مطمئنا در دانشگاه انتظارات مشخصی از استادان تعریف شده است، اما سؤالی که وجود دارد این است که این انتظارات  متناسب با انتظارات جدید ما از خودمان و نسبت به هدف اصلی و دربرگیرنده تمام اهداف و خواسته های ریز و درشت ما، یعنی پیشرفت همه جانبه با تکیه اصلی بر نیاز ها و الگوهای بومی بروز شده است یا نه و آیا ساز و کار دقیق و مؤثر اجرایی و نظارتی برای پی گیری این انتظارات، وجود دارد؟

 یکی از دانشجویان دانشگاه یزد، نقدنامه ای کوتاه بر رفتار استادان نگاشته که در اختیار روابط عمومی دانشگاه قرار گرفته است . در این نوشته، چند مطالبه و چند شاخص از یک استاد مطلوب, البته از نگاه یک دانشجو مطرح شده است:

 

اینجا دانشگاه است و جوانان پر نشاط آن دانش جو!

 اگر تا قبل از این نوجوان بود و همه چیز را دیگران برایش می چیدند حالا دیگر بزرگ شده است و کم کم باید یاد بگیرد خودش زندگیش را دست بگیرد و خودش طرح زندگی خودش را بریزد.

اینجا دانشگاه است و دانشجو کم کم خودش راه رفتن را یاد می گیرد؛  کم کم یاد می گیرد چگونه خودش، با همت خودش و با قوت خودش بلند شود.

اما...

استاد باید به دانشجو راه رفتن را یاد بدهد، قدرت دیدن و برخورد با مشکلات و موانع را یاد بدهد، جسارت گذشتن از موانع را در وجود او ایجاد کند، استاد باید سنگ صبور دانشجو باشد، باید ضرورت اینکه گاهی باید در برابر درد،  در برابر مشکل، در برابر موانع تحمل و صبر کردن  را به او بیاموزد، استاد باید دانشجو را بزرگ کند! باید او را از درون بزرگ کند،  باید به او وسعت دید بدهد، باید نگاه دانشجو را، هدف دانشجو را، همت دانشجو را تعالی ببخشد، استاد باید به دانشجو قدرت غلبه بر غم و اندوه را بدهد، استاد باید دایما نور امید را در دل دانشجو روشن نگه دارد. او باید دانشجو را متوجه و آگاه کند نسبت به تمام آنچه دارد و می تواند از آن بهره بگیرد؛  از استعداد های عظیمش، از توانمندی های فوق العاده اش، از  نیروی پر توان جوانیش و فرصت هایی که در پیش رو دارد. اما افسوس! بعضی از استادان راه رفتن که یاد نمی دهند هیچ، پای رفتن را هم از دانشجو می گیرند.

استاد بی درد، درد روی درد...

استاد عزیزم! چشمانت را باز کن! لطفا کمی چشمانت را باز کن! درد ها واضح تر از آن اند که قابل انکار باشند...فقط کافیست قدری چشمانت را باز کنی!

نمی دانم چرا بعضی از استادان دانشجو را بچه کوچکی فرض می کنند که اگر به او محل ندهی و حواسش را پرت کنی دیگر بهانه گیری نمی کند و یادش می رود که چه می خواسته!

دانشجوی جوان و پر نشاط که اینده و فرصت های زیادی را در جلو خود می بیند, شاید دقیقا نداند که چه می خواهد, شاید تصویر درستی از اهدافش و مسیر رسیدن به آنها نداشته باشد، اما می داند که این چیزی که حالا هست خلاف آن چیزی است که باید باشد، این شرایط مانع رسیدن او به هدف ها و آرمان هایش است.

همه انسان ها خصوصا دانشجویان عاشق و شیفته پیشرفت هستند؛ عاشق فتح قله های جدید؛ عشقی که از خدا خواهی انسان نتیجه می شود.

دانشجو درد را خوب می فهمد و استاد را نماد تحقق یافته ای از بخشی از  آرزوهایش می بیند؛ کسی که از جاده پیشرفت در حال گذر است و می خواهد از دردش با او بگوید و از آرزوهایش؛ اما گویی استاد نیازی نمی بیند که  مشکلات را رصد کند و چاره ای بیندیشد، چراکه ظاهرا  وسط راه به خود استراحت داده است و قصد جدی برای ادامه دادن ندارد و خود را به ندیدن می زند و دانشجو خسته و دل شکسته اما به دنبال روزنه امید دیگری می گردد و بلند ترین تپه ای که برای بلند کردن صدایش می بیند، نشریه است که هم قطارانش گوش شنوای آن هستند؛ امید که رفیق و همراهی بخواند و راه رفتنی بیابد...

 اما دو کلام، حرف جدی اینکه وقتی چیزهایی مثل بی ربط بودن یک درس به رشته و یا به روز نبودن متن درس ها به وضوح مشخص است, چرا برخی از استادان نمی خواهند با مسأله رو به رو شوند و می خواهند صورت مسأله را پاک کنند و به جای باز کردن آن و متوجه کردن دانشجو به فرصت های اطراف و فرصت های پیش رو  و اینکه بالاخره در ابتدای مسیر انسان تا قدرت کافی را کسب کند باید با سختی بیشتری با مشکلات دست و پنجه نرم کند و لازم است که گاهی موانعی را تحمل کند و با بهره بردن از امکانات موجود تا رسیدن به هدف، با انگیزه و همت بالا تلاش کند.

مطمئنا اگر اساتید از سطح تدریس کلاسی و پایان نامه های بعضا با موضوعات بی فایده و مقالات بی ربط به نیاز جامعه، بالاتر بیایند و خود را در جمع انسان های پر تلاشی وارد کنند که در راه تحقق هدف متعالی ملت بزرگ ایران،  همه چیز خود را وسط میدان آورده اند و  بنا به سنت الهی که سرنوشت هر قومی به دست خود اوست و خداوند با کسی نسبت فامیلی ندارد، مورد جلب رحمت الهی هم شده اند، به دلیل تاثیرگذاری عمیقی که استادان بر نسل جوان دانشجو می توانند داشته باشند آن هم تاثیری بیشتر از یک مبلغ دینی، تاثیری بیشتر از پدر و مادر(در سنین جوانی)، تاثیری بیشتر از چهره های هنرمندان و ورزشکاران محبوبشان ...شاهد شکوفایی بخش زیادی از استعداد هایی خواهیم بود که بالقوه مانده اند و یا سرکوب شده اند و یا فرصت ظهور و بروز پیدا نکرده اند.

اما این مهمّ نیاز مند برنامه ریزی دقیق و کار کارشناسی است و اثر دنبال کردن آن و انجام آن شبیه کاری است که یک کارخانه بزرگ با تحمل صبر و بردباری با انجام یک کار تحقیقاتی بر روی محصول به نوآوری  جدید و یا بهره وری بالاتری دست می یابد. نتیجه پذیرش ورود به این مسیر در نهایت هم به نفع استاد است، هم به نفع دانشجو و هم سودمند برای هدف اصلی.

حقیقتا لازم است استادان شاخص هایی را در رابطه با نوع  اداره کلاس و نوع برخورد با نسل جوان دانشجو، بر مبنای هدف متعالی نظام برای خود تعریف کنند و دایما بر خود و رفتار خود و برنامه ریزی های خود بر مبنای این شاخص ها  رصد داشته باشند و آن ها را ارتقا ببخشند که در درجه اول نیازمند به متوجه بودن نسبت به ابعاد مختلف هدف است.

 خب استادان مشغله های زیادی دارند اما گمان نمی کنم اگر حتی وقت کوتاهی هم بر ای این کار اختصاص بدهند بیشتر از یک سال طول بکشد تا به حد مطلوبی در اداره مناسب کلاس برسند.

هرچند بسیار مناسب است که نسبت به این قضیه کار اساسی و زیر بنایی صورت بگیرد و استاد ابتدا آموزش ببیند ومهارت های لازم را چه در بحث مدیرت فکر و  در جهت داشتن توانمندی لازم  برای رشد فکری دادن به دانشجو و وسعت بخشیدن به نگاه او و چه در بخش مهارت های ارتباطی برای تنظیم رفتار خود و داشتن برخورد مناسب با دانشجو و چه در رابطه با رشد اخلاقی دانشجو پشت سر بگذراند که البته نتیجه مستقیم آن،  رشد خود اوست و مسلما با رشد کاریکاتوری، انسان آن طور که باید نمی تواند از ظرفیت ها و استعداد هایش بهره ببرد.

و در مرحله بعد با برنامه ریزی، بخش بسیار کوچکی از ساعت کلاس در طول ترم به تربیت فکری و اخلاقی دانشجو اختصاص داده شود که البته بخشی از کار مربوط است به نوع کلمات و رفتار استاد در جریان تدریس و به واسطه ارتباط پیوسته استاد و دانشجو در طول ترم، اثر مطلوب خودش را خواهد داشت و لازم است برنامه تربیتی گام به گام و در سطوح مختلفی در کنار آموزش علمی برای رشد همه جانبه دانشجویان به طور مشخص طراحی شود.

و نکته جالب اینکه مسؤولان دانشگاه برای رشد دانشجو برنامه ریزی می کنند و نتیجه آن می شود مطالبه گری آگاهانه داشنجویان از همین مسؤولان ونیروی محرکه ای و انگیزه ای می شود برای تلاش بیشتر و همت بالاتر آنان. ان شاالله

والسّلام علیکم و رحمة الله و برکاته.










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا