آقای سلطان زاده به جای پاک کردن صورت مسئله به پاسخ منطقی بپردازید علی اصغر باقری

بسم الله قاصم الجبّارین

با تشکر از سایت یزدفردا به واسطه قرار دادن پاسخ قسمت اول در بخش یادداشتها و پس از گذشت زمان مناسب از قسمت دوم ، قسمت سوم و پایانی را به استحضار می رساند.

با سلام و احترام به آقای رضا سلطان زاده از جهت اینکه بزرگتر از بنده هستند و بر اساس حدیث مأثور «وقّروا کبارکم» وظیفه داریم پیران و بزرگترها را احترام کنیم  و با عرض معذرت از اینکه بمنظور کشف حقیقت شرایط اینگونه رقم خورده که کوچکتری از یک بزرگتر تبادل نظر و یا انتقاد نماید.

و اما ایشان بدون توجه به پرسشهای حجت الاسلام سمتی از طریق حمله به رئیس دولت سابق و یادآوری بعضی کلمات و حرکات شاذ که کسی از آن دفاعی نکرده به نوعی دست به فرافکنی زده تا سران فتنه را که علیه نظام اسلامی جنایت کردند را به نوعی تبرئه نماید. اما پرسشی که از آقای رضا سلطان زاده داریم این است که چگونه شما ذهن منطقی تان! جمله هایی چون  «مه مه را لولو برد» از رئیس جمهور سابق که علیه دشمنان بیرونی بکاربرده را به خاطر می آورد، (که گفته شده مدتی آنها از جهت ترجمه آن سر کار بودند) ولی جمله هایی شفاف و روشن و اهانت آمیز از رئیس جمهور فعلی از قبیل: بی سوادها، بی شناسنامه ها، بی عقل ها، بروید به جهنم و... را که علیه نخبگان این ملت بکار برده را بزودی فراموش و از آن یاد نمی کنید؟!! اگر احمدی نژاد فرزندش به طور مشکوکی در منزل پدر به قتل می رسید، آسمان و زمین را چه در زمان انتخابات و چه بعد از آن به هم نمی بافتید و او را به صلابه نمی کشیدید که توضیح دهد چگونه توسط اسلحه پدر کشته شده و اگر خودکشی کرده چرا پدر از اسلحه خود مراقبت نکرده و چرا وی را در حرم امام خمینی(ره) دفن کرده و چرا سنگ قبرش هیچ اطلاعی درباره زمان تولد و کشته شدن نشانی ندارد و دهها چون و چرای دیگر.. ؟ اما شاید ملاحظات باندی و جناحی نمی گذارد امثال این واقعیّتها را یادآور شوید و مردم را در جریان حقیقتی که ماندگاری تاریخی دارد قرار دهید و این است رسالت روزنامه نگاری مستقل و اطلاع رسانی شفاف چون آیینه یزد که ادعایش را دارید!!؟

در پایان آقای رضا سلطان زاده چند مطلب درباره بنده اینگونه نوشته اند: همين كه علي اصغر باقري حقير را مسبب تمام جنگ‌هاي دنيا معرفي ننموده جاي شكرش باقيست! البته این طعنه آقای سلطان زاده پاسخش این است که بعضی وقتها کسانی گمان می کنند که حرکت و شعارشان دوری و فاصله گرفتن از جنگ است اما در واقع نتیجه آن چیزی جز تشدید جنگ نیست، شعار لاقتال لاقتال ابوموسی اشعری و دعوت به نشستن و جنگ نرفتن و فریب خوردن در بحث حکمیّت، نتیجه اش تسلط معاویه بر بلاد اسلامی و آن همه جنگها و خونریزیها شد که تا کنون ادامه دارد و حادثه کربلا یکی از غم بارترین آن بود.

شعارهای طلح طلبی و گفتگوی تمدنهای رئیس دولت اصلاحات و وادادگیها در برابر امریکای جنایتکار و نامه شرم آور  2003 وی به رئیس جمهور آمریکا آیا نتیجه ای جز اردو کشی به منطقه و اشغال افغانستان و عراق داشت؟! آن زمان که برجهای دوقلو هدف قرار گرفت و رجز خوانی امریکا آغاز شد در اولین تصویری که بنده از تلویزیون مشاهده نمودم به جهت تخصصی که در زمینه تخریب در زمان جنگ کسب کرده بودم برایم روشن شد که این یک خودزنی برای هدفی شیطانی است چرا که آن دو برج با اصابت دو هواپیما فرو نریخت بلکه با موادهای انفجاری و آتش زا که قبلاً در ستونهای اصلی و بارکش کارگذاشته شده بود فرو ریخت که انجام چنین کاری بدون هدایت و کنترل و دستور مقامات عالی امریکا امکان پذیر نمی باشد، لذا شیطان بزرگ فیلمهایی که از این صحنه گرفته و پخش نمودند بدون صوت بود تا صداهای انفجار رگباری که لازمه پایین آوردن چنین برجهایی است به گوش جهانیان نرسد. پس از اشغال افغانستان و عراق و گرفتن سرپلهای مناسب برای حمله به ایران و چراغ سبز عناصر پلید و به ظاهر اصلاح طلب به دشمن آنطور که فرماندهان نظامی اعلام کردند پنج بار امریکایی ها به دقایق پایانی حمله به ایران نزدیک می شدند که با رونمایی سلاحهای موشکی جدید و مانورهای نظامی معادلات آنها به هم می خورد تا اینکه مجبور به ترک عراق و کنار آمدن با ایران از راههای دیگر بودند که خیانت و جنایت بزرگ فتنه 88 علیه نظام اسلامی اتفاق افتاد. آیندگان و تحلیل گران صادق خواهند دید که فتنه 88 و حامیان قلم به دستشان چون آقای رضا سلطان زاده مسبب چه جنگهای ناخواسته ای شده اند که گوشه ای از آن را در پیدایش تکفیری ها و داعش می بینیم که بواسطه فتنه 88 دشمن به طمع افتاد و راهبردهای جدیدی را از این نوع طراحی نمود لذا فتنه گران 88 و سران آنها جدای از اینکه ظلم و خیانت بزرگی به جمهوری اسلامی ایران و آبرو و حیثیّت نظام اسلامی را که ثمره خون صدها هزار شهید است بردند ظلم مضاعفی هم به مردم منطقه شده و می شود که باعث و بانی آن سران فتنه و حامیان آنها هستند و در حقیقت در گناه سر بریدن ها و انسان سوزی هایی که توسط این جلادان اتفاق می افتد بی نصیب نیستند.

 این را هم به آقای رضا سلطان زاده متذکر شوم که این ها خیال بافی نیست و بنده دوره عالی جنگ را دیده ام و در کنار آن ذهن خلاقی هم داشته ام که ابتکارات و ابداعات متعددی را ایجاد و در خدمت رزمندگان آوردم که منحصر به فرد بوده و حتی آن جام زهری که در تیرماه 67 برای امام خمینی(ره) فراهم نمودند، بنده آن را در پاییز سال 66 که عمده قوا به از جنوب به شمال غرب می رفت پیش بینی می نمودم که دست مرموزی در کار است ولی نمی دانستم و به ذهنمان خطور نمی کرد که آن دست مربوط به هاشمی رفسنجانی باشد چرا که آن موقع امثال ما آقای هاشمی را بازوی قدرتمند امام خمینی(ره) می دانستیم. با رفتن عمده قوا آن هم در آستانه زمستان به شمال غرب نتیجه اش دست نخوردن عمده قوای دشمن در جنوب و فراهم شدن زمینه برای تهاجمات دشمن بود که بعداً همین هم شد. بنده نظرم را آن موقع که در دوره دافوس بودم کتباً به یکی از سرداران عملیاتی دادم و گمانم این بود که آنها توجه لازم را ندارند اما بعدها متوجه شدم غالب فرماندهان متوجه بوده و منطق نظامی شان متوجه خطری که عمده قوا در آستانه زمستان به کردستان برود بود اما منطق سلسله مراتبی حکم می کرد که از دستور مافوق باید اطاعت نمود.   

اما آقای سلطان زاده در قسمتی آورده اند: راقم اين مطالب در جلسه‌اي 3 نفره كنار شهيد محمدعلي رجايي نشسته بود تا به عنوان نماينده تام الاختيار آن شهيد والامقام گزارش امور مربوط به آموزش و پرورش سيستان و بلوچستان را ارائه نمايد ناگهان عده‌اي وسط حياط وزارت آموزش و پرورش واقع در ميدان بهارستان جمع شده و شعار مي‌دادند «مرگ بر بازرگان، پير خرفت ايران» شهيد محمدعلي رجايي رو به حقير و شهيد بزرگوار حادثه هفتم تيرماه حجت‌الاسلام والمسلمين سيدكاظم موسوي كه در جلسه حاضر بودند نمود و گفت: اينها نمي‌دانند وقتي در كوچه‌ها گردو بازي مي‌كردند مهندس بازرگان در تبعيد و زندان‌هاي‌شاه با حكومت ديكتاتوري و دست نشانده آمريكا مبارزه مي‌كرده است.!!

اما گیریم که آنها بنابر نقلی که شده اشتباه کردند و نباید در آن شرایط که توضیحی درباره آن داده نشده این جملات پرخاشگرانه را علیه بازرگان بر زبان جاری می کردند و شاید باید محترمانه می گفتند جناب آقای بازرگان شما اشتباهاتی داشته اید که باید آن را اصلاح می کردید شما که منافقین را فرزندان عزیز خود می دانید اینها دارند جنایت می کنند (شاید چند روز بعد بوده که حادثه 7 تیر اتفاق افتاد و حجت الاسلام والمسلمین سید کاظم موسوی هم به شهادت می رسد) شما که می خواستید ارتش را منحل کنید این اشتباه بود شما که دست گروهکهای معاند با نظام اسلامی را باز گذاشتید تا پادگانها را در کردستان تصرف نموده و شهرهایی از کردستان را به اشغال خود درآورند تا فرزندان جدیدی به فرزندان قبلی تان همچون کومله و دمکرات اضافه شود اشتباه بود...

و اما آقای سلطان زاده اگر کار آن شعاردهندگان اشتباه بود شما هم که این اشتباهات آقای بازرگان را دیدید و دم بر نیاوردید و یا برای جبران اشتباه آقای بازرگان قدمی برنداشتید کارتان اشتباه بود. آقای سلطان زاده آیا شما متوجه شدید برای جبران اشتباهات آقای بازرگان چه هزینه های سنگینی به ملت تحمیل شد؟ یک قلمش 27 بسیجی یزدی و غالباً دانش آموز که در جنگ کردستان به دام ضد انقلاب و فرزندان جدید آقای بازرگان افتادند که همه آنها قتل عام و به طرز فجیعی مثله و اعضاء و جوارح آنها را از هم جدا نمودند. اگر آقای سلطان زاده برای جبران اشتباهات آقای بازرگان به همراه این دانش آموزان به منطقه رفته بودند با توجه به توانایی بالا و تجاربی که داشتند شاید این حادثه اتفاق نمی افتاد. اما شاید نخواستند در این مسیرها قدم بردارند ولی همکار و بچه محله شان همچون شهید رضا سلطان پناه ها رفتند و جان شیرینشان را دادند و سالها زن و فرزندشان خبری از زنده بودن یا نبودنش نداشتند.

 و اما چرا امثال آقا رضا سلطان زاده ها در مسیر و راه امثال شهید رضا سلطان پناه ها نرفته و هنوز مدعی اند و طلبکار و ارائه طریق می نمایند و شهدای زنده را به محاکمه می کشند و اگر روزی بتوانند و اجل مهلتشان دهد در این باقیمانده عمر شاید امثال شهید رضا سلطان پناه ها را هم محاکمه نموده و با آن منطقی که خود مدعی آنند و با جمله هایی چون اجتماع نقیضین محال است برایتان ثابت می کنند که تقصیرها به گردن شهداست و راه صحیح همان است که آقا رضا سلطان زاده می فهمند، همان راه مصدق و بازرگان و بنی صدر و هاشمی و سران فتنه!! همان راهی که دیگران را به نوشتن بسم الله الرّحمن الرّحیم در ابتدای مطالبشان توصیه نموده ولی خودشان چنین کاری را نمی کنند!! دیگران را به داشتن قول سدید و استوار توصیه ولی خودشان قول سدید را در حمایت از فتنه گران و برهم زنندگان آرامش یک ملت می بینند و قول سدیدشان این است که از قانون و احادیث و روایت و قرآن به عنوان چاشنی بافته های خود در حمایت از جریان فتنه و سران آن استفاده ببرند و اما در پایان انجام این همه بی انصافی و ظلم علیه نظام اسلامی، نوشته های خود را در یک جمله به پایان می برند: خدايا چنان كن سرانجام كار  تو خشنود باشي و ما رستگار

جمله ای که به نظر ایشان پایان مطلب را می رساند اما به  آقای رضا سلطان زاده باید عرض کرد که این تازه آغاز بحث است! چرا که در طول تاریخ غالب مردم از خدا دم می زدند و افراد ملحد که منکر خدا باشند کم بودند و امروز هم می بینیم غالب مردم دنیا از جمله حتی سران قدرتهای شیطانی و استکباری دم از خدا می زنند!! امروز پلیدترین انسانهای روی زمین که جنایتکارانی به نام داعش هستند و حامیان سعودی یهودی آنها دم از خدا و خادم الحرمین بودن می زنند، اصلاح طلبهای مورد حمایت استکبار جهانی هم دم از خدا زده و می زنند، فتنه گران سال 88 که در روز عاشورا به رقص و پایکوبی و آتش زدن خیمه های حسینی در تهران پرداخته و مسجد و قرآن را به آتش کشیدند یکی از سران فتنه آنها را مردمی خداجو نامید!! امروز افرادی چون اقای رضا سلطان زاده که حامی پر و پا قرص سران فتنه هست هم دم از خدا می زند، علماء و بزرگان دینی و مردم کوچه و بازار که امثال بنده هم جزیی از آن مردم هستم دم از خدا می زنیم . پرسشی که از آقای رضا سلطان زاده به عنوان بزرگتر و اهل قلم دارم این است که همه دارند دم از ایمان به خدا می زنند و خدا هم که احد و واحد است، پس چرا این همه اختلاف و درگیری و قتل و غارت و ظلم و ستم به همدیگر!!؟ مگر خدای واحدی که همه می گویند قبول دارند و مدعی پیروی از آن خدا هستند چنین چیزهایی را می پسندد؟!! بدیهی است که پاسخ منفی است و خداوند متعال چنین رفتارهایی را نمی پسندد و عده ای به ظاهر می گویند که ما به خدا ایمان داریم ولی دروغ می گویند و آنها پیرو شیطان و هواهای نفسانی خود هستند. سرگذشت چنین کسانی در قرآن مجید فراوان ذکر شده و آنچه شاید تعجب آور باشد که چنین هواپرستان و شیطان پرستان ادعای اصلاح طلبی هم دارند که خداوند متعال در سوره بقره می فرماید: وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لاَ تُفْسِدُواْ فِي الأَرْضِ قَالُواْ إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ﴿۱۱﴾  و چون به آنان گفته شود در زمين فساد مكنيد مى‏گويند ما خود اصلاحگريم (۱۱)  أَلا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِن لاَّ يَشْعُرُونَ﴿۱۲﴾بهوش باشيد كه آنان فسادگرانند ليكن نمى‏فهمند (۱۲)

و اما شاید دیگر پاسخ این پرسش در سوره عنکبوت آمده باشد که خداوند متعال می فرماید: أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ﴿۲﴾آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها میشوند و مورد آزمايش قرار نمی ‏گيرند (۲)  وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ﴿۳﴾و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفته‏ اند معلوم دارد و دروغگويان را [نيز] معلوم دارد (۳)  آری ادعاها زیاد است اما مهم این است که چه کسی راست می گوید و در این چند سال عمر خود امتحان راستی آزمایی نزد خداوند متعال را داده باشد و یکی از راههای آن راستی آزمایی در جمهوری اسلامی ایران زمان جنگ بود که باید آدمی از خانه و کاشانه و زن و فرزند و زندگی راحت در کنار آنان و مهمتر از همه از جان شیرین خود بگذرد و حتی زخم زبانهایی را پس از این همه از خودگذشتگی تحمل کند چیزی که دانش آموزانی چون شهید حسین فهمیده زود فهمیدند و راستگویی خود را در ایمان به خدا آشکار نموده و صداقت و راستی فردی چون شهید حسین فهمیده بقدری در اوج بود که امام خمینی(ره) فرمودند: رهبر ما آن طفل سیزده ساله ‌ایست که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است ، خود را زیر تانک دشمن انداخت  و آن را منهدم کرد و خود نیز شربت شهادت نوشید.

اما شاید بعضی از کسانی که در مقام معلم افرادی چون شهید حسین فهمیده بودند در این راستی آزمایی دوران دفاع مقدس رفوزه شدند و کارشان به جایی رسیده که به جای جبران آن کاستی ها، قلمشان شمشیری شده علیه نظامی که خون شهید حسین فهمیده ها به پای آن ریخته شده لذا آنچه که نتیجه می گیریم این است که خدا گفتن راستین، چون خدا گفتن شهید حسین فهمیده حقیقی است و خداگفتن کسانی که عملشان حرفشان را تصدیق نمی کند خدا گفتن دروغین است چیزی که امروز در دنیا و بویژه در جهان اسلام شاهد آن هستیم که چقدر خداگویان دروغین بخصوص در سرزمین وحی وجود دارند و عمل آنان هیچ رنگ خدایی ندارد بلکه آنچه در این سالها از آنها دیده شده شیطنت و پیروی از شیطان بزرگ و صهیونیست ها بوده تا پیروی از خدا و کلام وحی.

در پایان به آقای رضا سلطان زاده همانطور که روز 5/5/94 در شرکت جنب تالار فرهنگیان برای اولین بار خدمتشان رسیده و حضوراً گفتم این است که فتنه 88 و سران آنها به جمهوری اسلامی ایران ظلم و به خون شهدا خیانت کردند و کسانی که به هر نحوی از اینها حمایت کنند در جرگه آنان هستند و شاید این حمایت ها خطرش به مراتب بدتر از آن فتنه باشد چرا که بسیاری را گمراه و به سمت فتنه سوق می دهد. مشابه آن را داریم مشاهده می کنیم که چگونه علمای وهّابی حمایت های فکری و معنوی از داعشی ها دارند و تفکر تکفیری را ترویج و گسترش می دهند و این به مراتب خطرش از حملات فیزیکی داعش بیشتر است و گفتم بنده به عنوان کسی که در شکل گیری نظام اسلامی و تلاش برای حفظ آن سهم بسیار کوچکی داشتم و در این راه آسیب دیده ام از شما که از سران فتنه حمایت می کنید و موجب تضعیف جمهوری اسلامی ایران می شوید شکایت مندم و در این دنیا ممکن است با نوشته ای نسبت به شما واکنش داشته باشم ولی بدانید در سرای دیگر هم باید پاسخگوی این تضییع حق و حق الناس میلیونها نفر دیگر باشید. والسلام

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا