دکتر غلامرضا محمدی (کویر)



براي برادر جانباز حاجي زاده كارمند استانداري كه دو دست ويك پاي خود را تقديم جانان كرده است
+++++++++++++++++++++
اي كه روزي غرق مستي دست وپا گم كرده اي
خويش را در جذبه ي عشق خدا گم كرده اي
گر زپا ي افتاد پايت ،سخت پيمانت به جاست
گر زتن افتاد دستت،كي وفا گم كرده اي ؟
پايمرديهات دشمن ديدوپايت را شكست
دستهايت پس در اين غوغا كجا گم كرده اي؟
در سماع عشق، دست افشان فشاندي دست را
پايكوبان در  طريق دوست ،پا گم كرده اي
اي تجارت كرده با جانان چه داني قدر خويش
فارغي از ارزيابي ها ،بها گم كرده اي
لاله ها پيش گل ِ سرخِ ِتو سر،خم ميكنند
 گرچه خود را درگلستان چون صبا گم كرده اي
تا خدا رفتي ولي باز آمدي، باور مكن
خط سرخ شاهدانِ آشنا گم كرده اي
دست وپايت چشم بر راهند،در كوي وصال
گرچه جايت در دل وجانهاست،جا گم كرده اي
بار سنگين باز ميماند،من آن بارم كه ماند
با سبك بالان چو ميرفتي مرا گم كرده اي
پيش از اينت نازنينا مهرباني بيش بود
مهربانا ماه رااز ما چرا گم كرده اي؟
ياد ماكن در قنوت بي قراريهاي خويش
ايكه ياد ما ميان يادها گم كرده اي

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا