گروه گفتکو: محمد حسین فلاح، دکترای روانشناسی کودک دارد و 6 سال است که روی مقوله سبک زندگی تحقیق و فعالیت می کند.

گروه گفتکو: محمد حسین فلاح، دکترای روانشناسی کودک دارد و 6 سال است که روی مقوله سبک زندگی تحقیق و فعالیت می کند، با توجه به اضافه شدن موضوع سبک زندگی به فراخوان نهمین جشنواره ملی مستند و فیلم کوتاه رضوی یزد، به سراغ ایشان رفتیم تا به عنوان کارشناس در بخش سبک زندگی از تجربیاتشان در این سالها، ضرورت پرداختن و توجه به سبک زندگی و ... از زبان ایشان بشنویم.

فلاح می گوید: علت گرایش من به سبک زندگی آسیب های زیاد و خاص مراجعانم بود، در ذهنم بود که چه کار کنیم تا بتوانیم مشکل را برطرف نماییم و در همین حین سخنرانی مقام معظم رهبری نیز من را بیشتر ترغیب کرد، چرا که سوالات رهبری در خصوص سبک زندگی، بسیار کارشناسانه و دقیق مطرح شد و این سوالات لازمه اش تحقیق و شناخت دقیق بود.

متاسفانه ما پس از مطرح شدن این مسائل از زبان رهبري، به جای عمل و رسیدگی برای گرفتن پاسخ سوالات و اصلاح سبک زندگی، دائم همان سوالات را به روش های مختلف تکرار کردیم و این مسئله به نظر من آزار دهنده بود، لذا ما برای پاسخ به دغدغه های رهبری دوست داشتیم به شکل طرح عملیاتی دوره هایی در مدارس برگزار کنیم و یا ماه های سال را اسم گذاری کنیم و در راستای هدف و شعار تعیین شده برای هر ماه برنامه هایی را طرح ریزی کنیم، به عنوان مثال ماه مهر را ماه وجدان نام گذاری کنیم و در آن ماه روی سوال چرا دروغ می گوییم کار کنیم، لذا اگر بخواهیم فقط سخنرانی کنیم آنطور که باید و شاید نمی توانیم این مفاهیم را انتقال دهیم.

وی ادامه می دهد: در غرب نیاز سنجی آموزشی، مدل آسیب شناسی است که در این راستا رهبر ما با دید تیز بینانه خود نیاز های آموزشی را در آوردند و با بیان سخنانی چون: باید شهروندانی داشته باشیم که صداقت داشته باشند، کارگروهی بلد باشند، وجدان کاری داشته باشند و ... اين آسيب شناسي را به ما انتقال دادند.

ما برای عملی کردن این مسائل از نمونه های خارجی در آسیب شناسی استفاده کردیم که ابتدا نیاز سنجی آموزشی می کنند، بعد طراحی آموزشی می کنند و انواع فضا ها هم را برای نهادینه کردن طرح آموزشی در نظر می گیرند، مانند فضای رسانه، مدرسه، خانواده، جامعه و...

فلاح می گوید: متاسفانه در برنامه کودک های ما همه شخصیت های بی حجاب، مهربان و خوشرو هستند و تمام شخصیت های بد و یا جادوگرها با حجابند، خب این مسئله به شکل ضد تبلیغ و به صورت ناهوشیار روی بچه های ما اثر می گذارد.

وی ادامه می دهد: نیازسنجی کار دشواری است و این کار را رهبر ما انجام داده و از نخبگان کشور درخواست کرده است برای رسیدن به این مهم برنامه ریزی و فرهنگ سازی کنند، لذا ما خواستیم این کار را با استفاده از فضای رسانه، مدرسه و ... عملی کنیم.

در مدرسه ها 12 سال یک دانش آموز را با دانش آموز دیگر مقایسه می کنند و این در ذهن بچه ها جا می افتد که باید خودم را با دیگران مقایسه کنم و اینجاست که حسادت در بچه ها نهادینه می شود، کار جمعی و گروهی کم می شود و...

ما از مدرسه می خواهیم کمک کند تا باور های درست آرام آرام در ذهن بچه ها رسوب کند.

یک نظریه وجود دارد که ميگويد به جای سخنرانی یاد بگیرید عمل کنید و نظریه دوم می گوید فضای عمل ایجاد کنید تا در فضای عمل شخص تکرار شود و یاد بگیرد.

در واقع در کشور باید کارگروهی نهادینه شود چراکه حرف زدن فایده اي ندارد، باید از همه فضاها برای فرهنگ سازی سبک زندگی استفاده کنیم، مثلا برای اینکه کار گروهی را آموزش دهیم از بچه ها بخواهیم هر دونفر با هم یک نقاشی بکشند، نمره میان گروه، برای معلم ملاك باشد و آموزش و پرورش از الان روی این موضوعات کار کند، رسانه همچنین کارتون هایی نشان دهدکه پیشرفت در کار گروهی است و..

وی می گوید: مصطفی چمران دانش آموزانش را ماهی یکبار می برد تا شهر را تمیز کنند و دلایلش برای اینکار این بود که 1- مغرور نمی شوند، 2- جایی را تمیز کرده اند کثیف نمی کنند و 3- شهر هم تمیز می شود و میدان عمل ایجاد می شود.

فلاح ادامه می دهد: برای اولین بار در یزد مدرسه ای را گرفته ایم و از اول مهر، هر ماه را نام گذاری کرده ایم به عنوان مثال ماه مهر ماه همدلی، آبان خویشتن داری، آذر ماه وجدان و... و در هر ماه روی شعار مشخص شده کار می کنیم، مربی ها را تربیت کردیم که مثلا دوشنبه هر هفته از ساعت 8الی 6 آموزش سواد رانندگی، اخلاق اسلامی و.. بدهند، 15 دانش آموز در یک کلاس با دو مربی که مربی ها خود 200 ساعت آموزش دیده اند وابزارهای آموزشی آنها فیلم، پازل، اجرای پانتومیم و .. است.

همزمان با کلاس آموزشی بچه ها، برای والدین جلساتی را برگزار می کنیم و آموزش می دهیم که چه کنند تا کودکشان خویشتن دار شود، صداقت داشته باشد و...

در واقع از همه فضاها برای رسیدن به اهدافمان استفاده می کنیم، خانواده، مدرسه، معلم و... و هدف این آموزش ها این است که یک دانش آموز یاد بگیرد تا بتواند نظر مخالف را گوش کند و..

وي ميگويد: کسی هم که می خواهد این آموزش ها را بدهد باید نظریه یادگیری را بلد باشد.آسیب بزرگی که در کشور ما وجود دارد این است که گمان می کنیم اگر بخواهیم چیزی را نهادینه کنیم فقط باید سخنرانی کنیم.در حالی که باید در عمل به این مهم دست پیدا کنیم، از جلد کتاب بچه ها گرفته تا فضای دیوار مدارس، مرتبط کردن محتویات دروس ریاضی و تاریخ و ...

فلاح می گوید: باید خلق فضا کنیم، اگر ناکامی به اندازه کافی در زندگی کودک باشد، صبر را یاد می گیرد، دنیا دارد روی خلق فضا برای نهادینه کردن کار می کند.

ما در صفوف صبحگاهی مدارسمان شعار الحسود ولا یسود را برای دانش آموزان می خوانیم اما با مقایسه کردن دانش آموزان با یکدیگر به صورت عملی حس حسادت را در بچه ها ایجاد می کنیم.

شعار خود مراقبتی، حسود نبودن، تفاخر نکردن و غیره می دهیم اما در عمل چیز دیگری می گوییم، شعار می دهیم تفاخر بد است اما کودکمان در نهایت می گوید با فلان ماشین جلوی در مدرسه نیا چون مدل ماشینمان پایین است زشت است..

لذا ما باید روی سلول ذهنی بچه ها اخلاق و سبک زندگی را نهادینه کنیم، تیمی از روانشناسان، متخصصین دین، گرافیست ها، سينماگران، طراحان آموزش و.. با کمک تکنولوژی آموزش باید دور هم بنشینند و برنامه ریز کنند.

فلاح ادامه می دهد: در خصوص سینما و استفاده از ابزار سینما برای فرهنگ سازی هم، سینماگرهای ما باید کار گروهی انجام دهند، کارگروهی است که جواب میدهد، سینماگرهای ما در ایجاد و انتقال مفاهیم عمیق دچار مشکل هستند چون گروهی کار نمی کنند، مثلا یک نویسنده اگر هدفش انتقال مفهوم است باید متناسب با موضوع مورد نظرش برای انتقال مفاهیم با یک روانشناس مشورت کند تا روانشناس با استفاده از دانسته هاي خود و کمک گرفتن از قالب های انتقال مفهوم، به او بگوید چگونه مفهوم مورد نظر خود را انتقال دهد که خیلی مستقیم نباشد تا مخاطب نسبت به آن جبهه بگیرد و به نحوی هم نباشد که مخاطب متوجه مفهوم مورد نظر سینماگر نشود، شما میبینید هالیوود چگونه به کمک سینمای خود و به صورت غیر مستقیم روی ارزش های ما کار می کند.

مثلا اگر انتقاد ها یا برخی گوشزدها را به زبان طنز بیان کنیم مخاطب در برابر مطالبی که به ذهنش وارد می شود جبهه نمی گیرد و مطالب راحتتر نهادینه می شوند واین یعنی یادگیری پنهان.

وی می گوید: متاسفانه اگر به سریال ها و فیلم های تولید کشورمان نگاه کنیم می بینیم ناآگاهی و عدم کار گروهی و هم فکری باعث شده است صد مورد رفتار ناهنجار را به نمایش بگذاریم که یک هنجار را نمایش دهیم، ما همیشه در رسانه خواسته ایم آسیب را نشان دهیم و متاسفانه این آسیب ها بیشتر دامن گیر خودمان شده است.

چرا ما در سینما و تلویزیون خود، نشان نمی دهیم که اگر مردی پرخواشگر است همسرش روش های آرام کردن او را به درستی میداند و او را آرام می کند، چرا ما این الگوها را در رسانه هامان نداریم، ما روایتگری کارهای صحیح را در سینما و رسانه انجام نداده ایم در حالیکه سینما نقطه عطفی برای یادگیری پنهان است.

اگر صدا وسیما نظریه یادگیری را بداند به جای آسیب ها؛ مدل ها و راهکارها را نمایش می دهد، البته این آسیب های که در صدا وسیمای ما وجود دارد به این خاطر است که کار گروهی وجود ندارد، اگر کار گروهی بود و از یک کارشناس نظرخواهی میشد، کارشناس به این مدل کار ایراد می گرفت و در نهايت کار بهتری ارائه می گرديد.

فلاح می گوید: در تعریفی از سبک زندگی باید بگویم انسان سه تا بعد مهم دارد: یک اعتقادات و باورهایش هستند، که شامل آن چیزهایی می شود که در ذهن ما ته نشین شده است، مثلا من معتقدم که اگر حرام خواری کنم پای آن را خواهم خورد چراکه این باور در کنار پدرم در ذهنم ته نشین شده است زمانی که میدیم حواسش هست محصولی از باغ همسایه به باغ ما نیاید ما بدون اجازه برداشت نکنیم، لذا اعتقادات و باورهای ما که پنهان هم هستند و از طریق مطالعات ما، مشاهدات ما و فضای زندگی ما برای ما باور می شوند، سبک زندگی مان می شوند؛ اما باید توجه کنیم که هر باوری نمی تواند سبک زندگی شود.

مانتوانسته ایم کودکمان را که در آغوش خودمان استآموزش دهیم اما از آنطرف دنیا به بچه های ما آموزش می دهند، به عنوان مثال کودکان ما بتمن را به خوبی می شناسند.

دومین مولفه از ابعاد انسان رفتارهاست: باورها سازنده رفتار انسان هستند، لذا اول باید باورها اصلاح شوند و بعد رفتارها، در اسلام ما همه این آموزش ها داریم، به ما گفته شده است چگونه رفتاركنيم، به عنوان مثال گفته شده چگونه راه برویم که با تکبر و غرور نباشد، شلخته نباشد، با عشوره نباشد و...

سومین مولفه انسان نیز اخلاق است: که باز هم در اسلام به ما آموزش داده شده است حسود نباشیم، مغرور نباشیم، کینه ای نباشیم و...

لذا ما باید مغزمان را در خدمت قرآن و اسلام قرار دهیم، کسی سبک زندگی اش اسلامی است که باورهایش اسلامی است.

وی ادامه می دهد این چیزها تازگی هم ندارد، 1400 سال پیش پیامبر سبک زندگی اعراب جاهلیت را عوض کرد و برای آنها فهماند که عرب، عجم و سیاه و سفید با هم هیچ فرقی ندارند و برای آینکه آنها باورهای غلطشان را دور بریزند، سلمان فارسی را از اهل بیت خود نام برد و بلال که سیاه پوست بود را موذن کرد.

اگر ما به عدل اللهی باور داشته باشیم، حسادتمان کاسته می شود.

کشورهای خارجی دارند سبک زندگی کشور ما را عوض می کنند و با دقت روی این مقوله کار می کنند، مثلا وقتی شلوار پاره پوشیدن مد می شود، نا خودآگاه شلختگی باب می شود و به مرور تبدیل به باور خواهد شد و روی دیگران هم تاثیر خواهد گذاشت.

وی می گوید: نظریه معروفی در روانشناسی به نام الیس وجود دارد، این نظریه را 1400 سال پیش پیامبر اعظم بیان کرده است، پیامبر گفته است علم سه تاست، اعتقادات، احکام و اخلاق؛ نظریه الیس هم که تمام دنیا به آن احترام می گذارد می گوید انسان سه بعدی است: شناختی که همان اعتقادات است، رفتار ها که همان احکام است و عواطف که همان اخلاق است.

پیامبر روش تدریس بسیار زیبایی داشتند که مدرن ترین روش تدریس در دنیا است، ایشان فضا ایجاد می کردند و از یارانشان سوال می کردند که چه نتیجه ای گرفته اند، مثلا می گفتند هر کسی شاخه های ریز چوب را بیاورد و یکجا جمع کنند و درنهایت نتیجه می گرفت که گناه نیز به همین شکل کم کم روی هم جمع می شود و تبدیل به کوهی خواهد شد، این روش یادگیری عملی است، یادگیری سازنده گرایی، یادگیری که با زور نیست با ایجاد فضا است.

اگر به فرهنگ اجداد خودمان نیز نگاه کنیم روش های درست سبک زندگی را خواهیم دید، ازکوبه های در که حلقه های بزرگ برای مردان و حلقه های کوچک برای زنان تعبیه شده، شیوه خانه سازی و معماری بناها و... گرفته تا رفتارها و برخوردهايشان با يكديگر.

فلاح می گوید: تکنولوژی آموزشی یعنی بدانیم چطور آسان، سریع، عمیق و اثرگذار آموزش دهیم، فیلمساز باید تکنولوژی آموزش را بداند و فیلمی تولید که بیشترین تاثیر را داشته باشد.

وی می گوید: فیلمسازها باید درباره شیوه صحیح رفتار با نوجوانان محتوا تولید کنند، اگر دقت کنید یك پفک ده ها بازاریاب دارد اما برای محتوای اثرگذار که می تواند در زندگی انسانها اثر بگذارد، بازاریابی نمی کنیم.

فلاح ادامه می دهد: به نظرم اگر فیلمسازها تلاش کنند که کار گروهی انجام دهند از متخصصین دین، روانشناس، جامعه شناس و.. در تیم نویسندگی استفاده کنند، با تکنولوژی آموزش آشنا باشند، با نظریه های یادگیری در روانشناسی آشنا باشند و از مهارت های هنریشان بیشترین استفاده را ببرند، آثار خوب و اثرگذاری تولید خواهند کرد كه در ساختن فرهنگ سبك زندگي بسيار اثرگزار خواهد بود.

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا