دکتر علی اکبرجعفری ندوشن

رفته بودم برای مراسم تشییع آسیدجوادحیدری، همه آمده بودند پیرو جوان از هر لون و مرام، فضای عجیبی بود مردمان سخت به هم مهربان شده بودند .

حتی طبیعت گرم وسوزنده تیرماه شهریزد نیز گویا از شدت گرما خود کاسته بود و در آن تموج جمعیت ، چندان آزاردهنده نبود. پیش از تشییع به امامت آسیدعلیرضا حیدری به نماز میت ایستادیم درکمال آرامش وطمانینه نماز برگزارشد آن گاه امام جماعت به رسم معمول از مردم پرسید؛ مردم، برادرم چطور آدمی بود؟

پاسخی نیامد  و گویا دریک لحظه بغض آن جمعیت دهها هزارنفری شکست،

همگی به گریه افتادند. کمترکسی می توانست جلوی اشکهایش را بگیرد.اشکهایی که از سرخلوص و ارادت به آن سیدبی آلایش، همچون باران بهاری دل وجان جمعیت را جلا می داد.

یکی از باشکوه ترین جلوه های تجربه معنوی برای حاضران رقم می خورد و درلحظاتی ناب، گوهر انسانیت و خداباوری در فضای سراسر تاثر مردمان، همچون شبنم صبحگاهی به جلوه می نشست.

او که درطول حیاتش جان تشنه مومنان را با حکمت وموعظه حسنه سیراب می کرد.

اکنون یاد سیرت پاکش، جان غمزده جمعیت نالان را شستشو می داد. خدایش رحمت کناد که مصداق اتم واکمل "عاش سعیدا ومات سعیدا" گشت..

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا