست ها غريب و بيرون از روند کار طبيعت نيست و دقيقاً همان چيزي است که بايد باشد و نويسنده به صحنه ها و کنش هايي روي آورده است که هيج القاي تعبير خاصي را نمود ندارد و رمان از لايه دوم خود که ذهنيت پردازي صرف نويسنده است به لايه اول و سطحي خود يعني همان روايت مي رسد.

البته نبايد بي گفته گذاشت که تناسب نوع نثر با محتواي کتاب از جمله ويژگي هاي است که مي توان به آن اشاره داشت ولي باز هم داستان به يک مرحله بازنگري اديبانه نياز دارد.

نثر،  نوع روايت،  توصيف ها و تصوير سازي ها، کارکرد ويژه خود را دارند. نثر قطعناً اسلوب مند است و اين توانايي را دارد تا متناسب با چيزي که مي خواهد روايت کند، آن را هم تغيير دهد.

شخصيت ها ي "جزيره سرگرداني" بازي گردان هاي داستان هستند، اما در داستان با هيچ تغيير و تحولي روبه رو نيستند و در نتيجه با کنشي که منجر به حادثه يا نقطه تأثيرگذاري شود، مواجه نمي شوند و خواننده هم به احساس دلسوزي و يا کيفيت تراژديک نمي رسد اما سبک نويسنده به ارائه  ديالوگ هاي شخصيت ها به جاي توصيفات بوده است و در اين امر هم تلاششان پاسخ گو بوده است و داستان در روايت ديالوگها مؤثرتر از عمل داستاني و توصيف صحنه ايي عمل کرده است. اما در عين حال بايد گفت هر چند که نويسنده به يک تلاش موفق دست زده، اما به مقصد نرسيده است.

مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 
  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا