باز نشر 12 مهر 1393

یزدفردا:خبری که چندروز قبل توسط  معاون  گردشگری سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان یزد بر روی خروجی بعضی از رسانه ها قرار گرفت با این تیتر "«محل دقیق قبر«وحشی بافقی»پس از 80سال پیدا شد!» و در توضیحی بی پشتوانه ی هر گونه بررسی و پژوهشی می خوانیم:«حافظه خواهرزاده ۹۵ ساله فرخی یزدی، پرده از راز اختفا محل دقیق قبر وحشی بافقی برداشت. او که به منظور احیاء خانه تاریخی دایی‌اش به یزد سفر کرده بود، مسئولان میراث فرهنگی یزد را بالای قبر وحشی بافقی که اکنون در زیر خیابان امام مدفون شده، برد!!!

جهت اطلاع دوستان بازنشر را

12 مهر 1392 - 15:39                                               کد خبر : 77721

یزدفردا تقدیم می گردد:

شرح حالی خواندنی از وحشی بافقی به قلم استاد سعید نفیسی

یزدفردا :كتاب: كلیات دیوان وحشی بافقی که بامقدمه استاد سعید نفیسی وحواشی محمود علمی (درویش) توسط انتشارات  سازمان انتشارات جاویدان با شابك  964-5732-70-0
منتشر شده است دارای مقده ای ارزشمند است که به فلم استاد نفیسی در رابطه با کمال الدین محمد وحشی بافقی نگاشته شده است و حال که در آستانه برگزاری  گنگره وحشی بافقی هستیم بد نیست ضمن احترام به تلاش این بزرگان در معرفی وحشی باقی آن را منتشر نمایید تا گامی باشد در معرفی این شاعر نامور ایرانی .

چكیده: بررسی و جمع بندی متون كتاب های تاریخی و تذكره ها درباره وحشی بافقی و ارایه زندگی نامه این شاعر بزرگ و همچنین معرفی شاعران هم سخن وحشی و اندكی درباره سخن وحشی بافقی.
واژگان كلیدی: عرفات العاشقین و عرصات العارفین، تذكره میخانه، مجمع الفضلاء، خلد برین، ناظر و منظور، فرهاد و شیرین، شیرین و فرهاد، مرادی بافقی، غضنفر گلجانی، محتشم كاشانی، ضمیری همدانی، فهمی كاشانی، شجاع كاشانی، میر حیدر رفیعی معمایی، شاه طهماسب صفوی، قاسم بیك قسمی، شاه نعمت الله ولی، میرمیران یزدی، شاه نور الدین نعمت الله باقی، محمد علی بیك، شمس الدین محمد بافقی، فغانی شیرازی، وصال شیرازی، مولانا شرف الدین علی بافقی، سنگ رخام، سر برج، پیر برج، شاهزاده فاضل، بازار صدری، حمام صدری، كوچه اهرك، حظیره ملا، خیابان پهلوی، هند، كاشان، بافق، یزد.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34336.jpeg
«سعید نفیسی»، فرزند «علی اكبر ناظم الاطبا» در 18 خرداد 1274 ه.ش در «تهران» به دنیا آمد. او پس از تحصیلات مقدماتی در زادگاه، در سن 15 سالگی برای ادامه تحصیل به «اروپا» رفت و در دانشگاه های «نوشاتل سوییس» و «پاریس فرانسه» درس خواند و در 1297 ه.ش به ایران بازگشت.
«استاد سعید نفیسی» ابتدا به تدریس فرانسه در دبیرستان ها و سپس در «مدرسه علوم سیاسی»، «دار الفنون»، «مدرسه عالی تجارت» و «مدرسه صنعتی» پرداخت. آن گاه، مدرس دانشكده های «حقوق» و «ادبیات» در «دانشگاه تهران» شد و به عضویت «فرهنگستان ایران» در آمد.
تسلطش بر تاریخ و ادبیات ایران، هوش سرشار، سخت كوشی كم مانند و كتابخانه غنی او، سبب شد آثار فراوانی از خود بر جا بگذارد و بتواند گوشه ای از ادبیات ایران را با تصحیح باز شناساند و منتشر كند. وی آثار پژوهشی فراوانی آفرید و كتاب هایی را ترجمه كرد و به داستان نویسی هم پرداخت. آن پژوهشگر بزرگ كه از نوادر دوران بود، سرانجام در 22 آبان 1345 ه.ش بر اثر بیماری آسم در «تهران» درگذشت.
فهرست كتاب های پژوهشی و تالیفی او چنین است: «احوال و اشعار رودكی» در 3 جلد، «تاریخ نظم و نثر ایران در زبان فارسی» در 2 جلد، «جستجو در احوال و اشعار فرید الدین عطار»، «شاهكار های نثر معاصر فارسی» در 2 جلد، «بابك خرمدین»، «روزگار ابن سینا»، «زندگی و كار و اندیشه پور سینا»، «خاندان طاهریان»، «تاریخ اجتماعی ایران از انقراض ساسانیان تا انقراض امویان»، «مسیحیت در ایران» و «سرچشمه تصوف».
فهرست كتاب های تصحیحی او چنین است: «آثار گمشده ابو الفضل بیهقی»، «سیر العباد الی المعاد» نوشته «سنایی غزنوی»، «سام نامه» اثر «خواجویكرمانی»، «تاریخ مسعودی» یا «تاریخ بیهقی» در 3 جلد، «دستور الوزرا»، «دیوان قصاید و غزلیات عطار نیشابوری»، «دیوان لامعی گرگانی»، «زین الخبار گردیزی»، «سخنان منظوم ابو سعید»، «كلیات عراقی»، «دیوان ازرقی هروی»، «دیوان هلالی جغتایی»، «دیوان قاسم انوار»، «دیوان رشید وطواط»، «دیوان عمعق بخارایی» و «دیوان اوحدی مراغه ای».


وحشی بافقی

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34335.jpeg
پرتره «مولانا كمال الدین محمد وحشی بافقی»، شاعر پرآوازه سده دهم.
سحر رضوی؛ سایت
این یك تصویر ساختگی است.

 

گفتار های مختلف را كه در 23 كتاب درباره «وحشی» آورده اند، چون نقد بكنیم و با هم بسنجیم، نتیجه چنین به دست می آید: (1) ۞

1- نام و لقب

نام «وحشی» را مولف «عرفات العاشقین» (2) ۞، «كمال الدین» و مولف «میخانه» (3) ۞، «شمس الدین محمد» نوشته اند. مولف «عرفات» خود با وی معاشر بوده و پس از مرگش دیوان وی را گرد آورده است و مولف «میخانه» آن چه درباره او نوشته، نقل قول از زبان دیگری است. در این صورت، گفته مولف «عرفات العاشقین» ترجیح دارد و لقب او را «كمال الدین» باید دانست؛ مگر آن كه «وحشی»، خود، وقتی، لقب خود را تغییر داده و «كمال الدین» را به «شمس الدین» بدل كرده باشد؛ چنان كه گاه گاهی دیگران هم این كار را كرده اند. چون مولف «میخانه» نام شخصی وی را «محمد» نوشته، شاید بهتر باشد كه نام و لقب او را «كمال الدین محمد» بدانیم.

2- زادگاه

در همه جا «وحشی» را بافقی و از مردم «بافق» دانسته اند؛ منتهی برخی كرمانی و بیش تر یزدی نوشته اند؛ این هر دو روایت را بسته به زمانی كه نوشته باشند می توان پذیرفت؛ زیرا كه «بافق» آبادی بزرگی است در میان یزد و «كرمان» در 24 فرسنگی یزد بر سر راه «كرمان» و بدین جهت در تشكیلات اداری و حكومتی ایران در زمان های مختلف گاهی جزو قلمروی یزد و گاهی جزو قلمروی «كرمان» ولی بیش تر تابع حكومت یزد بوده است.

3- ولادت

یگانه جایی كه به سن «وحشی» اشاره كرده اند در «میخانه» است كه مولف تصریح كرده در 52 سالگی از جهان رفته است. چون وی قطعاً در 991 ه.ق (962 ه.ش) درگذشته، پس ناچار در 939 ه.ق (911 ه.ش) ولادت یافته و جز این، راه دیگری برای دانستن تاریخ ولادت وی نیست.



4- خاندان

«محمد عارف لقایی» در «مجمع الفضلا» نوشته است كه: "آبا و اجدادش از مردم صاحب جمعیت و باسامان و توانگر بوده اند." این كه لقب «كمال الدین» داشته و به او «مولانا» می گفته اند، پیدا است كه از خانواده دانشمندان بوده است؛ زیرا كه این گونه القاب اختصاص به ایشان داشته و كلمه «مولانا» را نیز درباره ایشان به كار می برده اند. وانگهی، «وحشی» خود در آغاز چندی در «كاشان» مكتب داری كرده و مكتب داری نیز به این گونه مردم اختصاص داشته است.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34332.jpeg

عکس: امین آزاد؛

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34333.jpeg

عکس: ایرج افشار؛



خانه وحشی بافقی در بافق
دو نمای قدیمی و تازه از خانه «وحشی بافقی» در «بافق».
1- «خانه پیر» در «بافق» كه به گفته «ایرج افشار» نزد مردم به خانه «وحشی» شهرت داشته و مقرب و زیارتگاه مردم بوده ولی شوربختانه خراب شده است.
2- سنگ قبری به نام «محمد» به تاریخ شوال 524 ه.ق (مهر 509 ه.ش) كه بر دیوار اطاقی از آن خانه نصب بوده، همان اطاقی كه مردم آن را اطاق زندگی آن شاعر می دانسته اند.
3- خانه تازه «وحشی بافقی» كه به تازگی مرمت شده و «موزه مردمشناسی بافق» نیز هست، ولی گویا همان خانه مشهور به «خانه وحشی» نیست.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34334.jpeg
عکس: مجید حسن پور

در این كه «وحشی» برادری داشته كه «مرادی» (4) ۞ تخلص كرده است، تردیدی نیست، زیرا كه در تذكره ها بدین نكته تصریح شده و گفته اند كه هر دو برادر، شاگرد «شرف الدین علی بافقی» (5) ۞ بوده اند و این اشعار را از «مرادی» نقل كرده اند:

 
 
....................................................
ای تازگی ز روی تو گل را و لاله را ....................................................
....................................................
..................
.... 1 ....
..................
..................
....................................................
ماند غزال چشم تو چشم غزاله را ....................................................
....................................................
 
 
 
....................................................
بعد مردن تربت ما را عمارت، گو مباش ....................................................
....................................................
..................
.... 2 ....
..................
..................
....................................................
بر سر قبر شهیدان گنبد گردون بس است ....................................................
....................................................
 
 
 
....................................................
چون گردباد، عمری، در هر گل زمینی ....................................................
....................................................
..................
.... 3 ....
..................
..................
....................................................
گردیدم و ندیدم مثل تو نازنینی ....................................................
....................................................
 
 



این برادر پیش از مرگ «وحشی» درگذشته و چنان كه «آقای گلچین معانی» در حواشی «تذكره میخانه» اشاره كرده است، «وحشی» در تركیب بندی كه در مرثیه او سروده، به تخلص او كه «مرادی» بوده، چنین اشاره كرده است:

یاران! رفیق هم نفس و یار من كجاست؟.............................................
دل زار شد ز نوحه من نامراد را .............................................
گوهر شناس و جوهری نظم و نثر كو؟ .............................................
یاری نماند و كار من از دست می رود .............................................
.............................................
........................
....... 4 .......
........................
....... 5 .......
........................
....... 6 .......
........................
....... 7 .......
........................
........................
.............................................
مردم ز غم، برادر غمخوار من كجاست؟ .............................................
ای همدمان! مراد دل زار من كجاست؟ .............................................
جوهر فزای گوهر اشعار من كجاست؟ .............................................
آن یار را كه بود غم كار من كجاست؟ .............................................
.............................................
.............................................
در خاك رفت گنج «مرادی» كه داشتیم .............................................
ما را نماند خاطر شادی كه داشتیم .............................................
 


پیدا است كه برادرش، «مرادی»، هنگامی در گذشته است كه وی شاعری را آغاز كرده بوده است. معلوم نیست این برادر همان كسی است كه به گفته مولف «تذكره میخانه» پیش از او «وحشی» تخلص می كرده و اشعار وی را كه تخلص «وحشی» نداشته در دیوان خود ضبط كرده است یا دو برادر داشته كه یكی «وحشی» و دیگری «مرادی» تخلص كرده اند.

«غضنفر گلجاری» -شاعر- كه با «وحشی»، هنگامی كه در آغاز دوره شاعری در «كاشان» می زیسته، معاصر بوده است، درباره «وحشی» و برادرش این رباعی را سروده است:

 
.............................................
وحشی و برادرش چو خلوت كردند .............................................
هر شعر كه در كهنه كتابی دیدند .............................................
.............................................
..............................
.......... 9 ..........
..............................
.......... 10 ..........
..............................
..............................
.............................................
در ملك سخن ترك خصومت كردند .............................................
بردند و برادرانه قسمت كردند (6) ۞ .............................................
.............................................
 


5- چهره

در این كه «وحشی» كل (7) ۞ بوده است، تردیدی نیست؛ زیرا بجز شعری كه مولف «تذكره میخانه» نقل كرده است (8) ۞، چنان كه «آقای گلچین معانی» در حواشی آن كتاب آورده است، «وحشی»، خود، جای دیگر بدین معنی چنین اشارت كرده است:

 

 
 
..................................................
نشستم دوش در كنجی كه سازم ..................................................
در آن ساعت حكیمی در گذر بود ..................................................
پریشان حال بودم من در آن وقت ..................................................
به من گفتا كه دارویی مرا هست ..................................................
بیا تا بر سرت پاشم، كه روید ..................................................
كشیدم از جگر آهی و گفتم ..................................................
"زمین شوره سنبل بر نیارد ..................................................
..................................................
....................
..... 11 .....
....................
..... 12 .....
....................
..... 13 .....
....................
..... 14 .....
....................
..... 15 .....
....................
..... 16 .....
....................
..... 17 .....
....................
....................
..................................................
سر كل را به زیر فوطه (9) ۞ پنهان ..................................................
مرا چون دید زین سان، گشت خندان ..................................................
ز فعل او شدم از سر پریشان ..................................................
كزان دارو سر كل راست درمان ..................................................
تو را مو بر سر از خاصیت آن ..................................................
مگر نشنیده ای حرف بزرگان ..................................................
در او تخم عمل ضایع مگردان" (10) ۞ ..................................................
..................................................
 

همان «غضنفر گلجاری» درباره وی سروده است:

 
.................................................
وحشی كه گرفته شوره گرد سر او .................................................
افتاد میان ما و او كشتی شعر .................................................
.................................................
......................
...... 18 ......
......................
...... 19 ......
......................
......................
.................................................
دایم ز سر كل است شور و شر او .................................................
لیكن نتوان نهاد سر بر سر او (11) ۞ .................................................
.................................................
 

 


6- شهر سكونت

چنان می نماید كه «وحشی» در آغاز چندی در شهر یزد زیسته و سپس به «كاشان» رفته و به مكتب داری پرداخته است. او در آن جا شاعری آغاز كرده و با شاعران آن شهر مانند «محتشم»، «ضمیری»، «فهمی»، «شجاع» و «غضنفر گلجاری» درافتاده و كار ایشان به مهاجات (12) ۞ كشیده است. شاید به همین سبب، بار دیگر به یزد رفته و تا پایان زندگی در آن شهر زیسته و در آن جا درگذشته و مدفون شده است. هنگامی كه در «كاشان» می زیسته، از پشتیبانی و نیكی های شاعر معروف، «رفیع الدین میر حیدر معمایی طباطبایی كاشانی» متخلص به «رفیعی» برخوردار شده است.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34337.jpeg

كوچه اهرك یا كوچه آروك یزد

دو نما به ترتیب از میانه و ته «كوچه اهرك» یا «كوچه آروك» در یزد. می گویند خانه «وحشی بافقی» در یزد در این كوچه بوده است كه پس از مرگش او را در سر همین كوچه و كنار «شاهزاده فاضل» دفن كرده اند. شاید این كوچه همان "كوی بت عربده جو" باشد. امروزه این كوچه با نام های «شهید پاكنژاد»، «بیست و یكم» و «شهید عبد الرشید قادری نسب» شناخته می شود. «خانه اخوان سیگاری»، «خانه طبسی ها» و «مسجد غریب» از دیگر بنا های مهم این كوچه هستند.

7- شاعران مرتبط
7-1- رفیعی معمایی كاشانی

«رفیعی» از شاعرانی بوده كه یك قسمت از عمر خود را در ایران و قسمت دیگر را در «هند» گذرانده است و چون اشعاری در مرثیه «شاه طهماسب» در 982 ه.ق (953 ه.ش) سروده و از حوادث سال 985 ه.ق (956 ه.ش) ایران نیز در شعر خود یاد كرده است، پیدا است كه پس از 985 ه.ق (956 ه.ش) از ایران رفته است. او در دربار «جلال الدین محمد اكبر» -پادشاه معروف بابری «هند»- از سرایندگان معروف به شمار رفته و چون در شعر تنها در فن تاریخ و معما دست داشته است، به او «معمایی» می گفته اند.

وی سرانجام در پایان زندگی با «خواجه حبیب الله» -از اعیان «هند»- كه از «گجرات» به «لاهور» رفته بود همسفر شد كه به ایران بازگردد. او اموال بسیار كه در مدت اقامت در «هند» به دست آورده بود را با خود برداشت و به كشتی نشست كه به ایران رهسپار شود. نزدیك سواحل «كیج» و «مكران» (13) ۞، كشتی شكست و هر چه داشت به تاراج رفت و بدین حال درگذشت. پیدا است كه پس از مرگ «وحشی» در 991 ه.ق (962 ه.ش) از جهان رفته، زیرا كه آن قطعه را در تاریخ رحلت «وحشی» سروده است كه پیش تر از این نقل كرده ام. (14) ۞

برادر «رفیعی»، «میر جعفر» نیز در تاریخ معروف است و سه پسر او كه هر سه شاعر بوده اند نیز معروف اند؛ یكی «میر سنجر كاشانی» درگذشته در 1021 ه.ق (990 ه.ش) و دیگر «میرزا ابو طالب طباطبایی» و دیگر «میر معصوم» كه «بی غم» تخلص می كرده است.
7-2- محتشم كاشانی

«مولانا كمال الدین محتشم كاشانی»، پسر «خواجه میر احمد»، متوفی در 962 ه.ق (934 ه.ش) كه خود در ربیع الاول 996 ه.ق (بهمن 966 ه.ش) درگذشته و در «كاشان» مدفون است. وی شاعر قرن دهم و معروف تر از آن است كه حاجت به معرفی داشته باشد.
7-3- ضمیری

در میان شاعران قرن دهم كه معاصر «وحشی» بوده اند، چهار تن ضمیری تخلص كرده اند: «ضمیری اصفهانی»، «ضمیری سمرقندی»، «ضمیری همدانی» و «شیخ نظام الدین ضمیری بلگرامی». چنان می نماید كه «ضمیری» ای كه با «وحشی» مشاعره داشته، «ضمیری همدانی» بوده باشد كه پسر «حیرانی همدانی» بوده و پدرش چندی در «كاشان» ساكن بوده است. «حیرانی همدانی» از مردم «قم» بوده و چون چندی هم در «همدان» زیسته، به «همدانی» معروف شده بود و در 903 ه.ق (877 ه.ش) در «آذربایجان» درگذشته است.

ممكن است پسر «ضمیری» كه او نیز به «همدانی» معروف بوده است، در زمانی كه پدرش در «كاشان» می زیسته، در آن شهر ساكن بوده باشد. «ضمیری اصفهانی» كه معروف تر از آن سه ضمیری دیگر است از شاعران اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم بوده و پس از «وحشی» تا زمان «شاه عباس اول» زنده بوده است و چنان می نماید كه با «وحشی» روابطی نداشته بوده باشد.
7-4- فهمی

در قرن دهم و در زمان «وحشی»، هشت تن «فهمی» تخلص كرده اند: «شاه قاسم فهمی قزوینی»، «میر شمس الدین فهمی خبیصی»، «فهمی كاشانی»، «فهمی هرموزی» (15) ۞، «فهمی سمرقندی»، «فهمی استر آبادی»، «میر فهمی بدخشی» و « میر فهمی بخارایی»؛ «شاه محمد خدا بنده» نیز «فهمی» تخلص كرده است. پیدا است كه معارض (16) ۞ «وحشی»، «فهمی كاشانی» بوده كه در «كاشان»، كرباس فروشی می كرده است. او سفری به «عتبات» كرده و پس از «محتشم» او را بر شاعران دیگر ترجیح داده اند. «وحشی» او را هجو كرده است.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34338.jpeg
بازار كاشان
عكسی قدیمی از دورنمای «شهر كاشان» و بازار سرپوشیده آن شهر در سال 1312 ه.ش. «وحشی بافقی» در دوره ای از زندگی خود ساكن «كاشان» بوده و در آن جا به مكتب داری می پرداخته است. برخی از شاعران آن دیار، دوست و پشتیبان او بودند و برخی دیگر نیز بر او رشك بردند و با او درافتادند تا این كه سرانجام او از آن شهر به یزد بازگشت.
Antoin Sevruguin



7-5- شجاع كاشانی

«شجاع كاشانی» از مردم متوسط «كاشان» و نابینا بوده و لكنت زبان داشته و به همین جهت به «شجاع كور» معروف بوده است. «شجاع» مردی دانشمند اما لاابالی بوده و چون حاكم «كاشان» را هجو كرده و وی بر او خشمگین شده بود، از آن جا گریخت و نوشته اند در 981 ه.ق (952 ه.ش)، كسان حاكم وی را در «اصفهان» كشتند. تاریخ رحلت وی را در 970 ه.ق (941 ه.ش) یا 990 ه.ق (961 ه.ش) هم نوشته اند و چنان می نماید كه هر سه تاریخ درست نباشد زیرا كه در ماده تاریخی 987 ه.ق (958 ه.ش) آمده است.
7-6- قاسم بیك قسمی

«قاسم بیك قسمی» كه نوشته اند شاگرد «وحشی» بوده، پسر «عباس سلطان افشار» از امرای دربار «شاه طهماسب» و از امیر زادگان «افشار كرمان» بود. او مردی كریم و بخشنده و دانش پرور به شمار می رفت و در ضمن عاشق پیشه بود. او به دست خواجه زاده اش در 989 ه.ق (960 ه.ش) كشته شد. وی غزل سرای زبردستی بوده است. «وحشی» در كشته شدن او اشعاری سروده است.
7-7- شرف الدین علی بافقی

«مولانا شرف الدین علی بافقی» كه «وحشی» و برادرش، «مرادی»، از شاگردان وی بوده اند از شاعران نامی زمان خود بوده است. او چندی در «شیراز» می زیسته و در آن جا كسب دانش كرده بود. وی در دربار «شاه طهماسب»، محترم و ندیم «سام میرزا» -شاهزاده معروف «صفوی»- بود و به نام وی رساله ای در حفظ الصحه و رساله ای در بحران نوشته است. او گوشش گران بوده و سرانجام در 80 سالگی در 974 ه.ق (945 ه.ش) یا 978 ه.ق (949 ه.ش) درگذشته است. او كه از بازماندگان «شرف الدین علی یزدی» -مورخ معروف قرن نهم و مولف «ظفر نامه»- بوده، در قصیده و غزل دست داشته و قصاید بسیار در مدح «شاه طهماسب» سروده است.
7-8- دیگران

«وحشی» اشعاری نیز در هجو یاری یزدی دارد. شاعران دیگری كه با «وحشی» روابطی داشته اند «میرزا محمد ولی دشت بیاضی» متخلص به «ولی» متوفی در 999 ه.ق (970 ه.ش) و «حافظ حاجی بیك قزوینی»، «قاضی قلندر هروی» و «آدینه قلی بیك تابعی» بوده اند. «ظهوری شیرازی»، «رامی اردوبادی» و «شرف زردوز تبریزی» را از شاگردان «وحشی بافقی» دانسته اند.
8- عصر زندگی

این كه «وحشی» را معاصر «شاه اسماعیل» و «شاه طهماسب» و «شاه عباس اول» دانسته اند چندان درست نیست؛ زیرا كه وی در سال 939 ه.ق (911 ه.ش) به جهان آمده و در 991 ه.ق (962 ه.ش) از جهان رفته است. «شاه اسماعیل» از 907 ه.ق (880 ه.ش) تا 930 ه.ق (903 ه.ش) پادشاهی كرده و «وحشی» نه سال پس از رحلت وی ولادت یافته است. «شاه طهماسب» از 930 ه.ق (903 ه.ش) تا 984 ه.ق (955 ه.ش) فرمانروایی داشته و «وحشی» هفت سال پس از مرگ وی درگذشته است. «شاه عباس» از 989 ه.ق (959 ه.ش) تا 1038 ه.ق (1007 ه.ش) سلطنت كرده و «وحشی» در سال سوم پادشاهی او از جهان رفته است.
9- سفر به هند

این كه «بندر بن داس خوشگو» در سفینه خود (17) ۞ نوشته است كه «وحشی» در زمان «جلال الدین محمد اكبر» به «هند» رفته و در «میهنه» ساكن شده به هیچ وجه درست نیست؛ زیرا كه مطلقاً سندی در دست نیست كه وی از «كاشان» و یزد به جای دیگر و از ایران به «هند» رفته باشد. در آثار «وحشی»، اندك اشاره ای بدین سفر نمی توان یافت. وانگهی، معلوم نیست كه مراد از «میهنه» در «هندوستان» كه «وحشی» در آن جا زیسته باشد، چیست.

بجز «وحشی بافقی» چهار تن دیگر این تخلص را داشته اند: «وحشی بیرجندی»، «وحشی جوشقانی كاشانی»، «وحشی فرخ آبادی» و «وحشی دولت آبادی». «وحشی دولت آبادی» درگذشته در 1063 ه.ق (1032 ه.ش) و «وحشی فرخ آبادی»، هر دو از شاعران «هند» بوده اند. به گمانم «خوشگو» یكی از این دو تن را با «وحشی بافقی» آشنا كرده باشد و كسی كه در زمان «جلال الدین محمد اكبر» در «هند» می زیسته، یا «وحشی دولت آبادی» و یا «وحشی فرخ آبادی» بوده باشد.

10- ممدوحان

مدایح «وحشی» بیشتر به نام «شاه طهماسب» و «عبد الله خان اعتماد الدوله» -صدر اعظم- و «نواب محمد ولی سلطان» -حكمران «كرمان»- و برادرش «عباس بیك»، و پسرش «بكتاش بیك» است. همچنین وی را مداح اولاد «شاه ولی» و «میرمیران یزدی» و «شاه نعمت الله ولی» دانسته اند.

عارف مشهور «سید نور الدین نعمت الله بن عبد الله بن محمد بن عبد الله بن یحیی كوه بنانی» (18) ۞ كه پدرانش از مردم «حلب» بودند در روز پنجشنبه 22 رجب 731 ه.ق (20 اردیبهشت 710 ه.ش) در «كوه بنان كرمان» ولادت یافت. وی پس از سفر های بسیار در «مصر» و دیار «مغرب» و «مكه» و «مدینه» و «بلخ» و «ماوراء النهر» به «كوه بنان» برگشت. او سپس چندی در شهر «كرمان» و در «قصبه ماهان» و «شیراز» زیست و سرانجام در خانقاه خود در «كوه بنان» در روز پنجشنبه 22 رجب 834 ه.ق (24 فروردین 810 ه.ش) در 103 سالگی درگذشت و در آن جا مدفون شد.

پس از آن، برخی از بازماندگانش كه پیشوایان «طریقه نعمت اللهی» بوده اند در «یزد» می زیسته اند و چون از سوی مادر از بازماندگان «صفویه» بوده اند، مدت ها حكمرانی یزد داشته اند. از آن جمله «شاه نور الدین نعمت الله باقی»، پسر «امیر عبد الباقی صدر»، نواده «شاه ولی»، و پسرش «امیر غیاث الدین محمد میرمیران» و پسر او «شاه خلیل ثانی» بوده اند. «امیر عبد الباقی صدر»، پسر «امیر حبیب الله»، و وی، پسر «شاه نعیم الدین نعمت الله ثانی»، و وی، پسر «شاه خلیل الله»، پسر «شاه نعمت الله ولی» بوده است.

«شاه نور الدین نعمت الله باقی»، شوهر «خانش بیگم» -خواهر «شاه طهماسب»- در گذشته در 990 ه.ق (961 ه.ش) و حكمران یزد بود. پس از او پسرش «امیر غیاث الدین میرمیران» همین مقام را داشت و در 998 ه.ق (969 ه.ش) درگذشت و پسرش «خلیل الله ثانی» در 1026 ه.ق (996 ه.ش) رحلت كرد. مراد از «شاه نعمت الله» كه نوشته اند «وحشی» ندیم او بوده، همین «شاه نور الدین نعمت الله باقی» است و «وحشی» مدایحی به نام این پدر و پسر و پسرزاده او سروده است و پیدا است در پایان زندگی كه در یزد می زیسته از توجه این خاندان بهره مند شده است.

«محمد سلطان» -حاكم «كاشان»- كه مولف «میخانه» او را ممدوح «وحشی» نیز دانسته است معلوم نشد كه بوده است.
11- درگذشت

این كه مولف «تذكره حسینی» (19) ۞ و «روز روشن» (20) ۞، درگذشت «وحشی» را در 961 ه.ق (933 ه.ش) و مولف «عرفات العاشقین» در 992 ه.ق (963 ه.ش) و مولف «سلم السماوات» (21) ۞ و «جامع مفیدی» (22) ۞ در 997 ه.ق (968 ه.ش) نوشته اند، درست نیست و حتماً «وحشی» در 991 ه.ق (962 ه.ش) درگذشته است؛ چنان كه در ماده تاریخ های متعدد كه سروده اند و پیش از این هم ثبت كرده ام، همه جا به حساب جمل، 991 آمده است.

«رفیع الدین میر حیدر معمایی» این رباعی مستزاد را نیز سروده است:

 
 

در مثنوی از ذوق دل آرا وحشی

...................................
تا خاتمه نارسیده اما وحشی

...................................
دوران پی مثنوی بی خاتمه اش

...................................
گفتیم كه: "مثنوی ملا وحشی

...................................

 

..............................................
.................. 20 ..................

..............................................
.................. 21 ..................

..............................................

.................. 22 ..................

..............................................

.................. 23 ..................

..............................................
..............................................

   

دُر ها افشاند

...................................
دُر ها درماند

...................................
تاریخ چو خواست

...................................
بی خاتمه ماند"

...................................
...................................

 
 
 
 
 


جمله "مثنوی «ملا وحشی» بی خاتمه ماند" به حساب جمل 961 می شود. این ماده تاریخ را تاریخ درگذشت «وحشی» دانسته اند اما پیدا است كه مقصود از آن، تاریخ نظم «مثنوی فرهاد و شیرین» او است كه در 961 ه.ق (933 ه.ش) ناتمام مانده است. وانگهی، «وحشی» خود در قطعه ای كه پیش از این آورده ام تاریخ اتمام «مثنوی ناظر و منظور» را 966 ه.ق (938 ه.ش) قید كرده و آخرین تاریخی كه در شعر آورده، 990 ه.ق (960 ه.ش) است.

این كه نوشته اند در دم مرگ غزلی به این مطلع:

 
 
..................................................
ز شب های دگر دارم تب غم بیشتر امشب ..................................................
..................................................
..................
.... 24 ....
..................
..................
..................................................
وصیت می كنم باشید از من باخبر امشب ..................................................
..................................................
 

یا غزلی بدین مطلع:

 
...................................................
كردیم نامزد به تو بود و نبود خویش ...................................................
...................................................
..................
.... 25 ....
..................
..................
...................................................
گشتیم هیچ كاره ملك وجود خویش ...................................................
...................................................
 
 


سروده و این غزل دوم را بر سنگ رخام بر سر قبرش نقش بسته اند، درست نمی نماید؛ زیرا كه بسیاری از غزل سرایان از این گونه اشعار كه در هجران، اظهار نومیدی از زندگی خود كرده اند، سروده اند و این دلیل نیست كه در دم مرگ گفته باشند. پیدا است غزل دوم را هم كه بر سنگ مزارش كنده اند برای آن بوده است كه خواسته اند از گفتار وی اشعاری كه مناسب بوده است اختیار كنند.

این كه در مستی جان سپرده و یا به دست معشوق خود كشته شده است، بیشتر به افسانه می ماند؛ چنان كه، مولف «روز روشن» گفته است كه به تب محرقه (23) ۞ درگذشته است؛ و آن هم پیدا است تعبیری از «تب غم» در مصرع اول غزلی است كه نوشته اند در دم مرگ سروده است.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34339.jpeg
میدان سعادت یزد و بنای یادمان وحشی بافقی
عكسی ارزشمند از بخش بیرونی «میدان ارگ»، «میدان قلعه» یا «میدان سعادت» در یزد كه البته اكنون اثری از آن در سر «خیابان مسجد جامع» و پشت و كنار «بانك ملی» بر جا نمانده است. در سمت راست تصویر، نیمی از چهار طاقی بنای زیبای یادمان «وحشی بافقی» نمایان است.
«استاد محمد كریم پیرنیا» درباره این بنا در زندگی نامه خود گفته است: "بعد ها پس از مرگ پدرم به دلیل مقروض بودن مجبور شدیم خانه را بفروشیم. خانه جدید ما را دایی ام برایمان خرید كه در «كوچه شازده ها»، پشت «اداره دارایی»، قرار داشت. در نزدیكی ما، قبر «وحشی بافقی» قرار داشت كه بنایی بسیار زیبا بود و با تخریب آن، «اداره دارایی» را ساختند. سنگ قبر احتمالاً هنوز در همان مكان به صورتی پنهان نگهداری می شود و «آقای مشروطه» برای جلوگیری از نابودی، آن را زیر خاك نگاه داشته اند. بنا، مانند ساختمان مقبره «حافظ» بود، منتها ایرانی تر."



12- گورگاه

چنان كه گذشت، نوشته اند كه «وحشی» را در محله «سر برج» در یزد در برابر «مزار شاهزاده فاضل»، برادر «امام هشتم» -ع-، به خاك سپرده اند. نام این محله در «جامع مفیدی»، «پیر برج» آمده و پیدا است كه «سر برج» تحریفی از كلمه «پیر برج» است؛ زیرا كه در یزد این محله هنوز به نام «پیر برج» یا «پیره برج» معروف است. (24) ۞

از قدیم، بازارچه ای بوده است به نام «بازارچه صدری» كه احتمال می رود از ساختمان های «امیر عبد الباقی صدر» -نواده «شاه ولی» و پدر «شاه نور الدین نعمت الله باقی»- بوده باشد. قبر «وحشی» در آن بازارچه، روبروی مزار «شاهزاده فاضل» بوده كه آن را تبدیل به گرمابه ای كرده اند به نام «حمام صدری» كه اكنون در میان خیابان افتاده و از آن، سنگ سیاهی باقی مانده كه سنگ مزار «وحشی» بوده و اینك در اول «كوچه اهرك» (25) ۞ در «حظیره ملا» در كنار «خیابان پهلوی» (26) ۞ است.

http://www.yazdfarda.com/media/news_gal/file_34340.jpeg

در 1328 ه.ق (1289 ه.ش) در جایگاه كنونی «اداره دارایی یزد»، چهار طاقی ای به عنوان قبر «وحشی» ساخته اند و سنگ سفیدی كنده و در آن جا گذاشته اند كه اینك در «موزه فرمانداری یزد» است. هنگامی كه جایگاه كنونی «اداره دارایی یزد» را ساخته اند، آن چهار طاقی را از میان برده اند.

مولف «جامع مفیدی» تصریح كرده است كه نخستین ساختمان قبر «وحشی» را «محمد علی بیك» -ناظر بیوتات (27) ۞ یزد در زمان «صفویه»- ساخته و سپس «شمس الدین محمد بافقی» گنبدی بر فراز آن قرار داده و تا سال 1082 ه.ق (1050 ه.ش) كه وی این ساختمان را دیده، برقرار بوده است.
13- سخن وحشی

«وحشی» قطعاً یكی از زبردست ترین شاعران قرن دهم ایران بوده و سخن را بسیار عاشقانه و سوزناك و شورانگیز می سروده و طبعی بسیار روان داشته و شعر او در منتهای سادگی و بسیار موثر افتاده است.

اقسام مختلف شعر از قصیده و غزل و رباعی و تركیب بند و ترجیع بند و مثنوی از او مانده و تركیبات، ترجیعات، مسمطات و مثنویات او از شاهكار های سرایندگان قرن دهم به شما می رود. نوشته اند غزل را به روش «فغانی شیرازی» می سروده و «اوحدی» -مولف «عرفات العاشقین»- نوشته است كه از وی پیروی می كرده است. برخی از غزلیات او نیز در نهایت شیوایی و دارای همان بیان عاشقانه پرشور است. مولف «عرفات العاشقین» نوشته است كه «كلیات» وی را در نه هزار بیت گرد آورده و مولف «میخانه» دیوانش را شامل چهار هزار بیت دانسته است.

گذشته از «دیوان» كه تقریباً شامل 5300 بیت است، سه مثنوی از او مانده است:

1- «خلد برین» بر وزن «مخزن الاسرار» «نظامی» در 592 بیت.
2- «ناظر و منظور» بر وزن «خسرو و شیرین» «نظامی» در 1569 بیت كه در 961 ه.ق (933 ه.ش) به پایان رسیده است.
3- «فرهاد و شیرین» یا «شیرین و فرهاد» در 1070 بیت كه ظاهراً در 962 ه.ق (934 ه.ش) ناتمام مانده و «وصال شیرازی» -شاعر معروف قرن سیزدهم- در 1265 ه.ق (1228 ه.ش) آن را به پایان رسانیده است.

آن چه از اشعار وی تاكنون انتشار یافته 8531 بیت می شود.

تهران؛ 4 بهمن 1342
سعید نفیسی

پاورقی:
(1) 23 گفتار از كتاب های تاریخی و تذكره درباره «وحشی بافقی» در بخش نخست این مقاله خواهد آمد. بروید به «كلیات دیوان وحشی بافقی» با مقدمه «استاد سعید نفیسی» و حواشی «محمود علمی درویش».
(2) «تقی الدین معین الدین محمد بن سعد الدین محمد حسینی اوحدی دقاقی بلیانی» مولف «عرفات العاشقین و عرصات العارفین» كه كتاب خود را در سال 1024 ه.ق (994 ه.ش) به پایان رسانده است.
(3) «ملا عبد النبی فخر الزمانی قزوینی» مولف «تذكره میخانه» كه كتاب خود را در سال 1028 ه.ق (998 ه.ش) به پایان برده است.
(4) «مرادی بافقی» مشهور به «مرادی یزدی»، شاعر و برادر بزرگ و استاد «وحشی بافقی» و از شاگردان «شرف الدین علی بافقی» بوده است. «تقی الدین اوحدی» مولد او را «بافق» دانسته است. {دانشنامه مشاهیر یزد؛ میرزا محمد كاظمینی}
(5) «مولانا شرف الدین علی بافقی» -عالم دینی و شاعر سده دهم ه.ق- در «بافق» به دنیا آمد و در یزد به كسب دانش پرداخت و در جوانی به «شیراز» سفر كرد. وی پس از پایان تحصیلات، رهسپار «هند» شد و مورد توجه بزرگان آن جا قرار گرفت. «شرف الدین علی بافقی» سپس به ایران بازگشت و به خدمت «شاه طهماسب اول صفوی» درآمد و به حكم شاه به كلانتری «بافق» برگزیده شد. او از بازماندگان «شرف الدین علی یزدی» -مورخ معروف سده نهم ه.ق- و استاد «وحشی بافقی» است. در تذكره ها از او به عنوان شاعری سخنور و ماهر كه در سرودن غزل و قصیده مهارت داشت، یاد كرده اند. برخی منابع نیز او را از ندیمان «سام میرزا» -برادر «شاه طهماسب»- دانسته اند. «دیوان اشعار» او با بیش از چهار هزار بیت كه در دسترس نیست، «رساله ای در معما» و «رساله ای در حفظ الصحه» به نام «سام میرزای صفوی» از آثار او است. وی سرانجام در هشتاد سالگی در «قزوین» درگذشت و «غیاث الدین دشتكی» پیكرش را به «مشهد» منتقل كرد و در آن جا به خاك سپرد. سال درگذشت او را 962 ه.ق (934 ه.ش) و 978 ه.ق (949 ه.ش) نیز ذكر كرده اند. {دانشنامه مشاهیر یزد؛ میرزا محمد كاظمینی}
(6) این شعر و شعر دیگری از همین شاعر كه در پی خواهد آمد، نمونه هایی از درافتادن های برخی از شاعران «كاشان» با «وحشی» -استاد ادب زمان- بوده است. همین حسادت ها سرانجام سبب بازگشت او به یزد می شود.
(7) = (به فتح كاف) كچل، مخفف كچل، كسی كه سر او زخم یا جای زخم داشته باشد یا موی نداشته باشد.
(8) اگر چه هیچ ندارم سر كلی دارم / چو شب شود به سر خویش مشعلی دارم
(9) = ازار، دستار، عمامه، سربند، لُنگ، چادر، نوعی پارچه
(10) بیت معروف «سعدی» -علیه الرحمه-
(11) نمونه دیگری از هجویات برخی شاعران «كاشان» نسبت به «وحشی بافقی».
(12) = (به ضم میم) یكدیگر را هجو كردن، عیب همدیگر را گفتن. {فرهنگ فارسی معین}
(13) سواحل جنوب شرقی ایران
(14) وحشی كه شد نظامی ایام نام او / كش قدر مستوی به نظامی قدر فتاد // گردون به رسم تعمیه می خواست بهر او / بر صفحه زمانه دو تاریخ را سواد // گفتیم: "دور شد ز سخن ناظم سخن" / گفتند اهل نظم: "نظامی ز پا فتاد"
(15) «فهمی هرمزی»
(16) = (به ضم میم) مخالف، دشمن، خصم، حریف، مدعی، رقیب، مقابل
(17) «سفینه خوشگو»؛ به دفتر شعر شعرا «سفینه» می گویند.
(18) «شاه نعمت الله ولی»
(19) «میر حسین دوست سنبهلی» مولف «تذكره حسینی» كه تذكره خود را در 1163 ه.ق (1129 ه.ش) به پایان رسانده است.
(20) «مولوی محمد مظفر حسین صبا» نویسنده «روز روشن» كه در 1296 ه.ق (1258 ه.ش) آن را پرداخته است.
(21) «شیخ ابو القاسم بن ابو حامد بن نصر بلیانی كازرونی» نویسنده «سلم السماوات» كه نگارش كتاب خود را در 1014 ه.ق (984 ه.ش) تمام كرده است.
(22) «محمد مفید بن نجم الدین محمود مستوفی بافقی یزدی» نویسنده «جامع مفیدی» كه كتاب خود را در سال 1090 ه.ق (1058 ه.ش) به پایان رسانیده است.
(23) = (به ضم میم و كسر ر) تب صفراوی
(24) این محله، «پیر و برج» هم خوانده می شود.
(25) «كوچه آروك» (/A.rok/)؛ نام كنونی آن «كوچه بیست و یكم» در «خیابان امام» می باشد.
(26) اكنون نام آن خیابان، «خیابان امام خمینی» است.
(27) = میر سامان و كسی كه مخارج بیوتات دولتی سپرده وی می باشد. {ناظم الاطباء}


برگرفته از دانشنامه وزین غول آباد

برگرفته از دانشنامه وزین غول آباد

كلیات دیوان وحشی بافقی
«محمود علمی»، متخلص به «درویش»، این دیوان «وحشی» را گردآوری، تصحیح و حاشیه نویسی كرده است. در این كتاب معانی لغات مشكل و شرح حال بزرگان، رجال، پادشاهان و مشایخ صوفیه در پاورقی آمده است. همچنین فهرست كاملی از اعلام و اماكن در آخر كتاب ضمیمه شده است. مثنوی «شیرین و فرهاد» نیز با دنباله «وصال شیرازی» و سپس «صابر شیرازی» در این كتاب به چاپ رسیده است.
فهرست كلی كتاب: شرح حال وحشی بافقی به قلم سعید نفیسی / غزل ها / قصیده ها / تركیب بند ها / ترجیع بند ها / قطعه ها / رباعی ها / مثنوی ها / فهرست

 

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا