مجموعه شعر «جاذبه های  فروش­ ممنوع» سروده  دکتر مجید پویان، عضو هیأت علمی دانشگاه یزد که  بتازگی انتشار یافته، شامل گزیده  اشعار شاعر از دهه هفتاد تا کنون است که در 152 صفحه و در قطع رقعی  به بازار نشر راه یافته است و دربرگیرنده غزلیات، رباعیات، سروده های آیینی، شعرهای نیمایی و شعرهای سپید این شاعر است. «ساقی نامه»  و «گلوگاه تغزل» دو سروده ی آیینی ازین  مجموعه است که به دلیل تقارن با  ایام محرّم تقدیم می شود:

ساقی نامه

به آن تشنه ­ترین...

چشم بر گردش چشمان تو دارم ساقی

بیش ازین تشنه در این شب نگذارم ساقی!

  شور از نالۀ مستانۀ نی می ­ریزد

چشم بد دور که از چشم تو می می ­ریزد!

دست بر قبضۀ شمشیر برون تاخته ­ای

سر و دست و دل و جان را همه درباخته­ ای  

حق نگه دارِ تو کز وادی خون آمده­ ای

مرحبا بر تو کز آن سوی جنون آمده ­ای  

جلوۀ صاعقه از سمِّ سمندت پیداست

شمسۀ ماه ز بالای بلندت پیداست    

آن سوی خیمه کسی چشم­ به راه است هنوز

قرص خورشید! بیا خانه سیاه است هنوز!  

بنشین بر لب این آب تو ای تشنه­ ترین

هله! دریاب! تو دریاب! تو ای تشنه ­ترین  

بر لب آب روان راز چه می گویی تو؟!

تو که دریایی ازین قطره چه می­ جویی تو؟  

منشین! هلهله کن شور به پا کن امشب

کعبه را بتکده را کرب و بلا کن امشب  

دست بر دامن تو تا به قیامت بادا

تو بده باده که ساقی به سلامت بادا!      

 

گلوگاه تغزّل     

دشنه در نای زمان نغمۀ محزون می­ ریخت

از گلوگاه تغزّل، غزل خون می­ ریخت  

دشت در دشت، صفا بود، صفا بود، صفا

همه جا غرق خدا بود، خدا بود، خدا  

اندک اندک گل خورشید شکوفا می ­شد

حلقه آمادۀ چرخیدن مولا می ­شد  

چه بگویم که در آن بزم چه غوغایی بود

آن همه چرخش مستانه تماشایی بود  

سیل در بستر مردان خدا می­ افتاد

قامت عشق غریبانه ز پا می­ افتاد  

بجز از شوق وصالش هوسی بود؟ نبود

جز خدا تا دو سه فرسنگ کسی بود؟ نبود!  

بزم عشاق تماشاگر مجنون می­ خواست

ساقی می زدگان یک قدح خون می­ خواست  

می­ شنیدم همه فریاد علی بود علی

عید قربانی اولاد علی بود علی!...  

سرتو بر سر نی؟! آه حسین بن علی!

تو و این مردم گمراه حسین بن علی؟!  

تو چه کردی که سرت بر سرِ نی می ­رقصید؟!

مست پیمانۀ حق بی دف و نی می­ رقصید  

ظهر معراج تو بشکوهترین روز زمین

شام آن روز پر اندوه ترین روز زمین!  

هرکه از جان شده سرمست به یاد لب توست

هر کجا تشنه ­لبی هست، به یاد لب توست  

ای همه قول و غزل حنجر نورانی تو

تو بخوان تا که بخوانیم به همخوانی تو

به گواه تو که  مظلومترینی جاری است

خون سرخی که فرو ریخت ز پیشانی تو

شایان ذکر است مجموعه داستان «مجنون اول» نیز از این استادیار دانشگاه یزد بتازگی انتشار یافته است. این مجموعه شامل 11 داستان کوتاه است که  در 152 صفحه و قطع رقعی   منتشر گردیده است. در برخی از داستان های این مجموعه  از جمله داستان «لیلا» و «ولگرد» با رویکردی ويژه به  گویش و فرهنگ سنتی یزد و آداب و رسوم آن مواجهیم.










  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا