وحید شیخ احمد صفاری

- قدرت و ثروت دست هایی هستند که راحت بر دهان قانون قفل می زنند

- تنها در سکوت می توان به شکار افکار رفت

- آینه نشان داد که سنش زیاد شده ولی نشان نداد که عقلش هم زیاد شده است

- امسال نتوانستم به نمایشگاه کتاب بروم، در خانه سیب زمینی سرخ کرده خوردم

-  یکماه رمضان خدا پا درمیانی کرد تا با خودش معامله کنم، افتاد به سال بعد!

- این روزها در دانشگاهها پسرها برای گرفتن نمره به دنبال بهانه می دوند و دخترها به دنبال لوازم آرایش جدید

- خسیسی که دستش به دهانش می رسد شکمش همیشه گرسنه بود

- این روزها غیر از آرایشگرها، همه کاسب کارها مشتری ها را تیغ می زنند

- خورشید هر روز یادآوری می کند از شرق باید به غرب پناه برد

- بساز بفروش ها قبور را هم دو طبقه ساختند

- قایق از بدو تولد تبعیدی دائمی بندر است

- خورشید روزها با آفتابگردان دور می چرخد و شبها پشت کوه به زیر چادر شب می خزد

- عزرائیل پلاستیک داروها را که دید، برای دیر آمدنش عذرخواهی کرد

- هر سال روز پدر که می شود دلش به درد می آید

-  تمام میزها یک خواب مشترک دارند؛ جنگل

- سایه ام از تاریکی که می ترسد خودش را پنهان می کند

- آدم کچل هم می تواند مو به مو حرفهایش را بگوید

- هر چه گشت نتوانست کلاس های آمادگی برای امتحان شب اول قبر پیدا کند

- پل صراط تنها پلی است که نمی توان از زیر آن گذشت

- جنگل بان پیر چنگل را برای پسر نجارش یادگار گذاشت

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا