محمد سعید صالحی فیروزآبادی 55 سال است که در حال پادویی برای کارتلی هستیم که نقشی جز یک فریب بزرگ را برای منافع کشورمان ندارد.

بله . فریبی بسیار بسیار بزرگ. البته اگر نخواهیم به خود فریبی خودمان ادامه دهیم.

بدون شناخت سه زنجیره کلیدی بازار سرمایه داری، بورس و دست نامرئی بازار سرمایه داری ما قادر به شناختن این فریب بزرگ نخواهیم بود. پیش از وارد شدن به  موضوع بهتر است به نیات خیری که پشت تاسیس اپک بود نگاهی بیندازیم . در اساسنامه اپک می خوانیم: 

  هدف اصلی این سازمان، آنچنان که در اساسنامه بیان شده، به این شرح است: «هماهنگی و یکپارچه سازی سیاست‌های نفت کشورهای عضو و تعیین بهترین راه برای تامین منافع جمعی یا فردی آنها، طراحی شیوه‌هایی برای تضمین ثبات قیمت نفت در بازار نفت بین‌المللی به منظور از بین بردن نوسانات مضر و غیر ضروری؛ عنایت و توجه ویژه به کشورهای تولید کننده نفت و توجه خاص به ضرورت فراهم کردن درآمد ثابت برای کشورهای تولید کننده نفت؛ تامین نفت کشورهای مصرف کننده به صورت کارآمد، مقرون به صرفه و همیشگی؛ و بازده مناسب و منصفانه برای آنهایی که در صنعت نفت سرمایه گذاری می‌کنند..»

مقاله طولانی نوشتن کار بسیار راحتی است فقط دو عیب بسیار بزرگ دارد. یکی خستگی مفرط برای نویسنده ای است که قرار نیست از نوشته هایش پاداشی دریافت کند و عیب دوم و بزرگتر خستگی و سردرگمی و منحرف کردن خوانندگانی است که قرار است با نکات مهم و ضروری یک موضوع آشنا شوند. با توجه به بخشی از اساسنامه اپک که در بالا گفته شد سوال اساسی این است :از 55 سالی که از عمر اپک می گذرد سازمان اپک چه زمانی توانسته است درآمدی ثابت را برای کشورهای عضو و در مدتی طولانی فراهم نماید؟ و سوال دوم اینکه با توجه به اساسنامه اپک چه زمانی این سازمان توانسته است برای مدتی طولانی، نوسانات مضر و غیر ضروری را در بازار نفت از بین ببرد؟ اگر تنها نوسانات سی سال گذشته قیمت نفت را بازبینی نماییم قیمت نفت دهها بارنوسانات بیش از 20 درصدی و دست کم پنج بار نوسانات بیش از 80 درصدی را تجربه نموده است. آیا با چنین نوسانات عظیمی اپک توانسته است به هدف خود یعنی تامین درآمد ثابت برای کشورهای تولیدکننده نفت و جلوگیری از نوسانات قیمت نفت برسد؟

حال با توجه به دو سوال فوق به سه زنجیره بازار سرمایه داری یعنی بازار سرمایه داری ، بورس و دست نامرئی بازار سرمایه داری نگاهی می اندازیم:

در بازار سرمایه داری نیروهای عرضه یعنی تولید کنندگان نفت دائما در حال عرضه نفت به بازار می باشند. از سوی دیگر نیروهای مصرف که مصرف کنندگان نفت هستند دائما در حال خرید نفت می باشند. اما دنیای سرمایه داری ساختاری جدید را برای تعادل بخشی به نیروی عرضه و تقاضا وارد نموده است. ساختاری به نام بورس که زنجیره دوم بازار سرمایه داری می باشد. در بورس  قدرت عظیمی بین نیروی عرضه و نیروی تقاضا قرار می گیرد. قدرتی که نیروی آن صدها برابر بیشتر از نیروی عرضه و نیروی تقاضا  می باشد. چه عاملی بوجود آورنده چنین نیروی عظیمی است؟ عامل اصلی بوجود آورنده چنین نیروی عظیمی سرمایه های سرگردان است. سرمایه های سرگردانی که هرجا احتمال وجود سود داشته باشد به آن سمت متمایل می شوند. شرکتهای سرمایه گذاری ابزار مانور این سرمایه های سرگردان می باشند. حجم معاملاتی که این سرمایه های سرگردان انجام می دهند و به معاملات کاغذی مشهور می باشند در یک روز گاه به صدها برابر تولید یا مصرف روزانه نفت می رسد. در چنین بازاری دیگر تولید کننده یا مصرف کننده نفت نیست که حرف اول را در تعیین قیمت نفت می زند. این نیرو و حجم بازارهای مالی کشورهای بزرگ سرمایه داری است که قیمت نفت را تعیین می نماید. 

حال به زنجیره کلیدی سوم که در علم اقتصاد دست نامرئی خوانده می شود می پردازیم. دست نامرئی بازار که اقتصاددانی به نام آدام اسمیت آن را ابداع نموده است  نیروهایی هستند که دائما در حال فشار به بازار در جهت بالا کشانیدن یا پایین کشیدن قیمتها هستند. نیروهایی مانند هزینه تولید، بصرفه بودن یا بصرفه نبودن تولید، انتظار آتی از قیمتها، توانایی مالی خرید کالا توسط مصرف کننده، جایگزینی کالا با کالایی مشابه از سوی مصرف کننده بطوریکه مصرف کننده بتواند در صورت عدم توانایی برای خرید کالا بتواند نیاز خود را با کالایی مشابه تامین نماید.

اما در زنجیره کلیدی سوم بوجودآمدن عواملی خاص باعث تبدیل شدن دست نامرئی به دست برتر در اقتصاد می گردد. در حالت دست نامرئی یک تولیدکننده می تواند هنگامیکه قیمت کالا پایین تر از مقدار  مورد انتظارش است دست نگه دارد و کالایش را نفروشد. اما در هنگامیکه دست برتری وجود داشته باشد شما دیگر قادر به دست نگاه داشتن و نفروختن کالای خود نیستید. دست برتر نه تنها شما را وادار می کند تا کالای خود را بفروشید بلکه گاهی شما را وادار می کند تا بیشتر از توانایی تولیدتان کالایتان را در قیمت پایین بفروشید. در چنین حالتی که شما تولیدتان در اندازه فروش نیست شما مجبور به پیش فروش کالایتان هستید. آخرین باری که چنین رویدادی برای اقتصاد کشورمان پیش آمد در دوسال ابتدایی ریاست جمهوری آفای خاتمی بود که کشورمان محبور شد بخاطر کمبود منابع و قیمتهای پایین قیمت نفت تصمیم به پیش فروش نفت در قیمتهای بسیار پایین بزند.

چرا دست برتر توانایی تحمیل چنین تصمیم گیریهایی را به تصمیم گیرندگان کشورمان دارا است؟ هنگامی که عضو یک کارتل (اتحادیه بزرگ) می شوید که برایتان سهمیه تولید تعیین می نماید شما دیگر نمی توانید از این سهمیه عدول نموده و تولیدتان را بیشتر یا کمتر از سهمیه تعیین شده کنید. از سویی دیگر هنگامیکه شما مجبور به فروش ثابت سهمیه خودتان شدید مجبورید برای خود مشتریانی ثابت پیدا نمایید تا دائما بتوانید سهمیه ثابت خودتان را بفروش برسانید. در چنین حالتی تنها شما نیستید که شرایط پرداخت وجه کالایتان را تعیین می نمایید. خریدار نیز به شما شرایطش را تحمیل می نماید. یکی از شرایط خریدار این می شود که بجای دادن پول نقد شما را مجبور می نماید تا بجای پول نقد کالای تولیدی آن کشورها را خریداری نمایید. در این حالت شما نفتتان را می فروشید اما در همان حال بخاطر فروش نفتمان به تولیدکنندگان کالای مشابهی که در کشورمان مشغول به تولید هستند ضربه می زنیم و کارگران کارخانه های خود را بیکار می نماییم. چرا کارخانه های کشورمان نمی توانند در چنین حالتی با کارخانه های کشورهای خریدار نفت رقابت کنند ؟ چون هزینه های تولید نفت بویژه هنگامی که قیمتهای نفت بالا هستند و ورود دلارهای ناشی از آن به کشورمان باعث بالا رفتن هزینه تولید سایر کالاهای غیر نفتی کشورمان و ناتوانی آن کالاها در رقابت با کالاهای مشابه خارجی می شود. (بخاطر طولانی شدن مقاله و خسته شدن بیشتر خوانندکان از شما اجازه می خواهم توضیح بیشتری در این رابطه ندهم.)

چه عامل یا عواملی باعث تبدیل دست نامرئی در اقتصاد به دست برتر می شود؟ قدرت برتر قدرتهای اقتصادی توانایی بدست گرفتن نیروی عرضه کشورهای تولیدکننده نفت شده است. وجود دیکتاتوریهایی که مشروعیت دهنده قدرت آنها این قدرتها می باشند این دیکتاتوریها را مجبور به بالا بردن یا پایین آوردن هماهنگ تولید می کند. این عامل به همراه  بازارهای توسعه یافته مالی و بورس توانایی پیشبینی قیمتها را به آن کشورها می دهد. نتیجه این عوامل تبدیل دست نامرئی به دست برتر در قیمت گذاری قیمت نفت بوسیله کشورهایی مانند ایالات متحده آمریکا می شود.

آیا با این اوصاف باقی ماندن ما در چنین کارتلی به نفع کشور ما می باشد. کارتلی که نقش کشورهایی مانند کشور ما و ونزوئلا بیشتر از نقش پادویی در جهت خواست و منافع بیشتر کشورهای کارگردان این کارتل نفتی نیست؟ کارتلی که با ایجاد نوسانات شدید قیمت نفت ما را مجبور به تولید بیشتر نموده و از ذخیره درآمد حاصل از نفت و ایجاد ثبات در اقتصاد کشورمان جلوگیری می کند؟ بنظر می رسد یکی از اقدامات اساسی برای کاهش سهم نفت در اقتصاد کشورمان و تزریق ثابت و یکنواخت در آمد نفت به اقتصاد کشور همانا خارج شدن از  کارتلی است که بیشترین تولیدکنندگان و تاثیرگذاران آن کشورهایی هستند که دارای منافع متضادی با منافع کشورمان هستند.

"افراد حاضر در این صفحه"

 

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا