وحید شیخ احمدصفاری(نویسنده)

 " شاهين در اتاق نشسته و مشغول فکر کردن بود "

اين بدترين نوع شروع يک رمان است. مطمئن باشيد خواننده به وجد نخواهد آمد.

داستان با توصيف بيش ازحد هم نبايد شروع شود.

" هوا سرد بود. سوز گزنده ايي بر تن شاهين مي خزيد و مورمورش مي کرد. درختان لخت و عور، تن پوش سفيدي را بر خود داشتند. صداي قارقار خشن و دورگه کلاغي بر فراز درختي، سکوت سرد و بي روح پارک را در خود شکست. نور کم رنگي از چراغ هاي پارک بر سپيدي برف ها دويده و تاريک روشني کم جاني را بر جاي جاي پارک نشانده بود. قيژقيژ نرم فشرده شدن برف در زير پاي شاهين، اثري از ته کفش را بر خود مي گرفت و مسير رفته را مشخص مي کرد. دلش بستني مي خواست ".

اين توصيف ها بخاطر نوع نثر خواننده را همراه خود مي کند. اما با اين همه خواننده هر آن منتظر است تا اتفاقي بيفتد و داستان از اين ريتم توصيفي خارج شود و رمان وارد صحنه اي شود که نمي داند چي هست ولي حس آن را دارد که عن قريب براي آن شخصيت اتفاق مي افتد.

تلاش نمايد در شروع رمان، خواننده را با شوکي ناگهاني هراسان و يا متحير کنيد و براي اين منظور بهترين نوع زاويه ديد، زاويه ديد سوم شخص مي باشد.

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا