ترکیب‌ بند از قاآنی

قاآنی

میرزا حبیب الله شیرازی متخلص به قاآنی فرزند محمدعلی گلشن از شعرای نامدار عهد قاجار است. وی در سال ۱۲۲۳ هجری قمری در شیراز متولد شد، تحصیلات مقدماتی را در همان شیراز گذراند.

او در اوان جوانی عازم مشهد شد تا در آنجا به ادامهٔ تحصیل بپردازد. در سفر به تهران شعری در مدح فتحعلی شاه سرود و از وی لقب مجتهد الشعرا گرفت. قاآنی در ادبیات عرب و فارسی مهارت کافی یافت و به حکمت نیز علاقهٔ سرشاری داشت. او با زبانهای فرانسه و انگلیسی نیز تا حد زیادی آشنایی داشت.

همچنین در ریاضیات، کلام و منطق نیز استادی مسلم به شمار می‌رفت. دیوان اشعار وی بالغ بر بیست هزار بیت است. او کتابی به نام پریشان به سبک گلستان در نثر نگاشت. قاآنی در سال ۱۲۷۰ هجری قمری در تهران وفات یافت و درحرم حضرت عبدالعظیم مدفون شد.

آثار او :
قصاید-غزلیات-مسمطات-ترکیب‌بندها-ترجیع‌بند-مثنوی-قطعات-رباعیات-

 در ستایش والی یزد علی‌خان خلف امیر حسین‌خان نظام‌الدوله

اوزان دیوان قاآنی

این آمار از میان ۱۷۳۶۴ بیت شعر  قاآنی استخراج شده است.

ردیف وزن تعداد ابیات درصد از کل
۱ وزنیابی نشده ۱۵۶۹۶ ۹۰.۳۹
۲ فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف) ۳۷۳ ۲.۱۵
۳ مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف) ۳۷۰ ۲.۱۳
۴ مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) ۲۷۵ ۱.۵۸
۵ مفعول مفاعلن مفاعیلن (هزج مسدس اخرب مقبوض) ۱۳۴ ۰.۷۷
۶ مفعول فاعلات مفاعیلن (مضارع مسدس اخرب مکفوف) ۱۱۵ ۰.۶۶
۷ مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم) ۹۸ ۰.۵۶
۸ فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم) ۸۲ ۰.۴۷
۹ مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور) ۷۸ ۰.۴۵
۱۰ مفاعلن مفاعلن مفاعلن مفاعلن ۶۳ ۰.۳۶
۱۱ مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب) ۴۰ ۰.۲۳
۱۲ مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف) ۴۰ ۰.۲۳
 

بالای تو سروست نه یک باغ نهالست

ابروی تو طاقست نه یک جفت هلالست

زلف تو شبست آن نه شبستان فراقست

روی تو گلست آن نه گلستان وصالست

یک زوج غزالست دو چشم تو نه حاشا

یک زوج کدامست که یک فوج غزالست

آن خلعت دیباست نه بل طلعت زیباست

آن دام خیالست نه بل دانهٔ خالست

مویست میان تو نه مو محض گمانست

هیچست دهان تو بلی صرف خیالست

گلگونه نخواهد رخ گلگون تو زنهار

گلگونه روا نیست برآن گونه که آلست

رخسار تو تشنه است به دل بردن ما نه

دلهاست بر او تشنه که او آب زلالست

حسن تو به سرحد کمالست نه حاشا

گامی دو سه بالا ترگ از حد کمالست

سرخط جداییست خط سبز تو زنهار

سرخط خداییست که این حد جمالست

گویی که‌ خوری باده بلی این چه حدیثست

پرسی که دهم بوسه نعم این چه سوالست

تا روی تو پیرامن موی تو ندیدم

اقرار نکردم که ملک را پر و بالست

غمگین مشو ار وصف جمال تو نکردم

کز وصف تو میر جهان ناطقه لالست

میری که بود حافظ زندان سکندر

وز حکم مَلک مُلک سلیمانش مسخر

روی تو بهارست نگارا نه بهشتست

همشیرهٔ حورست نه فرزند فرشته است

در طینت تو کرده خدا دل عوض گل

وانگه به دل آب به مهتاب سرشته اس

زلف تو عبیرست نه عودست نه دودست

جعد تو کمندست نه‌بندست نه‌رشته است

روی تو رسیدست به سرحد نکویی

نی نی که‌از آن‌حد قدمی چندگذشته است

بیناست خرد لیکن در عشق توکورست

زیباست بهشت اما با حس‌ تو زشتست

زلفین توگر تیره نماید عجبی نیست

کز تابش‌ خورشید جمال تو برشته است

باید که ز خط حسن تو بیرون ننهد پای

من‌ خوانده‌ام آن‌ خط که به ‌روی تو نوشته است

در عهد تو خورشید کس از سایه نداند

کاو نیز شب و روز به ‌دنبال تو گشته است

در بزم تو ره ‌نیست ز بس خسته که بستست

در کوی تو جانیست ز بس کشته که پشته است

گویی که خدا چون دل بدخواه خداوند

در طینت تو تخم وفا هیچ نکشته است

آن کس که به دل مهر خداوند ندارد

بالله که علاجی به جز از بند ندارد

 

 

 

> مطلب این صفحه را به زبان دلخواه خود ترجمه کنید

 

این خبر را با دوستان خود به اشتراک بگذارید

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا