طنز شیخ الحکایات (وحید شیخ احمد صفاری)

خودمان: جناب آقای شهردار، آیا ما همگی وکیلیم با لابی ها و رایزنی های انجام شده، شما را به خدمت شورای  این جا درآوریم؟

خودشان: نــخـیـــــــــر! ما در شورای بلدیه ی اونجا خدمت می کنیم.(البته ایشان نخیـــر را بیشتر از این ها کشیدند که ما زورمان نمی رسد و تنگی افکار داریم و جوهرمان رنگ نمی دهد تا کشیده تر بنویسیم).

خودمان: ای واااااا! این چه برخورد نامناسبی از شماست؟ قول کشک و مشکت چی می شود؟ مگر شما نامزدمان نبودید؟ مگر دسته گل نیاوردیم و شما را بردیم؟

خودشان: شما صداقت ندارید! همین اول کار زدید به زیر تفاهم نامه پشت پرده ایی!. شما من را نمی خواهید، بلکه به مدرکم چشم داشت دارید! شورا که نباید این قدر شهردار ذلیل باشد! باید روی پای خودش بایستد! نه این که از قبل مدرک من بخواهید به نون و نوایی برسید.

خودمان: آقای نامزد این حرف ها را نفرمایید. پیش شورای این وری و اون وری مان خوبیت نداره. دوستان استفاده غیر بهینه می کنند و دشمنان آن را بر سرمان چماق می فرمایند. ضمناً توجه داشته باشید این گفت و گو دارد به طور زنده چیز می شود.

خودشان: من اصلاً کاری ندارم دوست و دشمن چی می گویند! شما این قدر تنگ نظر هستید که نمی توانید همشهریان خودتان را تحمل کنید. چند تا اسم بگم؟ بگم؟ بگم چقدر مرد میدان در اونجا هستند؟ کاری هم ندارم چی شده که وسعت دید و افکارتان، برون شهری شده و به شهردار شهر دیگر چشم طمع دوخته اید! حتی تر هم کاری ندارم که مدرک مرتبط و بالای من باعث می شود که درصد دریافتی جلسات و نشست ها و کمیسیون های اعضای شورا بیشتر می شود! آخر دوستان دلسوز، قدری به همشهریانتان که صادقانه به شما رأی دادند هم فکر کنید و این قدر دنبال خواسته های منفعتی خودتان نباشید. اگر به اندازه ایی که در فکر خودتان هستید، فکر می کردید اگر دیگران الان به جای شما در شورا بودند چه انتظاری ازشان داشتید؟ دور نچرخید. فقط گوش شنوا داشته باشید تا بفهمید در شهر چه مشکلاتی هست!! آن وقت دیگر این قدر کار مانده زمین نمی ماند که  مرتب روی هم تلنبار شود و بعد معلوم شود همه خدمتگزاری کرده و باید با سکه و پادداش و چه و چه ازشان تقدیر و تشکرشود ومعلوم نیست چرا هیچ مشکلی هیچ وقت کم نمی شود؟!

خودمان: آقای شهردار......؟ گویا ارتباط ما با شما قطع شده! اگر صدای قلم ما را دارید از شما خداحافظی کرده و امیدواریم در فرصتی مناسب تلافی کرده و از خجالتتان در بیاییم.

پانوشت: ما از این انشا چه نتیجه ایی می گیریم؟

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا